«فصلٌ فی الآیات الّتی استدلّ بها فمنها آیة النّبأ: قال الله تبارک و تعالی إن جائکم فاسقٌ بنبأٍ فتبینوا».
ادله حجیت خبر واحد
بعد از اینکه فرمودند ادله ثلاثه قائلین به عدم حجیت خبر واحد باطل است، ادله مشهور را اقامه میکنند مشهور قائل به حجیت خبر واحد هستند. مشهور برای ادعایشان به ادله اربعه استدلال کردند. اولین دلیل آیه شریفه «نبأ» است که اولین دلیل استدلال به قرآن است و در استدلال به قرآن به آیاتی استدلال کردند. اولین آیه، آیه شریفه نبأ است، «إن جائکم فاسقٌ بنبأٍ فتبینوا»، اگر فاسقی به شما خبری داد، شما واجب است که تبین کنید.
مرحوم آخوند در حاشیه بر رسائل، فرمودند: استدلال به این آیه شریفه، از وجوه متعددهای است که در حاشیه رسائل حدود شش وجه برای استدلال به این آیه شریفه بیان کردند. اما در اینجا میفرمایند: ما اظهر آن وجوه را بیان میکنیم. مثلاً بعضی را اشاره کنیم. بعضی به این آیه از راه مفهوم شرط استدلال کردند. بعضی به این آیه از راه مفهوم وصف استدلال کردند. بعضی از راه فسوق خاص، یعنی فاسق بودن استدلال به آیه شریفه نمودهاند.
فاسق بودن یک وصفی است که انسان احتمال قوی میدهد، مخبری که خبر آورده، مخبری باشد که تعمد بر کذب داشته باشد. بعضی هم از این راه استدلال کردند و بعضی از راه منطوق آیه استدلا ل کردند که مجموعاً مرحوم آخوند در حاشیه در رسائل بیان کردند و میآیند در اینجا اظهر این وجوه را بیان میکنند. حالا قبل از اینکه ما بیان مرحوم آخوند را بیان کنیم، به بیان مرحوم شیخ انصاری در کتاب رسائل و از نظر ترتیب خوب است که اول ما بیان مرحوم شیخ را بیان کنیم و اشکالی که شیخ بر طبق بیان خودش بیان کرده او را عنوان کنیم و بعد بیاییم بیان مرحوم آخوند را مطرح کنیم.
کلام مرحوم شیخ انصاری
مرحوم شیخ انصاری در کتاب رسائل فرموده است که اگر ما بخواهیم به مفهوم شرط استدلال کنیم باید شرط، شرط محقق موضوع نباشد، باید شرط، شرطی که «سیق لبیان تحقق الموضوع» نباشد. ما دو جور شرط داریم یک جور شرطی که خارج از بیان موضوع است. یعنی با قطع نظر از آن شرط، حکم دارای موضوع است و هیچ اشکالی ندارد. دوم شرطی هست که از اول که ذکر میشود خودش به منزله موضوع است و بیان میشود برای اینکه بگوید من موضوع این حکم هستم.
مثلاً اگر متکلم بگوید «إن رزقتُ ولداً فاختِنْهُ»، اگر خداوند ولدی به تو عنایت کرد او را ختنه بکن. اینجا «إن رزقت ولداً» یک شرطی است که محقق موضوع است یعنی بدون این شرط موضوعی برای وجوب خطاب نیست. بنابراین در چنین جملات شرطیهای که شرط بعنوان محقق موضوع مطرح است مرحوم آخوند و مرحوم شیخ قبول دارند که چنین جملاتی دارای مفهوم نیست. در این جمله «إن رزقتَ ولداً فاختنه»، هرگز نمیگوییم که «إن لم تُرزق ولداً فلا تختنه»، مفهومی اینچنین ندارد که اگر خدا به تو ولدی نداد، او را دیگر ختنه نکن. خب اگر ولدی نداد دیگر چیزی نیست که بخواهند او را ختنه بکنند یا نکنند. این یک مطلب و یکی از شرائط مفهوم برای جمل شرطیه است.
شرط دوم: در جملات شرطیه به شرطی جمله شرطی دارای مفهوم است که ما در مفهوم همان موضوع و همان حکم در منطوق را رعایت کنیم، مثلاً در این جمله معروف «إن جائک زیدٌ فأکرِمهُ»، موضوع ما در منطوق زید است. حکم، اکرمهُ وجوب اکرام است. شرط، مجیء زید است. بگوییم «إن جائک زیدٌ فأکرمهُ»، اگر زید آمد او را اکرام بکن. مفهومش این میشود «إن لم یجیء زیدٌ فلا تکرمه»، اگر زید نیامد، اکرام نکن. در باب مفهوم همان چیزی که موضوع برای منطوق قضیه است باید حفظ بشود.
اینجا در «إن جائک زیدٌ اکرمه»، فأکرمهُ نمیگوییم مفهوم این است که «إن جائک أمرٌ فلا تکرمه»، اگر ما بیایم موضوع را عوض بکنیم این دیگر خارج از مفهوم میشود. مفهوم یک جمله شرطیه، با حفظ آن موضوع، موضوعی است که در منطوق قضیه آمده. پس ما بطور کلی دو قانون در باب مفاهیم جمله شرطیه داریم، برای اینکه جمله شرطیه بخواهد مفهوم داشته باشد، یک قانون این است که شرط محقق موضوع نباشد. بیان شرط برای بیان تحقق موضوع نباشد. قانون دوم این است که همان چیزی که موضوع در منطوق است همان چیز بعنوان موضوع در مفهوم هم باشد.
شیخ انصاری اعلی الله مقامه در کتاب رسائل فرموده است در این جمله شرطیه «إن جائکم فاسقٌ بنبأ فتبینوا»، شیخ موضوع را مجیء فاسق قرار داده اگر موضوع را خبر فاسق قرار داده است، اگر فاسق خبری آورد تبین واجب است. بعد مرحوم شیخ فرموده است که این آیه مفهومش دلالت ندارد بر اینکه اگر فاسق خبری نیاورد تبین واجب نیست. چون چنین شرطی از شرائط محقق موضوع است، یعنی حکم وجوب تبین موضوعش خبر الفاسق است.
کجا انسان باید برود تبین بکند؟ جائی که فاسقی میآید، خبری میدهد، انسان ایمن از کذب او نیست، ایمن از اینکه او تعمّدا دروغ بگوید نیست، باید برود تبین بکند. بنابراین شیخ انصاری فرموده است که از اشکالات مهمی که به این آیه شریفه وارد است و ما نمیتوانیم این اشکال را جواب بدهیم، چون شیخ در رسائل بعد از اینکه این آیه را بیان میکند میفرماید: به این آیه اشکالاتی وارد است، بعضی از آن ایرادات، اشکالات قابل جواب است، اما بعضی قابل جواب نیست.
شیخ فرموده کسانی که به مفهوم شرط در این آیه شریفه استدلال میکنند، گرفتار این اشکالند که چنین شرطی از شرائط محقق موضوع است. اگر فاسق خبر آورد مثل این است که بگوییم اگر خدا به تو بچه داد، چطور در «إن رزقت ولداً فلا تختنه»، کسی نمیگوید مفهوم دارد و آن توضیحی که عرض کردیم شرط محقق موضوع مفهوم ندارد. اینجا هم اینچنین است و همچنین اگر بگوییم که مفهوم آیه این میشود: منطوق میگوید اگر فاسق خبر آورد تبین واجب است مفهومش به مفهوم شرط این میشود که اگر عادل خبر آورد تبین نکن.
شیخ میفرماید: اینجا تغییر موضوع پیدا کرده و ما به شما گفتیم، قانون دوم در باب مفاهیم شرط این است که همان چیزی که موضوع در منطوق قضیه است همان باید موضوع در مفهوم هم باشد. اگر ما آمدیم موضوع در منطوق را خبر الفاسق قرار دادیم همین خبر الفاسق را باید موضوع در مفهوم قرار بدهیم. لذا اگر شما بگویید مفهومش این است اگر عادل خبر آورد این درست نیست، مثل این است که بگوییم مفهوم «إن جائک زیدٌ فأکرمه»، مفهومش این است که «إن جائک عمروٌ فلا یجب الإکرام»، کسی نمیآید آنجا چنین حرفی را بزند.
استدلال مرحوم آخوند
حالا مرحوم آقای آخوند میفرماید: ما یک راهی را طی میکنیم که دیگر گرفتار این اشکال مرحوم شیخ نشویم.
مرحوم آخوند میفرمایند: ما در اینجا نمیگوییم موضوع خبر الفاسق است تا این حرفهای مرحوم شیخ پیش بیاید که اگر موضوع خبر الفاسق باشد، شرط محقق موضوع میشود و هم آن اشکال دوم بوجود میآید. پس شما چه را میخواهید موضوع قرار بدهید؟ مرحوم آخوند میفرماید ما موضوع را طبیعة النبأ قرار میدهیم. موضوع قضیه منطوقیه ما، موضوعش طبیعة النبأ، مجیء النبأ، آورده شدن خبر است، شرطش این است که اگر فاسق آورد، اگر طبیعة النبأ را فاسق به شما رساند، «فتبینوا» آنوقت مفهومش چه میشود این میشود که اگر نبأ را فاسق نیاورد لازم نیست تبین کنید.
طبق این بیان دیگر شرط، شرط محقق موضوع نمیشود، چون شرط محقق موضوع آنجائی است که ما موضوع را خبر الفاسق قرار دهیم، مثل اینکه در باب ختان، موضوع ختان رزق ولد است، موضوع تبین را اگر خبر الفاسق قرار بدهیم و بگوییم موضوع خبر الفاسق است، اگر فاسق خبر آورد، این شرط، شرط محقق موضوع میشود، چون تبین موضوعش جائی است که فاسق برای ما خبر بیاورد.
اما اگر بیاییم موضوع را طبیعة النبّأ قرار بدهیم، بگوییم اگر خبر را فاسق برای شما آورد، خبر به شرط اینکه فاسق برای شما بیاورد باید تبین کنید، مفهومش این میشود که اگر فاسق نیاورد، دیگر تبین واجب نیست؛ لذا مرحوم آخوند میفرماید: ما اینچنین وارد میشویم، تا گرفتار آن اشکالی که مرحوم شیخ بیان کردند، نشود؛ اما بعد میفرمایند: «مع ذلک» و لکن بعضی از اشکالات قابل جواب است، میبینید کدامش قابل جواب است و کدامش قابل جواب نیست.