پاسخ اشکال بنابر بقیه مبانی
بعد مجددا میپردازند به جواب از اشکال اول و دوم اما روی دو مبنای دیگر که در باب حجیت است.
عرض کردیم آن جوابی که دیروز بیان شد مرحوم آخوند روی مبنای خودشان دادهاند که مبنای ایشان این بود که حجیت یک حکم وضعی قابل جعل استقلالی است، شارع متعال میتواند همانطوری که ملکیت را جعل میکند حجیت را هم جعل کند و اشکالی ندارد، اما در مقابل این مبنا دو مبنای دیگر وجود دارد.
مبنای اول: جعل استقلالی غیر قابل انفکاک
یک مبنا این است که گرچه حجیت قابل جعل است اما این حجیتی که شارع جعل میکند مستتبع احکام تکلیفه است، بدنبال جعل حجیت حکمی تکلیفی هم باید جعل شود. به این بیان:
مرحوم آخوند میفرمودند که شارع وقتی این خبر زراره میگوید «صلاة الجمعه واجبة». این را حجت قرار میدهد، فقط کار شارع جعل حجیت است. دیگر یک چیزی مثل وجوب که حکم تکلیفی است، روی نماز جمعه بار نمیشود. حکم تکلیفی همان حکمی است که در لوح محفوظ است. این فرمایش آخوند بود.
اما در این مبنا قائل به این مبنا میگوید اگر شارع این روایتی را که در آن حکم تکلیفی وجود دارد، حجت قرار داد، اینها از هم انفکاک ندارند، نمیشود شارع روایت را حجت قرار دهد، اما از آن طرف بگوید برای نماز جمعه وجوب بار نمیشود. حجیت ملازم با این احکام تکلیفیه است، یعنی از اینکه این روایت حجت شد، حالا به سبب همین روایت حکمی بنام وجوب بر نماز جمعه بار میشود.
مبنای دوم: جعل تبعی
مبنای دوم که مبنای شیخ انصاری است. ایشان فرمودهاند اصلا احکام وضعیه بطور مطلق منتزع از احکام تکلیفیه هستند؛ مثلا میگوید وقتی دو نفر معاملهای را کردند اگر بعد از معامله جواز تصرف تکلیفی وجود داشته باشد، از این جواز یک حکمی بنام ملکیت انتزاع میشود. شیخ انصاری این مبنا را دارند که احکام وضعیه بنام ملکیت، زوجیت، حجیت ابتداء به ساکن معقول نیست، باید قبل از آنها یک حکم تکلیفی باشد.
اگر یک مردی بتواند از زنی استمتاع ببرد، این حکم تکلیفی یعنی جواز الاستمتاع، از آن یک حکم وضعی بنام زوجیت انتزاع میکنیم، در باب حجیت هم مرحوم شیخ انصاری چنین نظریهای را دارد. وقتی یک حکم تکلیفی وجود داشت ما از آن حکم تکلیفی، حکمی را بنام حجیت انتزاع میکنیم. وقتی دیدیم عمل به اماره شرعا واجب است، از وجوب تکلیفی یک حکمی بنام حجیت انتزاع میشود.
حالا مرحوم آخوند میفرمایند ما روی این دو مبنا، یکی اینکه حجیت استقلالا جعل میشود اما انفکاک از حکم تکلیفی ندارد؛ مبنای دوم این است که اصلا حجیت منتزع از احکام تکلیفیه است که شیخ انصاری قائل هستند، ببینیم روی این دو مبنا اشکال اجتماع مثلین و اجتماع ضدین را چطور میتوانیم حل کنیم.
این دو مبنا یک قدر مشترکی دارند و آن قدر مشترکشان وجود حکم تکلیفی است. در مبنای آخوند که در بحث دیروز خواندیم ایشان فرمود شارع فقط حجیت را برای اماره جعل میکند، اما ما دیگر حکم تکلیفی نداریم. لذا فرمود وقتی حکم تکلیفی نداریم دیگر اجتماع مثلین بوجود نمیآید، چون اجتماع مثلین در جایی است که دو حکم تکلیفی داشته باشیم، دو وجوب داشته باشیم؛ دیگر اجتماع ضدین بوجود نمیآید، چون آن هم در جایی است که دو حکم تکلیفی یکی وجوب و یکی حرمت داشته باشیم.
اما روی این دو مبنا که قدر مشترک بین این دو مبنا وجود یک حکم تکلیفی است، حال که حکم تکلیفی در اینجا است، پس اشکال مسجل میشود. الان دو حکم تکلیفی داریم یکی در واقع و یک حکم تکلیفی که اماره برای ما بیان میکند. اگر مثل هم باشند اجتماع مثلین بوجود میآید، اگر ضد هم باشند اجتماع ضدین به وجود میآید، باید دید روی این دو مبنا مرحوم آخوند اجتماع مثلین را چگونه حل میکند.
مرحوم آخوند میفرمایند در اینجا میگوییم این دو حکم درست است که دو حکم تکلیفی است، اما دو نوع متفاوت است و اجتماع مثلین در دو حکم تکلیفی که از یک نوع واحد باشند محال است، اما اثبات میکنیم این دو حکم تکلیفی در ما نحن فیه دو نوعاند.
میفرمایند یک حکمی داریم که ناشی از اراده و کراهت مولا است، مولا اراده میکند در جایی که بخواهد یک حکم وجوبی را صادر کند یا کراهت دارد جایی که بخواهد یک حکم حرمت را برای ما بیان کند، اراده و کراهت ناشی از وجود مصلحت و مفسده در متعلق است، یعنی اگر یک مصلحتی در متعلق باشد شارع اراده میکند، اگر یک مفسدهای در متعلق باشد شارع نسبت به آن کراهت دارد، این یک نوع حکم است.
حکمی داریم که ناشی از اراده یا کراهت و ناشی از وجود مصلحت یا مفسده در متعلق آن حکم است؛ مثلا شارع که میخواهد نماز را واجب کند نسبت به نماز اراده پیدا میکند، چون در نماز مصلحت و ملاک وجوبی وجود دارد، پس آن را واجب میکند. احکام واقعیه تماما اینچنین هستند. احکام واقعیه ناشی از اراده و کراهت و ناشی از مصلحت و مفسده در متعلق هستند.
اما نوع دوم احکام یک احکامی داریم که ناشی از اراده و کراهت نیست ناشی از وجود مصلحت در متعلق یا مفسده در متعلق نیست، پس مصلحت در کجا است؟ در خود انشاء امر یا نهی مصلحت وجود دارد، نظیر آنچه در اوامر امتحانیه میگوییم.
در اوامر امتحانیه در متعلق عمل نه مصلحت و نه مفسدهای است. ملاکی وجود ندارد. مصلحت در صدور امر و انشاء امر است. مرحوم آخوند میفرمایند در ما نحن فیه مصلحت در این تعبد به اماره وجود دارد، مصلحت در این است که شارع برای مردم خبر واحد را طریق قرار دهد و لو اینکه در مودی اماره هیچ مصلحتی وجود ندارد؛ مثلا روایت میگوید نماز جمعه واجب است و فرض کنیم در واقع نماز جمعه حرام است.
جمع بین این دو حکم این میشود که آن حکمی که در واقع است یک حکم واقعی ناشی از اراده یا کراهت و این اراده و کراهت هم ناشی از وجود مصلحت یا مفسده در متعلق است، اما این حکمی که میگوید نماز جمعه واجب است کاری به مصلحت و اینها در متعلقاش نداریم، فقط مصلحت در انشاء لزوم تعبد به این طریق وجود دارد.
جامعه و افراد جامعه برای اینکه در تسهیل قرار گیرند، مصلحت اقتضاءمیکند که شارع مردم و مسلمین را متعبد به این طریق کند، لذا میفرمایند اسم آن را اینطور میگذاریم میگوییم آن حکمی که در واقع است را حکم واقعی مینامیم و حکمی که مودی اماره برای ما بیان میکند، یک حکم غیر واقعی و طریقی است و چون اینها دو از حکم هستند، اجتماع مثلین بوجود نمیآید.
اجتماع مثلین در جایی است که دو حکم از نوع واحد داشته باشیم، اگر در واقع دو حکم واقعی هم نماز جمعه را واجب و حرام کند، این اجتماع ضدین میشود، در واقع شارع مقدس دو وجوب برای نماز جمعه بیاورد، این اجتماع مثلین میشود، اجتماع مثلین در جایی معقول است که یک نوع داشته باشیم اما در دو نوع اصلا مثلین وجود ندارد.
جمع بندی
این مباحثی که ما داریم را در اصول به کیفیت جمع بین حکم واقعی و حکم ظاهری تعبیر میکنند، تا اینجا مرحوم آخوند دو راه ارائه، برای جمع بین حکم واقعی و ظاهری دادهاند. یک راه روی مبنای خودشان بود که فرمودنند روی مبنای ما احکام تکلیفیه ظاهریه نداریم. طبق مبنای ما در ظاهر غیر از حجیت که یک حکم وضعی است، حکم تکلیفی دیگر نداریم و روی این دو مبنا در باب حجیت که فرمودند حکم تکلیفی داریم. عرض کردیم، قدر مشترکشان وجود حکم تکلیفی است؛ اما اثبات کردند این حکم تکلیفی ظاهری با آن حکم تکلیفی واقعی دو سنخ و نوع هستند، بنابراین اجتماع مثلین وجود پیدا نمیکند.
بعد اشکالی را بیان میکنند، در جواب از آن اشکال یک راهحل سومی برای جمع بین حکم ظاهری و واقعی بیان میکنند که عرض میکنیم.