«وكیف كان، فما قیل أو یمكن أن یقال فی بیان ما یلزم التعبّد بغیر العلم من المحال أو الباطل ولو لم یكن بمحال أُمور».
اشکالات تعبّد به ظنّ
بحث در این بود که آیا تعبد به طریق غیر علمی، تعبد به امارات که شارع ما را متعبد به عمل به یک اماره کند، آیا مستلزم محال یا باطلی است یا خیر؟ بعد از اینکه مرحوم آخوند اثبات کردند که تعبد به اماره و حجیت اماره امکان ذاتی دارد و فرمودند امکان وقوعی هم دارند، حالا بحث در این واقع میشود که برخی مانند ابن قبه، اموری را بعنوان تالی فاسد بیان کردهاند و گفتهاند این امور سبب میشود جلوی امکان وقوعی تعبد به امارات گرفته شود.
مرحوم آخوند در بحث میفرمایند: ما تمام اشکالاتی که تا بحال بیان شده مثل اشکال ابن قبه و امثال ابن قبه و اشکالاتی که بعنوان تالی فاسد برای وقوع تعبد به اماره ممکن است که در ذهن کسی خطور کند، همهی این اشکالات را در این بحث متعرض میشویم و مورد جواب قرار میدهیم.
مجموع اشکالاتی که مرحوم آخوند بیان میکنند سه اشکال است که از میان این سه اشکال دو اشکال در کلمات ابن قبه وجود دارد و یک اشکال هم بعنوان «یمکن ان یقال» ایشان مطرح کردهاند. ابتداء اشکالات را بیان میکنند و بعد سراغ جوابها میروند.
اشکال اول: اشکال ابن قبه
ابن قبه میگویند اینجایی که شارع مقدس میخواهد ما را متعبد به عمل به اماره کند، مثلا امارهای بنام خبر واحد داریم، خبر واحد قائم شده و دلالت میکند بر وجوب نماز جمعه، ابن قبه میگوید ما یا قائل میشویم که با قطع نظر از اماره در لوح محفوظ، خداوند تبارک و تعالی حکم واقعی دارد یا اینکه میگوییم حکم واقعی وجود ندارد و حکم واقعی تابع قیام امارات است. بعد از آنکه خبر واحد قائم شد که نماز جمعه واجب است آنگاه حکم واقعی هم وجوب میشود.
اگر خبر واحد قائم شد که نماز جمعه حرام است، حکم واقعی حرمت میشود. از این دو صورت بیرون نیست یا ما با قطع نظر از اماره حکم واقعی داریم یا اینکه حکم واقعی نداریم. اگر کسی بگوید با قطع نظر از اماره ما حکم واقعی نداریم، میفرماید این مستلزم تصویب است و تصویب هم به اجماع و به روایات معتبره و متواتره و ضرورت، باطل است.
ما روایات متواترهای داریم که «ان لله تبارک و تعالی فی کل واقعة حکما یشترک فیه العالم و الجاهل». روایات متواتره به این مضمون داریم، اجماع هم داریم، به ضرورت دین احکام واقعیهای داریم، اعم از اینکه زرارهای باشد یا نباشد، خبر واحدی باشد یا نباشد، پس اگر کسی بخواهد بگوید با قطع نظر از اماره حکم واقعی نداریم، مستلزم تصویب است که اجماع و ضرورت بر بطلان آن قائم است و اگر کسی بگوید با قطع نظر از اماره حکم واقعی داریم.
ابن قبه میگوید اشکال این میشود که محذور خطابی یا محذور ملاکی بوجود میآید، محذور خطابی مسألهی اجتماع مثلین یا اجتماع ضدین است. اگر در واقع و لوح محفوظ نماز جمعه واجب باشد، این روایت هم بگوید نماز جمعه واجب است، معنایش این است که ما دو حکم در یک فعل واحد داریم. نماز جمعه دارای دو حکم که مثل یکدیگر است دارد، در نتیجه اجتماع مثلین در فعل واحد بوجود میآید و اجتماع مثلین محال است.
اگر در واقع واجب باشد، خبر واحد بگوید نماز جمعه حرام است، این لازمهاش اجتماع ضدین است و اجتماع ضدین هم محال است، این محذور خطابی میشود، یعنی ما نمیتوانیم دو خطاب متماثل نسبت به فعل واحد یا دو خطاب متضاد نسبت به فعل واحد داشته باشیم و یا محذور ملاکی بوجود میآید.
اگر در واقع نماز جمعه واجب باشد، معنای وجوب این است که «اراد الشارع وقوع الصلاة الجمعة». ارادهی خداوند به وقوع نماز جمعه تعلق پیدا کرده است. اگر خبر واحد بگوید نماز جمعه حرام است معنایش این است که خداوند نسبت به نماز جمعه کراهت دارد. اراده و کراهت در شیء واحد و در فعل واحد میشود و جمع بین این دو محال است، محال است شارع نسبت به فعل واحد هم اراده و هم کراهت داشته باشد.
اگر در واقع واجب است معنایش این است که این فعل مصلحت دارد. اگر خبر واحد بگوید حرام است معنایش این است که مفسده دارد، جمع بین مصلحت و مفسده میشود، بدون اینکه کسر و انکساری در کار باشد.
اینجا اشاره دارند به یک مطلبی و آن مطلب این است که گاهی اوقات جمع بین مصلحت و مفسده میشود لکن با کسر و انکسار؛ مثلا در باب خمر، خمر مفسده دارد، یک نفعی هم برای مردم دارد، اما مصلحت آن در مقابل مفسده کمتر است. مثلا ۸۰ درصد مفسده دارد، ۲۰ درصد مصلحت دارد. این بیست درصد با بیست درصد مفسده مساوی میشود. کسر میشود ۶۰ درصد مفسدهی خالصه باقی میماند.
موارد داریم که بین مصلحت و مفسده جمع میشود لکن با کسر و انکسار؛ مثل همین مثال خمری که عرض کردیم؛ اما ابن قبه میگوید در اینجا جمع بین مصلحت و مفسده بدون کسر و انکسار میشود، در واقع میگوییم نماز جمعه واجب است و مصلحت دارد، خبر واحد میگوید نماز جمعه حرام است و مفسده دارد، جمع بین مصلحت و مفسده میشود.
اسم آن را محذور ملاکی میگذاریم، یعنی جمع بین اراده وکراهت، جمع بین مفسده و مصلحت، محذور ملاکی میشود، یک فعل یا متعلق اراده است یا متعلق کراهت. یک فعل یا متضمن مصلحت یا متضمن مفسده است. این اشکال اول ابن قبه است، پس این اشکال دو صورت پیدا کرد، اگر بگویید در لوح محفوظ حکمی نداریم و حکم واقعی بر طبق مودیات اراده است، این لازمهاش تصویب است و اگر بگویید در لوح محفوظ حکمی داریم، این لازماش یا محذور خطابی یا محذور ملاکی یا هر دو محذور است.
اشکال دوم ابن قبه
گفتهاند اگر شارع بخواهد ما را متعبد به عمل به اماره کند، این مستلزم طلب الضدین است؛ مثلا در جایی که در واقع نماز ظهر واجب است، اگر شارع بوسیلهی خبر واحد به ما خبر داد که نماز جمعه واجب است، نماز جمعه ضد نماز ظهر است و نماز ظهر هم ضد نماز جمعه است، فرض میکنیم در واقع نماز ظهر واجب است؛ اما خبر واحد گفته نماز جمعه واجب است، این طلب الضدین است و طلب الضدین محال است.
فرق بین اشکال اول و دوم
فرق بین این اشکال و اشکال قبلی این است که در اشکال قبلی مسألهی اجتماع مطرح بود، اجتماع نسبت به فعل واحد است، میگفتیم نماز جمعه نمیشود دو وجوب داشته باشد. نماز جمعه نمیشود هم واجب باشد و هم حرام باشد یا اجتماع ضدین و مثلین در متعلق یک شیء و فعل واحد لازم میآمد؛ اما در اشکال دوم مسألهی اجتماع مطرح نیست، مسأله این است که دو متعلق است، در واقع شارع نماز ظهر را واجب کرده، اما در این خبر واحد نماز جمعه را واجب کرده است و این طلب ضدین است، نه اجتماع دو ضد، طلب ضدین یا محال است یا لااقل بر حکیم متعال قبیح است.