درس کفایة الاصول - جلد اول

جلسه ۳۴: استعمال لفظ در اکثر از معنا ۳

 
۱

خطبه

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

توهمی در مورد روایات بطون قرآن و جواب آن

مرحوم آخوند بعد از این که اثبات کردند استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد عقلا محال است یک توهمی را مطرح می‌فرمایند و آن را مورد بحث قرار می‌دهند. توهم این است که ما وقتی به روایاتی که در مورد قرآن کریم وارد شده مراجعه می‌کنیم می‌بینیم که پاره‌ای از روایات مربوط به قرآن دارای این مضمون است که قرآن کریم دارای هفت یا هفتاد بطن است و معنای آن این است که یک لفظ علاوه بر این که یک ظاهری دارد دارای هفت بطن نیز می‌باشد و نتیجه این می‌شود که الفاظ وارد در قرآن کریم علاوه بر این که در معنای ظاهری استعمال شده در بطون نیز استعمال شده است. حال به حسب برخی از روایات هفت بطن و به حسب برخی دیگر از روایات هفتاد بطن برای آیات وجود دارد و نتیجه این می‌شود که یک معنا، معنای ظاهری
آیه است و هفت معنا، معنای بطنی آیه است و بر اساس روایات دیگر معنا این است که آیات قرآن در هفتاد و یک معنا استعمال شده است. لذا ما به حسب این روایات باید این نتیجه را بگیریم که آیات قرآن کریم در بیش از یک معنا استعمال شده و در نتیجه استعمال در اکثر از معنای واحد واقع شده و آن چه که واقع شده دیگر نباید بحث از امکان عقلی آن بحث کنیم (ادلّ دلیل علی امکان شیء وقوعه).

مرحوم آخوند از این توهم دو جواب می‌دهند: جواب اول این است که اگر از روایات بطون این گونه استفاده کنیم که این آیات علاوه بر استعمال در معنای ظاهری آیه در بطون نیز استعمال شده این توهم صحیح است در حالی که معنای روایات بطون این گونه نیست بلکه این روایات می‌فرماید: خداون متعال علاوه بر این معنای ظاهری این بطون را اراده کرده یعنی در حالی که این آیه‌ی شریفه را در معنای ظاهری استعمال فرموده در هما حال آن بطون را به انفسها اراده فرموده، نه این که این الفاظ را در این بطون استعمال کرده باشد. جواب دوم این است که ما ممکن است که این بطون را به عنوان معانی و مدالیل التزامی آیه قرار دهیم یعنی بگوییم آیات قرآن کریم دارای هفت یا هفتاد مدلول التزامی است. در سائر کلماتی که مردم در محاورات عرفیه به کار می‌برند بنگرید، اگر کسی یک جمله را استعمال کرد و این جمله دارای یک مدلول مطابقی و یک مدلول التزامی است چه می‌گوییم؟ آیا می‌گوییم این جملات در دو معنا استعمال شد یکی در مدلول مطابقی و دیگری در مدلول التزامی؟ هرگز شخصی این گونه نمی‌گوید بلکه در محاورات عرفیه لفظ در همان مدلول مطابقی استعمال می‌شود و این مدلول مطابقی دارای یک مدلول التزامی هست اما احدی نمی‌گوید که این لفظ در آن مدلول التزامی استعمال شده است. در آیات قرآن کریم نیز همین را بگوییم یعنی این بطون هفتگانه یا هفتادگانه مدالیل التزامی آیات قرآن است و مانند سائر مدالیل التزامی است که لفظ فقط در مدلول مطابقی استعمال می‌شود و دیگر در مدلول التزامی استعمال نمی‌شود.

۴

تطبیق توهمی در مورد روایات بطون قرآن و جواب آن

وهم ودفع

لعلّك تتوهّم أنّ الأخبار الدالّة على أنّ للقرآن بطونا سبعة أو سبعين تدلّ على وقوع استعمال اللفظ في أكثر من معنى واحد فضلا عن جوازه (شاید توهم کنی که اخباری که دلالت دارد بر این که قرآن دارای بطون هفت گانه یا هفتاد گانه است دلالت کند بر این که استعمال لفظ در بیش از یک معنا واقع شده تا چه برسد به امکان این استعمال، زیرا بیان کردیم که وقتی یک شیء واقع شد "ادل الدلیل بر امکان الشیء وقوعه ").

و (جواب:) لكنّك غفلت عن أنّه لا دلالة لها أصلا على أنّ إرادتها كان من باب إرادة المعنى من اللفظ (لکن غفلت کردی از این که برای این اخبار دلالتی نیست بر این که اراده‌ی این بطون از باب اراده‌ی معنا از لفظ باشد یعنی این روایات دلالت ندارد بر این که این الفاظ همان طوری که در معنای ظاهری خود استعمال شده در این بطون نیز استعمال شده باشد)، فلعلّه كان بإرادتها في أنفسها حال الاستعمال في المعنى (شاید این بطون بدون این که این الفاظ در این بطون استعمال شده باشد ارده شده باشد منتها مقارن با استعمال آیه در معنای ظاهری اراده شده است)، لا من اللفظ كما إذا استعمل فيها (نه این که این بطون از الفاظ آیات اراده نشده مثل آن موردی است که این لفظ در آن بطون استعمال شده باشد یعنی این لفظ همان جایگاه را دارد اما خود این لفظ در آن بطون استعمال نشده بلکه خداوند بطون را مقارن با استعمال آیه در معنای ظاهری اراده فرموده و این اراده گویا به منزله‌ی این است که آیه در آن معانی استعمال شده باشد)، أو كان المراد من البطون لوازم معناه المستعمل فيه اللفظ (یا این که بگوییم توجیه از بطون لوازم معنای لفظ آیه است و آن معنایی که لفظ آیه در آن لفظ استعمال شده است، بیان شد که شبیه مدلول التزامی در کلام عرف است که اگر کسی کلامش دارای یک مدلول مطابقی و معنای التزامی است احدی نمی‌گوید این کلام هم در مدلول مطابقی و هم مدلول التزامی استعمال شده است بلکه فقط در مدلول مطابقی استعمال شده است ومدلول التزامی لازمه‌ی مدلول مطابقی است و آن لازمه یا به دلالت عقلیه و یا به یکی از اقسام دلالات فهمیده می‌شود)، وإن كان أفهامنا قاصرة عن إدراكها (اگر چه افهام ما قاصر از ادراک این مدالیل التزامیه است، فرق بین قرآن با سائر محاورات عرفیه در این است که سائر کلمات مدالیل التزامیه‌ی آنها قابل فهم است ولی مدالیل التزامیه‌ی قرآن قابل فهم نیست، مرحوم آخوند این نکته را به این علت می‌فرمایند که اگر کسی بگوید که یکی از شاخص‌های مدلول التزامی این است که عرف آن مدلول التزامی را بفهمد همچنان که در محاورات این گونه است)

۵

اشکالات امام راحل به جواب‌های مرحوم آخوند از شبهه‌ی روایات بطون

امام راحل هر دو توجیه مرحوم آخوند را رد کردند، تقریراتی از ایشان به نام تنقیح الاصول در چهار جلد چاپ شده است که در آن کتاب در جلد اول صفحه ۱۴۸ فرمودند که هر دو توجیه باطل است. در بطلان توجیه اول می‌فرمایند: این روایات می‌فرماید این بطون، بطون این آیه است و اگر شما بگویید این بطون را خدای تعالی بانفسها اراده کرده دیگر این بطون، بطون این آیه نیست مثل این که من یک کلامی بگویم و مقارن با این کلام یک امری را اراده کنم که ارتباطی به کلام من ندارد، می‌گویم زید آمد و مقارن با این کلام اراده کنم که پدر یا برادر او نیز آمد، صرف مقارنت موجب صدق آیه بر او نمی‌کند. در توجیه دوم می‌فرمایند که ما اگر بخواهیم بگوییم که قرآن از اول تا آخر هر آیه‌ای دارای هفت یا هفتاد مدلول التزامی است قابل قبول نیست و این معنا را احدی به آن ملتزم نمی‌شود. سپس می‌فرماید: اولی این است که ما اعتراف کنیم به این که افهام ما از درک معنی مثل این اخبار متشابهه و مشکله قاصر است و این اخبار را موکول به اهل آن کنیم که اهل آن همان ائمه معصومین (علیهم السلام) هستند که آنها راسخین در علم هستند.

۶

چند نکته در مورد روایات بطون قرآن

حال سزاوار است که در این مقام چند نکته‌ای در مورد روایات بطون بیان کنیم که قاعدتا شاید برخی از شما ملاحظه فرموده باشید. مرحوم فیض در تفسیر صافی یک سری مقدمات مفیدی در جلد اول تفسیر صافی دارند، در مقدمه‌ی هشتم همین بحث روایاتی است که مربوط به بطون قرآن است. چند مطلب را ایشان در آن مقام متذکر می‌شوند و می‌فرمایند: از طریق عامه روایت شده که قرآن بر هفت حرف نازل شده است که این احرف کافی و شافی برای مردم است، در این روایت ادعا شده که به صورت متواتر از پیغبر اکرم (صلی الله علیه و آله) رسیده است، سپس ایشان می‌فرماید: در معنای این روایت چهل قول وجود دارد. روایت دیگری از طریق عامه ذکر شده که قرآن بر هفت حرف نازل شده که آن هفت حرف امر و زجر و ترقیب و ترهیب و جدل و قصص و مثل هستند، شبیه همین روایات دیگر نیز وجود دارد. باز همه از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل کردند که قرآن بر هفت حرف نازل شده و برای هرآیه‌ای از قرآن ظاهر و باطنی است و برای هر حرفی یک انتهاء و یک مطلع دارد که حال این انتهاء و مطلع چیست احتمالاتی وجود دارد. در برخی از روایات این تعبیر است: قرآن دارای ظاهر و باطن است و برای هر باطنی نیز یک باطن است تا هفت بطن. این چهار دسته از روایات بود، مجموعا ما این نکته را استفاده می‌کنیم و به ذهن ما می‌آید که مرحوم علامه طباطبایی در برخی از فرمایشاتشان فرموده‌اند که ما اصلا از طریق خاصه و علمای امامیه مطلبی نداریم که دلالت کند بر این که قرآن دارای بطون سبعه یا سبعین است. روایات بطون روایاتی است که از طریق عامه نقل شده و در مورد روایات عامه ملاکی که کثیری از بزرگان بیان فرموده‌اند این است که عامی بودن مضرّ به صحت سند نیست و اگر شخص ثقه باشد چه عامی و چه غیر عامی روایت او را می‌پذیرند و مخصوصا در مورد این روایات بطون در بین خود عامه ادعای تواتر شده که اگر چنین ادعایی صحیح باشد دیگر نیازی به بررسی سند آن‌ها نیست. نکته‌ی بعدی که خود مرحوم فیض متذکر شده‌اند این است که ما از روایات استفاده می‌کنیم که آیات قرآن هفت قسم است و هر آیه‌ای هفت بطن دارد و هر آیه بر هفت لغت نازل شده که خود نزول بر هفت لغت یک بحث مفصلی دارد.

۷

جواب استاد به شبهه‌ی روایات بطون

آن چه که به ذهن می‌رسد به جای این دو توجیه مرحوم آخوند این است که ما وقتی به روایات بطون مراجعه می‌کنیم مثل (انّ للقرآن ظهرا و بطنا و لبطنه بطنا) آن چه که در ذهن متوهم است این است که متوهم تصور کرده که خود آیه در این هفت بطن استعمال شده، ما طبق این روایت عرض می‌کنیم که آیه در معنای ظاهری خود استعمال شده و بطن اول مدلول التزامی است اما بطن اول در بطن دوم استعمال می‌شود و بطن دوم دلالت بر بطن سوم دارد و بطن سوم دلالت بر بطن چهارم دارد به این دلیل که در این روایت می‌فرماید: (لبطنه بطنا) یعنی بطن دوم بطن خود آیه نیست بلکه بطن البطن است و بطن سوم بطن خود آیه نیست بلکه بطن بطن دوم آیه است که اگر چنین سخنی گفتیم جواب این متوهم داده می‌شود. البته عبارت "سبعین بطنا" حتی در کتب اهل سنت هم وجود ندارد و فقط "سبعة بطون" است.

۸

خلاصه‌ی امر دوازدهم

خلاصه‌ی مقدمه‌ی دوازدهم در این مطالب است:

  1. به نظر مرحوم آخوند استعمال لفظ در بیش از یک معنای واحد عقلا محال و ممتنع است.
  2. در حقیقت استعمال دو مبنا وجود دارد: یکی علامیت و دوم مرآتیت، بنا بر علامیت لفظ فانی در معنا نمی‌شود اما بنا بر مرآتیت لفظ فانی در معنا می‌شود که مرحوم آخوند مرآتیت را اختیار نمودند و مؤید آن را سرایت حسن و قبح معنا به لفظ دانستند.
  3. اگر امتناع عقلی را نپذیریم و قائل به امکان بشویم اما تفصیل صاحب معالم را نیز نمی‌پذیریم و بنا بر جواز استعمال لفظ در بیش از یک معنا در مفرد و تثنیه و جمع اگر قید وحدت را در موضوع له معتبر بدانیم باید همه‌ی این‌ها را مجاز بدانیم و اگر قید وحدت را در موضوع له معتبر ندانیم باید همه‌ی این‌ها را حقیقت بدانیم.
  4. این که تثنیه و جمع به منزله‌ی تکرار است مراد تکرار من حیث الافراد است نه تکرار من حیث المعنی.

از روایات بطن برای قرآن نمی‌توان استفاده نمود که استعمال لفظ در بیش از یک معنا واقع شده است.

والتثنية والجمع في الأعلام (١) إنّما هو بتأويل المفرد إلى المسمّى بها (٢). مع أنّه لو قيل بعدم التأويل وكفاية الاتّحاد في اللفظ في استعمالهما حقيقة ، بحيث جاز إرادة عين جارية وعين باكية من تثنية «العين» حقيقة ، لما كان هذا من باب استعمال اللفظ في الأكثر ، لأنّ هيئتهما (٣) إنّما تدلّ على إرادة المتعدّد ممّا يراد من مفردهما ، فيكون استعمالهما وإرادة المتعدّد من معانيه (٤) استعمالهما في معنى واحد ، كما إذا استعملا واريد المتعدّد من معنى واحد منهما ، كما لا يخفى.

نعم لو اريد ـ مثلا ـ من «عينين» فردان من الجارية وفردان من الباكية كان من استعمال العينين في المعنيين ، إلّا أنّ حديث التكرار لا يكاد يجدي في ذلك أصلا ، فإنّ فيه إلغاء قيد الوحدة المعتبرة أيضا ، ضرورة أنّ التثنية عنده إنّما يكون لمعنيين أو لفردين بقيد الوحدة. والفرق بينهما وبين المفرد إنّما يكون في أنّه موضوع للطبيعة ، وهي موضوعة لفردين منها أو معنيين ، كما هو أوضح من أن يخفى.

وهم ودفع

لعلّك تتوهّم أنّ الأخبار الدالّة على أنّ للقرآن بطونا سبعة (٥) أو سبعين (٦) تدلّ

__________________

(١) إشارة إلى إشكال مقدّر ، حاصله : أنّ ما ذكرتم في التثنية والجمع لا يتمّ في تثنية الأعلام ولا في جمعها ، لأنّ المراد من المثنّى في الأعلام هو معنيان ، إذ كلّ لفظ من مفردها وضع لما هو مباين للموضوع له الآخر ، فإنّ كلمة «زيدين» ـ مثلا ـ يستعمل ويراد به معنيان ، لا فردان من معنى واحد.

(٢) أي : بالأعلام. هذا دفع الإشكال المذكور ، وحاصله : أنّ الأعلام الّتي تلحقها علامة التثنية والجمع ليست مستعملة في معانيها الحقيقيّة الّتي لا تقبل التعدّد ، بل تستعمل في معنى مجازيّ ـ وهو «المسمّى» ـ ثمّ تثنّى وتجمع ، فعلامة التثنية والجمع ترد على المسمّى ويكون معنى قولنا : «زيدان» فردين من المسمّى بلفظ «زيد».

(٣) وهي : الألف والنون أو الواو والنون.

(٤) أي : معاني المفرد.

(٥) بحار الأنوار ٩٢ : ٧٨ ـ ١٠٦ ، الكافي ٢ : ٥٩٩.

(٦) لم أعثر على رواية تدلّ على أنّ للقرآن سبعين بطنا.

على وقوع استعمال اللفظ في أكثر من معنى واحد فضلا عن جوازه.

ولكنّك غفلت عن أنّه لا دلالة لها أصلا على أنّ إرادتها كان (١) من باب إرادة المعنى من اللفظ ، فلعلّه كان بإرادتها في أنفسها حال الاستعمال في المعنى (٢) ، لا من اللفظ كما إذا استعمل فيها (٣) ، أو كان المراد من البطون لوازم معناه المستعمل فيه اللفظ ، وإن كان أفهامنا قاصرة عن إدراكها.

__________________

(١) هكذا في النسخ. والصحيح أن يقول : «كانت».

(٢) أي : حال استعمال اللفظ في المعنى الواحد ، بحيث يكون اللفظ قالبا له وحده وعلامة للباقي.

(٣) أي : لا بإرادة تلك البطون والمعاني من اللفظ كما إذا استعمل اللفظ فيها.