مقدمه: تعریف دو اصطلاح:
۱. اصطلاح جعل: جعل بر دو نوع است:
الف: جعل بسیط: به جعل یک مفعولی یا ایجاد الشیء جعل بسیط گفته میشود. مثلا جعل الله الانسانَ که خداوند انسان را خلق کرد.
این جعل در محدوده ذات یا ذاتیات یا عوارض لازمه است، یعنی خداوند وقتی ذات را ایجاد کرد، ذاتیان و عوارض لازمه هم ایجاد میشود، مثلا در مثال بالا زمانی که خداوند انسان را ایجاد کرد، حیوانیت و ناطقیت و ممکنیت هم ایجاد میشود.
ب: جعل مرکب: به جعل دو مفعولی یا ایجاد شیء لشیء، جعل مرکب گفته میشود، مثل جعل الله الانسان عالما که خداوند عالمیت را برای انسان ایجاد میکند.
این جعل در محدوده عوارض مفارقه است که اول خداوند معروض را ایجاد میکند و بعد عرض مفارق را برای معروض ایجاد میکند.
۲. اصطلاح سلب: سلب بر دو نوع است:
الف: سلب بسیط: به اعدام الشیء گفته میشود، مثلا خداوند انسان را معدوم میکند.
ب: سلب مرکب: به اعدام الشیء لشیء گفته میشود، مثلا خداوند عالمیت را از انسان معدوم کند.
با حفظ این مطلب، صاحب کفایه نسبت به حجیت قطع (وجوب متابعت)، چهار مدعا دارد:
۱. حجیت برای قطع، قابل جعل مرکب نیست. یعنی اگر شمای مکلف قطع به یک مطلب پیدا کردید و شارع برای قطع شما وجوب متابعت را جعل کند، این جعل مرکب صحیح نیست. مثلا قطع دارید نماز جمعه در زمان غیبت واجب است، شارع نمیتواند برای قطع، متابعت جعل کند. چون:
صغری: جعل حجیت برای قطع از نوع جعل مرکب، لازمهاش لغویت و خلاف فرض است.
چون اگر کسی قطع به مطلبی پیدا کرد، بلافاصله به آن عمل میکند و حجیت میشود و اینکه شارع مقدس حجیت برای آن جعل کند، لغو میشود.
و همچنین این خلاف فرض است، چون جعل مرکب در محدوده عرض مفارق است در حالی که حجیت برای قطع، عرض مفارق نیست و بلکه عرض لازم است.
کبری: و اللازم باطل.
نتیجه: فالملزوم مثله.
۲. جعل حجیت برای قطع به نحو جعل بسیط صحیح است. یعنی شارع میتواند برای ما ایجاد قطع کند و بالتبع برای قطع ایجاد حجیت میشود، پس اولا و بالذات ایجاد قطع میشود و ثانیا و بالعرض ایجاد حجیت میشود.
۳. سلب حجیت از قطع به نحو سلب مرکب، صحیح نیست. یعنی اگر قطع به مطلبی بود و شارع بگوید این حجت نیست و متابع واجب نیست، این صحیح نیست. چون:
اولا: صغری: سلب حجیت از قطع به نحو سلب مرکب، سلب لازم از ملزوم است.
چون حجیت عرض لازم قطع است و اگر حجیت از قطع سلب شود، لازم آن سلب شده است.
کبری: سلب لازم از ملزوم باطل است.
نتیجه: سلب حجیت از قطع باطل است.
ثانیا: صغری: سلب حجیت از قطع به نحو سلب مرکب، لازمهاش اجتماع ضدین است حقیقتا و اعتقادتا یا اعتقادتاً تنها.
مثلا من قطع دارد نماز جمعه در زمان غیبت واجب است، این یا در واقع هم واجب است یا نیست و اگر واجب باشد و شارع بگوید از این قطع متابعت نکن، این بازگشت به این دارد که نماز جمعه در واقع واجب نیست و لازمهاش این است که در واقع نماز جمعه واجب باشد یا نباشد حقیقتا و همچنین اعتقادتاً اجتماع ضدین است چون من اعتقاد دارم که نماز جمعه واجب است و شارع میگوید این قطع حجیت نداشته باشد و این اعتقاد به وجوب و اعتقاد به عدم وجوب است.
و اگر در واقع واجب نباشد، حال شارع میگوید به این قطع عمل نکن، معنایش این است که من هم اعتقاد به وجوب نماز جمعه داشته باشد و هم اعتقاد به وجوب نماز جمعه نداشته باشم و این اجتماع ضدین در اعتقاد است.
کبری: و اللازم باطل. اجتماع ضدین و اعتقاد به آن باطل است.
نتیجه: فالملزوم مثله.
۴. سلب حجیت از قطع، به نحو سلب بسیط صحیح است، یعنی شارع میتواند کاری کند که قطع از بین برود.