درس کفایة الاصول - نواهی

جلسه ۳۸: اجتماع امر و نهی ۳۶

 
۱

خطبه

۲

جزوه کلام میرزای قمی و بررسی آن

کلام میرزای قمی: خروج بالفعل واجب و بالفعل حرام است.

رد اول: اجتماع وجوب و حرمت در خروج، اجتماع امر و نهی در شی واحد به عنوان واحد است (خروج بما هو خروج واجب و حرام است) که محال می‌باشد (چون اجتماع ضدین و نتیجة التکلیف المحال است).

رد دوم: اجتماع و فعلی شدن امر و نهی از ناحیه عدم المندوحه هم محال است. دلیل:

صغری: خروج مورد بحث (خروجی که مضطر الیه است بسوء الاختیار) ضروری الوجود و ترک آن ممتنع الوجود است.

کبری: چنین امری متعلق تکلیف (امر و نهی) قرار نمی‌گیرد (چون تکلیف در ظرف قدرت است که ظرف امکان می‌باشد نه ظرف ضرورة الوجود و امتناع الوجود).

نتیجه: پس خروج مورد بحث متعلق تکلیف قرار نمی‌گیرد.

نتیجه نهایی: خروج واجب و حرام نیست.

اشکال: امر غیر مقدور (ضروری الوجود یا ممتنع الوجود) دو صورت دارد:

الف: با سوء الاختیار غیر مقدور شده است، مثل حفظ النفس در جو و وقوع در ارض که به ترتیب ممتنع و ضروری است و مثل خروج.

ب: لا بسوء الاختیار غیر مقدور شده است.

تکلیف به امر غیر مقدور در صورت اول، صحیح است، چون الایجاب (ضروة الوجود) او الامتناع (امتناع وجود) بالاختیار لا ینافی الاختیار.

جواب: این قاعده:

اولا: در قبال استدلال اشاعره بر مدعای خودشان است.

توضیح: مدعای اشاعره این است که کلیه افعال و تروک انسانها غیر اختیاری است بدلیل الشیء ما لم یجب لم یوجد (شیء تا علت آن نباشد به وجود نمی‌آید) و الشیء ما لم ینعدم لم یعدم (شیء تا علت آن معدوم نباشد، معدوم نمی‌شود) و چون علت مردد بین وجود و عدم است، پس معلول هم مردد بین ایجاب و امتناع است یعنی فعل صادر از ما لابد علت تامه آن موجود شده است، در این صورت فعل واجب الوجود بالعرض است بدون اینکه عبد در این فعل اختیاری داشته باشد و هکذا در ترک لابد است علت آن فعل موجود نبوده، پس فعل ممتنع الوجود بالعرض است بدون اینکه عبد در این ترک اختیاری داشته باشد.

جواب عدلیه: زمام تمامیت علت و عدم تمامیت در اختیار ما است پس واجب الوجود شدن فعل و ممتنع الوجود شدن فعل در اختیار ما است و الایجاب او الامتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار.

ثانیا: ربطی بهب حث ما ندارد، چون بحث ما این است که تکلیف به غیر مقدور قبیح است چه غیر مقدور به سوء الاختیار باشد و چه لا بسوء الاختیار چون هدف از تکلیف، ایجاد انگیزه است و درباره امر غیر مقدور انگیزه ایجاد نمی‌شود، به هر نحوی غیر مقدور شده باشد.

دلیل میرزای قمی: اولا: مقتضی برای حرمت و وجوب خروج موجود است، چون اطلاق لا تغصب و تخلص عن الحرام شامل خروج است و موجبی برای تقیید احدهما بغیر خروج نیست.

ثانیا: مانع مفقود است، چون مانع یا اجتماع ضدین است که با تعدد عنوان (غصب - تخلص) منتفی می‌شود و یا تکلیف بغیر مقدور است که با سوء الاختیار منتفی می‌شود.

جواب مصنف: اولا: اجتماع امر و نهی با تعدد عنوان و وحدت عنوان هر دو محال است.

ثانیا: تکلیف بغیر مقدور مطلقا قبیح است.

۳

حکم صلات در دار غصبی

سوال؟ صلاه در دار غصبی صحیح است یا خیر؟ اگر بگوییم اجتماع امر و نهی در شی واحد جایز است نماز در دار غصبی صحیحی است و کنارش یک معصیتی هم کرده است و اگر گفتیم اجتماع جایز نیست و ممتنع است در ۴ صورت صلاه صحیح است.

  • صورت اول: اضطرار به غصب به سوء اختیار نباشد. مثل این که یک نفر شما را مجبور می‌کند و می‌اندازد داخل یک خانه‌ای که مالک آن راضی نیست. اینجا مجبور به غصب شدید و این اجبار به سوء اختیار خودتان نیست لذا نمازتان صحیح است.
  • صورت دوم: اضطرار به سوء اختیار باشد اما صلاه شما در حال خروج انجام بگیرد. شما با اختیار و اراده‌ی خودت وارد زمین غصبی شدید. ما هم عقیدمون این است اجتماع امر و نهی در شی واحد محال است. حالا نماز می‌خواهیم بخوانیم ایا این نماز صحیح است یا خیر؟ اگر این نماز در حال خروج انجام بگیرد صحیح است اما دو نکته را توجه داشته باشید. اول این که شما دارید در حال راه رفتن نماز می‌خوانید پس رکوع و سجده با اشاره انجام می‌گیرد و طمانینه نیز به عقیده‌ی ما واجب است و بلکه جزء ارکان نماز است اما این جا بخشیده شده است. دوم این که این مکلف دارد خارج می‌شود و دارد نماز هم می‌خواند. این جا فقط بنابر نظر شیخ در خروج، نمازش صحیح است که شیخ می‌فرمود، خروج فقط واجب است اما اگر کسی بگوید این خروج حرام است، نمازش صحیح نیست زیرا این خروج متحد با صلاه شده است و ما مبعد نمی‌تواند قصد قربت کند.
  • صورت سوم: امتناعی هستیم و بگوییم ماده‌ی اجتماع فقط امر دارد یعنی مصلحت امری مقدم بر مفسده‌ی نهی است. این جا هم نماز صحیح است به شرط این که در ضیق وقت باشد یعنی اگر مکلف صبر کند تا زمانی که اگر بخواهد از زمین غصبی خارج شود، نماز قضا می‌شود، این جا نماز صحیح است.
  • صورت چهارم: امتناعی هستیم و مجمع هم فقط امر دارد یعنی مصلحت امر مقدم بر مفسده‌ی نهی است و صلاه هم وسیع است یعنی وقتش وسیع است. این جا نماز صحیح است اما یک شرط دارد و آن این است که امر به شی مقتضی نهی از ضدش نباشد.

شارع امر کرده به صلاه در مکان مباح. این در مکان مباح یک ضدی دارد که اگر آن ضد را انجام دادی نمی‌توانی صلاه در مکان مباح را انجام بدهید. ضدش صلاه در مکان غصبی است. اگر ما بگوییم امر به شی (امر به صلاه در مکان مباح) مقتضی نهی از ضد است، نهی می‌خورد به صلاه در دار غصبی و نهی هم موجب فساد است پس نماز هم فاسد می‌شود. پس در سعه‌ی وقت بنابر امتناع و بنابر تقدیم امر به نهی، نماز صحیحی است به شرط این که امر به شی مقتضی نهی از ضدش نباشد. اگر گفتیم امر به شی مقتضی نهی از ضدش است، این نهی که زاییده شده مقدم می‌شود بر امر.

۴

جزوه حکم صلات در دار غصبی

در مسئله اجتماع، دو نظریه معروف وجود دارد:

۱. اجتماع جایز است، طبق این نظریه صلات در دار غصبی صحیح است.

۲. اجتماع ممتنع است، طبق این نظریه در چهار صورت زیر صلات در دار غصبی صحیح است:

الف: اضطرار به غصب به سوء الاختیار نباشد.

ب: اضطرار به غصب به سوء الاختیار باشد ولی صلات در حال خروج انجام بگیرد، اگر در خروج قائل به نظریه شیخ باشیم (صلات ماشیا در رکوع و سجود هم ایماءا انجام می‌شود).

ج: مصلحت امر بر مفسده نهی غالب و صلات در ضیق وقت باشد.

د: مصلحت امر بر مفسده نهی غالب و صلات در سعه وقت باشد، به شرط اینکه امر به شیء (صلات در مکان مباح) مقتضی نهی از ضد (صلات در مکان غصبی) نباشد.

۵

تطبیق حکم نماز در دار غصبی

نعم (اگر یک امری غیر مقدور بود یعنی ضروری الوجود بود یا ممتنع الوجود بود حکم به ان تعلق نمی‌گیرد حالا این امر غیر مقدور چه می‌خواهد با سوء اختیار غیر مقدور شده باشد یا با غیر سوء الاختیار غیر مقدور شده باشد و هیچ فرقی بین بسوء الاختیار با لابسوء الاختیار نیست مگر در این که در بسوء الاختیار عقاب هست اما در لابسوأ الاختیار عقاب نیست) لو كان (تکلیف بمالایطاق) بسوء الاختيار لا يسقط العقاب بسقوط التكليف بالتحريم أو [۱] الإيجاب.

[حكم الصلاة في الدار المغصوبة اضطرارا]

ثم لا يخفى أنه لا إشكال في صحة الصلاة مطلقا [۲] في الدار المغصوبة على القول بالاجتماع. و أما على القول بالامتناع فكذلك (نماز صحیح است) مع (صورت اول) الاضطرار إلى الغصب لا بسوء الاختيار أو (صورت دوم) معه (سوء الاختیار یعنی اضطرار به سوء الاختیار باشد یعنی با دست خودت و اراده‌ی خود، خودت را مجبور به غصب کردی) و لكنها (صلاه) وقعت في حال الخروج على القول بكونه (خروج) مأمورا به (واجب باشد) بدون إجراء حكم المعصية عليه (خروج - این قول شیخ انصاری است) أو (صورت سوم – عطف بر مع الاضطرار) مع غلبة ملاك الأمر (مصلحت) على النهي (ملاک نهی) مع ضيق الوقت أما (صورت چهارم) مع السعة (نماز با سعه وقت) فالصحة و عدمها (صحت) مبنيان على عدم اقتضاء الأمر بالشي‏ء (نماز در مکان مباح) للنهي عن الضد (نماز در مکان غصبی) و اقتضائه (نهی از ضد - لف و نشر مرتب) فإن الصلاة في الدار المغصوبة و إن كانت مصلحتها (صلاه) غالبة على ما فيها (صلات) من المفسدة (غالب است بر آن چیزی که در صلاه است و ان چیز مفسده است – چون فرض این است جانب امر را مقدم کردیم) إلا أنه لا شبهة في أن الصلاة في غيرها (دار غصبی) تضادها (صلاه در دار غصبی) بناء (قید برای تضادها) على أنه لا يبقى مجال مع إحداهما (صلاه در دار غصبی) للأخرى (صلاه در مکان مباح) مع كونها (اخری - صلاه در مکان مباح) أهم منها (احدی - صلاه در دار غصبی) لخلوها (دلیل اهم بودن – اخری – صلاه در مکان مباح) من المنقصة الناشئة من قبل اتحادها مع الغصب لكنه عرفت عدم الاقتضاء (در مبحث ضد) بما (مقداری که) لا مزيد عليه (به مقداری که زائد برآن مقدار نیست) فالصلاة في الغصب اختيارا (در مقابل اضطرار) في سعة الوقت صحيحة و إن لم تكن مأمورا بها (چون اهم امر دارد و این امر داشتن اهم یک صلاه در مکان مباح باشد سبب می‌شود امر به صلاه در دار غصبی تعلق نگیرد).

_______________

[۱] استاد حیدری فسائی: بهتر بود از او استفاده نکند زیرا ظاهرش این می‌شود که یا وجوب و یا حرمت یعنی یکی از این دو ساقط می‌شود لکن مرحوم اخوند معتقد است که هر دو ساقط می‌شوند.

[۲] استاد حیدری: مرحوم حکیم این مطلقا را زده به در حال اضطرار به غصب و اختیار یعنی شما مضطر به غصب باشید یا نباشید، مرحوم فیروزآبادی این مطلقا را زده به معنای، در مقابل صور بعدی یعنی اضطرار به غصب باشد یا نباشد، ضیق باشد یا نباشد، امر به شی مقتضی نهی از ضد باشد یا نباشد.

لازم ولو مع تعدّد الجهة : مع عدم تعدّدها هاهنا. والتكليف بما لا يطاق محال على كلّ حال (١). نعم ، لو كان بسوء الاختيار لا يسقط العقاب بسقوط التكليف بالتحريم أو الإيجاب.

ثمّ لا يخفى : أنّه لا إشكال في صحّة الصلاة مطلقا في الدار المغصوبة ، على القول بالاجتماع (٢).

وأمّا على القول بالامتناع : فكذلك مع الاضطرار إلى الغصب لا بسوء الاختيار ، أو معه (٣) ولكنّها وقعت في حال الخروج على القول بكونه مأمورا به بدون إجراء حكم المعصية عليه (٤) ، أو مع غلبة ملاك الأمر على النهي مع ضيق الوقت.

أمّا مع السعة : فالصحّة وعدمها مبنيّان على عدم اقتضاء الأمر بالشيء للنهي عن الضدّ واقتضائه ، فإنّ الصلاة في الدار المغصوبة وإن كانت مصلحتها غالبة على ما فيها من المفسدة ، إلّا أنّه لا شبهة في أنّ الصلاة في غيرها تضادّها ، بناء على أنّه لا يبقى مجال مع إحداهما للاخرى مع كونها أهمّ منها ، لخلوّها من المنقصة الناشئة من قبل اتّحادها مع الغصب. لكنّه عرفت (٥) عدم الاقتضاء بما لا مزيد عليه ، فالصلاة في الغصب اختيارا في سعة الوقت صحيحة وإن لم تكن مأمورا بها.

__________________

(١) أي : وإن كان بسوء الاختيار.

(٢) وخالفه المحقّق النائينيّ في إطلاق الحكم بالصحّة ، فذهب إلى بطلانها في صورة العلم بالحرمة وصحّتها في صورة الجهل بها. أجود التقريرات ١ : ٣٦٩ ـ ٣٧٠.

ولكن أورد عليه تلميذه المحقّق الخوئيّ على ما في المحاضرات ٤ : ٢٢٠ ـ ٢٢٥ ، كما أورد على المصنّف أيضا ، وذهب إلى الصحّة فيما إذا لم يكن مندوحة في البين وتقع المزاحمة بين الواجب والحرمة وكان الحرام أهمّ. فراجع المحاضرات ٤ : ٢٣١ ـ ٢٣٢.

(٣) أي : مع سوء الاختيار.

(٤) كما ذهب إليه الشيخ الأنصاريّ ، وقوّاه المحقّق النائينيّ. راجع مطارح الأنظار : ١٥٣ ، فوائد الاصول ٢ : ٤٤٧.

(٥) في مسألة اقتضاء الأمر بالشيء للنهي عن ضدّه. راجع الجزء الأوّل : ٢٣٦ ـ ٢٤٥.