درس کفایة الاصول - نواهی

جلسه ۱۱: اجتماع امر و نهی ۹

 
۱

خطبه

۲

خلاصه مباحث گذشته

در جلسه قبل بیان شد که دو توهم شده است:

توهم اول: نزاع در مساله‌ی اجتماع امر و نهی مبتی بر تعلق گرفتن احکام به طبایع کلیه است نه افراد.

توضیح توهم: یک بحثی است که در مساله‌ی مقدمه واجب مطرح می‌شود که آیا حکم می‌رود روی طبیعت کلیه که جایش در ذهن است یا حکم می‌رود روی فرد خارجی؟ در این جا دو نظریه وجود دارد.

توهم دوم: امکانی شدن مبتنی بر تعلق احکام بر طبایع کلیه است و امتناعی شدن مبتی بر تعلق احکام به فرد خارجیه است.

اگر قائل شدیم که احکام به طبایع کلی تعلق گرفته است، همه باید در مساله اجتماع امر ونهی، امکانی بشوند.

اگر قائل شدیم که امر و نهی به فرد خارجی تعلق می‌گیرد، باید قائل به امتناع بشویم زیرا فرد خارجی واحد است و فرض این است که تعدد عنوان موجب تعدد ان فرد نمی‌شود.

۳

جواب از دو توهم

مطلب اول: جواب دو توهم

صاحب کفایه می‌فرماید که بحث ما در مساله‌ی اجتماع در باره‌ی عمل واحد است که دو عنوان در ان جمع شده است اما درباره‌ی این تعدد عنوان دو نظریه‌ی معروف وجود دارد (چون ۳ نظریه وجود دارد: نظریه‌ی صاحب کفایه و نائینی و محقق اصفهانی):

نظریه‌ی اول: بعضی معتقدند تعدد عنوان موجب تعدد فرد خارجی می‌شود. طبق این نظریه اجتماع امر و نهی در شی واحد ممکن است مطلقا چه امر و نهی تعلق بگیرد به فرد خارجی و چه تعلق بگیرد به طبایع کلیه. شارع فرموده است صل و بعد فرموده لاتغصب، ماده‌ی اجتماع انها صلاه در دار غصبی است یعنی این مکلف، در یک دار غصبی دارد نماز می‌خواند الان بر این فرد دو عنوان منطبق شده است یکی صلاه و دیگری غصب، این دو عنوان داشتن طبق نظریه‌ی اول سبب می‌شود که آن عمل خارجی دو عمل بشود ولو شما نمی‌توانید تشخیص بدهید کدام صلاه و کدام غصب است. در این صورت اجتماع امر و نهی ممکن است مطلقا زیرا امر رفته روی یک عمل و نهی رفته است روی یک عمل دیگر.

الان این نمازی که مکلف در دار غصبی مشغول به خواندنش هست، این یک فرد خارجی است که هم امر رفته رویش و هم نهی، که دو عنوان دارد، اگر قائل شدیم این دو عنوان داشتن سبب می‌شود این یک فرد، دو فرد شود، امر می‌رود روی یک فرد و نهی می‌رود روی فرد دیگرش لذا اجتماع امر و نهی در شی واحد لازم نمی‌آید.

اما اگر گفتیم امر و نهی رفته روی طبایع کلیه بازهم اجتماع طبق این نظریه جایز است زیرا اگر گفتیم تعدد عنوان موجب تعدد فرد خارجی هست، زیرا کسانی که می‌گویند امر و نهی رفته است روی طبایع کلیه، مرادشان این نیست که رفته روی طبایع کلیه من حیث هی هی، بلکه مرادشان این است که امر و نهی رفته روی وجود طبیعت، الان مکلف مشغول خواندن نماز در دار غصبی است، این همین عملی که دارد انجام می‌دهد، وجود طبیعت است لذا اگر قائل بشویم که تعدد عنوان موجب تعدد فرد خارجی هست، خب این تعدد عنوان این فرد خارجی را وجود دو طبیعت می‌کند که امر می‌رود روی یکی و نهی می‌رود روی دیگری.

سوال: اگر گفتیم مراد از کسانی که می‌گویند امر و نهی به طبایع تعلق می‌گیرد این است که امر و نهی رفته روی وجود طبیعت، پس فرق بین این قول با قول کسانی که می‌گویند امر و نهی رفته روی فرد خارجی چه می‌شود؟

جواب: اگر گفتیم که امر و نهی رفته روی فرد خارجی، این جا امر می‌رود روی ان فرد خارجی با تمام خصوصیات فردیش یعنی تمام خصوصیاتش داخل در طلب است اما اگر گفتیم امر ونهی رفته روی وجود طبیعت، در این صورت دیگر آن خصوصیات داخل در مطلوب نیست.

نظریه‌ی دوم: تعدد عنوان موجب تعدد ماده‌ی اجتماع نمی‌شود. طبق این نظریه اجتماع امر و نهی در شی واحد مطلقا محال است چه بگوییم امر و نهی به فرد خارجی می‌خورد و چه بگوییم به طبایع کلیه می‌خورند. مطلقا محال است چون لازمه‌اش اجتماع ضدین است. الان این اقا دارد در دار غصبی نماز می‌خواند، این نمازی که دارد می‌خواند دارای دو عنوان (صلاه و غصب) است ولی این این دو عنوان داشتن سبب نمی‌شود که این یک عمل بشود دو عمل در نتیجه اگر امر و نهی در این یک عمل جمع بشوند لازمه‌اش اجتماع ضدین است.

خلاصه‌ی جواب صاحب کفایه: ایشان می‌خواهد این را بگوید که شماهایی که این دو توهم را توهم کرده‌اید؛ مقتضای این که امر و نهی رفته است روز طبیعت کلیه، تعدد ماده‌ی اجتماع نیست و مقتضای این که امر و نهی رفته روی فرد خارجی، وحدت ماده‌ی اجتماع نیست. یکی شدن ماده‌ی اجتماع مبتنی بر یک چیز دیگری است و آن این است که تعدد عنوان موجب تعدد ماده‌ی اجتماع نشود.

۴

جزوه جواب

جواب: بحث ما درباره عمل واحدی است که دو عنوان دارد، در تعدد عنوان دو نظریه معروف است:

۱. تعدد عنوان، موجب تعدد مجمع می‌شود. طبق این نظریه اجتماع امر و نهی طبق هر دو قول ممکن است.

اما بنا بر قول تعلق امر و نهی به فرد خارجی، بخاطر این است که تعدد عنوان موجب تعدد فرد خارجی می‌شود به طوری که احدهما متعلق امر و دیگری متعلق نهی است. فلا یلزم اجتماع ضدین.

اما بنا بر قول تعلق امر و نهی به طبیعت، بخاطر این است که مراد قائلین به تعلق امر و نهی به طبیعت، طبیعت من حیث هی نیست، بلکه مراد وجود طبیعت است و فرض تعدد وجود است که احدهما متعلق امر و دیگری متعلق نهی است، فلا یلزم اجتماع الضدین.

۲. تعدد عنوان، موجب تعدد مجمع نمی‌شود، طبق این نظریه اجتماع امر و نهی طبق هر دو قول ممتنع است. چون طبق هر دو قول، محذور اجتماع ضدین لازم می‌آید.

نتیجه: مقتضای تعلق امر و نهی به طبایع، تعدد مجمع نیست، چنانکه مقتضای تعلق امر و نهی به افراد، وحدت مجمع نیست.

۵

تطبیق جواب دو توهم

و أنت خبير بفساد كلا التوهمين فإن تعدد الوجه (دو عنوان داشتن) إن كان يجدي (اگر تعدد عنوان نافع باشد برای متعدد شدن ماده‌ی اجتماع) بحيث لا يضر معه (با وجود این تعدد عنوان) الاتحاد (اتحادی که بوده‌اند) بحسب الوجود و الإيجاد [۱] (صلاه و غصب الان اتحاد وجودی دارند یعنی هردو موجود می‌شوند به یک وجود، اگر ما بگوییم تعدد عنوان سبب شود که ان وجود و فرد خارجی بشود متعدد به گونه‌ای که ان اتحادی که در وجود داشتند الان دیگر ضرری وارد نمی‌کند) (جواب ان:) لكان (تعدد وجه) يجدي (تعدد وجه نافع می‌باشد مطلقا) و لو على القول بالأفراد (تعلق گرفتن امر و نهی به افراد) فإن الموجود الخارجي الموجه بوجهين (موجود خارجی ای که معنون شده است به دو عنوان مثل همین صلاتی در دار غصبی ای که دارد مکلف می‌خواند) يكون فردا لكل من الطبيعتين (صلاه – غصب) فيكون (پس می‌باشد این موجود خارجی در ظاهر حال) مجمعا (ماده‌ی اجتماع) لفردين موجودين بوجود واحد (فی ظاهر الحال زیرا در حقیقت دو عمل و دو وجود است) فكما لا يضر وحدة الوجود (یک وجود بودن فی ظاهر الحال) بتعدد الطبيعتين (فی الحقیقه) لا يضر بكون المجمع اثنين (به این که ماده‌ی اجتماع دو فرد باشد فی الحقیقه) بما هو (بخاطر این که مجمع) مصداق و فرد لكل من الطبيعتين و إلا (تعدد عنوان نافع نباشد - تعدد عنوان موجب تعدد ماده‌ی اجتماع نیست) لما كان يجدي أصلا حتى على القول بالطبائع كما لا يخفى لوحدة الطبيعتين وجودا (هردو طبیعت موجودند به یک وجود) و اتحادهما (طبیعتین) خارجا فكما (مثال است برای قسمت اول که تعدد عنوان موجب تعدد ماده‌ی اجتماع است) أن وحدة (در ظاهر حال) الصلاتية و الغصبية في الصلاة في الدار المغصوبة وجودا (قید وحدت است) غير ضائر بتعددهما (صلاه و غصب) و كونهما طبيعتين كذلك وحدة (فی ظاهر الحال) ما وقع في الخارج (بیان ما:) من خصوصيات الصلاة فيها (فرد) وجودا غير ضائر بكونه (ما وقع) فردا للصلاة فيكون مأمورا به و فردا للغصب فيكون منهيا عنه فهو (ما وقع - فرد) على وحدته وجودا (فی ظاهر الحال) يكون اثنين (دو فرد فی الحقیقه) لكونه (ما وقع) مصداقا للطبيعتين فلا تغفل.

______________

[۱] استاد حیدری: فرق بین ایجاد و وجود – فصول ص ۱۲۶

اگر شما به خود وجود نگاه می‌کنید با قطع نظر از صدورش از موجود، بهش وجود می‌گویند اما صدورش از موجد را لحاظ کردی می‌شود ایجاد لذا وجود و ایجاد یک چیز هستند و فرقشان اعتباری است

واخرى : أنّ القول بالجواز مبنيّ على القول بالطبائع ، لتعدّد متعلّق الأمر والنهي ذاتا عليه (١) ، وإن اتّحدا وجودا ؛ والقول بالامتناع على القول بالأفراد ، لاتّحاد متعلّقهما شخصا خارجا وكونه فردا واحدا (٢).

وأنت خبير بفساد كلا التوهّمين ، فإنّ تعدّد الوجه إن كان يجدي بحيث لا يضرّ معه الاتّحاد بحسب الوجود والإيجاد لكان يجدي ولو على القول بالأفراد ، فإنّ الموجود الخارجيّ الموجّه بوجهين يكون فردا لكلّ من الطبيعتين ، فيكون مجمعا لفردين موجودين بوجود واحد ، فكما لا يضرّ وحدة الوجود بتعدّد الطبيعتين ، لا يضرّ بكون المجمع اثنين بما هو مصداق وفرد لكلّ من الطبيعتين ، وإلّا لما كان يجدي أصلا حتّى على القول بالطبائع كما لا يخفى ، لوحدة الطبيعتين وجودا واتّحادهما خارجا ؛ فكما أنّ وحدة الصلاتيّة والغصبيّة في الصلاة في الدار المغصوبة وجودا غير ضائر بتعدّدهما وكونهما طبيعتين ، كذلك وحدة ما وقع في الخارج من خصوصيّات الصلاة فيها وجودا غير ضائر بكونه فردا للصلاة فيكون مأمورا به ، وفردا للغضب فيكون منهيّا عنه ، فهو ـ على وحدته وجودا ـ يكون اثنين ، لكونه مصداقا للطبيعتين (٣). فلا تغفل.

__________________

ـ الثانية : عدم جريان النزاع فيما إذا قلنا بتعلّق الأحكام بالأفراد ، بل لا مناص من الالتزام بالامتناع ، إذ الفرد عبارة عن الوجود الواحد الشخصيّ الخارجيّ ، ومن الواضح أنّه لا يعقل أن يكون الواحد الشخصيّ مصداقا لحكمين متضادّين ، وإلّا لزم اجتماع الضدّين.

(١) أي : على القول بالطبائع.

(٢) وحاصل هذا التوهّم هو الالتزام بالتفصيل في مسألة الاجتماع. بأن يقال : الحقّ أنّ اجتماع الأمر والنهي جائز على القول بتعلّق الأحكام بالطبائع ، وممتنع على القول بتعلّقها بالأفراد. بدعوى أنّه على القول بالطبائع يتعدّد متعلّق الأمر والنهي في مرحلة تعلّق الحكم به ، فلم يجتمعا في واحد وإن اجتمعا في المصداق. وأمّا على القول بالأفراد فبما أنّ متعلّقهما هو الفرد الواحد الشخصيّ فلا يمكن اجتماعهما عليه وتعلّقهما به.

(٣) حاصل الدفع : أنّ أساس النزاع على أنّ تعدّد الوجه هل يكفي في دفع غائلة اجتماع الضدّين أم لا؟ فلو قلنا بأنّ تعدّد الوجه يستلزم تعدّد المعنون فالاجتماع جائز مطلقا. أمّا ـ