بیان دو شاهد برای نظریهی دوم:
شاهد اول: تعبیر علما در عنوان مساله یعنی همهی علما عنوان این مساله را این قرار دادهاند که ایا اجتماع امر و نهی در شی واحد ممکن است یا محال یعنی کلام را بردهاند روی امر و نهی لذا معلوم میشود که این مساله را یک مسالهی لفظی گرفتهاند و اگر عقلی گرفته بودند این گونه بیان میکردند: اختلفوا فی جواز اجتماع وجوب والحرمه فی شی او امتناعه
جواب صاحب کفایه به شاهد اول:
این تعبیر از باب غلبه است نه از باب خصوصیت. یعنی این که نزاع همین علمایی که این تعبیر را بیان کردهاند، در این است که ایا وجوب و حرمت اجتماعشان ممکن است یا محال اما اگر میبینید از کلمهی امر و نهی استفاده کردهاند بخاطر این است که غالبا وجوب و حرمت از امر و نهی استفاده میشود لذا خود امر و نهی خصوصیتی ندارند.
شاهد دوم: کلام مرحوم مقدس اردبیلی
ایشان فرموده است که که اجتماع امر و نهی در شی واحد عقلا ممکن و عرفا محال است. چگونه این کلام شاهد است؟
این که مقدس اردبیلی فرموده اجتماع امر و نهی عرفا محال است، منظورش این است که لفظ امر و لفظ نهی، به ملازمهی عرفیه دلالت بر امتناع دارد. و اگر این را گفتیم مساله میشود یک مسالهی لفظی.
وقتی شما دارید در خیابان حرکت میکنید یک نفر صدا میزند و میگوید اقای حاتم (حاتم در نزد عرف دلالت بر جواد بودن دارد) این جا میگویند کلمهی حاتم به ملازمهی عرفیه دلالت بر جواب بودن دارد. حالا این که مقدس اردبیلی فرموده است اجتماع امر و نهی عرفا محال است معنایش همین است که امر و نهی به ملازمهی عرفیه دلالت بر امتناع دارد به این صورت که وقتی مولا امر به یک شی ای کرد، همین امر پیش عرف دلالت دارد بر این که این شی حرام نیست و وقتی که مولا از چیزی نهی کرد، خود همین نهی که لفظ است در نزد عرف دلالت دارد بر این که این شی واجب نیست.
جواب صاحب کفایه به شاهد دوم:
ایشان میفرماید معنای دلالت عرفی، دلالت لفظ بر امتناع نیست. زیرا این افراد گفتند که معنای دلالت عرفی یعنی این که خود لفظ امر و نهی دال بر امتناع هستند لکن پیش عرف اما صاحب کفایه میفرماید معنای امتناع عرفی دلالت امر و نهی بر امتناع نیست.
توضیح:
مقدس اردبیلی میفرماید، اجتماع امر و نهی عقلا ممکن است. و عرفا محال است. ما باید هردو بخش را باید بررسی کنیم.
بررسی بخش اول: عقلا ممکن است
یعنی این که عقل میگویند جمع شدن امر و نهی در یک شی ممکن است زیرا عقل این یک شی را دو موجود میداند (تعدد عنوان موجب تعدد مادهی اجتماع است). صلاه در دار غصبی یک عمل است اما عقل میگوید چون این عمل دارای دو عنوان است، لذا این دو عنوان داشتن سبب میشود این فعل دو موجود بشود و این جا اجتماع موردی است.
بررسی بخش دوم: عرفا ممکن نیست.
معنایش این است که عقل حکم به امتناع میکند زیرا عرف این صلاه در غصبی را یک موجود میبیند.
در بخش اول عقل این یک عمل را دو موجود میبیند بعد خود عقل حکم به جواز اجتماع میکند اما در بخش دوم عرف یک عمل را، یک موجود میداند بعد عقل میگوید چون موضوع من را عرف مشخص کرد که یک عمل است، پس اجتماع امر و نهی محال است. و در هردو بخش حاکم به امکان اجتماع یا امتناع اجتماع، عقل است لکن در بخش اول موضوع حکم عقل یعنی امکان را خود عقل میسازد اما در بخش دوم موضوع حکم عقل را عرف میسازد [۱].
________________
[۱] استاد حیدری: ما غیر از این جواب صاحب کفایه میتوانیم یک جواب دیگری بدهیم و آن این که ما قصد لم یقع و ما وقع لم یقصد. این کسی که از کلام محقق اردبیلی استفاده کرده است میخواهد شاهد بیاورد برای این که این مساله یک مسالهی لفظی است. اما اثبات نمیشود مسالهی لفظیه است بلکه اثبات میشود مسالهی اجتماع امر و نهی لفظی عقلی است.