أمر سوم از امور مربوط به شرط فاسد این است: اگر شرط فاسد قبل از عقد واقع بشود در صورتی که شرط فاسد مفسد عقد باشد، آیا در این مورد هم عقد را باطل میکند یا نه؟ مثلاً در ساعت ۸ زید و عمر قرار دادهاند که اگر عمر بعداً کتاب خودش را به زید بفروشد، زید ثانیاً کتاب را به عمر بفروشد، در ساعت ۱۰ عمر میگوید (بعتک) سخنی از شرط به وجود نیاورده است. لو قلنا که شرط فروش مبیع از مشتری به بایع از شروط فاسده است و شرط فاسد مبطل عقد است در این فرض اگر شرط در ضمن عقد ذکر میشد عقد را باطل میکرد، حال این شرط فاسد قبل از عقد، عقد را باطل میکند یا خیر؟
سه احتمال، سه قول وجود دارد:
بعضیها میگویند در صورتی که شروط قبل از عقد اثری نداشته باشند، بنا بر این فرض این شرط فاسد مفسد عقد نمیباشد.
قول دوم این است که: این شرط فاسد مفسد عقد است، چون شروط قبل از عقد در صورتی که عقد مبتنی بر آنان واقع بشود، اثر دارند لذا عقد باطل میشود.
قول سوم این است: در صورتی که متعاقدین علم به فساد شرط داشته باشند، عقد را باطل نمیکند، چون با توجّه متعاقدین به اینکه این شرط اثری ندارد موجب تقیّد عقد نمیشود، با این توجه عقد بدون تقیید واقع شده است. نظیر این است که کتاب را عمر به زید بدون شرط فروخته باشد. پس شرط فاسد قبل از عقد مفسد عقد نمیباشد.
و اگر متعاقدین علم به صحّت این شرط داشتهاند، در این صورت شرط مذکور قبل از عقد، عقد را باطل میکند، چون عقد متقیّد به این خصوصیّت شده است، خصوصیّت که فاسد بود عقد را باطل میکند.
مرحوم شیخ این تفصیل را قبول ندارند، جهت آن این است: عقدی که واقع شده است در صورتی که مبنی بر شرط قبل از عقد باشد، و شرط قبل از عقد مثل شرط مذکور در عقد باشد، با این خصوصیّات عقد متقیّد میشود، جاهل به فساد باشد عقد مقیّد میشود، عالم به فساد باشد عقد مقیّد میشود، مجرد علم به فساد مانع از تقیّد نمیشود، کما اینکه علم به بطلان عقد مانع از وقوع بیع نزد عرف نمیباشد. لذا مسأله ذات قولین است.
در توضیح عبارت کتاب (ثمّ حکی اعتراضاً علی المحقق) اموری بیان میشود:
۱ ـ فرع این است زید انگور را به عمر میفروشد در ذهن عمر این است که زید این انگور را خمر درست کند، قصد خریدار این است که فروشنده این انگور را خمر دست کند و به او تحویل دهد و در ذهن فروشنده این است که این انگور را خمر درست کند و به او خریدار تحویل دهد مقصود هر دو فروش انگور با این خصوصیت است و لکن در مرحله انشاء میگوید (بعتک بمائه تومان) آن خصوصیّت را در مرحله انشاء نیاورده است. (لو کان فی انفسهما ذلک ولم یشترطا مرحوم محقق گفته است این بیع صحیح میباشد.
۲ ـ اشکال بر فرمایش محقق حاصل آن این است که در این فرع بیع باطل میباشد چون آنچه را که انشاء شده است مخالف با مقصود بوده است و انچه را که مقصود بوده است انشاء نشده است و العقود تابعه للقصود.
۳ ـ جواب از این اشکال است، حاصل آن این است: عقود تابع قصود است یعنی صحّت متقوّم به دو چیز میباشد: قصد و لفظ. در بطلان بیع به مجرّد انتفاء یکی بیع باطل است. عدم قصد فروش کفایت در بطلان است. در ما نحن فیه استثناء از این ضابط خارج شده است و در بطلان بیع دو خصوصیّت لازم داریم یکی اینکه شرط فاسد را قصد کرده باشد و دوم اینکه لفظی آورده باشد که دلالت بکند بر آنچه را که قصد کرده است. مبطل دو امر است: قصد خمر درست کردن و آوردن لفظ بر مقصود. اگر احدهما بود این شرط فاسد مبطل عقد نمیباشد. فإذن اشکال بر محقق وارد نیست چون شرط فاسد مقصود بوده است ولی در عقد گنجانده نشده است.
۴ ـ اشکال مرحوم شهید این است که همه جا بطلان یک چیز احتیاج دارد، انتفاء أحدهما کفایت میکند.
۵ ـ مرحوم شهید میفرماید: در این فرض مقصود متعاقدین فروش انگور بوده است و چون که اطمینان داشته که خمر درست کرده و به او میفروشد این اطمینان خارجی موجب این بوده که شرط در ضمن عقد ذکر نشده است.
۶ ـ کلام مرحوم شیخ در این زمینه میباشد که توضیح آن داده شده است.