درس مکاسب - خیارات

جلسه ۱۲۸: خیار عیب ۳۵

مرتضوی
استاد
مرتضوی
 
۱

خطبه

۲

معنای ارش در لغت

کلام در معنای ارش می‌باشد. در این مرحله جهاتی مورد بحث قرار گرفته است:

جهت اولی: در معنای ارش از نظر کلمات لغویین می‌باشد. برای ارش در لغت سه معنا گفته شده است:

معنای اول این است که: ارش عبارت از نقصی است که در أشیاء پیدا می‌شود. مثلاً کور شدن چشم گاو که موجب نقص است. به این نقص و فساد ارش می‌گویند و هکذا در سائر اشیاء.

معنای دوم عبارت است از: دیه‌ای که در مقابل جراحات گرفته می‌شود. مثلاً زید که در بدن عمر جراحتی وارد کرده است، صورت عمر را خراشیده است، در مقابل این جراحت که کندن گوشت صورت عمر باشد، زید در مقابل این کندن عوض باید بدهد که اسم آن دیه می‌باشد، به آن پولی که اسم آن دیۀ جراحت می‌باشد أرش گفته می‌شود.

معنای سوم این است که: مطلق دیه اسم آن أرش می‌باشد، چه اینکه دیه در مقابل جراحت باشد یا در مقابل قتل نفس باشد.

۳

معنای اصطلاحی ارش

جهت دوم در معنای ارش در نظر فقها می‌باشد. فقها برای أرش چهار معنا ذکر کرده‌اند:

معنای اول این است: آنچه را که فروشنده از ثمن در مقابل آنچه که فوت شده است به مشتری باید بدهد اسم آن ارش می‌باشد. مثلاً زید گوسفند را به هزار تومان به عمر فروخته است، مبیع شما یعنی گوسفند معیوب بوده است، یعنی فاقد وصف صحّت بوده است، در این مورد از هزار تومانی که گرفته است مقداری از آن مثلاً صد تومان که زید به عمر می‌دهد اسم آن ارش می‌باشد که این صد تومان مقداری از ثمن در مقابل وصف صحّت است. پس ارش ما یتدارک به آنچه را که از مشتری فوت شده است.

معنای دوم برای أرش پولی است که انسان در مقابل جنایتی که بر عبد دیگری کرده است و در مقابل آن جنایت شارع مقدار معیّنی تعیین نکرده است می‌باشد.

جنایات دو قسم است:

یک قسم از آنها مقدّر شرعی دارد، در دیات لمعه خوانده‌اید. مثلاً قطع ید مقدّر شرعی آن نصف دیه است و هکذا...

و قسمی از آنها مقدّر شرعی ندارد. در این قسم دوم از جنایات که مقدّر شرعی ندارد تبعاً جانی در مقابل این جنایت مالی به مجنی علیه باید بدهد، اسم این مال و پول ارش می‌باشد.

معنای سوم عبارت است از آنچه را که انسان در مقابل جنایتی که مقدّر شرعی دارد می‌پردازد. مثلاً قطع ید مقدّر شرعی دارد. در مقابل قطع ید نصف دیه باید داده بشود. این نصف دیه اسم آن أرش می‌باشد.

معنای چهارم برای أرش نزد فقها این است: أکثر الأمرین که جانی در بعض موارد آن را به مجنی علیه یا ولی او می‌دهد. مثلاً فرض کنید بریدن انگشت مقدّر شرعی دارد که هزار تومان است، قیمت انگشت هزار و پانصد تومان است، شما در اینجا دو معنای أرش را تطبیق می‌کنید به هزار تومان ارش می‌گویند چون که مقدّر شرعی است به هزار و پانصد تومان ارش گفته می‌شود چون که در مقابل وصف فائت است. به أکثر الأمرین که هزار و پانصد تومان باشد أرش می‌گویند. کلّ مواردی که جنایت از غاصب صادر شده باشد فقها می‌گویند أکثر الأمرین را به عنوان أرش باید بدهد.

جهت سوم در این است: کلمۀ أرش که حقیقت در این چهار معنا شده است، آیا این چهار معنا از قبیل حقیقت و مجاز است یا مشترک معنوی یا مشترک لفظی می‌باشد و علی أیّ فرض علاقه بین معنای لغوی و کدامیک از این معانی در نظر گرفته شده است؟

مرحوم شهید می‌فرماید: کلمه أرش از قبیل مشترک لفظی می‌باشد، و بین معنای فقهی و لغوی مناسبت و علاقه در نظر گرفته شده است، سپس تعیّن در معانی فقهیّه پیدا شده است، و لذا استعمال لفظ در معنای دوم، بین معنای اول و دوم مناسب بوده است و هکذا. پس تعدّد وضع وجود دارد و مشترک معنوی نمی‌باشد، حقیقت و مجاز نمی‌باشد.

و همچنین روشن شد مناسبت بین معنای لغوی و هر یک از معانی فقهیّه اطلاق و تقیید است. مثلاً أرش در لغت مطلق العوض است. شما در معنای فقهی تقیید زده‌اید به عوضی که مقدّر شرعی داشته باشد.

۴

تطبیق معنای ارش در لغت

القول في الأرش‌

وهو لغةً كما في الصحاح وعن المصباح ـ : دية الجراحات، وعن القاموس: أنّه (ارش) الدية (مطلق دیه - این معنا اعم از معنای اول است). ويظهر من الأوّلين (صحاح و مصباح) أنّه (ارش) في الأصل اسمٌ للفساد (این معنا نسبت به دو معنای قبل، سبب و مسببی است).

۵

تطبیق معنای اصطلاحی ارش

ويُطلق في كلام الفقهاء على مالٍ يؤخذ بدلاً عن نقصٍ مضمونٍ في مالٍ أو بدنٍ، لم يقدّر له (نقص) في الشرع مقدّرٌ.

وعن حواشي الشهيد قدس‌سره: أنّه يطلق بالاشتراك اللفظي على معانٍ:

منها: ما نحن فيه (عوض وصف فائت).

ومنها: نقص القيمة لجناية الإنسان على عبد غيره في غير المقدّر الشرعي.

ومنها: ثمن التالف المقدّر شرعاً بالجناية، كقطع يد العبد.

ومنها: أكثر الأمرين من المقدّر الشرعي والأرش، وهو ما تلف بجناية الغاصب، انتهى.

وفي جعل ذلك من الاشتراك اللفظي إشارةٌ إلى أنّ هذا اللفظ قد اصطلح في خصوص كلٍّ من هذه المعاني عند الفقهاء بملاحظة مناسبتها للمعنى اللغوي مع قطع النظر عن ملاحظة العلاقة بين كلٍّ منها (معانی) وبين الآخر، فلا يكون مشتركاً معنوياً بينهما (چون جامع ندارد)، ولا حقيقةً ومجازاً (چون ملاحظه علاقه نشده)، فهي كلّها (معانی) منقولاتٌ عن المعنى اللغويّ بعلاقة الإطلاق والتقييد. وما ذكرناه في تعريف الأرش فهو كلّي انتزاعيٌّ عن تلك المعاني، كما يظهر بالتأمّل.

وكيف كان، فقد ظهر من تعريف الأرش: أنّه لا يثبت إلاّ مع ضمان النقص المذكور.

ثمّ إنّ ضمان النقص تابعٌ في الكيفيّة لضمان المنقوص، وهو الأصل.

القول في الأرش‌

الارش لغةً واصطلاحاً

وهو لغةً كما في الصحاح (١) وعن المصباح (٢) ـ : دية الجراحات ، وعن القاموس : أنّه الدية (٣). ويظهر من الأوّلين أنّه في الأصل اسمٌ للفساد.

ويُطلق في كلام الفقهاء على مالٍ يؤخذ بدلاً عن نقصٍ مضمونٍ في مالٍ أو بدنٍ (٤) ، لم يقدّر له في الشرع مقدّرٌ.

وعن حواشي الشهيد قدس‌سره : أنّه يطلق بالاشتراك اللفظي على معانٍ :

كلام الشهيد في معنى الارش

منها : ما نحن فيه.

ومنها : نقص القيمة لجناية الإنسان على عبد غيره في غير المقدّر الشرعي.

__________________

(١) الصحاح ٣ : ٩٩٥ ، مادّة «أرش».

(٢) المصباح المنير : ١٢ ، مادّة «أرش».

(٣) القاموس المحيط ٢ : ٢٦١ ، مادّة «أرش».

(٤) في «ش» زيادة : «و».

ومنها : ثمن التالف المقدّر شرعاً بالجناية ، كقطع يد العبد.

ومنها : أكثر الأمرين من المقدّر الشرعي والأرش ، وهو ما تلف بجناية الغاصب (١) ، انتهى.

وفي جعل ذلك من الاشتراك اللفظي إشارةٌ إلى أنّ هذا اللفظ قد اصطلح في خصوص كلٍّ من هذه المعاني عند الفقهاء بملاحظة مناسبتها للمعنى اللغوي مع قطع النظر عن ملاحظة العلاقة بين كلٍّ منها وبين الآخر ، فلا يكون مشتركاً معنوياً بينهما ، ولا حقيقةً ومجازاً ، فهي كلّها منقولاتٌ عن المعنى اللغويّ بعلاقة الإطلاق والتقييد. وما ذكرناه في تعريف الأرش فهو كلّي انتزاعيٌّ عن تلك المعاني ، كما يظهر بالتأمّل.

عدم ثبوت الارش إلّا مع ضمان النقص

وكيف كان ، فقد ظهر من تعريف الأرش : أنّه لا يثبت إلاّ مع ضمان النقص المذكور.

ثمّ إنّ ضمان النقص تابعٌ في الكيفيّة لضمان المنقوص ، وهو الأصل.

ضمان اليد

فإن كان مضموناً بقيمته كالمغصوب والمستام وشبههما ويسمّى ضمان اليد كان النقص مضموناً بما يخصّه من القيمة إذا وزّعت على الكلّ.

ضمان المعاوضة

وإن كان مضموناً بعوضٍ ، بمعنى أنّ فواته يوجب عدم تملّك عوضه المسمّى في المعاوضة ويسمّى ضمانه ضمان المعاوضة كان النقص مضموناً بما يخصّه من العوض إذا وزّع على مجموع الناقص والمنقوص لا نفس قيمة العيب ؛ لأنّ الجزء تابعٌ للكلّ في الضمان ؛ ولذا عرّف جماعةٌ الأرشَ في عيب المثمن فيما نحن فيه : بأنّه جزءٌ من الثمن نسبته إليه‌

__________________

(١) حكاه السيّد العاملي في مفتاح الكرامة ٤ : ٦٣٢.