درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۲۲۲: خبر واحد ۷۴

 
۱

خلاصه مباحث گذشته

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و صلی الله علی محمد و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین

خلاصه بحث در دلیل عقلی بود بعد از کتاب و سنت و اجماع، عقل گفتیم ببینیم خبر واحد ظنی را حجت می‌داند یا نه. سه تا دلیل عقلی اقامه کردند ما یکدانه‌اش را خواندیم که دلیل عقلی بود بر اینکه چون علم به صدور اکثر این اخبار داریم در نتیجه می‌دانیم تکالیف واقعیه خیلی هست پس باید به هر خبر مظنون الصدوری به حکم عقل عمل کنیم تا بدانیم به آن تکالیف واقعیه عمل شده. با این بیان خبر ظنی ثقه را حجت کردیم ولی ایشان چهارتا ایراد دارند ایراد اولشان این بود که دلیل اعم از مدعاست یعنی همه امارات ظنیه را این دلیل عقلی حجت می‌کند منحصر به خبر نیست دلیل باید مساوی با مدعا باشد. ایراد دوم اینکه این دلیل مباین با مدعاست مطلوب ما چیز دیگری بود و این دلیل عقلی چیز دیگری را ثابت می‌کند. سوم اینکه این دلیل اخص از مدعاست مدعای ما این است که هر خبر ظنی الصدوری حجت است و حال آنکه این دلیل عقلی که شما می‌آورید فقط اخبار مثبت تکلیف را حجت می‌کند چون عقل می‌گوید احتیاطا به همه خبرها عمل بکن که بدانی به آن تکالیف واقعیه عمل شده پس دلیل ما چیست؟ دلیل ما فقط می‌گوید خبرهای مثبت تکلیف. یعنی آن خبرهایی که می‌گوید این واجب است این حرام است آنها را باید ما عمل کنیم تا بدانیم به تکالیف واقعیه عمل کردیم و حال آنکه شما مدعایتان روز اول اعم بود, بنا شد هر خبر مظنون الصدوری را حجت بکنیم این هم ایراد سوم بر دلیل عقلی. ایراد چهارم که آقای آخوند هم این ایراد را قبول دارد. عرض کردیم دلیل اول عقلی بالاخره محکوم است حالا یا با سه چهارتا ایراد که ایشان دارند یا لااقل با یکدانه ایراد که این آخری است آقای آخوند این ایراد را قبول دارد می‌فرماید این دلیل عقلی تمام نیست. چرا؟ به یک اعتبار مباین با مدعاست به یک اعتبار اخص از مدعاست ما اصلا برای چه می‌خواهیم خبر واحد را حجت کنیم؟ ما می‌خواهیم خبر واحد را حجت کنیم که بتوانیم به وسیله او از عمومات و اطلاقات را رفع ید بکنیم که بتوانیم عمومات را تخصیص بزنیم بتوانیم مطلقات را تقیید بکنیم. چه وقتی می‌توانیم ما این کار را بکنیم؟ وقتی حجیت این ثابت بشود. چون عمومات و اطلاقات از اصول لفظیه است حجت خیلی قوی است دلالت عام بر عموم خیلی دلالت قوی است دلالت مطلق بر اطلاق خیلی دلالت قوی است ما اگر بخواهیم رفع ید بکنیم از اطلاقات و عمومات و بیاییم تخصیص و تقیید بزنیم بوسیله خبر واحد این برای اینکه حجیت اینها ثابت بشود بوسیله حجت آدم می‌تواند حجت را تخصیص بزند این برای ما حجت درست نکرد عقل به ما گفت احتیاطا از باب ناچاری، حالا که تکالیفی هست در واقع و شما نمی‌دانی کدام است احتیاطا به این اخبار عمل بکن از باب ناچاری. حجیت برای ما درست نکرد پس ما بوسیله این خبرها نمی‌توانیم عمومات کتاب را تخصیص بزنیم و حال آنکه ما می‌خواهیم خبر واحد را حجت بکنیم که عمومات کتاب و سنت را تخصیص بزنیم در قرآن دارد خلق لکم ما فی الارض جمیعا، در دنیا هر چه هست حلال است غیر از خمر و خنزیر و میته و ربا غیر از این سه چهارتا هر چه هست حلال است، ما یک روایت داریم که عصیر عنبی اذا غلا یحرم، ما با همین یک روایت می‌خواهیم آن عمومات را تخصیص بزنیم همه چیز در دنیا حلال است مگر عصیر عنبی که غلیان پیدا بکند. مل چه قت می‌توانیم این کار را بکنیم یعنی بوسیله خبر بیاییم عمومات را تخصیص بزنیم؟ آن موقع که این خبر حجت باشد اینجا برای ما حجیت درست نکرد. عقل گفت به این اخبار احتیاطا شما عمل کن که بدانی به آن احکام الله واقعی عمل شده حجیت غیر از عمل به خبر است احتیاطا. پس نتیجتا با این دلیل عقلی آن مطلوب ما حاصل نشد نتیجتا دلیل عقلی از کار افتاد حالا یا با این اشکال آخری که آقای آخوند هم قبول دارد یا با سه چهار تا اشکال.

۲

دلیل عقلی دوم، کلام فاضل تونی در کتاب وافیه

وارد دلیل عقلی دوم شدیم و آن دلیل عقلی است که آقای فاضل تونی در کتاب وافیه استدلال فرموده. ایشان چند تا دلیل عقلی آورده برای حجیت خبر واحد یکی این است که ما خواندیم که البته آنروز هم عرض کردیم این دائره‌اش محدودتر از اولی است دلیل عقلی اول همه خبرهای ظنی را می‌خواست حجت کند ایشان می‌گوید نه، خبرهای جامع الشرایط. خبرهای جامع الشرایط کدام است؟ اولا در کتب اربعه و ثانیا علما رد نکرده باشند آن خبر را، بلکه عمل کرده باشند. بعدا جامع الشرایط می‌آید اشاره به این است, دیگر آنجا معطل نشویم. پس آقای فاضل تونی با دلیل عقلی نمی‌خواهد بگوید هر خبر ظنی حجت است بلکه خبر جامع الشرایط یعنی خبر در کتب اربعه، خبری که تازه در کتب اربعه علما رد نکرده باشند یعنی در کتب اربعه هم آن اخباری حجت است که علما عمل کرده باشند آن هم نه باز همه‌اش، اینهایی که دلیل بر جزئیت و شرطیت و مانعیت عبادت دارد که ما بین عبادات یکدانه‌اش را مثال زدیم ما در روایت داریم لاصلوه الا بطهور، این الآن خبر واحد است دلالت دارد بر شرطیت طهارت. لاصلوه الا بفاتحه الکتاب، این هم خبر واحد است دلالت دارد بر جزئیت فاتحه. باز یک خبر داریم، لاتصل فی ما لایوکل لحمه، نماز نخوانید در لباس غیر ماکول اللحم. پس معلوم است ماکول اللحم مانع است. ببینید این سه تا خبر یکی جزء صلوه است یکی شرط صلوه است یکی مانع صلوه است و همه هم با خبر واحد ثابت شده. آقای فاضل تونی چه می‌گوید؟ می‌گوید این روایاتی که مال کتب اربعه است خبر علمی هم هست یعنی خبر واحد است شما باید اینها را عمل بکنید اگر به اینها عمل نکنی، آقای سید مرتضی، اگر شما خبر واحد را بگذاری کنار، به اینها عمل نکنی آنوقت باید یک نمازی بخوانی که هیچکس اسمش را نماز نمی‌گذارد. چرا؟ برای اینکه جل، لولا الکل، جل اجزا و شرایط و موانع نماز ما با خبر واحد ثابت شده. اگر شما اینها را بگذاری کنار، همان روز اول عرض کردیم شما همینطور در خیابان داری رو به قبله راه می‌روی یک الله اکبر, یک خم هم بشو یک سجده، این می‌شود نماز. و حال آنکه یقینا صحت سلب دارد چون این نمازی که الآن ما می‌خوانیم رو به قبله می‌ایستیم طهارت داریم فاتحه می‌خوانیم سوره می‌خوانیم در رکوع و سجود ذکر می‌گوییم بعد تشهد می‌خوانیم رکعت سوم تسبیحات می‌خوانیم اینها تمام با خبر واحد ثابت شده. اگر شمای سید مرتضی بگویی من خبر واحد را اصلا قبول ندارم چکار باید بکنی؟ فقط و فقط آن را که قرآن گفته: یا ایها الذین آمنوا اذا قمتم الی الصلوه فاغسلوا وجوهکم، می‌خواهید نماز بخوانید یک وضوئی بگیرید, دیگر بیش از این نیست؟ رکوعش هم با بعضی از ادله دیگر، بیش از این که ما دلیل نداریم آنوقت اگر شما خبر واحدها را بخواهی بگذاری کنار در نماز باید اکتفا کنی به یک طهارت و به یک رکوع و سجود بی‌ذکر. چون برای ذکرش هم دلیل قطعی نداریم خبر واحد داریم اگر رکوع رفتی یک ذکر هم بگو سجده رفتی یک ذکر هم بگو پس آقای سید مرتضی شما که می‌گویی من خبر واحد را قبول ندارم یک نماز می‌خواهی بخوانی تمام اینها را باید بریزی کنار. پس باید این نماز، نماز نباشد و حال آنکه ما مکلفیم به نماز پس نتیجه می‌گیریم که خبر واحد حجت است. آنوقت این اسمش قیاس خلف بود که دیروز هم عرض کردم این را ولو خود فاضل تونی نفرموده ولی اسم این دلیل قیاس خلف است قیاس خلف معنایش این است من مطلوبم را ثابت می‌کنم از چه راهی؟ از راه ابطال نقیض. آقای سید مرتضی خبر واحد حجه. این مطلوب من. قبول نداری؟ اگر قبول نداری پس آن نماز باید درست باشد نماز بدون اجزاء. آن که باطل است پس حرفت باطل است فرض من درست می‌شود یعنی حجیت خبر واحد. اثبات مطلوب از طریق ابطال نقیض. اگر شما این حرف را قبول نکنی پس باید نماز آنجوری بخوانی آن را باید قبول کنی و چون نماز آنجوری نماز نیست از حقیقت نماز خارج است پس حرفت باطل است نتیجتا حرف ما که می‌گوییم خبر واحد حجت است او می‌ماند. لذا دلیل عقلی اش این است فرموده ما تا قیامت مکلفیم به یک عباداتی. مخصوصا آن اصول ضروریه مثل صلوه و زکات و صوم و حج و جهاد و خمس و تمام اینها. مع ان جل اجزائها همین سه چهار تایی که اسم بردیم کل هم نگوییم ولی بیشتر اجزاء و شرایط و موانعش با خبر واحد ثابت شده. هر چند ما برای اختصار نمازش را فقط می‌گیریم برای اجزاء و شرایط و موانعش هم سه تا روایت مثال زدیم. ما یقینا مکلفیم به نماز و این نماز داری یک اجزایی است که باید بیاوریم دارای یک شرایطی است که باید بیاوریم دارای یک موانعی است که نباید بیاوریم تمام این باید و نبایدها با خبر واحد ثابت شده. غیر قطعی یعنی خبر واحد. خبر واحد غیر قطعی است دیگر. خبر متواتر مفید قطع است تمام این اجزاء و شرایط و موانع با خبر واحد غیر علمی ثابت شده بحیث یقطع بخروج حقائق هذه الامور عن کونها هذه الامور عند ترک العمل بخبر الواحد یعنی شما اگر خبر واحدها را اگر بخواهی بگذاری کنار، این امور از امور بودنش خارج می‌شود یعنی این نماز از نماز بودن خارج می‌شود یعنی شما خبر واحدها را بگذار کنار، فقط می‌ماند طهارت و یک تکبیر و یک خم شدن و راست شدن که می‌شود نماز. یعنی نماز از نماز بودن خارج می‌شود اگر بخواهی ترک بکنی عمل به خبر واحد را. ببینید داریم ابطال نقیض می‌کنیم تا در نتیجه اثبات مدعا بکنیم ایشان می‌فرماید تمام اینها با خبر واحد است بطوریکه اگر شما بخواهی ترک بکنی عمل به خبر واحد را این نماز از نماز بودن خارج می‌شود یعنی صحت سلب دارد یعنی به این نماز نمی‌شود نماز گفت این باطل است پس نتیجتا خلافش حق است یعنی باید عمل بکنی به خبر واحد. بعد ایشان فرموده سید مرتضی هم اگر منکر است با زبان منکر است اسم نمی‌آورد این را خود سید مرتضی هم می‌داند که اگر ما بخواهیم خبر واحد غیر علمی را بگذاریم کنار اصلا بساط ما به هم می‌خورد. شریعتی که ما داریم مبتنی است بیشتر احکام و اجزاء و شرایطش بر خبر ظنی ثقه. شما اگر بگویی نه، فقط باید متواتر، یعنی فقط دلیل باید علمی باشد دلیل علمی هم که سه چهارتا را بیشتر ثابت نمی‌کند تمام اینها را باید بریزیم کنار، و چون آن باطل است حرفتان باطل است. و من انکر سید مرتضی، اگر هم کسی منکر حجیت خبر واحد است انما ینکر باللسان والا قلبه مطمئن بالایمان همان سید مرتضی هم در ذهن حرف ما را قبول دارد یکقدری بنشیند فکر کند که ما اگر خبر واحد را بگذاریم کنار چه می‌شود ایشان هم قبول می‌کند. این استدلال عقلی فاضل تونی که خلاصه‌اش این شد ما این نمازمان اجزاء و شرایط دارد اجزاء و شرایطش هم با روایات کتب اربعه ثابت شده و اگر ما به این روایاتی که در کتب اربعه است دلالت بر اجزاء و شرایط دارد عمل نکنیم این نماز از صورت نماز خارج می‌شود عقل چه می‌گوید؟ عقل می‌گوید پس به اخبار کتب اربعه که دلالت بر جزئیت و شرطیت و مانعیت دارد عمل بکن که بدانی به آن نمازی که به عهده‌ات آمده عمل کردی.

۳

اشکال بر کلام فاضل تونی

و یرد علیه: ایشان دو تا از آن ایرادهای قبل را می‌شمارند یکی دو تا را هم خودتان می‌توانید اضافه کنید تمام آن سه چهارتا ایرادی که ایشان در دلیل عقلی اولی کردند اینجا هم وارد است. اول اینکه دلیل اعم از مدعاست مدعای شما چیست؟ مدعای شما این است که می‌خواهید خبر واحد ظنی را حجت بکنید و حال آنکه دلیلتان فقط می‌گوید چه؟ اخبار کتب اربعه آنهایی که دال بر جزئیت و شرطیت است. اشکال معلوم شد؟ شما مدعایتان این بود اخبار کتب اربعه حجت است این را می‌خواستید حجت کنید و حال آنکه لازمه دلیلتان این است آنهایی که فقط مثبت جزئیت و شرطیت است آنها فقط حجت است یعنی شما می‌گویید احتیاطا به آن مثبت جزئیت و شرطیت است عمل بکن تا به آن نماز واقعی عمل شده باشد و حال آنکه این دلیل می‌شود اعم از مدعا. چرا؟ برای اینکه ما درست است یک مقدار اجزاء و شرایط در این اخبار کتب اربعه داریم ولی علم اجمالی ما به این محدود نمی‌شود غیر از اینها هم همینجور. آنجا چه می‌فرمود؟ می‌فرمود بر فرض هم شما یک مشت تکلیف پیدا کردی به همان مقدار بگذار کنار. باز هم علم اجمالی داریم به تکالیف واقعیه. علم اجمالی کبیر است علم اجمالی کبیر هر جا بود با انحلال صغیر آن منحل نمی‌شود اینجا هم همینجور. بله ما یک مقدار اجزاء و شرایطمان در روایات کتب اربعه است می‌گذاریم کنار. ولی وقتی می‌گذاریم کنار باز هم می‌بینیم علم اجمالی داریم در بقیه اخبار و بلکه در اجماعات و شهرات هم خیلی از اجزاء و شرایط نمازمان با اجماعات ثابت شده با خبرهای غیر کتب اربعه ثابت شده نتیجتا دلیل می‌شود اعم از مدعا و حال آنکه دلیل باید مساوی با مدعا باشد.

یرد علیه اولا ان العلم الاجمالی حاصل بوجود الاجزاء و الشرایط بین الجمیع الاخبار یعنی چه؟ یعنی علم اجمالی کبیر است او خیال کرده اجزاء و شرایط ما فقط در اخبار جامع الشرایط است یعنی خیال کرده در اخبار کتب اربعه و آنهایی است که عمل کرده باشند یک علم اجمالی صغیر برای ما درست کرده بعد می‌گوید به آن مقدار که ما اجزاء و شرایط پیدا کردیم دیگر علم اجمالی منحل می‌شود ایشان می‌گوید نه، ما بر فرض هم در آن اخبار جامع الشرایط یک مقدار اجزاء و شرایط پیدا بکنیم باز هم علم اجمالی ما هنوز باقی است یعنی در بقیه اخبار یا در اجماعات و شهرات هم باز ما علم اجمالی داریم که آن نماز ما دارای یک اجزاء و شرایطی است پس باید چکار بکنیم؟ به تمام ادله‌ای که مثبت جزئیت و شرطیت است شما باید عمل بکنی و حال آنکه مدعایتان این بود که اخبار کتب اربعه را می‌خواستید حجت کنید. ایشان می‌فرماید علم اجمالی ما کبیر است علم اجمالی کبیر چیست؟ علم داریم به وجود اجزاء و شرایط و موانع بین تمام اخبار نه آن اخبار مشروط بما ذکره یعنی اخبار کتب اربعه به شرط اینکه همه عمل کرده باشند منحصر به آن نیست و مجرد علم اجمالی فی تلک الطائفه همان اخبار کتب اربعه که عمل کردند، جامع الشرایط، بله آن را قبول داریم ما علم اجمالی داریم در آن طائفه یعنی می‌دانیم در آن اخبار کتب اربعه یک مقدار از اجزاء و شرایط نماز ما هست بله این را قبول داریم اما این منحصر به این نمی‌شود ما به اینها هم که عمل بکنیم باز هم علم اجمالی داریم چون ما مکلفیم به نماز، نماز ما هم دارای اجزاء و شرایط و است بر فرض به قول شما پنجاه جزء و شرط هم از این اخبار ما پیدا کنیم ولی باز هم اخبار دیگر و باز هم اجماعات و سائر اماراتی که دلالت بر جزئیت و شرطیت دارد باز هم علم اجمالی ما هست. دلیل اعم از مدعاست. مدعای شما این است که می‌خواهید اخبار جامع الشرایط را حجت بکنید و حال آنکه لازمه دلیلت این است تمام امارات شرعیه، چون شما می‌گویی ما یک نمازی به عهده‌مان است اجزاء و شرایطی دارد اجزاء و شرایطش را چه کسی گفت فقط این جاست بر فرض هم ما پنجاه تا اجزا و شرایط این جا پیدا بکنیم باز هم هنوز علم اجمالی ما داریم. یعنی چه؟ یعنی در سائر اخبار و سائر امارات هم ما هنوز علم اجمالی داریم اینطور نیست که اگر ما پنجاه تا جزء و شرط پیدا کردیم و گذاشتیم کنار علم اجمالی ما منحل بشود، نه، بنا شد هرجا که علم اجمالی داریم آن کبیر را رعایت بکنیم رعایت صغیر به درد نمی‌خورد لذا ایشان می‌فرماید که اینجایی که شما می‌فرمایید ما علم اجمالی داریم در آن طائفه، یعنی علم اجمالی داریم به اجزاء و شرایط نماز در آن اخبار جامع الشرایط، ایشان می‌فرماید نه، علم اجمالی ما بیش از اینهاست, صرف اینکه ما علم اجمالی داریم در آن طائفه, این صغیر است, صرف اینکه ما علم اجمالی صغیر داریم، یعنی چه؟ می‌دانیم در آن طائفه خاصه یعنی اخبار جامع الشرایط، ما می‌دانیم یک مقدار اجزاء و شرایط نماز ما آنجاست، خیلی خوب، این علم اجمالی صغیر، این لایوجد این باعث نمی‌شود خروج غیرها یعنی غیر آن طائفه، از اطراف علم اجمالی خارج بشود آنها هم از اطراف علم اجمالی است یعنی بعد از اینکه ما پنجاه تا جزء و شرط در اینها پیدا کردیم گذاشتیم کنار باز به ما می‌گویند علم اجمالی دارید؟ می‌گوییم بله ما هنوز علم اجمالی داریم که آن نماز واقعی ما دارای اجزاء و شرایطی است غیر از اینها، پس نتیجه‌اش چیست؟ باید احتیاط تام بکنیم به هر خبری که دال بر جزئیت و شرطیت است نه خبر، هر اماره‌ای که دال بر جزئیت و شرطیت است ما باید به آن عمل بکنیم تا بدانیم به آن اجزاء و شرایط واقعی عمل شده صرف وجود علم اجمالی صغیر یعنی در این طائفه خاصه، که ما پنجاه تا جزء و شرط و مانع پیدا کردیم این باعث نمی‌شود غیر از آنها از اطراف علم اجمالی ما خارج بشود نه، غیر از اینها اخبار دیگر و سایر امارات اینها همه مجرای علم اجمالی ماست کما عرفت در جواب اول از وجه اول عقلی ما گفتیم که علم اجمالی ما کبیر است والا لما امکن ممکن است نسخه‌ای دست بعضی‌ها باشد لما ندارد، بگذارید هم اینها درست است هم نسخه جامعه مدرسین، والا لما، مای نافیه است بعضی نسخه‌ها دیدم ندارد البته آن را هم می‌شود معنا کرد ولی حالا نسخه صحیح همین است و الا یعنی آن بقیه را هنوز ما علم اجمالی داریم و اطراف علم اجمالی ماست والا اگر علم اجمالی ما کبیر نبود لما امکن اخراج، این اخراج همان عزل آنجاست آنجا را نگاه کنید عزل داشتیم گفتیم این به مقدار آن معلوم بالاجمال بگذاری کنار باز هم علم اجمالی اینجا بجای عزل گفت اخراج. ایشان می‌فرماید اگر علم اجمالی ما کبیر نبود اگر دائره‌اش وسیع نبود ممکن نبود عزل بعض هذه الطائفه الخاصه این بگذاری کنار و ادعای علم اجمالی در باقی بکنی این را که شما می‌توانی ادعای علم اجمالی بکنی این کاشف از این است که علم اجمالی هنوز هست الآن من به مقدار پنجاه تا جزء و شرط و مانع از روایات کتب اربعه پیدا کردم ولی باز هم شما می‌توانی ادعای علم اجمالی بکنی بگویی هنوز من علم اجمالی دارم که آن نماز واقعی باز هم دارای یک اجزاء و شرایط و موانعی است از این می‌فهمیم علم اجمالی ما کبیر است والا اگر کبیر نبود علم اجمالی ما صغیر بود و محدود بود به همان پنجاه تایی که شما در آن اخبار پیدا کردی آنوقت ممکن نبود و حال آنکه ممکن است ممکن نبود کنار بگذاریم آن هذه الاطائفه خاصه را یعنی اخبار کتب اربعه را که دلالت بر جزئیت و شرطیت دارد، بگذاریم کنار باز هم ادعای علم اجمالی بکنیم در باقی. این کار ممکن نبود یعنی حالا که ممکن است یعنی بعد از پنجاه تا باز هم ممکن است من ادعای علم اجمالی بکنم در باقی مثل اخبار عدول مثل آن اخبار پنجاه تایی که پیدا کردم چطور در آنها علم اجمالی داشتیم به اجزاء و شرایط، بعد از آن اخبار عدول هم هنوز هم من می‌توانم ادعای علم اجمالی بکنم پس نتیجه چه شد آقا؟ شما پنجاه تا جزء و شرط در این اخبار کتب اربعه پیدا کردیم ولی هنوز علم اجمالی داریم. به مقتضای علم اجمالی باید چکار کنیم؟ هر خبر محتمل الصدور، لازم نیست مظنون الصدور باشد، هر خبر محتمل الصدوری که دلالت بر جزئیت و شرطیت دارد شما باید عمل بکنی چون اشتغال یقینی برائت یقینی می‌خواهد تا بدانی آن نماز واقعی را با تمام اجزاء و شرایط آوردی ولی ما می‌دانیم احتیاط تام را شارع راضی نیست مشکل آفرین است متعذر است متعسر است پس احتیاط تام نکن. چه بکن؟ تبعیض در احتیاط. یعنی فقط مظنون‌ها. بر طبق علم اجمالی محتملها را هم باید عمل بکنیم آن می‌شود احتیاط تام. ولی چون می‌دانیم مشکل آفرین است شارع راضی نیست تبعیض در احتیاط یعنی خبرهای مظنون الصدور دال بر جزئیت و شرطیت باید عمل بکنیم پس نتیجتا منحصر به این خبرها نشد خبرهای دیگر و امارات دیگر هم که علم اجمالی داریم بر آنها جزء و شرط دارد باید به آنها هم عمل بکنیم فاللازم حینئذ حالا که علم اجمالی ما هست علم اجمالی ما کبیر است دائره‌اش وسیع است هنوز منحل نشده طبق قانون اشتغال یقینی برائت یقینی می‌خواهد الاحتیاط یک تام هم کنارش بگذارید یعنی وظیفه اولیه احتیاط تام است احتیاط تام یعنی چه؟ یعنی عمل به کل خبر، ولو مظنون هم نباشد یعنی بکل خبر ولو محتمل الصدور ولو احتمال ضعیف هم می‌دهیم طبق آن احتیاط تام به کل خبر ولو ضعیف ولو محتمل الصدور باید عمل بکنیم به تمام اخباری که دلالت بر جزئیت و شرطیت چیزی دارد باید عمل بکنیم تا بدانیم آن علم اجمالی کبیر منحل شده ولی ما می‌دانیم شارع راضی نیست و اما این اما تبعیض در احتیاط است پس قاعده اولی احتیاط تام است یعنی حتی خبرهای ضعیف هم که دلالت بر جزئیت و شرطیت دارد باید عمل بکنیم ولی چونکه می‌دانیم از خارج شارع راضی نیست احتیاطهای اینجوری مشکل آفرین است عمل بکل خبر ظن ببینید قاعده‌اش این بود محتمل، حتی خبرهای ضعیف، اما چون آن احتیاط تام مشکل ساز است عمل بکن بکل خبر ظن صدوره مما دل علی الجزئیه و الشرطیه یعنی به هر خبر مظنونی. پس منحصر نشد. یعنی دلیل شد اعم از مدعا. شما می‌خواستی با دلیلت اخبار کتب اربعه را حجت کنی و حال آنکه ما اجزاء و شرایطمان که منحصر در آن نیست آنها را هم که عمل بکنیم باز هم علم اجمالی داریم در اخبار دیگر. پس نتیجه شد؟ هر خبر مظنون الصدوری که دلالت بر جزئیت و شرطیت دارد این دلیل آن را حجت می‌کند و حال آنکه مدعای شما این بود فقط و فقط اخبار جامع الشرایط.

سوال:

عبارت علمی اش را بخواهید اما التبعیض فی الاحتیاط، در عبارتهای آقای نائینی زیاد از این عبارتها هست. یعنی درجه اول به مقتضای حکم عقل احتیاط تام باید بکنی یعنی یک خبر خیلی ضعیفی می‌گوید فلان چیزهم جز است آن را هم شما باید بیاوری. چرا؟ بخاطر اینکه شما یقین بکنی که به آن اجزاء و شرایط واقعی عمل شده ولی می‌دانیم چون این خیلی مشکل ساز است می‌آییم تبعیض در احتیاط می‌کنیم یعنی احتیاط تام نه یعنی هر خبر مظنون الصدوری که دلالت بر جزئیت و شرطیت ولو غیر از این اخبار باشد و حال آنکه قصد شما این بود اخبار جامع الشرایط را می‌خواستی حجت کنی. دلیل شد اعم از مدعا. خلاصه چه شد آقا؟ طبق این احتیاط تبعیضی ما باید به مظنون الصدورها عمل بکنیم اعم از اینکه در این اخبار باشد یا نباشد.

الا ان یقال مگر آقای فاضل تونی بگوید مظنون الصدورها همان است که در کتب اربعه است مگر این را بگوید اگر چنین ادعایی کند تساوی می‌شود یعنی آقای فاضل تونی اگر بگوید بله من قبول دارم به هر خبر مظنون الصدوری باید عمل بکنیم آن خبرهای مظنون الصدور آنهایی است که در کتب اربعه است اگر یک چنین ادعایی بتواند بکند البته دلیل با مدعا مساوی می‌شود ولی ما که قبول نداریم ما می‌گوییم اینطور نیست که فقط اخبار کتب اربعه مظنون الصدور باشد در روایات دیگر در کتابهای دیگر هم خبرهای مظنون الصدور داریم. الا ان یقال مگر اینکه آقای فاضل تونی ادعا بکند که مظنون الصدور از اخبار همان الجامع لما ذکر است یعنی همان‌هایی است که در کتب اربعه است که با آن شرایط. مگر اینکه این را ادعا بکند اگر این ادعا را بکند ایراد ما برطرف می‌شود ولی ما قبول نداریم.

و ثانیا و اما اشکال دوم، دلیل اخص از مدعاست. مدعای شما چه بود؟ مدعای شما این بود می‌خواستید اخبار کتب اربعه را برای ما حجت بکنید و حال آنکه لازمه دلیل این است آنها که مثبت جزئیت و شرطیت است باید عمل بکنیم ایشان چکار می‌خواستند بکنند؟ ایشان با این دلیل عقلی می‌خواستند اخبار کتب اربعه را برای ما حجت بکنند این کار را می‌خواستند بکنند و حال آنکه لازمه دلیلشان این است که آن مثبتها فقط واجب العمل است چون آنها که دلالت دارد بر اجزاء و شرایط آنها واجب العمل است والا آنهایی که می‌گوید مثلا سوره واجب نیست فلان چیز واجب نیست آنهایی که نفی جزئیت و شرطیت می‌کند ابدا شامل آنها نمی‌شود. لذا ایشان می‌فرماید ثانیا دلیل اخص از مدعاست آن قبلی اعم از مدعا بود ان مقتضی هذه الدلیل آقای فاضل تونی این دلیل عقلی که شما آوردید مقتضای این دلیل عقلی شما وجوب العمل باخبار الداله علی الشرائط و الاجزاء آخه گفت به عهده ما نماز است و آن نماز تا قیامت واجب است و آن نماز اجزاء و شرایطی دارد پس ما باید به اجزاء و شرایط عمل بکنیم تا آن نماز حسابی را بیاوریم پس نتیجتا دلیل شما اقتضا کرد اخبار کتب اربعه آنهایی که مثبت جزئیت و شرطیت است آنها واجب العمل است و حال آنکه مدعای شما چه بود؟ می‌خواستید بگویید اخبار کتب اربعه همه حجت است دلیلتان اخص از مدعاست. مقتضای این دلیل عقلی وجوب عمل به اخباری است که دلالت بر شرطیت و جزئیت دارد دون الاخبار الداله علی عدمهما اما آن اخباری که دلالت دارد بر عدمهما می‌گوید فلان چیز جزء نیست فلان چیز شرط نیست آنها را که دیگر حجت نمی‌کند شما می‌خواستید همه اخبار کتب اربعه و حال آنکه دلیلت فقط آنهایی که مثبت جزئیت و شرطیت است والا مثلا ما روایت داریم که سوره واجب نیست در نماز. این را که دلیل شما حجت نمی‌کند دلیل شما دلیل شما می‌گفت خبرهایی که دلالت بر اثبات جزئیت و شرطیت می‌کند آنها را فقط حجت می‌کند اما آن خبرهایی که دلالت دارد بر عدم جزئیت و شرطیت آنها را حجت نمی‌کند خصوصا اذا اقتضی الاصل یعنی خصوصا روی مبنای فاضل سبزواری.

[شک در جزئیت و شرطیت]

عنایت بفرمایید با این کتابها که رفقا هنوز نخواندند ما برائت ان شا‏ الله می‌رسیم یک بحثی است آنجا که اگر من شک در جزئیت و شرطیت یک چیزی کردم مثلا شک می‌کنم آیا سوره جزء نماز است یا نه؟ چون فاتحه که یقینا جزء نماز است بعد از فاتحه سوره در نماز واجب است یا نه؟ شک در جزئیت سوره دارم یا شک در شرطیت موالات دارم آیا موالات شرطیت دارد یا نه؟ سوره جزئیت دارد یا نه؟ شیخ انصاری می‌فرماید نه خیر، برائت جاری کن بگو اصل عدم جزئیت سوره است اصل عدم شرطیت موالات است اما محقق سبزواری می‌گوید نه، شیخ اصاله البرائه جاری میکند یعنی در شک در جزئیت و شرطیت اگر شک کردی فلان چیز جزء است یا شرط است اصاله البرائه جاری می‌کند می‌فرماید نمی‌خواهد آن را بیاوری لزومی ندارد ولی محقق سبزواری می‌فرماید قاعده اشتغال جاری است. چرا؟ چون من نماز به عهده ام است چه وقت بری الذمه می‌شوم؟ آن موقع که بدانم این نماز را با همه اجزاء و شرایط من آوردم من احتمال می‌دهم سوره جزء باشد باید بیاورم من احتمال می‌دهم موالات شرط باشد باید بیاورم. دقت فرمودید نزاع را؟ نزاع در این است نماز مسلم الوجوب که همه می‌دانیم به ما واجب است آیا اگر من شک در جزئیت و شرطیت چیزی کردم آیا مجرای اصاله البرائه است که بگویم اصل برائت از جزئیت است اصل برائت از شرطیت است یا نه، باید اصاله الاشتغال جاری کنم بگویم من چه وقت بری الذمه می‌شوم از نماز؟ آن موقع که بدانم واقعا به تکلیفم عمل کردم من وقتی احتمال می‌دهم سوره جزئیت دارد موالات شرطیت دارد قاعده اشتغال می‌گوید اینها را هم باید احتیاطا بیاوری تا بدانی آن اشتغال یقینی تبدیل به برائت یقینی شده. این بحث را ایشان آخر صفحه ۲۷۲ کرده با این نسخه‌هایی که دست من است آنوقت حرف آقای فاضل سبزواری اول سطر ص۲۷۳. باید این بحث را آنجا پیدا کنید. اول عقیده خودش را ایشان می‌گوید. می‌گوید نه, ما برائت جاری می‌کنیم ما که نمی‌دانیم این نماز سوره در آن واجب است یا نه؟ اصاله البرائه. مثل دعا که عند رویه الهلال نمی‌دانستی واجب است یا نه چکار می‌کردی؟ مگر اصاله البرائه جاری نمی‌کردی می‌گفتی نه واجب نیست دلت می‌خواهد بخوان نمی‌خواهد نخوان. اینجا هم همینجور. من که نمی‌دانم نماز با سوره واجب است یا بی‌سوره، پس نمی‌دانم تکلیفی به من متوجه است یا نه، اصاله البرائه جاری می‌کند می‌گوید نمی‌خواهد سوره بخوانی. اما بلافاصله سطر اول صفحه بعد محقق سبزواری ایشان می‌گوید نه، قاعده اشتغال جاری است. چرا؟ چون ذمه ما مشغول به نماز است باید آنهایی هم که احتمال ضعیف می‌دهیم جزئیت و شرطیت دارد آنها را هم بیاوریم تا بدانیم به تکلیف واقعی عمل شده. اینها را برای چه گفتیم؟ ایشان می‌فرماید این دلیلی که آقای فاضل تونی آورده فقط ثابت می‌کند حجیت خبرهایی که دال بر جزئیت و شرطیت است اما آن خبرهایی که می‌گوید جزئیت ندارد سوره, شرطیت ندارد موالات، آنها را که دیگر حجت نمی‌کند مخصوصا روی مبنای آقای فاضل سبزواری که چون آقای فاضل سبزواری می‌گوید حتما باید انسان احتیاط بکند با عدم وجوب سازگار نیست این حرف.

عنایت بفرمایید ایشان می‌فرماید اخبار دال بر عدمهما یعنی آن اخباری که می‌گوید جزء و شرط نیست دلیل شما این را حجت نمی‌کند یعنی چون واجب العمل نیست خصوصا روی مبنای آقای فاضل سبزواری که ایشان می‌گوید اصل در شرطیت و جزئیت، اصل اقتضای شرطیت می‌کند یعنی اصاله الاشتغال یعنی ایشان اصاله الاحتیاط و اصاله الاشتغال جاری می‌کند می‌گوید نمی‌دانی سوره جزئیت دارد یا نه اصل این است که جزئیت دارد نمی‌دانی موالات شرطیت دارد یا نه باید بگویی شرطیت دارد پس آن روایاتی که می‌آید می‌گوید فلان چیز جزء نیست فلان چیز شرط نیست پس آنها واجب العمل نیست مخصوصا، ایشان می‌فرماید دلیل شما اینجا را نمی‌گیرد و حال آنکه روی قول فاضل سبزواری اینجا‌ها را هم باید ما احتیاط بکنیم.

سوال:

جواب: دلیل باید مساوی با مدعا باشد آخه بحث ما این است می‌خواهیم بگوییم خبر واحد بخصوص حجت است اگر دلیل ما اعم باشد همه ظنون را حجت می‌کند فیدخل فیه الخبر. روز اولداشتیم. دلیلهای عقلی که از دو سه روز دیگر ان شاء الله می‌آوریم آنها همه ظنون را حجت می‌کند ظن حاصل از خواب را هم حجت می‌کند منتها شامل خبر هم می‌شود این به درد ما نمی‌خورد ما فعلا در حجیت خبر واحدیم بخصوص. از این جهت ما می‌گوییم عیبی ندارد دلیل اعم باشد مسئله‌ای را ثابت بکند شامل بحث ما هم بشود ولی اینجا آنجور نیست بحث ما الآن کجاست؟ حجیت خبر واحد بخصوص. یعنی بخصوص ما باید دلیل داشته باشیم این دلیلهایی که شما آوردید همه ظنون را حجت می‌کند یکدانه‌اش هم خبر است این به درد نمی‌خورد.

سوال:

جواب: عرض کردیم ایشان می‌خواهد بگوید اخبار کتب اربعه. و حال آنکه دلیلش فقط می‌گوید مثبت جزئیت و شرطیت واجب العمل است. دلیل شد اخص از مدعا. مدعای شما این بود بگویی همه اخبار کتب اربعه حجت است ولی دلیلتان یک جوری است فرضش فقط می‌گوید مثبت جزئیت و شرطیت، این کافی نیست. یعنی بعنوان داریم عرض می‌کنیم دلیل باید مساوی با مدعا باشد ولی اینجا اخص از مدعاست.

۴

سومین دلیل عقلی، کلام شیخ محمد تقی اصفهانی در هدایة المسترشدین

آخرین دلیل عقلی. که دیگه این تمام بشود می‌رویم سراغ دلیل عقلی بر حجیت مطلق ظن. ما هنوز در ظن خاصیم یعنی داریم الآن دلیل عقلی سومی می‌آوریم که خبر واحد بالخصوص حجت است آنوقت این دلیل سوم را که تمام کردیم دو سه روز بعد. خلاصه مطلب ما فعلا در این دو سه روز می‌خواهیم ثابت بکنیم دلیل عقلی بر حجیت خبر بخصوصه. آنوقت بعدا یک دلیل عقلی‌هایی ما می‌آوریم که همه خبرها را برای ما حجت می‌کند همه ظنون را برای ما حجت می‌کند یکدانه‌اش هم می‌شود خبر. ولی فعلا بحثمان نباید گم بشود ما داریم حجیت خبر واحد بالخصوص می‌خواهیم بخوانیم.

 الثالث این دلیل سوم عقلی را چه کسی اقامه کرده؟ آقای شیخ محمد تقی اصفهانی که شاید اسمش را هم نشنیدید اسم برادرش را شما خیلی شنیدید صاحب فصول آقای شیخ محمد حسین اصفهانی. شیخ محمد حسین اصفهانی که به نام صاحب فصول همه شما شنیدید، اسمش را چندین بار تا حالا آوردیم ایشان یک برادر بزرگواری دارد بنام شیخ محمد تقی اصفهانی. ایشان اگر از صاحب فصول بالاتر نباشد قطعا کمتر نیست این بزرگوار یک حاشیه‌ای بر معالم دارد. این معالمی که صد و پنجاه شصت صفحه است یک حاشیه نوشته به نام هدایه المسترشدین فی شرح معالم الدین که شاید اگر به کتابهای امروز چاپ بشود ده بیست جلد بشود غرض اینقدر این حاشیه مهم است، بر معالم خیلی حاشیه ما داریم حاشیه فاضل جواد، حاشیه سلطان العلماء ولی اینقدر این حاشیه مهم است اصلا شیخ محمد تقی جای اسمش نیست می‌گویند صاحب حاشیه اینجوری گفت اینقدر این حاشیه مهم است که ایشان اسمش فراموش شده به نام کتابش معرفی شده. صاحب حاشیه اینجوری فرموده. ایشان هشت تا دلیل در هدایه المسترشدین اقامه کرده بر حجیت خبر واحد. اگر دارید دلیل ششم ایشان را ببینید بالاترین دلیلش دلیل ششم است صفحه ۳۹۷. هشت تا دلیل اقامه کرده بر حجیت خبر واحد بالخصوص آنکه مهمتر از همه است در این هشت تا دلیل ششم است که ایشان همان را می‌خواهد نقل بکند که با دلیل ششم که دلیل عقلی است آمده خبر واحد را حجت کرده البته اگر هدایه را ندارید برادرش صاحب فصول همین حرفها را به عنوان دلیل هفتم نقل کرده صفحه ۲۷۷ فصول، السابع. الآن ما داریم چه می‌خوانیم؟ حرفهای برادرش را آن هم ضمن السادس صفحه ۳۹۷. اما اگر ندارید هدایه را، من سابق داشتم الآن ندارم اگر ندارید همین حرفهایی که امروز می‌خواهیم از قول صاحب حاشیه بخوانیم برادرشان به عنوان دلیل هفتم در کتاب فصول صفحه ۲۷۷ ایشان نقل کرده. این استدلال خیلی مفصل است شیخ انصاری آمده ملخص کرده که این آقای صاحب حاشیه دلیل عقلی مفصلی آورده بر حجیت خبر واحد ولی ما ملخصش می‌کنیم تا دیگه خیلی طول نکشد.

الثالث ما ذکره بعض المحققین من المعاصرین فی هدایه المسترشدین فی حاشیه معالم الدین لاثبات حجیه الظن الحاصل من الخبر ایشان دلیل اقامه کرده دلیل ششم، دلیل آورده بر اینکه اصل اقتضا می‌کند ما بیاییم ظن حاصل از خبر را بگوییم حجت است نه مطلقا، فقط ظن حاصل از خبر. یعنی ظن خاص. یعنی این آقا می‌خواهد ظن حاصل از خبر ثقه را حجت بکند نه ظن مطلق، آنکه می‌شود بحث آینده. آقای بزرگوار می‌خواهد ثابت بکند که ظن حاصل از خبر برای ما حجت است و قد لخصناه لطوله و چون خیلی مفصل است خلاصه‌اش می‌کنیم.

الوجه الثاني على حجية خبر الواحد : ما ذكره الفاضل التوني

الثاني :

ما ذكره في الوافية ـ مستدلا على حجّيّة الخبر الموجود في الكتب المعتمدة للشيعة كالكتب الأربعة مع عمل جمع به من غير ردّ ظاهر ، بوجوه ـ قال :

الأوّل : أنّا نقطع ببقاء التكليف إلى يوم القيامة سيّما بالاصول الضروريّة ، كالصلاة والزكاة والصوم والحجّ والمتاجر والأنكحة ونحوها ، مع أنّ جلّ أجزائها وشرائطها وموانعها إنّما يثبت بالخبر الغير القطعيّ ، بحيث يقطع بخروج حقائق هذه الامور عن كونها هذه الامور عند ترك العمل بخبر الواحد ، ومن أنكر فإنّما ينكر باللسان وقلبه مطمئنّ بالإيمان (١) ، انتهى.

المناقشة فيما أفاده الفاضل التوني

ويرد عليه :

أوّلا : أنّ العلم الإجماليّ حاصل بوجود الأجزاء والشرائط بين جميع الأخبار ، لا خصوص الأخبار المشروطة بما ذكره ، ومجرّد وجود العلم الإجماليّ في تلك الطائفة الخاصّة لا يوجب خروج غيرها عن أطراف العلم الإجماليّ ، كما عرفت في الجواب الأوّل عن الوجه الأوّل (٢) ؛ وإلاّ (٣) أمكن إخراج بعض هذه الطائفة الخاصّة ودعوى العلم الإجماليّ في الباقي ، كأخبار العدول مثلا ؛ فاللازم حينئذ : إمّا الاحتياط

__________________

(١) الوافية : ١٥٩.

(٢) راجع الصفحة ٣٥٧.

(٣) في (ر) ، (ص) و (ه) زيادة : «لما».

والعمل بكلّ خبر دلّ على جزئيّة شيء أو شرطيّته ، وإمّا العمل بكلّ خبر ظنّ صدوره ممّا دلّ على الجزئيّة أو الشرطيّة.

إلاّ أن يقال : إنّ المظنون الصدور من الأخبار هو الجامع لما ذكر من الشروط.

وثانيا : أنّ مقتضى هذا الدليل وجوب العمل بالأخبار الدالّة على الشرائط والأجزاء دون الأخبار الدالّة على عدمهما ، خصوصا إذا اقتضى الأصل الشرطيّة والجزئيّة.

الوجه الثالث : ما ذكره صاحب هداية المسترشدين

الثالث

ما ذكره بعض المحقّقين من المعاصرين (١) ـ في حاشيته على المعالم ـ لإثبات حجّيّة الظنّ الحاصل من الخبر لا مطلقا ، وقد لخّصناه لطوله ، وملخّصه :

أنّ وجوب العمل بالكتاب والسنّة ثابت بالإجماع ، بل الضرورة والأخبار المتواترة ، وبقاء هذا التكليف أيضا بالنسبة إلينا ثابت بالأدلّة المذكورة ، وحينئذ : فإن أمكن الرجوع إليهما على وجه يحصل العلم بهما بحكم أو الظنّ الخاصّ به فهو ، وإلاّ فالمتّبع هو الرجوع إليهما على وجه يحصل الظنّ منهما (٢).

هذا حاصله ، وقد أطال قدس‌سره في النقض والإبرام بذكر الإيرادات والأجوبة على هذا المطلب.

المناقشة فيما أفاده صاحب الهداية

ويرد عليه : أنّ هذا الدليل بظاهره عبارة اخرى عن دليل الانسداد الذي ذكروه لحجّيّة الظنّ في الجملة أو مطلقا ؛ وذلك لأنّ المراد بالسنّة هو (٣) : قول الحجّة أو فعله أو تقريره ، فإذا وجب علينا الرجوع إلى مدلول (٤) الكتاب والسنّة ولم نتمكّن من الرجوع إلى ما علم أنّه مدلول الكتاب أو السنّة ، تعيّن الرجوع ـ باعتراف المستدلّ ـ إلى ما

__________________

(١) وهو الشيخ محمد تقي الأصفهاني ، صاحب هداية المسترشدين.

(٢) هداية المسترشدين : ٣٩٧ ، الوجه السادس.

(٣) في (ر) ، (ص) ، (ظ) ، (ل) و (م) : «هي».

(٤) لم ترد «مدلول» في (ت) و (ظ).