درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۲۱۹: خبر واحد ۷۱

 
۱

خلاصه مباحث گذشته

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و صلی الله علی محمد و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

عرض شد دیروز یک نزاع کبروی بود و یک نزاع صغروی. و ایشان هر دو را جواب دادند اما نزاع کبروی: یک نفر گفت شما چند برابر از این شواهد هم بیاورید ما قطع به صدور این اخبار از ائمه نمی‌کنیم شما ادعا کردید با این شواهد و قرائن ما قطع داریم به صدور اکثر این اخبار، اگر بیش از اینها هم شما از این قرائن و شواهد بیاورید ما چنین قطعی پیدا نمی‌کنیم، چرا؟ برای اینکه خیلی اخبار دروغ توی این روایات ماست. اخبار مکذوبه مغیره چندین هزار اخبار جعلی و دروغ قاطی این اخبار کرده. با علم به اینکه این همه اخبار جعلی و وضعی و دروغی توی روایات ما هست ما چطور می‌توانیم علم پیدا بکنیم به صدور این اخبار از ائمه. این اشکال این آقایی که اینجا قبول ندارد این مطلب را.

ایشان دو تا جواب دادند. جواب اول اینکه بله ما علم اجمالی داریم به اخبار مکذوبه، زیاد هم است اما چه وقت؟ قبل از مقابله، قبل از پاکسازی. بعد از اینکه این اخبار پاکسازی شده و این همه روی آنها کار شده و علم رجال و علم حدیث تدوین شده بعد از اینها ما دیگر علم اجمالی به اخبار مکذوبه نداریم یعنی ما الآن دیگر یقین نداریم صددرصد توی این اخبار ما اخبار جعلی هست بله قبل از مقابله و تدوین علم حدیث و علم رجال یک چنین علم اجمالی به اخبار مکذوبه بود ولی الآن بعد از این پاکسازی آن علم اجمالی را ما نداریم. این اولا.

و ثانیا اگر ما می‌گفتیم علم اجمالی داریم به صدور کل این اخبار از ائمه یا می‌گفتیم ظن شخصی داریم به صدور کل این اخبار، ایراد شما وارد بود و شما می‌توانستی بگویی با این اخبار مکذوبه چطور ما علم داریم به صدور اکثر اخبار یا ظن شخصی داریم به صدور همه این اخبار. اگر ما اینجور می‌گفتیم که قطع داریم بصدور کل، ظن شخصی داریم بصدور کل، اگر اینجور می‌گفتیم ایراد شما وارد بود بله ایراد بر صاحب وسائل وارد است ایشان مدعی است که تمام این اخباری که در اختیار ماست تمام اینها مقطوع الصدور است تمام اینها متواتر است ایراد شما بر او وارد است که با آن علم اجمالی به اخبار مکذوبه یک چنین ادعایی نمی‌شود کرد. به یک کسی دیگر هم وارد است اگر کسی بگوید ما ظن شخصی به صدور همه این اخبار داریم آن هم نمی‌شود با وجود این علم اجمالی به اخبار مکذوبه. ولی ما در مورد قطع، کل نگفتیم جل گفتیم جل این اخبار را علم داریم بصدورش از ائمه. این منافات ندارد که اخبار مجعول هم در اینها باشد ما در مورد ظن اگر گفتیم ظن بصدور همه اینها داریم ظن نوعی مقصودمان است یعنی نوعا این شواهد و قرائن را ببینند ظن برایشان حاصل می‌شود بصدور این اخبار، ولی ما که ظن شخصی نگفتیم ظن نوعی گفتیم. خلاصه این آقا می‌گوید ما قبول نداریم علم اجمالی بصدور کثیری از این اخبار از ائمه. چرا؟ بخاطر اینکه علم اجمالی داریم به اخبار مکذوبه. می‌گوییم آن حرف شما با ادعای ما منافاتی ندارد اگر آن علم اجمالی هست قبل از مقابله بوده، این جواب اول. و ثانیا ما که کل نگفتیم و ظن شخصی نگفتیم ایراد شما به آن کسانی وارد است که می‌گویند ما علم بصدور کل داریم ظن شخصی بصدور کل داریم هیچکدام اینها را ما نمی‌گوییم پس ایراد شما بر ما وارد نیست. رفتیم سراغ حرف خودمان. ما علم اجمالی داریم بصدور اکثر این اخبار از ائمه (علیهم السلام).

یک آقایی می‌گوید من قبول دارم این را. اما اشکال صغروی دارد می‌گوید همینطور است از این شواهد و قرائن انسان برایش علم حاصل می‌شود بسیاری از این اخبار از ائمه صادر شده اما علم اجمالی اش منجز نیست برای اینکه علم اجمالی اگر بخواهد منجز تکلیف باشد شرایطی دارد یکی از شرایط این است اطراف شبهه علی کل تقدیر اثر داشته باشد اگر اطراف شبهه علی کل تقدیر اثر داشت آن علم اجمالی منجز تکلیف است اثبات تکلیف می‌کند مثل دو ظرف پاکی که علم اجمالی داریم یک قطره خون در یکی از این دو تا افتاده نمی‌دانیم کدام است این علم اجمالی منجز است یعنی شما هر دو را باید بگذاری کنار، چون شرطش فراهم است، شرطش چیست؟ علی کل تقدیر باید اثر داشته باشد و اینجا دارد یعنی اگر قطره خون توی این ظرف افتاده باشد برای من تکلیف آور است یجب الاجتناب، توی آن افتاده باشد، چون قبلا که تکلیف نداشتیم الآن که توی یکی از اینها افتاده توی هر کدام افتاده باشد برای من اثبات تکلیف می‌کند وجوب اجتناب جدید برای من درست می‌کند چون علی کل تقدیر اثر دارد شرط علم اجمالی فراهم است عقل می‌گوید هر دو را بگذار کنار تا بدانی از آن نجس واقعی اجتناب کردی. اما اگر یک ظرف بول بود یک ظرف آب. علم اجمالی دارم یک قطره خون افتاده توی یکی از اینها. علم است ولی علمش منجز نیست، چرا؟ برای اینکه اگر توی ظرف بول افتاده باشد تکلیف جدیدی برای من نمی‌آید این از اول واجب الاجتناب بوده بله اگر توی آب افتاده باشد تکلیف جدید برای من می‌آورد آن را هم که من نمی‌دانم. لذا روی این مثال دوم علم اجمالی هست ولی منجز تکلیف نیست یعنی آن ظرف آب را شما می‌توانی بخوری چون علم اجمالی یک طرفش اثر دارد این طرفش اثر ندارد این علم اجمالی کالعدم است. در ما نحن فیه همینطور است مستشکل می‌گوید. چرا؟ می‌گوید برای اینکه ما دو طائفه اخبار داریم یک مشت اخبار نافی تکلیف که موافق با اصل است چون اصل اولی این است که انسان ذمه‌اش به هیچ چیزی مشغول نیست نه چیزی بر انسان واجب است نه چیزی بر انسان حرام است اصل اولی این است اگر یک تکلیفی بیاید بگوید مثلا سیب خوردن، اکل التفاح فی اول النهار، این مطابق با اصل است روایات نافی تکلیف را می‌گویند روایات موافق للاصل، یعنی اگر این اکل التفاح هم نبود ما خودمان طبق آن اصل کل شیء لک حلال از آن استفاده می‌کردیم اما حالا که این روایت آمده می‌گوید این سیب را بخور عیبی ندارد به این می‌گوییم اخبار نافی تکلیف، اخباری که موافق با اصل اولی است در مقابل اخبار مثبت تکلیف، که به اینها می‌گویند مخالف للاصل. چون اصل اولی این است که هیچ چیزی حرام نیست هیچ چیز واجب نیست پس بنابراین اگر یک دلیلی آمد گفت این واجب است، یکی دو مورد داشتیم دیروز که اخبار مخالف للاصل یعنی اخباری که مثبت تکلیف است و برخلاف اصل اولی تکلیف برای آدم ثابت می‌کند حالا یا وجوبا یا تحریما. این اخبار مثبت للتکلیف این یک وقت محفوف به قرینه علمیه است یکوقت مجرد از قرینه علمیه است پس سه طائفه اخبار شد. اخبار نافی تکلیف که موافق با اصل اولی است اخبار مثبت تکلیف که مخالف با اصل اولی، اینها را دو قسمش کردیم گفتیم یک قسمش محفوف به قرینه علمیه است مثلا آن روایتی که می‌گوید یجب صلوه الجمعه، این الآن مخالف با اصل است اخبار مثبت تکلیف را می‌گویند مخالف للاصل، این الآن مخالف للاصل است مثبت للتکلیف است ولی قرائن علمیه در کنارش هست که آدم یقین پیدا می‌کند به وسیله آن قرائن مثلا نماز جمعه واجب است اما یک مشت اخبار مثبت للتکلیف یعنی مخالف للاصل ما داریم اما مقرون به قرینه علمیه نیست مثل یحرم عصیر عنبی اذا غلا، آب انگور اگر جوشیده شد حرام می‌شود همین یکدانه روایت هم ما بیشتر نداریم پس طائفه اخبار ما داریم اخبار نافی، اخبار مثبت مقرون به قرینه علمیه، اخبار مثبت مجرد از قرینه علمیه. قسم اول که موافق اصل است وجوب عمل ندارد من نمی‌خواهم سیب بخورم جائز است اما نمی‌خواهم بخورم پس قسم اول از اخبار، اینها یقینا وجوب عمل ندارد قسم دوم هم یقینا وجوب عمل دارد یعنی اخبار مثبت للتکیف که مقرون به قرائن علمیه است بدون خلاف عمل به آنها واجب است. ببینید این دو تا اثری ندارد یعنی قسم اول یقینا واجب العمل نیست قسم دوم یقینا واجب العمل است می‌ماند قسم سوم. یعنی اخبار مثبت للتکیف که مجرد از قرائن علمیه است آیا این واجب است یا واجب نیست؟ علم اجمالی ما دو طرفش اثر ندارد یعنی ما علم اجمالی داریم از این اخبار در روایات ما هست اما قسم اول و دوم که اثر ندارد قسم سوم اثر دارد پس از آن علم اجمالیهایی است که روی بعض تقادیر اثر دارد نه علی جمیع تقادیر، لذا علم اجمالی هست اما باعث وجوب عمل نمی‌شود برای اینکه شرایط تنجیز موجود نیست. جواب یک کلمه، نه، متعلق علم اجمالی قسم سوم است یعنی ما اگر علم اجمالی داریم که از ائمه اخباری صادر شده یعنی مثل یحرم عصیر عنبی، اخباری که مخالف اصل است مثبت تکلیف است و مجرد از قرینه علمیه است این محل اختلاف است این است که ثمره دارد سید مرتضی می‌گوید حجت نیست ما می‌گوییم حجت است ایشان می‌فرماید متعلق علم اجمالی ما این قسم سوم است نه قسم اول و دوم که شما بگویی بعضی از اطراف علم اجمالی اثر ندارد. نتیجتا علم اجمالی داریم اثر هم دارد اثرش این است که باید به هر خبر مظنون الصدوری عمل بکنیم تا بدانیم به آن صادرهای از ائمه عمل کردیم و بلکه مهمتر نه تنها به هر خبر مظنون الصدوری به هر خبر محتمل الصدور، یعنی حتی احتمال ضعیف هم بدهم که این خبر صادر از معصوم است باید به آن هم عمل بکنم تا بدانم به آن مقطوع الصدورها عمل شده به این می‌گویند احتیاط تام. عقیده خود ایشان هم همین است ایشان در اطراف علم اجمالی عقیده شان احتیاط تام است یعنی نه تنها باید به مظنون الصدورها عمل بکنیم حتی به محتمل الصدور حتی به موهوم الصدور، یعنی یک خبری یک درصد احتمال می‌دهی صادر از معصوم است باید به آن هم عمل بکنی. احتیاط تام این را اقتضا می‌کند البته اگر معارض نداشته باشد والا اگر معارض داشته باشد که نمی‌شود انسان هم به این عمل بکند یا به او. اگر معارض بود به آن مظنون الصدورش یا به آن مظنون المطابقه. چه شد خلاصه نتیجه سه چهار روز مطلب؟ ما شواهد و قرائنی آوردیم و از آن شواهد و قرائن استفاده کردیم که بسیاری از این اخباری که در اختیار ماست صادر از معصوم است این صغری. از آن طرف هم عقل می‌گوید برای اینکه یقین کنی به این اخبار صادره از معصوم عمل کردی باید به هر خبر مظنون الصدور و محتمل الصدور عمل بکنی تا اینکه بدانی به آن اخبار صادره عمل کردی پس به حکم عقل تمام اخبار مظنون الصدور شد عمل. ما می‌خواستیم دلیل عقلی برای همین بیاوریم. به حکم عقل که اشتغال یقینی برائت یقینی می‌خواهد عقل می‌گوید به تمام اخبار واجب است عمل کنی پس تمام اخبار مجرد از قرینه علمیه را به این حکم عقلی حجتش کردیم و وجوب عملش را ثابت کردیم.

۲

اشکال‌های مرحوم شیخ به این دلیل عقلی

ایشان روز اولی که شروع کردند فرمودند اعتمدته سابقا من سابقا این دلیل را می‌آورد و بوسیله این دلیل عقلی اثبات می‌کردم حجیت خبر ثقه مظنون الصدور را، ولی حالا متوجه شدم سه تا چهار تا ایراد بر این دلیل عقلی وارد است و از امروز می‌خواهیم خرابش بکنیم. این دلیلی که سه چهار روز زحمت کشیدیم آبادش کردیم حالا می‌خواهیم با سه چهارتا اشکال بیاییم خرابش بکنیم. البته آقای آخوند این دلیل را قبول دارد جدو کفایه صفحه ۱۰۰، فصل فی الوجوه التی اقیمت عقلا علی حجیه خبر الواحد. همین دلیل عقلی که ما خواندیم آقای آخوند قبول کرد از ایشان. ایشان می‌خواهد برگردد آقای آخوند محکم ایستاده، می‌گوید دلیل عقلی خوبی است این دلیل عقلی دلالت عقلی است بر اینکه هر خبر ثقه مظنون الصدوری حجت است ولی خود ایشان که صاحب این دلیل بوده می‌خواهد خرابش بکند. می‌گوید این دلیل سه چهار تا اشکال علمی دارد. اشکالی که امروز می‌خواهیم بخوانیم یک کلمه. این یک کلمه نیست در عبارت. یک کلمه کنید تا عبارت روشن بشود. دلیل اعم از مدعاست. تمام شد. اصلا این اشکالی که امروز می‌خواهیم بخوانیم عرض کردم یک کلمه‌اش کنید تا از رو تطبیق بکنیم اشکالتان چیست؟ دلیل اعم از مدعاست دلیل باید مساوی با مدعا باشد انسان هر مدعایی که دارد دلیلی که می‌آورد باید مساوی با مدعا باشد نباید اخص از مدعا باشد نباید اعم از مدعا باشد امروز یکی از اشکالهایی که بعدا می‌خوانیم می‌گوییم دلیل اخص از مدعاست ولی اشکالی که امروز می‌خواهیم بخوانیم می‌گوییم این دلیل اعم از مدعاست مدعای ما چه بود؟ مدعای ما این بود که با دلیل عقلی خبر را حجت بکنیم قصد ما اصلا این است مدعای ما این است ما می‌خواستیم دلیل بیاوریم که خبر را حجت بکنیم و حال آنکه این دلیل عقلی سر از انسداد در می‌آورد. چکار می‌کند؟ همه ظنون را حجت می‌کند اگر نظرتان باشد گفتیم بعدها ما یک دلیلهای عقلی می‌آوریم همه ظنون را حجت می‌کنیم که یکی انسداد بود انسداد از آن دلیلهای عقلی است که تمام ظنون را برای ما حجت می‌کند. دوباره فهرستش را می‌گویم یکی اینکه ما احکام واقعیه‌ای داریم, آنجا را دارم می‌گویم, ایشان می‌خواهد بگوید اینجا مثل آنجا شد ما بنا شد یک دلیل عقلی بیاوریم خبر واحد را حجت بکنیم حالا یک قدری روی آن فکر می‌کنیم می‌بینیم این دلیل عقلی که ما می‌خواستیم با آن خبر واحد را حجت کنیم همه ظن‌ها حجت می‌شود عین دلیل انسداد می‌شود که بعدا می‌خواهیم بیاوریم یعنی همه ظنون را حجت می‌کند خبر را هم حجت می‌کند. حالا انسدادی را بگوییم تا حالا چند بار هم گفتیم انسدادی‌ها چرا همه ظنون را حجت می‌دانند؟ می‌گویند شما از هر راهی ظن به حکم الله واقعی پیدا کردی آن ظن برای شما حجت است عقل می‌گوید باید عمل کنی. از این راه وارد می‌شوند می‌گویند احکام واقعیه‌ای داریم یقینا. کدام مسلمانی است که یقین نداشته باشد در لوح محفوظ احکامی هست همه ما علم اجمالی داریم که در لوح محفوظ یک احکامی هست و آن احکام را از ما می‌خواهند دستمان هم که به آنها نمی‌رسد علم به آنها نداریم احتیاط هم بخواهیم بکنیم مشکلات دارد احتیاط یا متعذر است یا متعسر است یعنی یا نمی‌شود یا خیلی ممکن است به اشکال بربخورد. شک و وهم هم که مرجوح است عقل می‌گوید چه؟ می‌گوید از هر راهی علم پیدا کردی به حکم الله واقعی عمل بکن. ایشان می‌خواهد بگوید این دلیل عقلی که ما بنا بود بیاوریم و با آن فقط خبر را حجت بکنیم این دلیل عقلی سر از انسداد در می‌آورد تمام ظنون را برای ما حجت می‌کند دلیل شد اعم از مدعا. مدعایمان حجیت خبر واحد بود اما دلیلی که آوردیم سر از انسداد در می‌آورد و این دلیل اعم است یعنی همه ظنون را حجت می‌کند البته شامل ظن خبری هم می‌شود. این خلاصه اشکال تا برسیم از رو. حالا عنایت بفرمایید اینهایی که عرض کردم همه را از خارج گفتیم تا عبارتها را بتوانیم معنا بکنیم. ایشان می‌خواهند بگویند دلیل ما چه بود؟ ما دلیل آوردیم گفتیم از این شواهد و قرائن ما علم اجمالی داریم که بسیاری از این اخبار صادر از معصوم است و به مقتضای این علم اجمالی باید به همه اخبار عمل کنیم. این را اول مقدمتا بدانید عمل به این اخبار که می‌گوییم واجب است چون گفتیم علم اجمالی داریم به صدور خیلی از اینها از ائمه، پس واجب است، چه وجوبی است؟ وجوب نفسی که نیست ما دو جور وجوب داریم وجوب نفسی مثل نماز وجوب غیری مثل وضو. اذا قمتم الی الصلوه فاغسلوا. اگر بخواهید نماز بخوانید وضو واجب می‌شود وضوی واجب که ما نداریم. پس ما دو جور واجب داریم واجب نفسی واجب غیری. اینکه ما می‌گوییم عمل به اخبار ائمه واجب است چه وجوبی است؟ وجوب غیری است وجوب طریقی است وجوب نفسی نیست، یعنی چه؟ یعنی ما وقتی علم اجمالی داریم خیلی از این اخبار صادر از معصوم است یعنی علم اجمالی داریم که تکالیفی در واقع است و ما اگر می‌گوییم به اینها عمل بکن برای وصول به آنهاست. پس وجوب عمل به اخبار شد وجوب طریقی، وجوب غیری. وجوب نفسی کدام است؟ آن احکام واقعیه. یعنی ما برای اینکه به آن احکام واقعیه برسیم می‌گوییم به این اخبار ائمه عمل بکن پس نتیجتا عمل به این اخبار ائمه وجوبش وجوب غیری است وجوب طریقی است یعنی چون کاشف از واقع است ما می‌گوییم باید به اینها عمل کنیم پس نتیجتا علم اجمالی به صدور این اخبار معنایش این است یعنی علم اجمالی داریم به تکالیف واقعیه. دقت کردید چکار می‌خواهد بکند ایشان؟ ما تا حالا می‌گفتیم علم اجمالی داریم بصدور این اخبار از ائمه. صدور این اخبار از ائمه چه ارزشی دارد؟ ارزشش مال واقعیات است این بزرگواران به منزله یک پلی هستند بین ما و لوح محفوظ. اگر می‌گوییم واجب است عمل بکنیم برای اینکه از راه این پل می‌خواهیم به مقصد برسیم پس ما اگر علم اجمالی داریم بصدور اکثر این اخبار و واجب العمل هم هست ولی چون می‌دانیم وجوبش وجوب غیری است پس کشف می‌کنیم تکالیفی در واقع داریم با این علم اجمالی پس ثابت شد که ما تکالیفی در واقع داریم حالا چکار باید بکنیم؟ ببینید دارد عین انسداد می‌شود بر هر مسلمانی واجب است آن تکالیف واقعیه را امتثال بکند. چه جوری امتثال کنیم؟ علماً که به آنها راه که نداریم باید احتیاط تام بکنیم. احتیاط تام چیست؟ تمام محتملات الوجوب را بیاوریم تمام محتملات الحرمه را ترک بکنیم تا بدانیم به آن احکام واقعیه عمل شده، این هم که متعسر است یا متعذر است پس چه بکنیم؟ عقل به ما می‌گوید از هر راهی ظن برایتان حاصل شد به آن احکام واقعیه آن واجب العمل است، می‌خواهد خبر باشد می‌خواهد اجماع باشد می‌خواهد شهرت باشد می‌خواهد اولویت ظنیه. یعنی از هر راهی شما ظن پیدا کردی به آن تکالیف واقعیه باید به آنها عمل بکنی تا به واقع برسی. ایشان می‌گوید این شد دلیل انسداد، و حال آنکه بنا بود ما این دلیل را بیاوریم و از آن حجیت خبر را ثابت کنیم ولی دیدیم سر از انسداد در آورد و با بودن اینکه سر از انسداد در آورد دیگه از بحث ما خارج است. لذا ایشان می‌گوید: الجواب عنه اولا ثانیا ثالثا رابعا سه چهار تا ایراد ایشان به این دلیل عقلی شان دارند. اولا ان وجوب العمل بالاخبار الصادره ما چه نتیجه‌ای گرفتیم؟ گفتیم حالا که علم اجمالی داریم اکثر این اخبار صادر از معصوم است یجب العمل به این اخبار. ولی ما می‌دانیم این وجوب عمل به این اخبار بخاطر کاشفیت از واقع است یعنی ما چون علم اجمالی داریم تکالیفی هست واجب است عمل به اینها برای رسیدن به آن واقعیات. وجوب عمل به اخبار صادره انما هو لاجل وجوب امتثال احکام الله الواقعیه المدلول علیها بتلک الاخبار این اخبار می‌شود دال، آن واقعیات می‌شود مدلدل. ایشان می‌فرماید ما که دیروز به شما گفتیم عمل به این اخبار بکن وجوب نفسی که ندارد. وجوب نفسی ندارد از همینجا در می‌آید وجوب عمل به این اخباری که ما دیروز برای شما ثابت کردیم وجوب نفسی که ندارد انما هو لوجوب امتثال احکام الله، یعنی اینها اگر واجب العمل است چون وجوب غیری دارد برای اینکه کاشف از واقع است لذا ما باید به اینها عمل بکنیم انما این وجوب عمل به اخبار صادره منحصرا بخاطر وجوب امتثال احکام الله واقعی است احکام الله واقعی کدام است؟ المدلول علیها بتلک الاخبار، این اخبار می‌شود دال، آن احکام واقعیه می‌شود مدلول. فالعمل بالخبر الصادر عن الامام پس ما اگر دیروز به شما گفتیم باید عمل کنید به خبر صادر از امام انما هو من حیث کشفه طریق، غیر، هر چه می‌خواهید از اینجا در بیاورید یعنی ما اگر به شما می‌گوییم عمل به اخبار صادره واجب است وجوب نفسی که ندارد عین نماز نیست عمل به این اخبار. اگر ما می‌گوییم واجب است یعنی از حیث طریقیت الی الواقع، بخاطر اینکه کاشف از حکم الله واقعی است پس نتیجه چه شد آقا؟ همینکه ما علم اجمالی داریم بصدور اکثر این اخبار، همین خودش باعث می‌شود ما علم اجمالی پیدا کنیم به تکالیف واقعیه. و بر هر مسلمانی واجب است به آن تکالیف واقعیه عمل کند قاعده‌اش چیست؟ احتیاط تام. یعنی باید هر محتمل الوجوبی را ولو یک درصد احتمال می‌دهم یک چیزی واجب است بیاورم یک درصد احتمال می‌دهم یک چیزی حرام است باید ترک بکنم تا بدانم آن احکام الله واقعی امتثال شده. ولی می‌بینیم مشکلات دارد راه علمی که نداریم باید از راه احتیاط تام وارد بشویم احتیاط تام هم یا متعذر است یا متعسر. شارع راضی نیست مردم به زحمت بیافتند عقل می‌گوید از هر راهی که توانستی ظن به احکام الله پیدا بکنی آن راه را عمل بکن حالا می‌خواهد آن چیزی که مفید به حکم الله واقعی است خبر باشد یا شهرت باشد یا اجماع باشد یا اولویت ظنیه باشد وحینئذ نقول حینئذ یعنی چه؟ یعنی حالا که وجوب عمل به این اخبار از حیث طریقیت است ما به این عمل می‌کنیم که به واقع برسیم نقول العلم الاجمالی لیس مختصا بهذا الاخبار علم اجمالی ما کبیر است دائره‌اش وسیع است ما اگر علم اجمالی داریم به تکالیف واقعیه، آن تکالیف واقعیه فقط در اخبار نیست یعنی باید به اجماعات هم عمل بکنیم به شهرتها و اولویتهای ظنیه هم باید عمل بکنیم تا بدانیم به آن احکام واقعیه عمل شده علم اجمالی ما کبیر است دائره‌اش وسیع است لیس محدودا یعنی لیس مختصا باخبار. ما تکالیف واقعیه داریم هم در اخبار هم در اجماعات هم در شهرات. لذا ایشان می‌فرمایند علم اجمالی ما محدود نیست مختص به این اخبار نیست بل نعلم اجمالا بصدور احکام کثیره عن الائمه لوجود تکالیف واقعیه کثیره یک واقعیه اینجا باشد بد نیست برای اینکه ما علم اجمالی داریم تکالیف واقعیه زیادی در لوح محفوظ هست و حینئذ، حالا که می‌دانیم تکالیفی در لوح محفوظ است ما هم که مکلفیم باید به آنها عمل بکنیم فاللازم اولا الاحتیاط التام یعنی اولا اگر علم داشتیم باید علما عمل بکنیم هیچکدام ما که علم نداریم خبر از لوح محفوظ نداریم حالا که علم نداریم نوبت به احتیاط می‌رسد آن هم چه احتیاطی؟ احتیاط تام. احتیاط تام چیست؟ به مظنون‌ها اکتفا نکنیم حتی محتمل الوجوب‌ها را هم بیاوریم حتی محتمل الحرمت‌ها را هم ترک بکنیم احتیاط تام معنایش این است ولی از آنطرف می‌بینیم مع تعذره احتیاط تام متعذر است امکان ندارد یا لااقلش متعسر است خیلی مشکل است یا دلیل داریم بر عدم وجوبش صفحه ۱۱۸ ما دلیل برای شما می‌آوریم که شرعا احتیاط تام واجب نیست چون انسان به زحمت می‌افتد. ایشان می‌فرماید راه علمی که نداریم حالا که راه علمی نداریم نوبت به احتیاط می‌رسد احتیاط تام هم که یا متعذر است یا مشکل است یا دلیل داریم بر اینکه احتیاط واجب نیست یرجع الی ما افاد الظن بصدور الحکم ببینید آخرین مقدمه انسداد شد. مقدمه انسداد مگر چه بود؟ علم داشتیم به احکام واقعیه. دستمان هم که نمی‌رسید از ما هم که می‌خواستند احتیاط هم که مشکلات داشت شک و وهم هم که مرجوح است عقل به ما می‌گوید از هر راهی شما ظن به آن احکام الله پیدا کردی عمل کن. حالا می‌خواهد آنچه مفید ظن است خبر باشد یا اجماع باشد یا هر اماره دیگر. و یرجع, حالا که تکالیف هست دست ما هم نمی‌رسد از ما هم می‌خواهند احتیاط هم که این مشکلات را دارد عقل حکم می‌کند که رجوع کن به ما افاد الظن بصدور، یعنی احتیاط ناقص، احتیاط تام نمی‌خواهد حالا که احتیاط تام مشکل دارد عقل می‌گوید از هر راهی ظن بصدور حکم شرعی پیدا کردی به آن عمل بکن هر راهی که از آن راه برای شما ظن حاصل شد که این حکم شرعی از حجت صادر شده باید به آن عمل کنی. سواء کان آن مفید للظن خبرا او شهره او اجماعا او اولویه ظنیه، انسداد هم همین شد یعنی از اینها ما نتیجه گرفتیم که از هر راهی که ظن بصدور آن تکالیف واقعیه پیدا کردیم باید به آن طریق ظنی عمل کنیم حالا می‌خواهد نتیجه بگیرد فهذا الدلیل این دلیل عقلی که ما آوردیم می‌خواستیم خبر را با آن حجت بکنیم همه ظنون را برای ما حجت کرد و هذا هو الانسداد و حال آنکه دلیل انسداد را هفته آینده ما باید آن دلیلها را نقل کنیم و همه ظنون را حجت بکنیم که شامل خبر هم بشود و حال آنکه این دلیل عقلی که ما آوردیم برای حجیت خبر همه ظنون را حجت کرد خبر باشد شهرت باشد اجماع باشد اولویت ظنیه. فهذا الدلیل پس این دلیل عقلی اولی که تا دیروز برای شما آوردیم لایفید حجیه خصوص الخبر یعنی دلیل اعم از مدعاست این دلیل اعم از مدعاست از اینجا در می‌آید هذا الدلیل این دلیل عقلی که ما برای شما آوردیم بنا شد خصوص خبر را حجت بکنیم فائده‌اش خصوص حجیت خبر نشد انما یفید حجیه کل ما ظن منه بصدور الحکم عن الحجه و ان لم یکن خبرا یعنی ولو خبری هم در کار نبود از یک راه دیگری شما ظن به حکم الله واقعی پیدا کردی باید به آن ظن هم عمل بکنی. و لیس هذا الا الانسداد. این همان است که عرض کردیم دلیل اعم از مدعاست.

ان قلتی می‌خواهد ایشان را رد کند این ان قلت چیست؟ کانه می‌خواهد بگوید این دلیل درست است دلیل عقلی که ما دیروز گفتیم این ان قلت کانه مثل آقای آخوند است چطور آقای آخوند دلیل اولی را قبول دارد این آقای ان قلت همان است آمده این ایراد شیخ را می‌خواهد باطل کند که نتیجه‌اش چه می‌شود؟ نتیجه‌اش این است که آن دلیل عقلی درست است حالا این ان قلت می‌خواهد چکار بکند؟ می‌خواهد دائره علم اجمالی را محدود بکند. این ان قلت می‌گوید علم اجمالی ما کبیر نیست دائره‌اش محدود است. چه جور؟ شما گفتید ما علم اجمالی داریم به تکالیف واقعیه. گفتید باید به همه ظنون عمل بکنیم تا به آن تکالیف واقعیه برسیم. من سوال می‌کنم آن تکالیف واقعیه چند تاست؟ ان قلت دارد می‌گوید مثلا هزار تا خوب است؟ فرض بکنید علم اجمالی داریم هزارتا خبر هزار تا حکم ما داریم حالا یا وجوبی یا تحریمی. آخه شیخ اعتراف کرد که معنای علم اجمالی به صدور اخبار علم اجمالی است به تکالیف واقعیه. حالا ان قلت می‌گوید ما فرض می‌کنیم علم اجمالی داریم که هزارتا تکلیف در لوح محفوظ هست که مثبت تکلیف است مخالف للاصل همان مثبت تکلیف است حالا یا وجوبی یا تحریمی. اگر من به مقدار آن هزارتا از لابلای این اخبار, هزارتا تکلیف پیدا کردم علم اجمالی منحل می‌شود دیگر. می‌خواهد دائره علم اجمالی را ضیق بکند که با این بشود منحلش کرد شما می‌گویید ما علم اجمالی داریم به تکالیف واقعیه. حالا می‌گوییم هزارتا. اگر ما علم اجمالی داریم که هزار تا تکلیف واقعی داریم و به مقدار آن هزار تا در روایات پیدا کردیم اگر به مقدار آن هزار تا تکلیف معلوم بالاجمال ما در روایات واجب و حرام پیدا کردیم علم اجمالی ما منحل می‌شود علم اجمالی که منحل شد دیگر احتیاط لازم نیست که ما بیاییم به همه اجماعات و شهرتها عمل بکنیم، تا نتیجه‌اش بشود دلیل انسداد.

فان قلت المعلوم یعنی آنکه مسلم است که ما علم اجمالی داریم به تکالیف واقعیه صدور کثیر من هذه الاخبار التی بایدینا یعنی ما علم اجمالی داریم به اینکه بسیاری از این اخبار صادر از معصوم است از آنطرف هم در واقع می‌دانیم هزار تا تکلیف هست اگر به مقدار معلوم بالاجمال از این اخباری که در اختیار ماست پیدا کردیم علم اجمالی ما منحل می‌شود و اما صدور الاحکام المخالفه للاصول یعنی واجبات و محرمات، اما روایات دیگر که می‌آید برای ما اثبات واجب و حرام می‌کند غیر از مضمون این اخبار فهو غیر معلوم لنا و لا مظنون. ان قلت مبهم است دوباره عرض می‌کنم شیخ چه فرمود؟ شیخ فرمود حالا که ما علم اجمالی داریم به صدور این اخبار، پس علم اجمالی داریم به تکالیف واقعیه و چون علم اجمالی داریم به تکالیف واقعیه علم اجمالی اقتضای احتیاط می‌کند یعنی چکار باید بکنیم؟ هم به اخبار هم به اجماعات هم به شهرتها به همه اینها باید عمل بکنیم چون علم اجمالی داریم این آقای ان قلت چکار می‌کند؟ می‌گوید بله قبول کردیم علم اجمالی داریم که در واقع احکامی هست مثلا هزارتا. اگر من به مقدار هزارتا در این اخبار من تکلیف پیدا کردم دیگر علم اجمالی نمی‌ماند تا که من احتیاط بکنم بگویم به اجماعات و اینها باید عمل بکنی نتیجتا دلیل عقلی همان خبر واحد را حجت می‌کند چون علم اجمالی ما منحل می‌شود به علم تفصیلی نسبت به این هزارتایی که پیدا کردیم و شک بدوی نسبت به سائر آن امارات. المعلوم اجمالا، یعنی آن احکام معلوم بالاجمال در واقع آن که معلوم است صدور کثیری از این اخبار است به همین مقدار هم علم اجمالی داریم تکالیفی در واقع هست و اما صدور احکام دیگر، حالا یا وجوبا یا تحریما غیر از این اخبار ما علم نداریم و بلکه ظن هم نداریم پس دیگر نوبت نمی‌رسد به سایر امارات هم عمل بکنیم که شما بگویی با این دلیل عقلی امارات دیگر هم حجت شد.

قلت ایشان می‌خواهد چکار کند؟ ایشان می‌گوید نه، علم اجمالی ما محدود نیست دائره‌اش وسیع است ما دو تا علم اجمالی داریم یک علم اجمالی صغیر که خاص هم به آن می‌گویند یک علم اجمالی کبیر که عام هم به آن می‌گویند شما بر فرض هم هزار تا تکلیف از لابلای این اخبار پیدا بکنی باز هم هنوز ما علم اجمالی داریم. علم اجمالی داریم که غیر از اینهایی که پیدا کردیم باز هم تکالیف واقعیه هست وقتی علم اجمالی کبیر داریم بر فرض هم شما هزارتا تکلیف از لای این اخبار پیدا بکنی باز هم هنوز ما علم اجمالی داریم به اینکه تکالیف واقعیه دیگر هم هست لذا باید به سائر امارات هم عمل بکنیم تا به آن تکالیف واقعیه عمل شده باشد. دوباره چه شد؟ معنایش این شد تمام ظنون تمام اماراتی که انسان بوسیله او ظن به تکلیف واقعی پیدا می‌کند باید عمل بکند. قلت العلم الاجمالی و ان کان حاصلا علم اجمالی صغیر است خاص هم به آن می‌گویند این علم اجمالی که شما درست کردید، درست است این علم اجمالی در خصوص این روایاتی که در دست ما هست الا اینکه علم اجمالی کبیر است درست است شما الآن یک علم اجمالی صغیر درست کردید گفتید اگر به مقدار تکالیف در این اخبار پیدا کردم علم اجمالی منحل می‌شود ولی این علم اجمالی صغیر است منحل می‌شود. الا می‌خواهد بگوید نه، یک علم اجمالی دیگر هم داریم الا اینکه علم اجمالی هنوز حاصل ایضا ببینید یعنی بعد از اینکه شما هزار تا تکلیف توی این اخبار پیدا کردید باز هم هنوز علم اجمالی ما موجود است یعنی هنوز باز هم علم داریم یک احکامی در واقع هست که برای رسیدن به آنها به همه امارات باید عمل بکنیم یعنی به شهرتها به اجماعات هم باید عمل بکنیم باز رفتیم سر حرف خودمان. همه طرق ظنیه برای ما حجت شد و این همان دلیل انسداد است. درست است علم اجمالی خاص و صغیر ما داریم الا اینکه یک علم اجمالی عام هم داریم علم اجمالی در مجموع ما بایدینا این علم اجمالی کدام است کبیر؟ در مجموع ما بایدینا من الاخبار و من الامارات امارات کدام است؟ همان شهرات و اجماعات که گفتیم. یعنی غیر از آن علم اجمالی یک علم اجمالی دیگر هم ما داریم که مجموع اخبار و آن شهرات و اجماعاتی که مجرد از خبر است التی بایدینا المفیده للظن بصدور الحکم عن الامام و لیست هذه الامارات آخه این آقای ان قلت چکار کرد؟ آن امارات را از اطراف علم اجمالی خارج کرد گفت وقتی ما به آن مقدار توی این اخبار پیدا بکنیم علم اجمالی ما از بین می‌رود یعنی آن امارات و اجماعات همه از تحت علم اجمالی خارج می‌شود شیخ می‌فرماید نه، لیست هذه الامارات، کدام امارات؟ یعنی خبر و شهرت و اجماع همان اماراتی که داریم می‌گوییم محل علم اجمالی است لیست این امارات ما، خارج از اطراف علم اجمالی که الحاصل فی المجموع بحیث جار و مجرور متعلق به لیست است یعنی این امارات اینجوری نیست که شما گفتی که نتیجه‌اش این باشد علم اجمالی در مجموع مستند به اخبار بشود یعنی اینطور نیست. آن آقا چکار کرد؟ آمد علم اجمالی را محدود کرد به اخبار. ایشان می‌گوید اینطوری نیست لیست این علم اجمالی ما محدود که مستند بشود به اخبار پس بنابراین علم اجمالی ما کبیر است و لذا لو فرضنا دلیل بر این مطلب که علم اجمالی ما وسیع است یعنی علم اجمالی صغیر تنها نیست لو فرضنا عزل طائفه من هذه الاخبار بقدر المعلوم بالاجمال این کتابهایی که دست من است این حاشیه را دارد حاشیه قلائد هم شاگرد شیخ انصاری همین را فرموده. فرموده عبارت ناقص است بعد از این اخبار باید این جمله را بگذارید آنهایی که این کتابها دستشان است ببینید، عزل طائفه من هذه الاخبار بقدر المعلوم بالاجمال. ایشان می‌فرماید بقدر معلوم بالاجمال ما آن هزار تا خبر را بگذاریم کنار و ضمیمه بکنیم به باقی آنها مجموع امارات دیگر را ضمیمه بکنیم باز هم علم اجمالی ما به حال خودش هست یعنی ض هم من هزار تا تکلیف واقعی را از لابلای این اخبار پیدا بکنم باز هم علم اجمالی هنوز به حال خودش موجود است، چرا؟ برای اینکه علم دارم غیر از این هزارتا در لابلای این سایر امارات هم تکالیف واقعیه هست. باید چکار کنم؟ به تمام این امارات ظنیه عمل بکنم تا بدانم به آن واقعیات رسیدم.

فهنا علم اجمالی صغیر و علم اجمالی کبیر، ما در اینجا دو تا علم اجمالی داریم یک علم اجمالی حاصل فی الاخبار که علم اجمالی صغیر است خاص هم به آن می‌گویند یک علم اجمالی هم حاصل است بملاحظه مجموع الاخبار و سائر الامارات المجرده عن الخبر ما دو تا علم اجمالی داریم این کاری که شما کردید علم اجمالی صغیر را منحل کردید علم اجمالی کبیر هنوز به حال خودش باقی است. کدام است؟ من می‌دانم تکالیف واقعیه‌ای در ضمن این امارات هم هست پس باید به حکم عقل به این امارات ظنیه هم عمل بکنم تا به آن واقعیات عمل شده باشد. یک علم اجمالی صغیر ما داریم که در اخبار است یک علم اجمالی هم داریم به ملاحظه مجموع اخبار و سائر امارات مجرد از خبر. فالواجب آنکه واجب است ما رعایت بکنیم علم اجمالی کبیر است ثانی به آن کبیر می‌خورد یعنی ما باید یک کاری بکنیم علم اجمالی کبیر را رعایت کنیم و عدم الاقتصار اقتصار یعنی اکتفا، اکتفا نکنیم بر مراعات اولی، یعنی علم اجمالی صغیر. آخه ان قلت چکار کرد؟ مراعات علم اجمالی صغیر را کرد یک مقدار احکام ما توی این اخبار که پیدا کردیم علم اجمالی منحل می‌شود ایشان می‌گوید بله علم اجمالی صغیر منحل می‌شود ولی هنوز ما علم داریم که احکام الله واقعی باز هم هنوز هست باید به این بقیه امارات هم ما عمل بکنیم که بدانیم به آن احکام واقعیه عمل شده ما باید مراعات علم اجمالی کبیر را بکنیم اکتفا نکنیم به مراعات علم اجمالی صغیر.

ثمّ إنّ هذا العلم الإجماليّ إنّما هو متعلّق بالأخبار المخالفة للأصل المجرّدة عن القرينة ، وإلاّ فالعلم بوجود مطلق الصادر (١) لا ينفع ، فإذا ثبت العلم الإجماليّ بوجود الأخبار الصادرة ، فيجب بحكم العقل العمل بكلّ خبر مظنون الصدور ؛ لأنّ تحصيل الواقع الذي يجب العمل به إذا لم يمكن على وجه العلم تعيّن المصير إلى الظنّ في تعيينه ؛ توصّلا إلى العمل بالأخبار الصادرة.

بل ربما يدّعى : وجوب العمل بكلّ واحد منها مع عدم المعارض ، والعمل بمظنون الصدور أو بمظنون المطابقة للواقع من المتعارضين.

المناقشة في الوجه الأوّل

والجواب عنه :

أوّلا : أنّ وجوب العمل بالأخبار الصادرة إنّما هو لأجل وجوب امتثال أحكام الله الواقعيّة المدلول عليها بتلك الأخبار ، فالعمل بالخبر الصادر عن الإمام عليه‌السلام إنّما يجب من حيث كشفه عن حكم الله تعالى (٢) ، وحينئذ نقول : إنّ العلم الإجماليّ ليس مختصّا بهذه الأخبار ، بل نعلم إجمالا بصدور أحكام كثيرة عن الأئمّة عليهم‌السلام ؛ لوجود (٣) تكاليف كثيرة ، وحينئذ : فاللازم أوّلا الاحتياط ، ومع تعذّره أو تعسّره أو قيام الدليل على عدم وجوبه يرجع إلى ما أفاد الظنّ بصدور الحكم الشرعيّ التكليفيّ عن الحجّة عليه‌السلام ، سواء كان المفيد للظنّ خبرا أو شهرة أو غيرهما ، فهذا الدليل لا يفيد حجّيّة خصوص الخبر ، وإنّما يفيد حجّيّة

__________________

(١) في (م) : «الصادرة».

(٢) في (ت) ، (ر) ، (ص) و (ه) زيادة : «الواقعي».

(٣) في (ظ) و (م) : «بوجود» ، وفي (ص) و (ل) : «لوجوب».

كلّ ما ظنّ منه بصدور الحكم عن الحجّة وإن لم يكن خبرا.

فإن قلت : المعلوم صدور كثير من هذه الأخبار التي بأيدينا ، وأمّا صدور الأحكام المخالفة للاصول غير مضمون هذه الأخبار فهو غير معلوم لنا ولا مظنون.

قلت (١) : العلم الإجماليّ وإن كان حاصلا في خصوص هذه الروايات (٢) التي بأيدينا ، إلاّ أنّ العلم الإجماليّ حاصل أيضا في مجموع ما بأيدينا من الأخبار ومن الأمارات الأخر المجرّدة عن الخبر التي بأيدينا المفيدة للظنّ بصدور الحكم عن الإمام عليه‌السلام ، وليست هذه الأمارات خارجة عن أطراف العلم الإجماليّ الحاصل في المجموع بحيث يكون العلم الإجماليّ في المجموع مستندا إلى بعضها وهي الأخبار ؛ ولذا لو فرضنا عزل طائفة من هذه الأخبار وضممنا إلى الباقي مجموع الأمارات الأخر ، كان العلم الإجماليّ بحاله.

فهنا علم إجماليّ حاصل في الأخبار ، وعلم إجماليّ حاصل بملاحظة مجموع الأخبار وسائر الأمارات المجرّدة عن الخبر ؛ فالواجب مراعاة العلم الإجماليّ الثاني وعدم الاقتصار على مراعاة الأوّل.

نظير ذلك : ما إذا علمنا إجمالا بوجود شياه (٣) محرّمة في قطيع غنم بحيث يكون نسبته إلى كلّ بعض منها كنسبته إلى البعض الآخر ،

__________________

(١) في غير (ر) ، (ظ) و (ل) زيادة : «أوّلا» ، والصحيح عدمه لعدم وجود ثان له.

(٢) لم ترد «الروايات» في (م).

(٣) في (ظ) ، (ل) و (م) : «شاة».