درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۲۰۸: خبر واحد ۶۰

 
۱

خلاصه مباحث گذشته

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و صلی الله علی محمد و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

صحبت در مویدات اجماع شیخ طوسی بود شیخ طوسی ادعای اجماع فرمود که اجماع علماست خبر واحد حجت است ولو محفوف به قرینه علمیه هم نباشد برای تایید اجماع ایشان هفت تا قرینه می‌خواهیم بیاوریم که دیگر این قرائن بر فرض هم بعضی‌هایش درست نباشد ولی مجموعا خلاصه موید آن مطلب است.

اول قرینه این جمله‌ای است که می‌گویند اجماع و اصابه علما بر این است که هر چه این هجده نفر گفتند آن جماعت گفتند باید تلقی به قبول کرد و بپذیریم خوب از این جمله ما می‌خواهیم استفاده تاییدی بکنیم سید مرتضی یک جوری معنا می‌کند این جمله را که به نفع خودش است می‌گوید اجماع داریم که این هجده نفر هر چه را گفتند صحیح است صحیح است و صحیح هم یعنی مقطوع الصدور، پس معنایش این است که اجماع داریم هر چه خبر مقطوع الصدور باشد حجت است نتیجه اینجور می‌گیرد یعنی اجماع اصابه است بر اینکه فقط خبرهای مقطوع الصدور حجت است غیرش حجت نیست ایشان قبول نمی‌کنند می‌فرمایند اولا معقد اجماع تصحیح است نه صحت، فرق است بین تصحیح و صحت. یکوقت ما می‌گوییم هر چه این آقا گفت صحیح است صحت دارد یعنی واقعیت دارد یک وقت نه، می‌گوییم هر چه این آقا گفت حجت است یعنی شما عمل کن بر طبقش. پس اولا معقد اجماع صحت نیست یعنی اینها هر چه گفتند تصحیح کردند ما باید تلقی به قبول بکنیم بگوییم حجت است بر طبقش عمل بکنیم پس معقد اجماع صحت نیست این اولا. حالا سلمنا بر فرض هم اجماع اینجوری است هر چه را که اینها گفتند صحیح است ما هم باید بگوییم صحیح است اما معنای صحیح مقطوع الصدور نیست صحیح است یعنی موثق است یعنی قابل رکون و اعتماد است پس نتیجه چه شد آقا؟ این هجده نفر هر خبری به ما گفتند ما باید آن را حجت بدانیم من دیروز برای توضیح اینجور گفتم مثلا هجده نفر صد هزار خبر برای ما نقل کردند امکان ندارد ما بگوییم تمام این صد هزار خبر از کتاب و سنت متواتره شاهد علمی دارد، نه، توی این صد هزار خبر یکدانه خبر که داریم توی این صد هزار خبر یکدانه خبر داریم که نه از کتاب تایید می‌شود و نه از سنت. همین بس است برای ما. چون موجبه جزئیه هستیم دیگر. در مقابل سالبه کلی که می‌گوید هیچ خبری واحدی حجت نیست ما توی این صد هزار نفر یکدانه خبر داریم که تایید نشود از کتاب و سنت، همان یکدانه هم که حجت باشد برای ما بس است این موید اول.

موید دوم اینکه آمدند گفتند مراسیل ابن ابی عمیر، یا صفوان بن یحیی یا ابی نصر بزنطی یا دو سه نفر از روات را آمدند گفتند مراسیل اینها مثل مسانید دیگران است یعنی اگر یکدانه خبر بدهند قال الصادق همین را می‌پذیریم ولو اینکه سندش را هم ذکر نکنند، خوب چرا؟ چرا می‌پذیریم مرسلات ابن ابی عمیر را؟ به علت اینکه ایشان فقط از ثقه نقل می‌کند ما عادت ایشان را می‌دانیم که در مسنداتش هم که می‌خواهد خبری را با سند نقل بکند از هر کسی نقل نمی‌کند این امتیاز را دارد حالا که امتیازش این است که از ثقه نقل می‌کند پس اگر مرسلی را هم گفت می‌دانیم از ثقه نقل کرده چه نتیجه می‌گیریم؟ نتیجه می‌گیریم خبر ثقه حجت است و چون ایشان از ثقه نقل می‌کند حجت است این هم موید دوم که بد نیست موید خوبی است.

موید سوم حرفهای ابن ادریس حلی. حرفهای خوبی زده ابن ادریس. رفقا دیروز اشکال می‌کردند که ما رد کردیم ما نتیجه گیری اش را رد می‌کنیم دو تا حرف خوب زده یک حرف خوبش این است که همه آمدند اخبار مضایقه را نقل کردند راست هم می‌گوید همه آمدند گفتند رد خبر موثق جایز نیست این حرف خوبی است منتها ایشان از این دو تا حرف خوب حدس زده یک نتیجه گرفته که اطبقت الامامیه بر اینکه همه مضایقه‌ای هستند، خوب ما رد کردیم گفتیم این اجماع حدسی است به درد نمی‌خورد ولی از حرف خوبش می‌خواهیم استفاده بکنیم برای خودمان. ایشان فرموده خبر ثقه را نمی‌شود رد کرد یعنی اگر ثقه خبر داد یجب العمل بخبر الثقه، حرف درستی هم هست بعد ایشان تعجب می‌کنند بعد از اینکه استفاده تاییدی می‌کنند می‌گوید من تعجب می‌کنم این حرف چیست آن مذهب چیست؟ آن مذهب شما این است که خبر واحد را حجت نمی‌دانید می‌گویید حتما حتما باید علمی باشد از این طرف هم آمده می‌گویید خبر ثقه را باید حتما عمل کرد ردش جایز نیست خیلی جای تعجب است ولی ایشان تصرف می‌کنند می‌گویند یا در این عبارت باید تصرف کنیم یا در آن مذهب باید تصرف کنیم که اینها به همدیگر بخورد مثلا در اینجا که فرمودند رد خبر ثقه جایز نیست ممکن است بگوید مراد من از خبر ثقه یعنی خبر مقطوع الصدور، ممکن است این را بگوید ولو درست نیست اما اگر این حرف را از او بپذیریم آنوقت با آن مذهبش قابل جمع است یا نه در آن مذهبش تصرف می‌کنیم آمده می‌گوید خبر علمی حجت است مقصودش از علمی اطمینان است خوب با این جمع می‌شود چون خبر ثقه قابل اطمینان است این تا اینجا سه تا موید بر اینکه خبر ثقه حجت است.

۲

قرینه چهارم: کلام محقق

موید چهارم را شروع کردیم آقای محقق در کتاب معتبر صفحه ۶ مطالبی فرموده ایشان آمدند فرمودند ما دو دسته افراط و تفریطی داریم آقایان افراطیین اخباریین هستند که ایشان اطلاق حشویه به آنها می‌کند عرض کردم دیروز ما باید به اخباریین سنی‌ها حشویه بگوییم چون حشو یعنی هجر آنها بودند که ابوالحسن بصری آنها را هجر کرد یعنی اخباریین آنها حشویه هستند ولی ایشان بی‌توجه یا با توجه آمده گفته حشویه و مقصودش از حشویه اخباریین خودمان است یعنی علمای اخباری ما خیلی افراط کردند در مقابلش بعضی از علما تفریط کردند اما افراط چیست؟ آمدند منقاد شدند به هر خبری، گفتند یجب الانقیاد الی کل خبر، بنحو موجبه کلیه، خوب این افراط است ایشان افراطی‌ها را رد می‌کند تفریطی‌ها را هم رد می‌کند آخر سر می‌گوید جاده مستقیم این است بگوییم آقا خبری که یک راوی آن عدل ثقه امامی باشد حجت است که علی کل حال نه مثل افراطی‌ها بیاییم منقاد همه خبرها بشویم نه مثل تفریطی‌ها بیاییم هر خبری را رد بکنیم آقایان اخباریین افراطی هستند آمدند به نحو موجبه کلی منقاد هر خبری شدند گفتند هر خبری به دست ما می‌رسد واجب العمل است ایشان می‌گوید این درست نیست می‌دانید که نقیض موجبه کلیه سالبه جزئیه است ما داریم خبری که لایجوز الالتزام، آنها می‌گویند یجب الالتزام بکل الخبر، و حال آنکه در روایاتمان خبری داریم که لایجوز الالتزام، یکدانه هم که باشد کافی است کدام است؟ آن خبرهای دروغ. ولو ما گفتیم دروغها اصلاح شده ولی بالاخره باز هم خبرهای جعلی داریم پیغمبر فرمود ستکثر علی القاله، قاله جمع قائل است مثل ساسه که جمع سائس است در جامعه کبیره می‌گوییم انتم ساسه العباد شما سیاستمداران بندگان خدا هستید ساسه جمع سائس قاله جمع قائل، در روایت داریم ستکثر علی القاله، دروغگو ما خیلی داریم یا امام صادق که مدرکش را خواندیم فرمود هر یک از ماها دروغگو زیاد داریم که به ما دروغ بستند پس ما داریم خبر دروغ داریم خبری که لایجوز الالتزام به، خوب این آقایانی که آمدند منقاد همه خبرها شدند متوجه نیستند که این تناقض است چون یکدانه خبر هم ما داریم ولو یکدانه، یکدانه خبر که ما داریم لایجوز الالتزام به. پس این آقایان افراطی که رویه شان باطل است مستلزم تناقض است. برویم سراغ آقایان تفریطی. آن آقایان خواستند از این افراط فرار بکنند گرفتار تفریط شدند عده‌ای دیگر از آقایان هستند برای فرار از افراط گرفتار تفریط شدند آمدند گفتند فقط و فقط خبرهای سلیم السند حجت است یعنی اگر یک خبری ما داشتیم راوی آن فاسق بود و سندش درست نبود گفتند حجت نیست. ایشان می‌گوید این هم تفریط است. چرا؟ برای اینکه ما داریم خبری که سلیم السند نیست راوی آن فاسق است و حجت است. چرا؟ چون علما به آن عمل کردند چون کل خبر که علما به آن عمل بکنند آن خبر ولو سلیم السند هم نباشد آن حجت است باید عمل کنیم نقطه مقابلش اگر یک خبر سلیم السند داشتیم ولی علما از آن اعراض کرده بودند حجت نیست پس این تفریطی‌ها هم گرفتاریشان این است آمدند تفریط کردند، آنها هر خبری را قبول می‌کنند اینها هم از این طرف تند تند خبرها را رد می‌کنند می‌گویند این خبرش فاسد است سلیم السند نیست پس بیاندازش دور و حال آنکه این مطلب درست نیست ما داریم خبری که سلیم السند نیست راوی آن فاسق است و باید به آن عمل کنیم حجت است، چرا؟ چون علما به آن عمل کردند و خلاصه ایشان می‌گوید هر عالمی در طول عمرش گرفتار این مسئله هست یعنی مبتلا شده به یک خبر فاسدی که بخاطر عمل اصحاب به آن عمل کرده آنوقت این آقایان تفریطی که می‌خواهند خبرهای سلیم السند را رد بکنند این کانه یک طعنه‌ای است بر علما، آن هم درست نیست. بعد این آقایان تفریطی که دیگر بعضی‌هایشان خیلی افراط کردند آمدند گفتند عقلا جایز نیست ـ ابن قبه ـ بعضی‌هایشان گفتند شرعا جایز نیست ـ سید مرتضی ـ اینها را صفحه ۸۹ خواندیم ایشان اینها را قبل از اینکه محقق بگوید ایشان صفحه ۸۹ فرمودند از قول شیخ طوسی که خلاصه برخی‌ها خبرها را رد کردند افراطی رد کردند یعنی آمدند گفتند عقلا جایز نیست که قول ابن قبه است بعضی‌ها گفتند شرعا جایز نیست که قول سید مرتضی است محقق همه اینها را رد می‌کند می‌فرماید تمام اینها انحراف است حق این است هر خبری که اصحاب قبول بکنند ما باید به آن عمل بکنیم همین قدر که اصحاب به یک خبری عمل کردند ولو قرینه علمیه هم از کتاب و سنت نداشته باشد ما به آن عمل می‌کنیم پس تمام آن افراطها و تفریطها صحیح نیست آخر سر ایشان جمله‌ای می‌گویند که این جمله آخر به درد ما می‌خورد ایشان می‌فرمایند خبری که اصحاب به آن عمل کردند همین کافی است ولو اینکه از کتاب و سنت قرینه نداشته باشد.

و منها ما ذکره المحقق در معتبر صفحه ۶ در بحث حجیت خبر واحد قال افرط الحشویه که مقصود یعنی اخباریین از امامیه اینها خیلی افراط کردند در عمل به خبر واحد یعنی چه افراط کردند؟ انقادوا آنقدر افراط کردند که منقاد تمام خبرها شدند یعنی به نحو موجبه کلی. فمافطنوا یعنی ما توجهوا توجه پیدا نکردند که این کار مستلزم تناقض است چون شما می‌گویید به نحو موجبه کلی باید به همه روایات عمل بکنیم منقاد بشویم و حال آنکه طبق روایاتی که می‌گوید ما خبرهای دروغ هم داریم پس ما داریم خبرهایی که لایجوز الانقیاد، آنوقت این سلب جزیی با آن موجبه کلی که اینها ادعا می‌کنند تناقض دارد ما فطنوا اینها متوجه نشدند آن چیزی را که در تحت این حرف است یعنی آن چیز کدام است که در تحت این برنامه است؟ تناقض است. چرا تناقض است فان من جمله الاخبار، شما که می‌گویید ما باید به همه خبرها منقاد بشویم یکی از اخبارها هم قول پیغمبر است که فرمودند ستکثر بعدی القاله علی، یکی از اخبار هم قول صادق عليه‌السلام است که فرمود: ان لکل رجل منا رجلا یکذب علی، هر کدام ماها دروغگوهایی داریم که به ما دروغ می‌بندند پس ما توی اخبارمان داریم ولو یکدانه که خبری هست که لایجوز الانقیاد به، این خبر لایجوز الانقیاد به، آن مشیی که شما دارید می‌گوید به نحو موجبه کلیه یجب الانقیاد، این با آن تناقض دارد این مال افراطی‌ها. بیاییم سراغ تفریطی‌ها: اقتصر بعضهم عن هذا الافراط بعضی‌ها از این افراط اکتفا کردند یعنی فرار کردند از افراط، گرفتار تفریط شدند کلمه تفریط اینجا نیست ولی مقصود محقق این است آنها افراطی‌ها بودن اقتصر بعضی در مقابل آن آقایان اخباریین اکتفا کردند بعضی‌ها از این افراط و گرفتار تفریط شدند گفتند چه؟ گفتند کل سلیم السند یعمل به، یک کلمه فقط هم بگذارید که معنایش روشنتر بشود گفتند چه؟ گفتند فقط و فقط خبرهای سلیم السند است که یعمل به، یعنی اگر ما یک خبری داشتیم سلیم السند نبود مثلا راوی آن فاسق بود آن حجت نیست آمدند اینجور گفتند رد کردند فقط و فقط خبرهای سلیم السند یعمل به، والا اگر خبری راوی آن فاسق باشد سلیم السند نباشد نمی‌شود عمل کرد، این را هم می‌خواهیم رد کنیم. و ما علم، او گفت ما فطنوا این می‌گوید ما علموا، این آقایان نمی‌دانند توجه ندارند که ان الکاذب قد یصدق من مراجعه کردم به معتبر کاذب ندارد فاسق دارد کاذب هم دارد در یک جای دیگر اما اینجا فاسق دارد الفاسق قد یصدق، این آقا نمی‌داند که گاهی ما یک خبری داریم سلیم السند نیست فاسق است اما یصدق، تصدیق می‌شود با اینکه فاسق است چرا تصدیق می‌شود؟ برای اینکه علما به آن عمل کردند این آقا توجه ندارد.

سوال:

جواب: بله چند نفر از علما، بعضی‌ها تفرطیط اند گفتند فقط و فقط سلیم السند یعمل به. اگر یک خبری سندش درست نبود قبول ندارند. عرض کردیم بعضی‌ها می‌گویند اگر علما عمل هم بکنند به درد نمی‌خورد یکی از آنها آقای خوبی. مرحوم آقای خویی نظرش این است دیگر. ایشان می‌فرماید اگر یک خبری سندش ضعیف است دیگر به درد نمی‌خورد ولو اینکه عمل بکنند ایشان هم می‌گوید این درست نیست برای اینکه گاهی می‌شود خبر سلیم السند نیست مجروح است یعنی نمی‌شود به آن اعتماد کرد ولی معذلک چون علما عمل کردند ما هم عمل می‌کنیم ایشان کانه مثل امثال آقای خویی را الآن دارد رد می‌کند معلوم می‌شود قبلا هم کسان دیگری بودند که اینجوری بودند ایشان رد می‌کند محقق. می‌گوید این آقایان ما علموا که فاسق هم قد یصدق، یا به تعبیر ایشان کاذب قد یصدق، گاهی از اوقات یک خبری سلیم السند نیست راوی آن کاذب یا فاسق است ولی چون علما به آن عمل کردند یصدق. پس اینطور نیست که اگر یک خبری سلیم السند نبود ما باید ردش بکنیم و لم یتنبه این آقایان متوجه نشدند که این حرفشان طعن بر علمای شیعه است قدح در مذهب شیعه است، چرا؟ برای اینکه ما من عالم الا اینکه به خبرهای فاسق فتوا داده منتها چه خبرهای فاسقی؟ فاسقی که علما رد کردند خوب این آقا که دارد اینجور حرف می‌زند کانه الآن دارد طعنه می‌زند به علمای شیعه. کانه الآن دارد تشکیک می‌کند و ضرر دارد می‌زند به مذهب علما. چرا؟ اذ ما مصنف برای اینکه هیچ مصنفی نیست الا و هو یعمل بخبر المجروح یعنی خبری که مجروح است یعنی خبر غیر معتبر، مثل راوی فاسق. ما داریم یعنی امکان ندارد کسی در طول عمرش اهل فتوا دادن باشد ولی معذلک فتوا ندهد به یک خبری که از نظر سند مجروح است ولی چرا، چون که مجروح است ما به آن فتوا می‌دهیم و عمل می‌کنیم کما یعمل بخبر العدل یعنی فقهای شیعه همانطوری که به خبرهای عدل یعنی سلیم السند عمل می‌کنند به خبرهای مجروح یعنی خبرهایی هم که راوی آن سلیم السند نیست به آنها هم عمل می‌کنند. حالا ایشان این تفریطی‌ها را هم می‌خواهد بگوید بعضی‌هایشان خیلی تفریطی اند تفریطی‌ها چه کسانی اند؟ آنهایی که تند تند رد می‌کنند ایشان می‌گوید بعضی‌ها دیگر خیلی، یعنی در تفریطشان افراط کردند ابن قبه آمده گفته اصلا خبر واحد عقلا حجت نیست نظرتان هست اول کتاب. می‌گفت برای اینکه لازم می‌آید تحریم حلال، تحلیل حرام، چون اینها لازم می‌آید عقلا جایز نیست سید مرتضی یک قدری تخفیف داد فرمود عقلا عیبی ندارد شرعا جایز نیست اینها دیگر خیلی هستند اینها تفریطی اند ولی در این تفریطشان افراط کردند لذا ایشان می‌فرماید این تفریطی‌ها هم بعضی‌هایشان خیلی دیگر نفریط کردند افرط یعنی در تفریطشان افراط کردند چکار کردند؟ رد کردند خبر را، حتی احالوا گفتند اصلا محال است استعمال خبر واحد عقلا که آقای ابن قبه بود و اقتصر آخرون که سید مرتضی و ابن ادریس و... را ایشان دارد بدون اسم ردشان می‌کند اینها را صفحه ۸۹ خواندیم که بعضی‌ها خیلی افراط کردند گفتند عقلا جایز نیست ولی اقتصر آخرون ولی یک عده شان مثل سید مرتضی فلم یروا العقل مانعا اینها عقل را مانع ندیدند شرعا گفتند مانع داریم گفتند الشرع لم یاذن فی العمل به ببینید چهار طائفه درست کرد افراطی تفریطی، تفریطی‌ها هم خیلی تفریط شدید یا تفریطی ملایم. تمام اینها را ایشان رد می‌کند و کل هذه الاقوال محقق می‌فرماید تمام اینها منحرف اند اینها انحراف از رویه حق اند از سنن اینها به دورند والتوسط اقرب چکار می‌خواهد بکند حالا؟ ایشان می‌گوید اگر خبری ما داشته باشیم قرائنی داشته باشد که حجت است خبری هم اگر داشته باشیم قرائن نداشته باشد از کتاب و سنت ولی علما به آن عمل کردند مورد قبول علماست آن هم حجت است ولو از کتاب و سنت هم قرینه علمیه قطعیه نداشته باشد فما ما یعنی اخبار، پس اخباری که قبله الاصحاب یعنی ولو اینکه قرینه علمیه هم نداشته باشد همینقدر مورد قبول اصحاب باشد یا نه، دلت القرائن علی صحته عمل به عمل می‌شود به او. و اما ما اعرض عنه الاصحاب اما خبرهایی که اصحاب اعراض بکنند ولو صحیح السند هم باشد سلیم السند باشد یا شذ چون در روایات دارد دع الشاذ النادر خبرهای شاذ و نادر را رها کن یعنی خوب است از نظر سند ولی اصحاب اعراض کردند یا خبرهایی که شاذند بعضی از روات مثلا نقل کردند یجب اطراحه ما همین را می‌خواهیم ما قبله الاصحاب عمل به و ما اعرض عنها یجب اطراحه. پس نتیجتا معلوم شد خبر واحد ثقه همینقدر که مورد قبول عمل علما واقع بشود مثل خبر عدل امامی ثقه برای ما حجت است خوب این هم شاهد خوبی است.

[نتیجه گیری مرحوم شیخ از کلام مرحوم محقق]

و هو، کما تری ـ حالا ایشان می‌خواهد نتیجه بگیرد می‌گوید نگاه کنید عبارات همان است که چون علمای ما هم به خبر عدل عمل می‌کنند هم به خبر مجروحی که مورد عمل اصحاب باشد عمل می‌کنند پس معلوم می‌شود خبر ثقه حجت است و هو کما تری ینادی به اینکه علمای شیعه قد یعملون بخبر المجروح به اعتبار اینکه علما به آن عمل کردند کما یعملون بخبر العدل حالا ممکن است یک نفر بگوید نه این خبرهایی که علما به آن عمل می‌کردند حالا یا مجروح یا عادل چون علمی بودند ایشان می‌گوید بحثی آنجا نیست بحث محقق در خبرهای غیر علمی است لذا گفت بعضی‌ها می‌گویند خبر غیر علمی عقلا محال است پس معلوم می‌شود صحبت محقق، آخه بعضی‌ها خیال کردند خبرهایی که علمای ما عمل کردند حالا یا مجروح است یا عادل است خیال کردند اینها معلوم الصدور است مقطوع الصدور است ایشان می‌گوید نه مرحوم محقق همه حرفهایش را که نگاه کنید معلوم می‌شود بحثش در خبرهای غیر علمی است لذا گفت خبرهای غیر علمی را بعضی محال می‌دانند پس اگر می‌گوید خبر مجروح را علما به آن عمل کنند معتبر است یعنی خبر غیر علمی مقصود است ایشان می‌فرماید لیس المراد جواب از آن اشکال است نه خیال کنید المراد عملهم بخبر المجروح والعدل اذا افاد العلم بصدقه یعنی این علما آمدند به خبر مجروح یا به خبر عدل عمل کردند نه خیال کنید خبرهای مجروح علمی است خبرهای عدل علمی است آنها نیست لان کلامه فی الخبر الغیر العلمی اصلا بحث ایشان در خبر غیر علمی است شاهدش این است که گفت احال قوم، شاهدی که ایشان بحثش در خبر غیر علمی است آمد گفت احال قوم استعماله عقلا و منعه آخرون شرع. پس نتیجه آقا این هم قرینه خوبی بود که واقعا ما بدانیم خبر ثقه حجت است همانطوری که شیخ طوسی ادعای اجماع فرمود.

۳

قرینه پنجم: کلام شهید اول در ذکری و مفید ثانی (فرزند شیخ طوسی)

و منها ما ذکره الشهید شهید اول در ذکری جلد اول صفحه ۵۱، دیروز صفحه ۴۹ آدرس دادیم امروز صفحه ۵۱. ایشان یک مطلبی را در ذکری فرمودند مفید ثانی هم این مطلب را فرمودند ولی کتاب ایشان چاپ نشده ولی سینه به سینه معروف است مفید ثانی هم این را گفتند شیخ طوسی استادش مفید بوده همان شیخ مفیدی که می‌شناسیم از بس که ارادت داشته به استادش اسم فرزندش را هم گذاشته مفید. او را می‌گویند مفید، این را می‌گویند مفید ثانی که یکی از فتاوی او الآن یادم افتاد ایشان می‌گوید آن تکبیرات ابتدای نماز واجب است غرض ایشان از فقها بوده منتها در مقابل پدر آن شهرت را ندارد پس شهید اول در ذکری، مفید دوم پسر شیخ طوسی، این چه گفته؟ من این من بیان آن ما است اینها یک چیزی گفتند و آن این است گفتند اصحاب عملوا بشرائع الشیخ ابی الحسن شرایع یعنی فتاوا، اینها آمدند نقل کردند که علمای ما به فتاوی شیخ ابوالحسن، همین بزرگواری که قبرش بیرون مدرسه است علی بن بابویه عند اعواض النصوص این مطلب را ایشان قبلا هم گفتند اگر نظر آقایان باشد صفحه ۴۷ـ این یک مطلب مسلمی بوده که علمای ما هر وقت در جایی دنبال یک روایتی می‌گشتند گیرشان نمی‌آمد در آن مسئله، به رساله ایشان مراجعه می‌کردند مجتهد بودند خودشان، اما در هر فتوایی که روایت گیرشان نمی‌آمد مثل عوام که مراجعه به رساله می‌کنند این آقایان هم مراجعه می‌کردند به رساله ایشان. چرا؟ خوب مجتهد چطور به رساله مراجعه می‌کند؟ سرش این است ایشان فتاوایش مطابق با روایات بوده الآن مجتهدین ما استنباطی که می‌کنند، خوب دامنه اجتهاد خیلی وسیع است سفرهای جوی، خوب آدم چکار کند؟ چطور نماز بخواند؟ این بهره‌های بانکی که سابق نبوده سابق اجتهاد خیلی محدود بوده به همان مقدار محدود هم روایات بوده ایشان نمی‌آمده اعمال نظر بکند یعنی در عین اینکه صاحب رساله بوده ولی فتاویش منطبق با متون روایت بوده چون اینجور بوده علما هر جا کسری می‌آوردند از نظر روایات به فتاوی ایشان مراجعه می‌کردند چرا؟ برای اینکه احتمال انطباق داشت فتاوی ایشان با روایات. از این چه نتیجه ما می‌گیریم؟ معلوم می‌شود آقای ابن بابویه اگر یک خبر هم نقل بکند حجت است چرا؟ برای اینکه می‌بینیم فتوایش را حجت می‌دانند معنا ندارد آدم بگوید فتاوی ایشان حجت است اما روایتش حجت نیست اگر فتاوی ایشان حجت است به برکت این است که فتاویش منطبق با روایات است پس نتیجتا این هم قرینه خوبی است معلوم می‌شود آقای ابن بابویه اگر روایتی نقل بکند برای ما حجت است ولو علم آور هم نباشد به چه دلیل؟ به دلیلی که فتوایش حجت است از اینکه فتوایش حجت است معلوم می‌شود روایتی هم اگر نقل بکند حجت است پس اگر بزرگواری مثل پدر صدوق برای ما یک روایت نقل بکند آن روایت حجت است ولو محفوف به قرینه علمیه هم نباشد. قد عملوا به فتاوی شیخ ابوالحسن علی بن بابویه عند فقد النصوص هر وقت نص گیر نمی‌آوردند در یک مسئله‌ای آن مسئله‌ای که او فتوا می‌داد او را بمنزله نص حساب می‌کردند، چرا؟ تنزیلا لفتاویه منزلة روایاته برای اینکه فتاوی ایشان منطبق با روایات بود اصلا عین روایات است می‌گوید انا افتی بذلک خود روایت را نقل می‌کند می‌گوید انا افتی اما مثل آقایان ما رساله نمی‌نویسم اینها می‌گویند این جائز است این حرام است ایشان چه می‌گفت؟ ایشان می‌گفت انا افتی بذلک بعد ذلک را روایت نقل می‌کند علت اینکه فتاوی ایشان حجت است برای اینکه منطبق است با متون روایات. مال آقایان دیگه با متون روایات تطبیق نمی‌کند عبارت را از خودشان می‌گویند ولی ایشان نه، عبارت فتوایش هم با متون روایت تطبیق می‌کرده حالا می‌خواهیم نتیجه بگیریم و لولا عمل الاصحاب بروایاته تمام این ضمیرها به همین آقای ابن بابویه بر می‌گردد اگر اصحاب عمل نمی‌کردند به روایات غیر علمی ایشان وجهی نداشت عمل به فتوای ایشان عند عدم عدم روایاته پس از اینکه به فتوایش عمل می‌کنند این به برکت این است برای اینکه روایت اگر نقل بکند حجت است این هم چون بمنزله آن است این را هم حجت می‌دانند این هم بسیار شاهد خوبی است.

۴

قرینه ششم: کلام مرحوم مجلسی

و منها دیگر از شواهد اجماع مرحوم مجلسی: من فکر می‌کنم ایشان یادشان رفته آخه اینهایی که کتاب می‌نویسند گاهی یک بحثی را می‌نویسند یکدفعه چهار پنج سال فاصله می‌شود بقیه‌اش را می‌نویسند نظرتان است که ما مرحوم مجلسی را جزء چه کسانی خواندیم؟ ناقلین اجماع. شیخ طوسی سید بن طاووس، علامه حلی و علامه مجلسی. یعنی مجلسی را هم ما جزء ناقلین اجماع نقل کردیم الآن داریم چکار می‌کنیم؟ موید می‌آوریم برای آن نقل اجماع. یکی از این مویدها مرحوم مجلسی را می‌شمارد عرض کردم ظاهرا فراموش کرده که ایشان آن روزی که ناقلین اجماع را نقل می‌کرده یادشان رفته که مجلسی را جزء ناقلین نقل کرده، آمده جزء مویدین نقل می‌کند آمده فرموده یکی از کسانی که حرفش موید آن نقل اجماعات است مرحوم مجلسی است همان آدرسی که آنروز دادیم جلد ۲ صفحه ۲۴۵ حرف مرحوم مجلسی را نقل می‌کند. و منها موید پنجم یا ششم ما ذکره المجلسی فی البحار ـ فی تاویل بعض الاخبار التی تقدم صفحه ۶۸ با این کتابهایی که دست من است سطر اول یک روایت داشتیم مال داوود بن فرقد عن ابی الحسن الثالث، داوود بن فرقد نامه‌ای می‌نویسد برای ابوالحسن الثالث یعنی امام هادی که آقا ما چه بکنیم دستور از حضرت می‌خواهند راجع به روایات. حضرت چه فرمودند؟ فرمودند ما علمتم فالزموا، آنهایی که علم دارید ما گفتیم آنها را بگیرید ما لم تعلموا را بیاندازید دور. خوب سید مرتضی یکی از ادله‌اش این است دیگر. جزء ادله سید بود می‌گوید امام تصریح فرموده ما لم تعلم را بیانداز دور. آنوقت مرحوم مجلسی اینجا بیان دارد ایشان می‌گوید این مربوط به خبرین متعارضین است دو تا خبر متعارض، راوی در نامه‌اش اصلا اینطور نوشته اگر دو خبر متعارض به دست ما رسید چه بکنیم؟ حضرت فرمودند آن علمی را بگیر غیر علمی را بگذار کنار ربطی به خبر ما ندارد ما داریم خبر بی‌معارض می‌خوانیم ایشان می‌فرمایند که در مورد آن استدلالی که تقدم ذکر آن استدلال در ادله سید و اتباعش، عرض کردم صفحه ۶۸ سطر ۱ آن روایت داود را ببینید این مما بیان آن اخبار است آن اخباری که قبل داشتیم چه بود؟ خبری بود که دلالت می‌کرد بر منع از عمل به خبر غیر معلوم. چون حضرت چه فرمودند؟ غیر معلوم را دور بیانداز. ایشان سید مرتضی به این روایتی که دلالت دارد بر منع از عمل بر خبر غیر معلوم الصدور ایشان آمده سید را رد کرده این من بیان ماذکره است، ماذکره المجلسی چیست؟ این است فرموده عمل الاصحاب الائمه بالخبر الغیر العلمی متواتر بالمعنی گفته تواتر معنوی دارد، در رد سید، آن روایت داود را که جواب داده گفته شما چه می‌گویید خبر واحد حجت نیست به تواتر ثابت شده که اصحاب ائمه به خبر واحد ثقه عمل می‌کردند، الآن یکدانه‌اش یادم افتاد نظر آقایان هم اگر بیاید یک روایتی قبلا خواندیم کسی آمد خدمت حضرت گفت: أفیونس بن عبد الرحمن ثقه آخذ منه معالم دینی؟ آیا یونس بن عبدالرحمن ثقه هست من دینم را از او بگیرم؟ حضرت فرمودند: بله. ببینید سوال و جواب را، سوال نمی‌کند خبر ثقه حجت است یا نه، سوال می‌کند یونس بن عبدالرحمن ثقه است یا نه. پس معلوم است کبری مسلم بوده که خبر ثقه حجت بوده منتهی از صغری آمده سوال می‌کند این آقای یونس بن عبدالرحمن وثاقت دارد یا نه؟ حضرت هم فرمودند وثاقت دارد. آقای مجلسی همین را فرموده گفته اخبار متواتره ما داریم که دلالت دارد بر اینکه خبر واحد ثقه حجت است ولو از کتاب و سنت هم قرینه علمی نداشته باشد ایشان فرموده عمل اصحاب ائمه به خبر واحد ـ غیر علمی همان خبر واحد است ـ تواتر معنوی دارد حالا بر فرض هم تواتر لفظی نباشد ولی تواتر معنوی دارد حالا شیخ ما می‌خواهد نتیجه بگیرد می‌گوید لایخفی یک چنین غواص بحار، ایشان بحار الانوار دارد دیگر، در این دریا دارد غواصی می‌کند، می‌گوید نگاه کن این غواص بحار اخبار ائمه شهادت می‌دهد که خبرهای متواتر ما داریم بر حجیت خبر واحد و بعد هم خودش ادعای قطع می‌کند می‌گوید من هم یقین دارم، وقتی می‌گوید خبر متواتر یعنی علمی. یعنی من قطع دارم که اصحاب ائمه به خبر واحد عمل می‌کردند می‌خواهیم استشهاد بکنیم لایخفی ان الشهاده مثل هذا المحدث خبر این أن خط بعد است آن لایقصد که خط بعد می‌آید خبر این أن است، لایخفی ان الشهاده مثل هذا المحدث الغواص فی بحار انوار اخبار الائمه الاطهار خوب به چه چیز شهادت داده؟ بعمل این کتابها لعمل است که غلط است، شهادت با باء متعدی می‌شود نه با لام، شهادت مثل این آقا، به چه چیز شهادت داده؟ به عمل اصحاب ائمه به خبر واحد یعنی خبر غیر علمی و یک ادعا هم کرده و دعواه این آقای محدث غواص ادعای حصول قطع هم کرده له یعنی من قطع دارم برای او قطع حاصل شده، ضمیر دعواه و له به مجلسی برمی گردد مرحوم مجلسی ادعا کرده که قطع برایش حاصل شده بذلک بذلک یعنی حجیت خبر واحد ثقه. من جهه التواتر از کجا این قطع را پیدا کرده بخاطر اخبار متواتره‌ای که بر حجت خبر واحد داریم. این شهادت ایشان. این ادعای ایشان کم نیست از ادعای اجماع شیخ طوسی ببینید اصلا یادش نیست ایشان می‌گوید ادعای شهادت ایشان کم از ادعای شیخ طوسی نیست کم از ادعای اجماع آقای علامه نیست این شهادتهای این بزرگوار کمتر نیست از دعوای شیخ طوسی و علامه یا سید بن طاووس که اینها همه ادعای اجماع کرده بودند بر عمل به اخبار آحاد. حالا ایشان می‌گوید سیاتی یک جمله دیگر هم از محدث صاحب وسائل، اگر نظر آقایان باشد با این کتابها سطر اول صفحه ۸۰، ایشان آنجا فرمود ادعی صاحب وسائل، نظرتان است؟ ادعی صاحب الوسائل که اخبار متواتره ما داریم بر حجیت خبر واحد، آنجا گفت. اینجا ایشان می‌گوید بعدا از فصول المهمه ایشان هم نقل می‌کنیم چون فصول المهمه هم مال همین آقای صاحب وسائل است هم وسائل دارد هم الفصول المهمه. ما بعده عین همین ادعای تواتر اخبار را از آقای شیخ حر عاملی که قبلا از وسائلش نقل کردیم بعدا هم از فصول المهمه ایشان نقل می‌کنیم که ایشان هم عین مرحوم مجلسی ادعای تواتر کرده بر حجیت خبر واحد ولی خاطر جمع باشید تا آخر کتاب ایشان به این وعده وفا نمی‌کند ایشان چند تا وعده تا حالا داده از اول کتاب تا اینجا بعدا هم همینجور چندین وعده ایشان در رسائل دادند و اصلا عمل نکردند چون تا آخر کتاب اصلا صحبتی نیست از فصول المهمه حالا چون ایشان وعده داده ما به وعده ایشان عمل می‌کنیم ج۱ ص ۵۹۳، فصول المهمه اخیرا چاپ شده سه جلد است ج۱ ص۵۹۳ عین حرف وسائلش که فرمود اخبار متواتره ما داریم بر حجیت خبر واحد عین آن حرف را ایشان در کتاب فصول المهمه هم فرموده، و سیاتی، یعنی باید بگوید اولا قد مضی، اولا مضی محدث حر عاملی در وسائل که قبلا گفتیم ادعای تواتر کرده اینکه قدمضی و سیاتی در فصول المهمه هم همینجور ادعی ایضا یعنی ایشان هم مثل مرحوم مجلسی ادعای تواتر اخبار کرده بذلک، یعنی چه؟ یعنی به حجیت خبر ثقه. گفته اخبار متواتره داریم ما بر اینکه خبر ثقه حجت است.

۵

قرینه هفتم: کلام مرحوم شیخ بهایی در مشرق الشمسین

آخرین موید: ما ذکره شیخنا البهایی فی مشرق الشمسین صفحه ۲۶۹، عنایت بکنید مشرق الشمسین اینقدر مفصل نیست که ما این آدرس را داریم می‌دهیم ایشان دو تا کتاب فقهی دارد یکی حبل المتین یکی مشرق الشمسین، اینها در یک جا چاپ شده دو تا کتاب است ولی در یک جلد چاپ شده آنوقت طبق این کتاب می‌شود صفحه ۲۹۶، والا اگر مشرق الشمسین را تنها نگاه کنید اینقدر نیست در آن کتاب چون دو تا کتاب فقهی ایشان است آنوقت از نظر کتابی که صفحه شماری می‌کنیم اول حبل المتین است بعد می‌رسد به مشرق الشمسین، آدرس آنجا. خلاصه صفحه ۲۶۹ ولی کدام مشرق الشمسین؟ مشرق الشمسینی که با حبل المتین یک جا چاپ شده والا خود مشرق الشمسین اینقدر مفصل نیست خوب چه فرموده ایشان؟ در کتاب مشرق الشمسین فرموده الصحیح عند القدما خبر صحیح به چه می‌گفتند قدما؟ چون متاخرین یک جور دیگر معنا می‌کنند صحیح را، ایشان فعلا مال قدما را دارد می‌گوید فرموده خبر صحیح عند القدما آن خبری است که محفوف باشد به یک چیزی که آن چیزها موجب رکون نفس باشد شما از اینها استفاده نکند که ایشان مطابق سید است، نه، می‌گوید محفوف باشد به یک چیزهایی که باعث اطمینان باشد راوی آن ثقه باشد عدل باشد امامی باشد مامون به باشد اینها مقصودش است ایشان فرموده چه روایاتی صحیح است؟ آن روایاتی که محفوف باشد مقرون باشد بما یعنی به یک قرائنی که آن قرائن موجب رکون نفس به آن خبر باشد و ذکر بعد دنبال این مطلب قرائنی نقل کرده که تمام ظنیه است دنبال این حرفی که زده آن قرائن را نقل کرده ولی قرائنی نقل کرده که همه مفید ظن است پس چه شد آقا؟ پس شیخ بهایی فرموده خبری که قرائن ظنیه داشته باشد کافی است همینقدر که ما ظن به صدقش پیدا بکنیم پس این هم از ادله‌ای می‌شود از قرائنی می‌شود که دلالت دارد خبر لازم نیست محفوف به قرینه علمیه باشد همینقدر محفوف به قرینه‌ای باشد که موجب رکون و موجب اطمینان باشد کافی است این هم آخرین قرینه ان شاء الله بقیه‌اش را فردا می‌خوانیم.

كلامي السيّد والشيخ قدس‌سرهما (١).

٤ - ما ذكره المحقّق قدس‌سره

ومنها : ما ذكره المحقّق في المعتبر في مسألة خبر الواحد ، حيث قال :

أفرط الحشويّة في العمل بخبر الواحد حتّى انقادوا لكلّ خبر ، وما فطنوا لما تحته من التناقض ؛ فإنّ من جملة الأخبار قول النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله : «ستكثر بعدي القالة عليّ» ، وقول الصادق عليه‌السلام : «إنّ لكلّ رجل منّا رجلا يكذب عليه» (٢).

واقتصر بعضهم من هذا الإفراط ، فقال : كلّ سليم السند يعمل به. وما علم أنّ الكاذب قد يصدق ، ولم يتنبّه على أنّ ذلك طعن في علماء الشيعة وقدح في المذهب ؛ إذ ما من مصنّف إلاّ وهو يعمل بخبر المجروح كما يعمل بخبر العدل.

وافرط آخرون في طريق ردّ الخبر حتّى أحالوا استعماله عقلا. واقتصر آخرون ، فلم يروا العقل مانعا ، لكنّ الشرع لم يأذن في العمل به.

وكلّ هذه الأقوال منحرفة عن السنن ، والتوسّط أقرب ، فما قبله الأصحاب أو دلّت القرائن على صحّته عمل به ، وما أعرض عنه الأصحاب أو شذّ يجب اطّراحه (٣) ، انتهى.

وهو ـ كما ترى ـ ينادي : بأنّ علماء الشيعة قد يعملون بخبر

__________________

(١) راجع الصفحة ٣٣١.

(٢) تقدّم الحديثان في الصفحة ٣٠٨.

(٣) المعتبر ١ : ٢٩.

المجروح كما يعملون بخبر العدل ، وليس المراد عملهم بخبر المجروح والعدل إذا أفاد العلم بصدقه ؛ لأنّ كلامه في الخبر الغير العلميّ ، وهو الذي أحال قوم استعماله عقلا ومنعه آخرون شرعا.

٥ - ما ذكره الشهيد والمفيد الثاني

ومنها : ما ذكره الشهيد في الذكرى (١) والمفيد الثاني ولد شيخنا الطوسي (٢) : من أنّ الأصحاب قد عملوا بشرائع الشيخ أبي الحسن عليّ ابن بابويه عند إعواز النصوص ؛ تنزيلا لفتاواه منزلة رواياته. ولو لا عمل الأصحاب برواياته الغير العلميّة لم يكن وجه في العمل بتلك الفتاوى عند عدم رواياته.

٦ - ما ذكر المحدّث المجلسي

ومنها : ما ذكره المجلسي في البحار ـ في تأويل بعض الأخبار التي تقدّم ذكرها في دليل السيّد وأتباعه ممّا دلّ على المنع من العمل بالخبر الغير المعلوم الصدور ـ : من أنّ عمل أصحاب الأئمّة عليهم‌السلام بالخبر الغير العلميّ متواتر بالمعنى (٣).

ولا يخفى : أنّ شهادة مثل هذا المحدّث الخبير الغوّاص في بحار أنوار أخبار الأئمّة الأطهار بعمل أصحاب الأئمّة عليهم‌السلام بالخبر الغير العلميّ. ودعواه حصول القطع له بذلك من جهة التواتر ، لا يقصر عن دعوى الشيخ والعلاّمة الإجماع على العمل بأخبار الآحاد ، وسيأتي أنّ المحدّث الحرّ العامليّ في الفصول المهمّة ادّعى أيضا تواتر الأخبار بذلك (٤).

__________________

(١) الذكرى ١ : ٥١.

(٢) كتبه قدس‌سره غير مطبوعة ، ولم نعثر على مخطوطها.

(٣) البحار ٢ : ٢٤٥ ، ذيل الحديث ٥٥.

(٤) لم نعثر عليه في ما سيأتي ، نعم تقدّم ذلك عن الوسائل ، راجع الصفحة ٣٠٩.

ومنها : ما ذكره شيخنا البهائيّ في مشرق الشمسين : من أنّ الصحيح عند القدماء ما كان محفوفا بما يوجب ركون النفس إليه. وذكر فيما يوجب الوثوق امورا لا تفيد إلاّ الظنّ (١).

ومعلوم أنّ الصحيح عندهم هو المعمول به ، وليس مثل الصحيح عند المتأخّرين في أنّه قد لا يعمل به لإعراض الأصحاب عنه أو لخلل آخر ؛ فالمراد أنّ المقبول عندهم ما تركن إليه النفس وتثق به.

هذا ما حضرني من كلمات الأصحاب ، الظاهرة في دعوى الاتّفاق على العمل بخبر الواحد الغير العلميّ في الجملة ، المؤيّدة لما ادّعاه الشيخ والعلاّمة.

ذهاب معظم الأصحاب إلى حجيّة الخبر الواحد

وإذا ضممت إلى ذلك كلّه ذهاب معظم الأصحاب بل كلّهم ـ عدا السيّد وأتباعه ـ من زمان الصدوق إلى زماننا هذا ، إلى حجّيّة الخبر الغير العلميّ ، حتّى أنّ الصدوق تابع في التصحيح والردّ لشيخه ابن الوليد ، وأنّ ما صحّحه فهو صحيح وأنّ ما ردّه فهو مردود ـ كما صرّح به في صلاة الغدير (٢) ، وفي الخبر الذي رواه في العيون عن كتاب الرحمة (٣) ـ ، ثمّ ضممت إلى ذلك ظهور عبارة أهل الرجال في تراجم كثير من الرواة في كون العمل بالخبر الغير العلميّ مسلّما عندهم ، مثل قولهم : فلان لا يعتمد على ما ينفرد به ، وفلان مسكون في روايته ، وفلان صحيح الحديث ، والطعن في بعض بأنّه يعتمد الضعفاء والمراسيل ،

__________________

(١) مشرق الشمسين (رسائل الشيخ البهائي) : ٢٦٩.

(٢) الفقيه ٢ : ٩٠ ، ذيل الحديث ١٨١٧.

(٣) عيون أخبار الرضا عليه‌السلام ٢ : ٢٠ ـ ٢٣ ، الحديث ٤٥.