درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۲۰۶: خبر واحد ۵۸

 
۱

خلاصه مباحث گذشته

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

دیروز دوتا نقل اجماع راجع به حجیت خبر واحد، یکی از مرحوم علامه حلی یکی هم از علامه مجلسی، که علامه حلی فرمود حجیت خبر واحد دیگر مسلم است حالا اصولیین در خبر واحد هم به خبر واحد عمل می‌کنند حالا آن را هم که قبول نکنیم ولی حجیت خبر واحد در احکام شرعیه و فروع فقهیه دیگر از مسلمات است فقط ما سه چهارتا مخالف شناختیم یکی سید مرتضی، دو سه نفر هم از اعوان و انصار ایشان، اینها دلیلی بر مدعایشان ندارند فقط یک شبهه‌ای برایشان پیدا شده که آن شبهه هم قابل جواب است. آنوقت بعد ایشان بررسی کردند این اخباریین که ایشان گفته مقصود کیست احتمال دارد مرادش صدوق و ابن ولید باشد مقصود از اخباریین این دو نفرند برای اینکه این دو نفر در مسئله اصول اعتقادی مثل سهو النبی به یک خبر واحد تمسک کردند احتمال هم دارد که مرادشان همه اخباریین باشد همانهایی که هر وقت هر چه می‌گویند، می‌گویند روینا کذا. پس بنابراین این یک جمله. و اما مطلب دوم: آمد گفت ایشان شبهه برایش حاصل شده یعنی سید مرتضی دلیلی بر این مطلب ندارد فقط و فقط یک شبهه‌ای بیشتر نیست و آن شبهه سه احتمال دارد: احتمال اول: آقای سید مرتضی که منکر حجیت خبر واحد شده خیال کرده این علمایی که به اخبار مدونه در کتب عمل می‌کنند خیال کرده چون اینها محفوف به قرینه است چون یک چنین خیالی پیش خود کرده چون مسلما علما به اخبار مدونه در کتب معتبره عمل می‌کنند ایشان پهلوی خود خیال کرده گفته لابد آن اخبار محفوف به قرینه علمیه است چون یک چنین خیالی کرده لذا آمده منکر حجیت خبر واحد بدون قرینه شده و حال آنکه جواب این شبهه روشن است، نه، اینها اگر به آن اخبار عمل می‌کردند بخاطر اینکه رواتش عادل و ثقه و عدل و امامی بودند خلاصه. نه بخاطر اینکه محفوف به قرینه علمیه بوده. آن شبهه این هم جوابش. احتمال دوم: دیده علما توی مباحثه به همدیگر می‌گویند این خبر واحد است حجت نیست پهلوی خودش خیال کرده که هر خبر واحدی را اینها گفتند و حال آنکه اینها در مقام مباحثه با سنی‌ها این حرف را زدند قدرت نداشتند به آنها بگویند شما فاسقید روایاتتان را ما قبول نداریم می‌گفتند خبر واحد است پس آن شبهه، این هم جوابش. دوتا احتمال. احتمال سوم: نه سید قبول دارد چنانچه در مسائل موصلیات می‌خوانیم امروز، ایشان در کتاب موصلیات صریحا قبول می‌کند که علما به خبر واحد عمل می‌کنند منتها می‌گوید این اجماع کاشفیت از رای معصوم ندارد پس ببینید احتمال سوم این است: قبول دارد که اجماع علماست که عمل می‌کنند به خبر واحد در مقام استنباط احکام شرعیه ولی می‌گوید این اجماع کاشف از رای معصوم نیست، چرا؟ برای اینکه خبر واحد بمنزله قیاس است و قیاس که معلوم البطلان است پس خبر واحد هم معلوم البطلان است این را امروز می‌خوانیم دوباره. غرض این احتمال سوم را امروز چون می‌خوانیم دیگر اشکالی فعلا نفرمایید پس بنابراین این احتمالات باعث شده که سید مرتضی بیاید منکر حجیت خبر واحد بشود اما شبهاتش همه قابل دفع است همان حرف خودمان درست است که اجمع العلما که خبر واحد در فروع حتما حجت است.

خوب این نقل اجماعی که کردیم. بعد یک نفر به ایشان اشکال می‌کند می‌گوید این نقل اجماعی که شما کردید خودتان در مبحث اجماع گفتید، گفتید اجماع منقول به خبر واحد حجت نیست خوب این هم نقل به خبر واحد است سه چهار نفر نقل اجماع بکنند علم برای آدم حاصل نمی‌شود و خود شما هم تصریح کردید که اجماع منقول به خبر واحد حجت نیست و حال آنکه خود همین اجماعی که شما برای ما نقل کردید منقول به خبر واحد است ایشان می‌فرماید بله ظاهرش همینطور است ولی جوابش را هم گوش بده این از آن اجماع منقول به خبر واحدی است که محفوف به قرائن علمیه است هفت تا قرینه علمیه که ان شاء الله فردا و پس فردا می‌خوانیم هفت تا قرینه علمیه ما داریم که اجماع علما بر حجیت خبر واحد. پس نتیجتا می‌شود از آن اجماعهایی که محفوف به قرینه قطعیه است کانه با اجماع متواتر و با اجماع مقطوع ما آمدیم خبر واحد را حجت کردیم و می‌شود انسان با اجماع بیاید مسئله اصولیه را ثابت بکند

۲

کلام مرحوم سید مرتضی در موصلیات

حالا امروز می‌خواهیم همان احتمال سوم را بخوانیم احتمال سومی که سید مرتضی معتقد است که اجماع علماست بر عمل به خبر واحد تا اینکه ببینیم چه جواب داده. عنایت بفرمایید آن روزهایی که ما حرف شیخ طوسی را می‌خواندیم شیخ طوسی چکار می‌کرد؟ استدلال می‌کرد بر حجیت خبر واحد بعد مواجه می‌شد با اشکالاتی، ان قیل ان قیل جواب می‌داد حالا نقطه مقابلش سید مرتضی این کار را کرده سید مرتضی هم استدلال می‌کند که خبر واحد حجت نیست آن وقت مواجه با ان قیل می‌شود حالا سید مرتضی ادله‌اش را اقامه کرده و ثابت کرده خبر واحد حجت نیست خبر واحد بدون قرینه علمیه حجت نیست وقتی این ادعا را می‌کند مواجه با اشکال می‌شود یک نفر به ایشان اشکال کرده می‌گوید علما همگی در مقام استنباط احکام به خبر واحد عمل می‌کنند اصلا حجت احکام را خبر واحد قرار می‌دهند این چه حرفی است شما می‌زنید؟ عنایت کردید سید مرتضی در مقام استدلال ادله اقامه می‌کند بر اینکه خبر یا باید متواتر باشد یا اگر هم واحد است محفوف به قرینه علمیه. خبر واحد بی‌قرینه علمیه حجت نیست این ادعا را که می‌کند مواجه با اشکال می‌شود می‌گوید ان قیل یک نفر آمده به ایشان اشکال کرده این چه حرفی است شما می‌زنید ما می‌بینیم طائفه امامیه همه عولوا یعنی اعتمدوا تمام اینها در مقام استنباط احکام شرعیه به خبر واحد عمل می‌کنند و این حرف شما که می‌گویید خبر واحد حجت نیست اعتباری ندارد. این یک اشکال. اشکال دیگر در باب اخبار علاجیه ائمه یک دستوری به ما دادند که از آن دستور می‌فهمیم خبر واحد همین مقدار که ثقه باشد حجت است ولو محفوف به قرینه علمیه نباشد اخبار علاجیه که نظرتان است؟ می‌آید از امام سوال می‌کند دو خبر به دست من رسیده مثلا یک چیز می‌گوید فلان چیز واجب است یک خبر دیگر می‌گوید واجب نیست آنوقت ائمه چکار می‌کنند؟ علاج می‌کنند به اینها می‌گویند اخبار علاجیه اول یک دستورات سندی می‌دهند ببینید کدامیک اعدل است کدام افقه است به آن عمل کن آن دیگری را بگذار کنار وقتی راوی می‌گوید از هر جهت اینها یکسانند حضرت می‌فرماید حالا که از نظر سند یکسانند ببین کدامش مخالف عامه است ببین کدامش دور از مذهب عامه است به آن عمل بکن از این چه استفاده می‌کنیم؟ معلوم می‌شود خبر ثقه حجت است که امام راضی نیست به ترک هر دو. تا آنجایی که ترجیح سندی دارد می‌فرمایند به آن راجح عمل کن آنجایی که دیگر ترجیح سندی ندارد می‌گوید آنکه دورتر از مذهب عامه است به آن عمل کن خلاصه اشکال به سید مرتضی این است عمل علما را نگاه می‌کنیم به خبر واحد در مقام استنباط احکام اعتماد می‌کنند به کلمات ائمه مراجعه می‌کنیم در اخبار علاجیه، ائمه دستوراتی در خبرین متعارضین دادند از آن دستورات معلوم می‌شود خبر ثقه حجت است منتها اگر معارض شد باید به یکدانه عمل کنیم یکدانه را بگذاریم کنار. اینها همه برخلاف حرف شماست آقای سید مرتضی که می‌گویید خبر واحد حجت نیست. تا ببینیم چه جواب می‌دهد قال فی الموصلیات خوب موصلیات که در دسترس نیست ابن ادریس حلی در مقدمه سرائر نقل می‌کند که سید مرتضی در کتاب موصلیات این جور فرمودند والا ما که موصلیات نداریم حکایت شده از او در محکی سرائر، تازه ایشان می‌گوید ما سرائر هم نداریم برای ما حکایت کردند که ابن ادریس حلی در مقدمه کتاب سرائر نقل کرده از سید مرتضی و آن این است ان قیل چه کسی دارد می‌گوید ان قیل؟ سید مرتضی. یعنی سید مرتضی وقتی می‌گوید خبر واحد حجت نیست اشکال به او وارد می‌شود ان قیل الیس آیا اینجوری نیست؟ یعنی اینجوری هست استفهام انکاری است اینجوری هست که شیوخ و مشایخ طائفه امامیه عولوا فی کتبهم فی الاحکام الشرعیه علی، این علی متعلق به عولوا است یعنی علمای امامیه، شیوخ و مشایخ امامیه در کتابهایی که راجع به احکام شرعیه نوشتند در تمام آنها اعتماد کردند بر اخباری که رووها عن ثقاتهم، همین قدر که راوی ثقه باشد طبق آن روایات استنباط احکام می‌کنند و همان روایات ثقه را می‌آیند حجت احکام قرار می‌دهند و حال آنکه این همه روایات که محفوف به قرائن علمیه نیست لذا می‌فرماید عولوا علی الخبار التی رووها عن ثقاتهم و جعلوها العمده یعنی این اخبار واحد را عمده قرار دادند جعلوها العمده جعلوها الحجه فی الاحکام، اصلا حجت احکامشان همین اخبار واحدی است که در کتب اصحاب هست. این مال برنامه علما. از آن طرف ببینیم ائمه چکار کردند در اخبار متعارضین در اخبار علاجیه آمدند گفتند اگرترجیح سندی بود آن ذوالراجح را بگیر اگر ترجیحی نبود آن را که از قول عامه به دور است بگیر خوب این برنامه علما که در استنباط احکام به اخبار مراجعه می‌کنند این هم برنامه ائمه که در اخبار علاجیه دستور می‌دهند شما باید به یکدانه از اینها عمل بکنید این مال علما. حتی رووا عن الائمه عليهم‌السلام ببینیم ائمه چکار کردند می‌بینیم ائمه هم فی ما یجیء مختلفا من الاخبار این من بیان آن ما است ایشان می‌فرماید دلیل دوم ما برخلاف حرف شما، مستشکل دارد می‌گوید برنامه خودشان که این است در موارد استنباط احکام می‌آیند به همین روایات استناد می‌کنند و اما ببینیم از ائمه، در ائمه هم روایت کردند فی ما یجیء مختلفا من الاخبار، یعنی اخبار متعارضه یعنی در اخباری که اختلاف دارند متعارض است عند عدم الترجیح ترجیحی هم در بین نیست ان یوخذ این مفعول آن رووا است یعنی علما روایات کردند از ائمه، چه چیز را روایت کردند؟ ان یوخذ منه ما هو ابعد من قول العامه آمدند گفتند اگر ترجیح سندی در بین این دو خبر متعارض نبود رجحان سندی نداشتند آنکه ابعد است یعنی آنکه مخالف با عامه است او را بگیر بعد مستشکل می‌گوید و هذا یناقض ما قدمتموه خلاصه این حرفهایی که شما می‌گویید آقای سید مرتضی با این برنامه‌ها سازگار نیست با کدام برنامه؟ اما علما که در مقام استنباط احکام می‌بینیم به همین روایات ثقه عمل می‌کنند و اما ائمه هم در اخبار علاجیه فرمودند به یکی از اینها باید عمل بکنیم از این چه استفاده می‌کنیم؟ ما استفاده می‌کنیم که خبر واحد حجت است این مناقض حرف شماست شمای سید مرتضی که می‌خواهید بگویید خبر واحد حجت نیست این برنامه عملی علما و این هم برنامه ائمه در اخبار علاجیه مناقض با حرف شماست که می‌گویید خبر واحد حجت نیست.

قلنا ایشان جواب می‌دهد احتمال سوم را داریم می‌خوانیم احتمال سوم چه بود دیروز؟ احتمال سوم اینکه سید قبول دارد سید قبول دارد که علما در خبر واحد اعتماد می‌کنند آخه دیروز احتمال سوم این بود دیگر. حالا همان را داریم می‌گوییم سید مرتضی اگر منکر حجیت خبر واحد است اجماعش را قبول دارد، قبول دارد همه علما به خبر واحد عمل می‌کنند منتها می‌گوید چه؟ می‌گوید این اجماعی است که کشف از رضای معصوم نمی‌کند چرا؟ برای اینکه خبر واحد مثل قیاس است پهلوی خودش خیال کرده نشسته پهلوی خودش خیال کرده ایشان که خبر واحد مثل قیاس است خوب علما ولو همه می‌گویند خبر واحد حجت است اجماع هم هست ولی ما می‌دانیم این اجماع باطل است چونکه خبر واحد بمنزله قیاس است قبلا هم داشتیم که ایشان می‌گفت شیعه همانطور که قیاس را ترک می‌کند خبر واحد را هم ترک می‌کند حالا سید دارد جواب می‌دهد به این آقا. می‌گوید لیس ینبغی آقای مستشکل سزاوار نیست بیاییم از یک مطلب مسلم معلوم دست برداریم بخاطر یک شبهه. چرا؟ آنکه مسلم است چیست؟ خبر واحد بمنزله قیاس است خوب قیاس هم که معلوم البطلان است من بیایم از این امر مسلم دست بردارم بخاطر یک امر مجمل. امر مجمل کدام است؟ عمل علما. بله علما عمل می‌کنند به خبر واحد اما این مشتبه است مجمل است وجه عمل روشن نیست من نمی‌توانم بیایم از یک امر معلوم مسلم دست بکشم بخاطر یک امر مجمل مشتبه. یعنی چه؟ یعنی من قبول دارم که علما به خبر واحد عمل می‌کنند اما این امر معلوم البطلان است و ما بخاطر آن امر معلوم البطلان نمی‌توانیم به عمل اینها تمسک بکنیم و بگوییم خبر واحد حجت است لیس ینبغی ان یرجع عن الامور سزاوار نیست ما رجوع کنیم از امور معلومه مشهوره مقطوع علیها، بیاییم رجوع کنیم الی، الی متعلق به یرجع است ما نمی‌توانیم از یک امر معلوم مسلم دست برداریم و رجوع کنیم به یک امر مشتبه، امر مشتبه کدام است؟ عمل علما. شما می‌گویی علما عمل می‌کنند به خبر واحد خوب این مجمل است مشتبه است ملتبس است ملتبس هم همان مشتبه است ما نمی‌توانیم از یک امر مسلم قطعی دست برداریم و بیاییم بگوییم چونکه اینها عمل می‌کنند به خبر واحد پس معلم می‌شود خبر واحد حجت است و قد علم حالا آن امر معلوم کدام است؟ نه اینکه گفت امر معلوم، امر معلوم کدام است؟ همه می‌دانند نمی‌دانم از کجا آورده این حرفها را. همه می‌دانند که خبر واحد مثل قیاس است کی همه می‌دانند؟ کی خبر واحد مثل قیاس است؟ می‌دانید قد علم دارد چه چیز را توضیح می‌دهد؟ آن امر معلوم را. امر معلوم مسلم را من نمی‌توانم از آن دست بردارم بخاطر یک عمل مشتبه. آن امر معلوم مسلم چیست؟ سید می‌فرماید می‌گوید همه می‌دانند قد علم کل موافق و مخالف ان الشیعه الامامیه تبطل القیاس همه قیاس را باطل می‌دانند در شریعت حیث لایودی الی العلم برای اینکه مفید یقین نیست و کذلک خبر آحاد، ببینید همه می‌دانند که خبر واحد مثل قیاس است بله علما همه دارند عمل می‌کنند ولی این اجماع باطل است این اجماعی نیست که کشف از رضای معصوم بکند. این احتمال سوم دیروزی است ایشان می‌فرماید من قبول دارم که همه عمل می‌کنند به خبر واحد اما این یک امر مشتبه مجمل است من نمی‌توانم از آن امر مسلم که بطلان عمل به خبر واحد است چون مانند قیاس است نمی‌توانم از آن امر مسلم دست بردارم پس همانطوری که قیاس عند الشیعه باطل است عمل به اخبار آحاد هم باطل است پس من آن اجماع را قبول ندارم که دیروز من اصرار داشتم روی آن احتمال اول و دوم منکر بود سید یعنی منکر اجماع بود بر حجیت خبر واحد اما در آن احتمال سوم قبول دارد اجماع را منتها می‌گوید این اجماع همه آنها اشتباه کردند این از آن اجماعها نیست که کاشف از رای معصوم باشد این تا اینجا.

حالا ایشان می‌فرماید هذا الکلام حالا چرا این را نقل کردیم؟ می‌خواهیم بگوییم خود سید مرتضی پس قبول دارد که همه علما خبر واحد را عمل می‌کنند منتها شبهه‌اش چیست؟ می‌گوید این از آن اجماعهای باطل است برای اینکه ما نمی‌توانیم آن امر معلوم البطلان را بخاطر عمل اینها دست برداریم. شیخ ما چه می‌فرماید؟ شیخ می‌فرماید این حرف اولی شما قبول است حرف اولی تان که قبول دارید همه علما به خبر واحد عمل می‌کنند آن حرفت قبول است اما اینکه خبر واحد مثل قیاس معلوم البطلان است این را می‌گذاریم کنار، همان حرف اولتان را می‌گیریم پس کانه سید مرتضی هم شد از کسانی که موافق با عمل اصحاب است قبول دارد که اصحاب به خبر واحد عمل می‌کنند منتها آن شبهه آمده جلویش را گرفته. انتهی کلامی که از ایشان برای ما آقای ابن ادریس حلی برای ما حکایت کرده.

۳

نتیجه گیری مرحوم شیخ انصاری

حالا شیخ می‌خواهد نتیجه بگیرد هذا الکلام – کما تری – بعضی از نسخه‌ها بعد از آن تری یک اعتراف هم دارد آن زیادی است همین نسخه‌ها درست است کما تری یظهر منه این کلام سید مرتضی چنانچه مشاهده می‌کنید ظاهر می‌شود از او عمل شیوخ. یعنی پس سید مرتضی قبول دارد که تمام مشایخ ما عمل می‌کنند به اخبار آحاد الا انه شبهه‌اش همین است الا اینکه در مقابل این اجماع قد علم کرده ادعای معلومیت خلافش را کرده گفته ولو علما عمل می‌کنند به خبر واحد ولی خلافش معلوم است از مذهب امامیه فترک هذا الظهور کدام ظهور؟ عمل اصحاب به روایات. می‌گوید این ظهور دارد دارند عمل می‌کنند ما نمی‌توانیم بخاطر یک امر ظاهر بیاییم از آن امر قطعی و مسلم دست برداریم ترک کرده این ظهور را. کدام ظهور را؟ یعنی عمل اصحاب به خبر واحد را ترک کرده. چرا؟ اخذا بالمقطوع برای اینکه به آن مقطوعش عمل کند مقطوع کدام است؟ خبر واحد بمنزله قیاس است و چون او مقطوع البطلان است این هم مقطوع البطلان است. ما چه می‌کنیم؟ نحن ناخذ بما ذکره اولا حرف اولش را قبول می‌کنیم حرف اولش کدام است؟ اینکه همه علما به خبر واحد عمل می‌کنند مویدش هم آن اجماعاتی که شیخ طوسی ادعا کرد نحن ناخذ بماذکره اولا. چرا؟ لاعتضاده بما یوجب الصدق برای اینکه آن حرف اولش کمک می‌شود به قرائن سبعه که از فردا می‌خوانیم آن حرف اول ایشان که عمل علما به خبر واحد است این کمک می‌شود به آن قرائن سبعه‌ای که فردا می‌خوانیم که موجب صدق حرف اولی است یعنی حرف اولیش درست است دون ما ذکره اخیرا اما حرف دومش باطل است چون هیچکس این حرف را نزده این را همه می‌دانند که خبر واحد بمنزله قیاس است اصلا این حرف آخر را ما قبول نمی‌کنیم از ایشان لعدم ثبوته الا من قبله برای اینکه این حرف فقط از ناحیه ایشان نقل شده هیچکس این حرف را نزده. پس ببینید آقا سید مرتضی طبق همان احتمال دیروز پس ایشان هم اعتراف دارد که کل علمای ما به خبر واحد ثقه عمل می‌کنند ولو محفوف به قرینه علمیه نباشد پس چرا مخالفت کرده؟ می‌گوید این اجماع باطل است ما نمی‌توانیم بخاطر یک امر مشتبه ظاهر بیاییم دست از قطعمان برداریم و کفی بذلک موهنا بخلاف الاجماع المدعی من الشیخ من اول مشابه این را معنا بکنم توی اعلامیه‌هایی که برای مراسم است دیدید که می‌نویسند کفی بالموت واعظا، من اول معنا بکنم عین همین عبارت است کفی بالموت واعظا کفی فعل است بالموت فاعلش است پس چرا باء دارد؟ یکی از جاهایی که باء زیادی واقع می‌شود سر فاعل است پس کفی بالموت یعنی کفی الموت، واعظا هم منصوب است بنا بر تمییز بودن، یعنی خلاصه بهترین موعظه از حیث موعظه همین مردن هاست این کافی است که موعظه باشد برای ما. پس کفی شد فعل، بالموت با اینکه باء دارد می‌شود فاعل، موهنا هم می‌شود تمییز. عین همین عبارت را ما اینجا داریم کفی بذلک موهنا بخلاف الاجماع، کفی فعل، فاعلش کدام است؟ بخلاف الاجماع یعنی بخلاف آن اجماعی که شیخ طوسی ادعا می‌کند یعنی سر فاعل کفی یک باء زیاد شده این موهنا هم مثل آن واعظا می‌ماند منصوب است بنابر تمییزیت، بذلک کدام است؟ ذلک می‌خورد به آن ادعای سید مرتضی. سید مرتضی چه ادعایی داشت؟ گفت خبر واحد مقطوع البطلان است چون بمنزله قیاس است پس عنایت داشته باشید کفی فعل ماضی، بخلاف الاجماع مثل آن بالموت فاعل کفی است موهنا تمییز، ذلک هم اشاره به آن ادعای اخیر سید مرتضی است که ادعا کرد خبر واحد مقطوع البطلان است خبر واحد مثل قیاس ممنوع العمل است حالا ایشان می‌گوید کفی بذلک موهنا بخلاف الاجماع، یعنی آن اجماع شیخ طوسی کافی است برای وهن ذلک، عنایت می‌فرمایید وهن ذلک، خلاصه ایشان می‌فرماید کافی است در وهن این مطلب، کدام مطلب؟ اینکه خبر واحد مقطوع البطلان است ذلک می‌خورد به آن ادعای سید مرتضی، کفایت می‌کند در وهن یعنی موهون یعنی سست، کافی است در سست بودن این حرف، کدام حرف؟ آن ادعای سید مرتضی، چه چیزی کافی است؟ آن اجماعی که شیخ طوسی برخلاف ایشان ادعا کرده، عنایت کردید؟ شیخ طوسی گفت اجماع داریم که خبر واحد حجت است آن اجماعی که شیخ طوسی بر خلاف سید مرتضی ادعا کرده آن اجماع کافی است در موهون بودن و سست بودن ذلک که بیاییم بگوییم خبر واحد حجت نیست بخاطر اینکه مثل قیاس است کافی است در وهن این حرف آخری سید چه چیز کفایت می‌کند؟ آن اجماع مدعی من الشیخ و العلامه که بر خلاف این حرف سید مرتضی بود همین کافی است برای بطلان حرف سید مرتضی. فانه برای اینکه این اجماع شیخ معتضده بقرائن سبعه کثیره قرائنی است که ان شاء الله فردا و پس فردا هر هفت تا قرینه را می‌خوانیم انه این اجماع شیخ انصاری کمک می‌شود یعنی اجماع شیخ بر حجیت خبر واحد این کمک می‌شود به آن قرائن سبعه‌ای که فردا می‌خوانیم تدل علی صدق دلالت دارد آن قرائن بر صدق مضمونه یعنی مضمون اجماعی که شیخ طوسی ادعا کرده و ان الاصحاب این عطف تفسیری است، یعنی چه قرائنی داریم که دلالت دارد بر صدق حرف شیخ طوسی؟ یعنی قرائنی داریم که اصحاب عملوا، عطف تفسیری معنایش این است یعنی قرائنی داریم که حرف شیخ را تایید می‌کند حرف شیخ چیست؟ اینکه اصحاب عملوا بالخبر الغیر العلمی فی الجمله فی الجمله خبر واحد حجت است نظرتان است از روز اول ما فی الجمله‌ای بودیم فی الجمله یعنی موجبه جزئیه، در مقابل سلب کلی سید مرتضی. نظرتان است سید مرتضی سلب کلی است می‌گوید به کلی خبر واحد حجت نیست ما فی الجمله یعنی موجبه جزئیه، چون نقیض سالبه کلی موجبه جزئیه است ما فی الجمله بتوانیم خبر واحد را حجت بکنیم این کفایت می‌کند برای بطلان حرف سید مرتضی.

۴

قرینه اول: ادعای مرحوم کشی

فمن تلک القرائن می‌خواهیم وارد قرائن شویم فقط بسم الله آن را می‌گوییم ما ادعاه الکشی رجال کشی را من ندارم در وسائل ج۲۰ص۷۹، من رجال کشی ندارم اگر آقایان دارند که مراجعه کنند من از وسائل نقل می‌کنم جلد ۲۰ وسائل صفحه ۷۹ این ادعایی را که مرحوم کشی، کشی از قدماء رجالیین است ایشان ادعا کرده چه ادعایی کرده؟ من اجماع العصابه عصابه یعنی جمعیت، اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین عصابه یعنی آن جمعیتی که با امام (ع) مجادله و مبارزه کردند آنها را ما لعن می‌کنیم غرض عصابه یعنی جمعیت علما، مرحوم کشی فرموده عصابه اجماع دارند یعنی همه علما اجماع دارند بر چه چیزی؟ بر تصحیح ما یصح عن جماعة این جماعت آقا ۱۸ نفرند توی این روات ما این جماعت ۱۸ نفرند توی روات ما به اینها می‌گویند اصحاب اجماع، به این ۱۸ نفر می‌گویند اصحاب اجماع، یعنی همه علمای ما اجماع دارند که هر چه اینها بگویند صحیح است پس ببینید جماعت ۱۸ نفرند البته این ۱۸ نفر در یک ردیف نیستند سه تا شش تا هستند مراتب محفوظ است ولو همه آنها بزرگوارند همه قبول دارند که این ۱۸ تا خبرهایشان حجت است اما در عین حال سلسله مراتب هم محفوظ است قد اجمع الکل علی تصحیح ما یصح عن جماعه فلیعلما و هو اولو نجابه و رفعه، اربعه و خمسه و تسعه، این ۱۸ نفر یک مقام شامخی دارند بین روات. آنوقت خود این ۱۸ تا سه تا شش تا هستند یک طبقه اولی دارد که زراره و محمد بن مسلم و برید بن معاویه اینها مال طبقه علیا هستند طبقه وسطی حماد و ابان و جمیل بن دراج است اینها مال طبقه دوم اند طبقه سوم یونس بن عبد الرحمن و صفوان، اینها مال طبقه سوم هستند علی کل حال این ۱۸ تا مسلم است که همه قبول دارند هر چه اینها گفتند صحیح است منتها خود این ۱۸ تا سه طائفه هستند یعنی سه طبقه می‌شوند طبقه علیا طبقه وسطی طبقه سفلی. خلاصه شاهد در این است که این جماعت ۱۸ نفره را همه اتفاق دارند قد اجمع الکل علی تصحیح ما یصح عن جماعه همه قبول دارند که این جماعت ۱۸ نفره هر خبری را تصحیح بدانند آن خبر صحیح است اما استشهادش چه جوری است باشد فردا ان شاء الله.

بعمل الطائفة بأخبار الآحاد ، إلاّ أنّه يدّعي أنّه لمّا كان من المعلوم عدم عملهم بالأخبار المجرّدة كعدم عملهم بالقياس ، فلا بدّ من حمل موارد عملهم على الأخبار المحفوفة.

قال في الموصليّات على ما حكي عنه في محكيّ السرائر :

كلام السيّد في الموصليّات

إن قيل : أليس شيوخ هذه الطائفة عوّلوا في كتبهم في الأحكام الشرعيّة على الأخبار التي رووها عن ثقاتهم وجعلوها العمدة والحجّة في الأحكام ، حتّى رووا عن أئمّتهم عليهم‌السلام في ما يجيء مختلفا من الأخبار عند عدم الترجيح : أن يؤخذ منه ما هو أبعد من قول العامّة ، وهذا يناقض ما قدّمتموه.

قلنا : ليس ينبغي أن يرجع عن الامور المعلومة المشهورة المقطوع عليها بما هو (١) مشتبه وملتبس مجمل ، وقد علم كلّ موافق ومخالف أنّ الشيعة الإماميّة تبطل القياس في الشريعة حيث لا يؤدّي إلى العلم ، وكذلك نقول في أخبار الآحاد (٢) ، انتهى المحكيّ عنه.

وهذا الكلام ـ كما ترى ـ اعتراف بما (٣) يظهر منه عمل الشيوخ بأخبار الآحاد ، إلاّ أنّه قدس‌سره ادّعى معلوميّة خلافه من مذهب الإماميّة ، فترك هذا الظهور أخذا بالمقطوع ، ونحن نأخذ بما ذكره أوّلا ؛ لاعتضاده بما يوجب الصدق ، دون ما ذكره أخيرا ؛ لعدم ثبوته إلاّ من قبله ، وكفى

__________________

(١) كذا في المصدر.

(٢) المسائل الموصليات الثالثة (رسائل الشريف المرتضى) ١ : ٢١٠ ـ ٢١١ ، وحكى عنه في السرائر ١ : ٥٠.

(٣) لم ترد «اعتراف بما» في (ر) و (ص).

القرائن على صدق الإجماع المدّعى من الشيخ

بذلك موهنا ، بخلاف الإجماع المدّعى من الشيخ والعلاّمة ؛ فإنّه معتضد بقرائن كثيرة تدلّ على صدق مضمونه وأنّ الأصحاب عملوا بالخبر الغير العلميّ في الجملة.

١ - ما ادّعاه الكشّي

فمن تلك القرائن : ما ادّعاه الكشّيّ ، من إجماع العصابة على تصحيح ما يصحّ عن جماعة (١) ؛ فإنّ من المعلوم أنّ معنى التصحيح المجمع عليه هو عدّ خبره صحيحا بمعنى عملهم به ، لا القطع بصدوره ؛ إذ الإجماع وقع على التصحيح لا على الصحّة ، مع أنّ الصحّة عندهم ـ على ما صرّح به غير واحد (٢) ـ عبارة عن الوثوق والركون ، لا القطع واليقين.

٢ - دعوى النجاشي

ومنها : دعوى النجاشيّ أنّ مراسيل ابن أبي عمير مقبولة عند الأصحاب (٣). وهذه العبارة تدلّ على عمل الأصحاب بمراسيل مثل ابن أبي عمير ، لا من أجل القطع بالصدور ، بل لعلمهم بأنّه لا يروي أو لا يرسل إلاّ عن ثقة ؛ فلو لا قبولهم لما يسنده الثقة إلى الثقة لم يكن وجه لقبول مراسيل ابن أبي عمير الذي لا يروي إلاّ عن الثقة.

والاتّفاق المذكور قد ادّعاه الشهيد في الذكرى (٤) أيضا. وعن

__________________

(١) اختيار معرفة الرجال ٢ : ٥٠٧ ، الترجمة ٦٧٣٩.

(٢) كالشيخ البهائي ، انظر مشرق الشمسين (رسائل الشيخ البهائي) : ٢٦٩ ، والمحدّث البحراني في الحدائق ١ : ١٤ ، والمحقّق القمي في القوانين ١ : ٤٨٤ ، وصاحب الفصول في الفصول : ٣٠٩.

(٣) انظر رجال النجاشي : ٣٢٦ ، رقم الترجمة ٨٨٧.

(٤) الذكرى ١ : ٤٩.