درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۲۰۵: خبر واحد ۵۷

 
۱

خلاصه مباحث گذشته

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و صلی الله علی محمد و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

بحثمان قبل از محرم راجع به اجماع بود چون ایشان ادعا کردند ادله اربعه قائم شده بر حجیت خبر واحد. یکی از آیات بود که آیات را ایشان خواندند و رد کردند یکی روایات بود که دلالت داشت بر حجیت خبر واحد روایات خوبی بود متواتر هم بود و با آنها ثابت شد که خبر واحد حجت است البته با شرایطش، خبر واحد عدل امامی ثقه. غرض خبر واحد یعنی خبر غیر علمی منتها این خبر غیر علمی حجت است شرایطی دارد که راوی آن باید عادل باشد امامی باشد ثقه هم باشد آن هم خواندیم نوبت به اجماع رسید ایشان نقل اجماع هم کردند ادعای اجماع کردند بر حجیت خبر واحد و این نقل اجماع را یک بار از قول شیخ طوسی خواندیم که اگر نظر آقایان باشد هفت هشت صفحه طول کشید یک نقل از کتاب عده. از کتاب عده شیخ طوسی ایشان هفت هشت صفحه عبارت نقل کردند که کاملا دلالت داشت بر حجیت خبر واحد. نفر دوم سید بن طاووس بود اگر نظر آقایان باشد از کتاب فرج المهموم که ایشان تعجب کرده بود که چطور سید مرتضی خبر واحد را حجت نمی‌داند آن دو تا اجماع دو تا هم امروز می‌خواهیم بخوانیم. دوتا نقل اجماع مختصر است یکی علامه حلی در کتاب نهایه الوصول که نهایه الوصول تا به حال چاپ نشده ولی در شرف طبع است یکی از علامه در کتاب نهایه الوصول، یکی از علامه مجلسی در کتاب بحار. این دو تا اجماع را هم بخوانیم نتیجتا چهار نفر از بزرگان نقل اجماع کردند بر حجیت خبر واحد عدل امامی ثقه. یکی شیخ طوسی یکی از سید بن طاووس.

۲

ادعای اجماع علامه در نهایة

ممن نقل الاجماع ایضا العلامه فی النهایه که مقصود از نهایه نهایه الوصول است که ان شاء الله در شرف چاپ است حیث قال حالا ایشان چه گفتند؟ ایشان فرمودند علمای ما دو طائفه هستند: اصولیین و اخباریین. اخباریین به خبر واحد واحد عمل می‌کنند هم در اعتقادات و هم در احکام شرعیه اما اصولیین فقط در احکام. یعنی علمای ما دو طائفه بیشتر نیستند یا اصولی اند یا اخباری. اخباریین در تمام موارد به خبر واحد عمل می‌کنند چه در اصول عقائد و چه در فروعات. خلاصه علمای ما دو طائفه بیشتر نیستند اصولی و اخباری. همه اینها به خبر واحد در احکام عمل می‌کنند حالا اخباریین که در اصول عقائد هم عمل می‌کنند ولی دیگر خبر واحد در فروع را علامه فرموده همه قبول دارند که در احکام شرعیه حلال و حرام می‌شود انسان به خبر واحد عمل بکند والا اخباریین که در اعتقاد هم عمل می‌کنند پس معلوم می‌شود دو طائفه از علمای ما همه قبول دارند که خبر واحد در احکام شرعیه حجت است و نفر دیگر که نفر چهارم است مرحوم مجلسی است در کتاب بحار ج۲ص۲۴۵ ایشان هم ادعا کرده که گفته اتفق الاصحاب که خبر واحد حجت است البته در احکام والا در اصول عقائد خبر واحد ارزشی ندارد حالا ایشان می‌گوید ممن نقل الاجماع ایضا یعنی نفر سومی که ادعای اجماع کرده بر حجیت خبر واحد علامه است در کتاب نهایه. عبارت ایشان چیست؟ این است: فرمودند ان الاخباریین منهم علما و اصحاب ما دو طائفه هستند اخباری و اصولی. اخباریین از ایشان لم یعولوا فی اصول الدین و فروعه الا علی اخبار الآحاد یعنی علمای اخباری غیر از اینکه در فروع به خبر واحد عمل می‌کنند در اصول اعتقاد هم به خبر واحد عمل می‌کنند ولی الاصولیین منهم یعنی اصولیین از علما مثل ابی جعفر طوسی و نظائر ایشان عمل بها عمل می‌کنند به اخبار آحاد منتها در فروع. با آنها در فروع موافق اند عمل می‌کنند به خبر واحد یعنی حجیت خبر واحد در فروع را همه قبول دارند و لم ینکره و منکری ندارد غیر از سید مرتضی و سه چهار نفر اتباع ایشان. مثلا ابن ادریس حلی، امین الاسلام صاحب مجمع البیان. غرض اصل منکر ابتدائا سید مرتضی است چند نفری هم تبعیت کردند اینها هم گفتند خبر واحد در فروع هم حجت نیست ایشان می‌فرماید منکر ندارد این اعتبار حجیت خبر واحد در فروع غیر از سید مرتضی و من تبع ایشان. خوب اینها دلیلشان چیست؟ دلیل ندارند اینها، اینها فقط یک شبهه برایشان پیدا شده شبهه‌اش را هم ما امروز جواب می‌دهیم قبلا هم شیخ طوسی اگر نظرتان باشد جواب داده بوده اینها دلیل ندارند بر اثبات مدعایشان یعنی یک دلیل مشت پر کن یک دلیل معتبر که خبر واحد در فروع حجت نیست دلیلی ندارند یک مشت شبهه دارند آن شبهاتشان را هم ما جواب می‌دهیم نتیجتا شبهه از بین برود اصل حرفشان از بین می‌رود اینها فقط منکرند آنهم دلیلی ندارند لشبهه حصلت لهم شبهه‌ای فقط دارند که الآن شبهه شان را عرض می‌کنیم و جواب می‌دهیم انتهی حرف ایشان.

۳

ادعای اجماع مرحوم مجلسی

و ممن و دیگر نفر چهارم از کسانی که ادعاه ایضا المحدث المجلسی در بعضی از رساله‌هایشان. بحار ج۲ص۲۴۵ ایشان در آنجا حسابی آمده میدان و گفته ادعی العلما بالاتفاق همه علمای ما به خبر واحد ثقه عدل امامی عمل می‌کنند و بعد آن ادله‌ای که آن آقایان اقامه کردند که خبر علمی حجت است آنها را همه را جواب می‌دهد ادعی علامه تواتر الاخبار و ادعی عمل الشیعه این عمل الشیعه عطف است ادعی سر آن هم در می‌آید ایشان دو تا ادعا کرده گفته اولا اخبار متواتره یعنی اخبار خیلی زیاد که قبلا هم اگر نظرتان باشد صاحب وسائل و... هم ادعا کرده بودند که ما اخبار متواتره یعنی اخبار علمی داریم که خبر واحد حجت است این یک ادعا. ادعای دوم عمل الشیعه، ادعا کردند که شیعه در جمیع اعصار و امصار یعنی در همه عصرها در همه شهرها همه ادعا دارند بر عمل به خبر واحد یعنی این بخبر متعلق به عمل است یعنی عمل شیعه بالاتفاق عمل می‌کنند به خبر واحد. این دو تا اجماع. دو تا هم که قبل از محرم خواندیم پس چهار نفر از بزرگان ادعای اجماع کردند بر حجیت خبر واحد.

۴

مراد علامه حلی از اخباریین و بیان شبهه پیش آمده برای مرحوم سید مرتضی

خوب حالا برویم آن شبهه حصلت را می‌خواهیم معنا کنیم دو سه کلمه در کلام علامه بود می‌خواهیم آن دو سه کلمه را معنا کنیم. یکی کلمه اخباریین بود یکی کلمه لشبهه حصلت بود یک چند کلمه‌ای راجع به این می‌خواهیم صحبت کنیم مراد ایشان از اخباریین چیست؟ علامه که فرموده اخباریین هم در فروع و هم در اصول عقائد به خبر واحد عمل می‌کنند این اخباریین چه کسانی هستند و به چه خبر واحدی در چه اصول اعتقادی اینها آمدند عمل کردند؟ ایشان می‌گوید دو احتمال دارد یک احتمال اینکه این اخباریین همان مقلده‌ای است که شیخ طوسی گفته بود، نظرتان است شیخ طوسی فرموده بود مقلده در اصول عقائد هم به خبر واحد عمل می‌کنند احتمال دارد این اخباریین در کلام علامه همان مقلده در کلام شیخ طوسی باشد این یک احتمال.

احتمال هم دارد که دو نفر باشد مقصود ایشان از اخباریین که در اصول عقائد به خبر واحد عمل می‌کنند دو نفرند یکی صدوق یکی هم استادش ابن ولید. ابن ولید یک افکار خاصی برای خودشان داشتند مرحوم صدوق هم با این عظمت علمی که دارد تابع استادش شده حتی در مورد قبول خبر می‌گوید هر خبری را که استاد من بگوید صحیح است من هم می‌گویم صحیح است، شان یک عالم اینجور نیست خوب بله استادشان بوده ولی این دلیل نمی‌شود هر چه استاد گفت درست است غرض ابن ولید یک حرفی ایشان دارد و قائل به این است که پیغمبر سهو می‌کرده که حالا دلیلشان چیست یک روایت آبکی، که پیغمبر سر نماز ظهر سر دو رکعتی سلام دادند به او گفتند آقا نسیان کردی فراموش کردی دو رکعت خواندی، ایشان دو رکعت دیگر خواند با همین یکدانه روایت آمده ثابت کرده که پیغمبر هم مثل ماها آدمهای عادی سهو می‌کند نماز چهار رکعتی را دو رکعت می‌خواند و بعد هم مجبور می‌شود سجده سهو بجا بیاورد و حال آنکه معارض خیلی دارد ما روایاتی داریم که پیغمبر و ائمه به عمرشان سجده سهو نکردند چون سهو و اشتباه نمی‌کردند این اولا. و ثانیا خلاف عقل است این پیغمبر را ما می‌خواهیم اعتماد بکنیم برای اینکه از ماوراء این عالم می‌خواهد به ما خبر بدهد پیغمبری که نتواند نمازش را کنترل بکند آنوقت چه اطمینانی انسان دارد به این پیغمبر گوش بدهد به حرفهای ایشان که از ماوراء این عالم خبر می‌دهد علی کل حال هم روایات برخلاف این عقیده داریم هم عقل مسلم بر خلاف این عقیده داریم مرحوم مجلسی حسابی رد کرده ایشان را یکی در جلد ۱۷ یکی در جلد۲۵. در جلد ۲۵ که مفصل ایشان آمده صدوق و استاد صدوق را رد کرده و فرموده اصلا اینجور نیست اصلا ائمه ما و مخصوصا پیغمبر اصلا اشتباه در اینها راه ندارد سهو و نسیان راه ندارد سید مرتضی می‌فرماید ما احتمال سهو را به خود اینها می‌دهیم می‌گوییم خود شما اشتباه کردید که می‌گویید پیغمبر اشتباه می‌کند غرض سید مرتضی اینجوری رد کرده بعد از اینکه ادله عقلی و نقلی را نقل کرده فرموده ما نسبت سهو و اشتباه به این دو بزرگوار بدهیم بهتر است از اینکه نسبت به پیغمبر بدهیم علی کل حال این دو بزرگوار یعنی اخباری ای که آقای علامه فرموده اینها در اصول عقائد هم به خبر واحد عمل می‌کنند این استاد و شاگردند مرحوم صدوق که خیلی داغ کرده مطلب را. در کتاب من لایحضر می‌گوید انی احتسب الاجر من فکر می‌کنم خیلی اجر دارم پهلوی خدا اگر فرصت بشود می‌خواهم یک کتاب مستقل بنویسم که پیغمبر سهو می‌کرده که الحمدلله موفق نشد. غرض از این روایتهای آبکی است پیغمبر بر سر نماز آمدند نماز چهار رکعتی را دو رکعتی خواندند غرض ایشان عبارتشان این است از سابق یادم است در من لایحضر می‌فرماید انی احتسب الاجر لی ان اصنف کتابا مستقلا راجع به اینکه پیغمبر سهو می‌کند و اینهایی که می‌گویند پیغمبر سهو نمی‌کند اینها غالی اند لعن الغلاه و المفوضه ایشان از این لعنها دارد می‌گوید خدا لعنت کند اینهایی که غلو می‌کند چه کسانی اند؟ آنهایی هستند که می‌گویند پیغمبر سهو نمی‌کند این اول درجه غلو است که آدم بگوید پیغمبر سهو نمی‌کند آخرین درجه‌اش هم این است که بگویند پیغمبر خالق است پیغمبر رازق است این اولین درجه غلو است آن هم آخرین درجه غلو است خلاصه مطلب مقصود علامه از اخباریین که در اصول عقائد هم به خبر واحد عمل می‌کنند ممکن است آن مقلده شیخ طوسی باشد ممکن است هم این دو بزرگوار این استاد و شاگرد باشند لذا حالا ایشان می‌خواهد کلام علامه را یک قدری تعقیب بکند ثم ان مراد العلامه، علامه حلی، من الاخباریین یمکن ان یکون مثل الصدوق و شیخه ممکن است این دو نفر باشد شیخ ایشان هم ابن الولید است حیث اثبتا مگر این دو نفر چه کردند که علامه چنین نسبتی داده؟ اینها اثبات سهو کردند برای نبی و ائمه (علیهم السلام) لبعض الاخبار الآحاد و زعما و گمان کردند ان نفیه یعنی نفی سهو یعنی اگر کسی بگوید پیغمبر سهو نمی‌کند نفی سهو بکند از ائمه و پیغمبر این اول درجه غلو است این پای اول غلو است پای آخرش هم این است که می‌رسد به آنجا که می‌گوید پیغمبر خالق عالم است رازق عالم است چطور آنها غلو است آخرین درجه است این هم اولین درجه‌اش است بعد هم که ایشان همیشه لعن می‌کند می‌گوید غلات و مفوضه خدا لعنتشان کند یکی از غلات چه کسانی اند؟ اینهایی که می‌گویند پیغمبر و ائمه سهو نمی‌کند ولی حتما بحار را مراجعه کنید هم ج۱۷ ص۱۰۸ و هم ج۲۵ که مفصل‌تر است ج۲۵ص۳۴۷ تا ۳۵۱ یعنی چهار صفحه در جلد ۲۵ ایشان حرفهای این استاد و شاگرد را مفصل رد کردند. خوب پس احتمال دارد مقصود از اخباریین این دو بزرگوار باشند و ان یکون این واو اینجا غلط است باید او باشد یعنی یمکن یا آن یکون آن، او یکون آن نه اینکه و یکون، غرض بعضی از شاگردهای ایشان تذکر دادند که این واو اینجا غلط است او باید باشد یعنی یمکن ان یکون صدوق او یمکن ما تقدم احتمال هم دارد که این اخباریین همان چیزی باشد که در کلام شیخ طوسی ما گفتیم، چه بود؟ من المقلده چه بود مقلده؟ آنهایی که هر چه از آنها سوال می‌کردیم می‌گفتند روینا کذا، چرا خدا هست؟ روینا کذا، چرا پیغمبر هست؟ روینا کذا. احتمال دارد این اخباریین همان مقلده‌ای باشند که شیخ طوسی قبلا گفت اذا سئلوا عن التوحید و صفات النبی و الائمه و الامام، ظاهرا امامش دیگر زیادی است، صفات النبی این کتابها یک امام هم اضافه دارد یعنی خدا و صفت پیغمبر و صفت ائمه را اینها را همه را قالوا روینا کذا هر چه از آنها سوال بکنید اشاره به روایت می‌کنند و رووا فی ذلک الاخبار رووا یعنی نقلوا یعنی همواره اخبار نقل می‌کنند فی ذلک یعنی در مورد صفات خدا و پیغمبر نقلوا در این مطلب تمسک به اخبار می‌کنند و قد نسب شیخ طوسی در همان آدرسی که دادیم که الآن یادم نیست آن آدرسی که روزهای اول برای عده دادیم در این مقام، این مقام کدام است؟ حجیت خبر واحد. در همین بحث حجیت خبر واحد از کتاب عده نسبت داده عمل به اخبار آحاد در اصول دین را الی بعض غفلة اصحاب الحدیث غفله جمع غافل است مثل سحره که جمع ساحر است مرحوم شیخ طوسی در این مقام حجیت خبر واحد کتاب عده نسبت داده عمل به اخبار در اصول دین را به بعضی از غفله اهل حدیث اسم نیاورده که مثلا توهینی بشود ولی مقصودشان کیست؟ همان مرحوم صدوق و شیخش ابن ولید و یا آنهایی که این افکار را دارند. این یک مطلب. پس از کلام علامه دو چیز را توضیح می‌خواهیم بدهیم یکی کلمه اخباریین بود که مقصود ایشان کیست توضیح دادیم.

یکی هم جمله لشبهه حصلت بود همه قبول دارند خبر واحد حجت است فقط و فقط یک سه چهار نفری مثل سید مرتضی و من تبعش اینها آمدند منکر شدند آن هم دلیلی ندارند شبهه‌ای برایشان پیدا شده آن شبهه باعث شده که منکر حجیت خبر واحد بشوند و منکرند اصلا که ما اجماع داریم برای اینکه ما ادعای اجماع کردیم ما گفتیم اجمع العلما که خبر واحد حجت است اینها منکر این اجماع اند و می‌گویند چنین اجماعی نداریم و خبر واحد حجت نیست یا خبر باید متواتر، صد در صد علمی باشد یا اگر هم واحد است محفوف به قرائن علمیه باید باشد خبر واحد مجرد از قرینه علمیه حجیت ندارد، چرا؟ لشبهه. این شبهه آقا سه احتمال دارد سه احتمال ایشان نقل می‌کند چون علامه توضیح ندادند فرمودند اینها که منکرند نهایتش اینها یک شبهه‌ای دارند حالا ایشان می‌خواهد شبهات را یک یک بگوید و قبلا هم این شبهات را شیخ طوسی فرموده و رد کرد.

یک شبهه شان این است: ببینید آقا اینها قبول دارند که همه علما به این اخبار مدونه در کتب عمل می‌کنند قبول دارند این را، ولی می‌گویند علما به اینها عمل می‌کنند چون محفوف به قرینه علمیه است یعنی شبهه شان این است که اگر علما به اخبار مدونه در کتب شیعه عمل می‌کنند بخاطر اینکه آنها مقرون به قرینه علمیه است یک چنین شبهه‌ای برایشان پیدا شده چون یک چنین شبهه‌ای پیدا شده پس خبر واحد مجرد از قرینه را قبول ندارند این یک شبهه. شبهه دوم: می‌گویند علما آمدند، ما جوابش را دادیم قبلا، گفتیم بله عمل می‌کنند نه بخاطر اینکه محفوف به قرینه علمیه است به خاطر اینکه رواتش عدل امامی ثقه هستند ولی آنها اینجوری خیال کردند یعنی خیال کردند علما اگر به اخبار کتب مدونه عمل می‌کنند بخاطر این است که محفوف به قرینه علمیه است یک چنین شبهه‌ای برایشان پیدا شده لذا آمدند گفتند خبر واحد مجرد از قرینه حجت نیست این هم یک شبهه.

خوب این را جوابش را قبلا دادیم بخاطر آن نیست به این خاطر است که رواتش عدل امامی ثقه‌اند عمل می‌کنند نه بخاطر اینکه محفوف به قرینه است این شبهه اولش و این هم جوابش.

شبهه دوم: شبهه دوم نظرتان است گفتیم بعضی از مشایخ در مباحثاتشان به همدیگر می‌گفتند این خبر واحد است حجت نیست آقای سید مرتضی همین را دارد می‌گوید، می‌گوید نگاه کن مشایخ ما گفتند این خبر واحد است حجت نیست خوب جوابش را ما قبلا دادیم گفتیم در مقابل چه کسی این حرف را می‌زدند؟ در مقابل سنی‌ها با آنها که بحثشان می‌شد قدرت نداشتند به آنها بگویند شما فاسقید ما اخبار شما را قبول نداریم می‌گفتند خبر واحد است والا همان مشایخ قبول دارند که خبر واحد عدل امامی ثقه حجت است عنایت کردید شبهه دوم را؟ اینها دیدند اصحاب ما گفتند این خبر واحد حجت نیست خیال کردند این اصحاب مطلق خبر واحد را می‌گویند و حال آنکه آن مشایخ خبر واحد در مقابل سنی‌ها را می‌گفتند حجت نیست این هم شبهه دومشان.

شبهه سوم که آن را هم رد می‌کنیم قبول دارد سید مرتضی (احتمال سوم) احتمال سوم اینکه سید قبول دارد چنین اجماعی هست ولی معذلک آمده گفته این اجماع کاشف از رای معصوم نیست. این سه احتمال را رفقا فرق بگذارند در احتمال اول و دوم سید اصلا قبول نداشت اجماع بر حجیت خبر واحد را، در احتمال سوم قبول دارد سید می‌فرماید بله من قبول دارم که علمای ما خبر واحد را حجت می‌دانند ولو قرینه هم نداشته باشد اما اجماعشان درست نیست با آن دوتا خیلی فرق دارد در آن احتمال اول و دوم انکار می‌کردند اجماع را. می‌گفتند چنین اجماعی نداریم در احتمال سوم قبول دارد سید می‌گوید من هم مثل شیخ طوسی قبول دارم که اصحاب خبر واحد مجرد از قرینه را حجت می‌دانند اما درست نیست باطل است این اجماعی نیست که کاشف از رای معصوم باشد، چرا؟ برای اینکه خبر واحد مثل قیاس است و همانطوری که قیاس ممنوع العمل است خبر واحد هم ممنوع العمل است در نهایت آقای سید مرتضی یکی از این سه شبهه برایش پیدا شده لذا منکر شده و ما هم هر سه را رد می‌کنیم.

ثم انه یمکن ان یکون آن شبهه‌ای که الآن خواندیم در کلام علامه ادعا کرده بود که این آقایان شبهه برایشان پیدا شده یمکن ان یکون آن شبهه‌ای که ادعی العلامه حصولها للسید و اتباعه هو احتمال اول: شبهه این است زعم سید مرتضی، فاعل زعم مستتر است یعنی آقای سید مرتضی گمان کرده آن اخباری را که عمل بها الاصحاب و دونوها فی کتبهم خیال کرده اینها محفوفه، محفوفه خبر آن ان است، یعنی ایشان اینجوری خیال کرده قبول دارد که اصحاب به خبر واحد عمل می‌کنند به آن اخبار مدونه در کتب شیعه عمل می‌کنند اما چه گمان کرده پهلوی خودش؟ گمان کرده که آن اخباری را که این آقایان عمل می‌کنند محفوفه بالقرائن قرائن علمیه، چون آن اخبار محفوف به قرائن علمیه است علمای ما عمل می‌کردند چون یک چنین خیالی کرده لذا آمده گفته خبر واحد مجرد از قرینه حجت نیست این یک احتمال. او رفتیم سراغ احتمال دوم: یعنی شبهه‌ای که احتمال دوم راجع به آن شبهه است و این است که مشایخ ما گفتند خبر واحد حجت نیست در مقام مباحثه، خوب سید خیال کرده اینها همه خبرهای واحد را گفتند و حال آنکه ما جوابشان را دادیم اینها خبر واحد سنی‌ها را می‌گفتند منتها قدرت نداشتند به آنها بگویند خبر شما حجت نیست این یک تجننی بود این یک پوششی بود برای حفظ جانشان. پس مشایخ ما می‌گفتند خبر واحد حجت نیست اما چه خبر واحدی؟ خبر واحد سنی‌ها والا خبر واحدی که از طرق ما نقل بشود قبول دارند آن را. پس سید مرتضی متوجه این مطلب نشده. او أن شبه دوم احتمال دوم من قال من شیوخهم یعنی گفته آن کسانی که، یعنی آن شیوخی که قائلند بعدم حجیه اخبار الآحاد یعنی همان مشایخی که در مباحثه به طرف مقابل می‌گفتند خبر واحد حجت نیست ایشان اراد یعنی سید خیال می‌کند که آن من قال، فاعل اراد آن من قال است خیال کرده سید که آن آقای شیوخی که گفته خبر واحد حجت نیست اراد بها بها یعنی بعدم حجیت، خیال کرده مقصود اینها از عدم حجیت مطلق اخبار است یعنی هر خبر واحد حتی الاخبار الوارده من طرق اصحابنا مع وثاقه الراوی خیال کرده که خبر واحدی که اینها گفتند مطلقا است یعنی حتی خبر واحدی که از ناحیه ما باشد. قبلا جوابش را دادیم، نه، آنها اگر می‌گفتند خبر واحد حجت نیست خبر واحدی که از طرق آنها بوده می‌گفتند حجت نیست این یک احتمال. او أن احتمال سوم: عنایت بکنید این احتمال سوم با آن دو تا فرق دارد در آن احتمال اول و دوم اینها اصلا قبول نداشتند که ما اجماع داریم بر حجیت خبر واحد در احتمال سوم قبول دارد سید، می‌گوید بله من قبول دارم که علمای ما خبر واحد را حجت می‌دانند ولی این اجماع باطل است اما این اجماعی است که کشف از رضای معصوم نمی‌کند، چرا؟ بخاطر اینکه شبهه برایش پیدا شده خبر واحد مثل قیاس است چون چنین شبهه‌ای برایش پیدا شده در مقابل اجماع ایستاده. غرض دوباره تکرار می‌کنم در احتمال اول و دوم منکر اجماع است می‌گوید ما چنین اجماعی نداریم که خبر واحد بی‌قرینه حجت است در احتمال سوم قبول دارد منتها در مقابل اجماع ایستاده می‌گوید این درست نیست برای اینکه خبر واحد مثل قیاس است و همانطور که قیاس ممنوع است عمل به خبر واحد هم ممنوع است پس این اجماعی نیست که کشف از رضای معصوم بکند. یعنی قبول دارد که علما عمل می‌کنند ولی به قرینه، منکرند که خبر بی‌قرینه حجت است منکرند که اجماع داریم بر حجیت خبر واحد بی‌قرینه. آن را که قبول دارد ایشان، می‌گوید اگر علمای ما به خبر واحد عمل می‌کنند چون خبر واحد محفوف به قرینه علمیه است اجماع بر عدم حجیت نداریم.

سوال:

جواب: ایشان یک چنین نسبتی داد قبلا، گفت همانطوری که شیعه معروف است به ترک عمل به قیاس معروف است به اینکه خبر واحد را هم عمل نمی‌کند شبهه مال همین است کسی این را نگفته کسی این حرف را نزده غرض این شبهات مال همین است ایشان نشسته پهلوی خودش حساب کرده گفته خبر واحد مثل قیاس است چطور دلیل داریم بر ممنوعیت قیاس، دلیل داریم بر ممنوعیت خبر.

احتمال سوم: أن مخالفته مخالفت سید، ببینید با اصحابنا قبول دارد اجماع را ولی معذلک در مقابل اصحاب ایستاده، چرا؟ می‌گوید این از آن اجماعها نیست که کاشف از رای معصوم باشد می‌گوییم چرا؟ می‌گوید برای اینکه خبر واحد مثل قیاس است و وقتی مثل قیاس شد بنابراین ولو اجماع هم داشته باشیم که خبر واحد حجت است به درد نمی‌خورد مخالفتش با اصحاب ما در این مسئله حجیت خبر واحد لاجل شبهه حصلت له شبهه همین است که خیال کرده خبر واحد مانند قیاس است فخالف ببینید در آن عبارت قبلی خالف نداشت در احتمال سوم قبول دارد اتفاق اصحاب را، ولی خالف در مقابل این اتفاق اصحاب متفق علیه اصحاب است که خبر واحد را حجت می‌دانند ایشان مخالفت کرده البته این احتمال سوم را چهار پنج خط بعد دوباره ایشان تکرار می‌کند یعنی اسم قیاس را که اینجا نیاورد این قیاسی را که گفتم الآن می‌خوانیم سه چهار خط بعد ایشان دوباره توضیح می‌دهد یعنی این احتمال سوم که اجماع را قبول دارد ولی معذلک با اینکه قبول دارد مخالفت می‌کند، چرا؟ می‌گوید برای اینکه خبر واحد مثل قیاس است فعلا تا همینجا کافی است این احتمال سوم را توضیحش را بعدا بخوانیم.

۵

بیان اشکال و جواب به ادعای اجماع

ثم ان دعوی الاجماع عنایت بکنید آقا، خوب تا اینجا ما چکار کردیم؟ ما چهار نفر را خواندیم که اینها نقل اجماع کردند بر حجیت خبر واحد خوب یک کسی به خودشان اشکال می‌کند می‌گوید این اول دعوی است تازه خود نقل اینها خبر واحد است شما با خبر واحد می‌خواهید خبر واحد ثابت بکنید یک روزی عرض کردم واحد معنایش یکی نیست چیزی که علم نیاورد می‌گویند خبر واحد، خوب چهار نفر گفتند یک نفر به شیخ انصاری می‌گوید شما بیشتر از چهار نفر که برای ما نیاوردید چهار نفر را شما اسم آوردید که اینها ادعای اجماع کردند بر حجیت خبر واحد، خوب خود این نقلها خبر واحد است تازه این مصادره به مطلوب است این تازه اول دعوا است که خبر واحد حجت است یا نه آنوقت شما به نقل این چهار نفر که می‌شود نقل خبر واحد یعنی اجماع منقول به خبر واحد است شما با این اجماع منقول به خبر واحد می‌خواهید بگویید خبر واحد حجت است این مصادره به مطلوب است این مستلزم دور است. این اشکال. ایشان جواب می‌دهد البته خود ایشان هم این مطلب را گفت توی اجماع اگر نظر آقایان باشد اول بحث اجماع را ببینید ایشان فرمودند ما که منکر اجماعیم چه اجماعی؟ قبول نداشت اجماع را ایشان، فرمودند اجماع منقول به خبر واحد حجت نیست یک نفر دو نفر سه نفر بیایند نقل اجماع بکنند حجت نیست حالا همان اشکال را به خود ایشان می‌کند می‌گوید خود شما که در بحث اجماع گفتید که اجماع منقول به خبر واحد حجت نیست خوب اینها هم که سه چهار نفر بیشتر نیستند پس الآن به اجماع منقول به خبر واحد شما تمسک کردید پس کانه با خبر واحد می‌خواهید ثابت کنید خبر واحد حجت است. این اشکال. ایشان جواب می‌دهد ایشان می‌گوید بله همینطور است ظاهر کار همین است که شما می‌گوید چهار نفر بیشتر نیستند یعنی من ندیدم، ایشان می‌فرماید، من بیشتر از این سه چهار نفر ندیدم درست است منقول به خبر واحد است ولی هفت تا قرینه علمیه دارد که این هفت تا قرینه می‌افتد برای پس فردا. هفت تا قرینه علمیه ما داریم که این اجماع اجماع صحیحی است چه اجماعی می‌شود؟ می‌شود اجماع منقول به خبر واحد محفوف به قرینه علمیه. دقت کردید؟ پس اشکال را می‌گویم دوباره جوابش را می‌گویم. اشکال اینکه شما با نقل اجماع خبر واحد را حجت کردید تازه این خودش اول دعواست که نقل اینها حجت است یا نه؟ و خودتان هم که در بحث اجماع گفتید اجماع منقول به خبر واحد حجت نیست این اجماع منقول به خبر واحد است. این اشکال. ایشان می‌فرماید بله منقول به خبر واحد است تا اینجایش را قبول دارم ولی هفت تا قرینه علمیه ما برای شما از این طرف و آن طرف پیدا می‌کنیم که تمام آن قرائن علمیه اجماع را ثابت می‌کند وقتی این اجماع ثابت شد می‌شود چه اجماعی؟ می‌شود اجماع منقول به خبر واحد محفوف به قرینه سبعه علمیه. پس کانه خبر واحد را با چه چیزی ثابت کردیم؟ با خبر واحد محفوف به قرینه علمیه. از آن اجماع منقول به خبر واحد خارج می‌شود داخل می‌شود در اجماع منقول متواتر. پس کانه با اجماع متواتر آمدیم ثابت کردیم حجیت خبر واحد را. ثم ان دعوی الاجماع این اشکال را ایشان به این صورت می‌گوید بعد با الا جواب می‌دهد این ادعای اجماعی که من کردم بر عمل به اخبار آحاد و ان لم نطلع علیها صریحه فی کلام غیر الشیخ و ابن طاووس و العلامه و المجلسی همین چهارتایی که اسمشان را آوردیم ایشان می‌گوید بله من در کلام غیر این چهارتا ندیدم همین چهار نفر تصریح کردند که اجماع است بر حجیت خبر واحد الا این تا اینجا اشکال بود این الا جواب است یعنی کانه یک نفر به ایشان اشکال می‌کند که شما الآن نقل اجماعی که کردی خود اینها چهارتا که بیشتر نیستند پس با نقل اجماع خبر واحد شما می‌خواهی خبر واحد را حجت بکنی این اشکال. این الا جوابش است ایشان می‌گوید بله درست است این الآن اجماع منقول به خبر واحد است من ندیدم کس دیگری بگوید اما نیا رد کن این اجماع را، این از آن اجماعهایی است که هفت تا قرینه علمیه ما بر صدق این اجماع داریم از آن اجماعهای محکم است خلاصه. یعنی کانه مثل اجماع متواتر است چطور اگر صد نفر ادعای اجماع بر یک چیزی بکنند آن اجماع می‌شود منقول به تواتر این هم کانه از آنها می‌شود. درست است خبر واحد است الا اینکه هذه الدعوی یعنی این دعوای اجماع بر حجیت خبر واحد منهم از این چهار نفر مقرونه بقرائن سبعه، هفت تا قرینه برای شما می‌آوریم تدل که آن قرائن سبعه دلالت دارد علی صحتها این ضمیرهای مونث به دعوا بر می‌گردد یعنی آن قرائن سبعه‌ای که پس فردا ان شاء الله می‌خوانیم اینها دلالت دارد بر صحت این دعوای اجماع. دلالت دارد بر صدق این دعوا پس بنابراین خرج از اجماع منقول به خبر واحد مجرد از قرینه، از آن اجماعها نیست دخل در چه؟ دخل در اجماع محفوف به قرینه علمیه. حالا که اینجور شد پس اجماع درست می‌شود و بهذا الاعتبار یعنی با چنین اجماع محکمی آنوقت یتمسک بها باز به دعوا بر می‌گردد آنوقت با این دعوای اجماع ما می‌توانیم ثابت بکنیم حجیت خبر واحد را. اگر نظر آقایان باشد من یک روزی عرض کردم اجماع اگر هم حجت باشد فقط در فروع حجت است مسئله اصول اعتقادی و اصول فقهی را نمی‌شود با اجماع ثابت کرد ایشان می‌خواهد بگوید می‌شود کانه در مقابل مشهور است ببینید یتمسک، حالا که اجماع محکم شد، حجیت مسئله اصولیه است این را دقت داشته باشید حجیت اخبار، ایشان پس کانه می‌خواهد بگوید با اجماع می‌شود مسئله اصولیه، چون ما همیشه توی درسها این اشکال را به ایشان می‌کنیم چرا شما به اجماع تمسک می‌کنید و می‌خواهید مسئله اصولی ثابت کنید؟ اینجا ایشان کانه دارد جواب می‌دهد که نه، اصول اعتقاد را نمی‌شود با اجماع ثابت کرد والا مسائل اصولیه فقهیه مثل حجیت خبر واحد، غرض آقایان اگر یادشان باشد بعد نیست که آدم هر جایی اشکال بکند معلوم می‌شود شیخ انصاری را قبول ندارد آن را که من همیشه می‌گویم مشهور است که می‌گویند با اجماع نه می‌شود مسئله اعتقادی ثابت کرد نه مسئله اصول فقهی. ولی ایشان می‌فرماید چرا، حالا که اجماع ما معتبر شد یتمسک به این دعوی اجماع می‌توانیم مسئله اصولیه را ثابت بکنیم مسئله اصولیه کدام است؟ حجیت اخبار. یعنی خبر واحد حجت است.

سوال:

جواب: عرض کردم عقیده مشهور هم همان است ایشان اینجا اینجوری دارند می‌گویند من خودم هم فراموش کرده بودم غرض ایشان هم مثل مشهور همانجور می‌گوید یک جاهایی هم که یادشان می‌رود، من یادم است اشکال می‌کردم این دلیل است بر اینکه ایشان مثل اینکه برگشته. و خلاصه مطلب ایشان برگشته و خلاصه می‌فرماید با اجماع هم می‌شود مسئله فرعی را ثابت کرد هم می‌شود مسئله اصولیه فقهیه را ثابت کرد مسئله اصول اعتقادی را نمی‌شود انسان با اجماع ثابت بکند این توی ذهن رفقا باشد بد نیست توی ذهن خود من هم نبود همان حرفهای همیشگی ایشان که اجماع به درد اثبات مسائل اصولی نمی‌خورد ولی اینجا می‌گوید چرا، یتمسک، اگر اجماعمان را ما یک اجماع حسابی کردیم می‌توانیم با آن مسئله اصولیه که همین حجیت خبر واحد باشد این را ثابت بکنیم.

۶

اعتراف سید به عمل کردن علما به اخبار آحاد

این بل السید آقا احتمال سوم است. چون احتمال سوم را خواندیم این دو سه خط را هم بخوانیم که دیگر آن سه احتمال تمام شده باشد احتمال سوم کدام بود؟ گفتیم سید قبول دارد که اجماع هست قبول دارد که اجماع علما بر حجیت خبر واحد مجرد از قرینه هست ولی معذلک در مقابل اجماع ایستاده، چرا؟ برای این شبهه که خیال کرده خبر واحد مثل قیاس می‌ماند چطور گفته کسی به آن عمل نمی‌کند به این هم نباید عمل کرد کانه می‌خواهد بگوید این از آن اجماعها است که کشف از رضای معصوم نمی‌کند اجماع علما را قبول دارم من، ولی همه اشتباه می‌کنند چرا همه اشتباه می‌کنند؟ برای اینکه این اجماعی نیست که امام از او راضی باشد برای اینکه خبر واحد مثل قیاس است و چون قیاس ممنوع است این هم ممنوع است غرض حرف اضافه‌ای نیست همان احتمال سوم را دوباره می‌خواهد توضیح بدهد بلکه سید اعتراف کرده در بعضی از کلامه المحکی – کما یظهر منه- چنانچه ظاهر آن کلامی که حکایت شده، حاکی ابن ادریس حلی است در کتاب سرائر در مقدمه ص۴ آن قدیمی‌ها را من دیدم جدیدی‌ها را نمی‌دانم غرض کتاب ابن ادریس به نام سرائر توی مقدمه‌اش را نگاه کنید آن قدیمی‌ها ص۴ این محکی حاکی اش آقای ابن ادریس حلی است در بعضی از کلماتش سید، اما کدام کلمات؟ ما نمی‌دانیم المحکی یعنی آقای ابن ادریس حکایت کرده یظهر منه از آن بعضی کلمات معلوم می‌شود اعترف، ببینید همان احتمال سوم، اعترف به عمل طائفه، یعنی قبول دارد اجماع را، که طائفه امامیه به اخبار آحاد عمل می‌کنند الا الا کدام است؟ همان شبهه‌ای که بالا گفتیم شبهه‌اش این است که خیال کرده خبر واحد مثل قیاس می‌ماند پس اجماع را قبول دارد الا اینکه مدعی است لما کان من المعلوم عدم عملهم بالاخبار المجرده کعدم عملهم بالقیاس عبارت عیبی ندارد ولی برای اینکه واضحتر باشد بجای عدم عمل بطلان بگذارید عیبی ندارد من برای وضوح عرض می‌کنم دو تا کلمه عدم عمل داریم شما بجایش بطلان بگذارید عبارت روشنتر است می‌گوید بله درست است علمای ما همه به خبر واحد عمل می‌کنند مسلم است این مطلب ولی از آن طرف هم مسلم است که باطل است عمل به خبر واحد مجرد چناچه باطل است عمل به قیاس، یعنی ایشان شبهه‌اش این است قبول دارد اجماع را می‌گوید اشتباه می‌کنند این آقایان. این آقایان توجه ندارند که خبر واحد مثل قیاس می‌ماند همانطوری که آن را عمل نمی‌کنند باطل است این هم عمل نمی‌کنند باطل است می‌خواهد بگوید این آقایان اشتباه کردند در قبال اجماع ایستاده و دارد صحبت می‌کند می‌گوید بله اجماع داریم که طائفه عمل می‌کنند اما این آقای سید این ادعا را کرده گفته لما کان من المعلوم یعنی من المسلم، چون مسلم است که علما عمل نمی‌کنند به اخبار مجرد از قرینه، یعنی باطل است عدم عمل را باطل بگویید بهتر است چون مسلم است که باطل است عمل به اخبار مجرد از قرینه مثل بطلان عمل به قیاس فلابد پس اگر ما نگاه می‌کنیم علمای ما به خبر واحد عمل می‌کنند باید بگوییم خبر واحدی که محفوف به قرینه علمیه است والا بدون قرینه علمیه‌اش باطل است مثل بطلان قیاس است پس حالا که باطل است مثل بطلان قیاس فلابد اگر ما جایی دیدیم طائفه امامیه به خبر واحد عمل می‌کنند لابد باید حمل کنیم موارد عملشان را بر اخبار محفوف به قرائن علمیه. حالا می‌خواهد عبارت سید مرتضی فرموده که گفته علما چنین اجماعی دارند ولی باطل این مطلب ان شاء الله باشد برای فردا.

الشيعة وغيرهم من المصنّفين (١) ، انتهى.

وفيه دلالة على : أنّ غير الشيخ من العلماء أيضا ادّعى الإجماع على عمل الشيعة بأخبار الآحاد.

دعوى العلاّمة الإجماع أيضاً

وممّن نقل الإجماع أيضا : العلاّمة رحمه‌الله في النهاية حيث قال : إنّ الأخباريّين منهم لو يعوّلوا في اصول الدين وفروعه إلاّ على أخبار الآحاد ، والاصوليّين منهم ـ كأبي جعفر الطوسيّ وغيره ـ وافقوا (٢) على قبول خبر الواحد ، ولم ينكره سوى المرتضى وأتباعه ؛ لشبهة حصلت لهم (٣) ، انتهى.

دعوى المحدّث المجلسي الإجماع كذلك

وممّن ادّعاه أيضا : المحدّث المجلسيّ قدس‌سره في بعض رسائله ، حيث ادّعى تواتر الأخبار وعمل الشيعة في جميع الأعصار على العمل بخبر الواحد (٤).

ثمّ إنّ مراد العلاّمة قدس‌سره من الأخباريّين ، يمكن أن يكون مثل الصدوق (٥) وشيخه قدس‌سرهما (٦) ؛ حيث أثبتا السهو للنبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله والأئمّة عليهم‌السلام ؛ لبعض أخبار الآحاد ، وزعما أنّ نفيه عنهم عليهم‌السلام أوّل درجة في الغلوّ ،

__________________

(١) لم نعثر عليه ، ولا على من حكاه.

(٢) كذا في (ت) و (ه) والمصدر ، نعم «وغيره» من المصدر فقط ، وفي غيرها بدل «وغيره ـ إلى ـ الواحد» : «عمل بها».

(٣) نهاية الوصول (مخطوط) : ٢٩٦.

(٤) انظر البحار ٢ : ٢٤٥ ، ذيل الحديث ٥٥.

(٥) انظر الفقيه ١ : ٣٥٩ ـ ٣٦٠ ، ذيل الحديث ١٠٣١.

(٦) وهو محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد ، انظر نفس المصدر.

ويكون ما تقدّم في كلام الشيخ (١) من المقلّدة الذين إذا سألوا عن التوحيد وصفات النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله والإمام عليه‌السلام قالوا : روينا كذا ، ورووا في ذلك الأخبار. وقد نسب الشيخ قدس‌سره ـ في هذا المقام من العدّة ـ العمل بأخبار الآحاد في اصول الدين إلى بعض غفلة أصحاب الحديث.

ثمّ إنّه يمكن أن يكون الشبهة التي ادّعى العلاّمة قدس‌سره حصولها للسيّد وأتباعه ، هو : زعم الأخبار التي عمل بها الأصحاب ودوّنوها في كتبهم محفوفة عندهم بالقرائن ، أو أنّ من قال من شيوخهم بعدم حجّيّة أخبار الآحاد أراد بها مطلق الأخبار ، حتّى الأخبار الواردة من طرق أصحابنا مع وثاقة الراوي ، أو أنّ مخالفته لأصحابنا في هذه المسألة لأجل شبهة حصلت له ، فخالف المتّفق عليه بين الأصحاب.

ثمّ إنّ دعوى الإجماع (٢) على العمل بأخبار الآحاد ، وإن لم نطّلع (٣) عليها صريحة في كلام غير الشيخ وابن طاوس والعلاّمة والمجلسي قدّست أسرارهم ، إلاّ أنّ هذه الدعوى منهم مقرونة بقرائن تدلّ على صحّتها وصدقها ، فخرج عن الإجماع المنقول بخبر الواحد المجرّد عن القرينة ، ويدخل في المحفوف بالقرينة ؛ وبهذا الاعتبار يتمسّك به (٤) على حجّيّة الأخبار.

اعتراف السيّد بعمل الطائفة بأخبار الآحاد :

بل السيّد قدس‌سره قد اعترف في بعض كلامه المحكيّ ـ كما يظهر منه ـ

__________________

(١) راجع الصفحة ٣١٧.

(٢) في غير (ر) زيادة : «صريحا».

(٣) في (ظ) ، (ل) و (م) : «لم يطّلع».

(٤) كذا في (ت) ، وفي (ر) ، (ص) ، (ظ) ، (م) و (ه) : «بها».

بعمل الطائفة بأخبار الآحاد ، إلاّ أنّه يدّعي أنّه لمّا كان من المعلوم عدم عملهم بالأخبار المجرّدة كعدم عملهم بالقياس ، فلا بدّ من حمل موارد عملهم على الأخبار المحفوفة.

قال في الموصليّات على ما حكي عنه في محكيّ السرائر :

كلام السيّد في الموصليّات

إن قيل : أليس شيوخ هذه الطائفة عوّلوا في كتبهم في الأحكام الشرعيّة على الأخبار التي رووها عن ثقاتهم وجعلوها العمدة والحجّة في الأحكام ، حتّى رووا عن أئمّتهم عليهم‌السلام في ما يجيء مختلفا من الأخبار عند عدم الترجيح : أن يؤخذ منه ما هو أبعد من قول العامّة ، وهذا يناقض ما قدّمتموه.

قلنا : ليس ينبغي أن يرجع عن الامور المعلومة المشهورة المقطوع عليها بما هو (١) مشتبه وملتبس مجمل ، وقد علم كلّ موافق ومخالف أنّ الشيعة الإماميّة تبطل القياس في الشريعة حيث لا يؤدّي إلى العلم ، وكذلك نقول في أخبار الآحاد (٢) ، انتهى المحكيّ عنه.

وهذا الكلام ـ كما ترى ـ اعتراف بما (٣) يظهر منه عمل الشيوخ بأخبار الآحاد ، إلاّ أنّه قدس‌سره ادّعى معلوميّة خلافه من مذهب الإماميّة ، فترك هذا الظهور أخذا بالمقطوع ، ونحن نأخذ بما ذكره أوّلا ؛ لاعتضاده بما يوجب الصدق ، دون ما ذكره أخيرا ؛ لعدم ثبوته إلاّ من قبله ، وكفى

__________________

(١) كذا في المصدر.

(٢) المسائل الموصليات الثالثة (رسائل الشريف المرتضى) ١ : ٢١٠ ـ ٢١١ ، وحكى عنه في السرائر ١ : ٥٠.

(٣) لم ترد «اعتراف بما» في (ر) و (ص).