درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۱۹۹: خبر واحد ۵۱

 
۱

خلاصه مباحث گذشته

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و صلی الله علی محمد و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

آخرین اشکالی که به استدلال اولی شیخ طوسی وارد شد دیروز مطرح کردیم چون ایشان سه تا دلیل بر حجیت خبر واحد گفتند دلیل اولشان اجماع بود که روز اول هم فرمودند حالا چند نفر هم معلوم النسب مخالفند مهم نیست دلیل اولی آقای شیخ طوسی بر حجیت خبر واحد اجماع اصحاب بود بالاتفاق غیر از چهار پنج نفر مخالف همه به خبر واحد عمل می‌کنند خوب به این استدلال چندین ایراد شد شیخ طوسی همه را جواب فرمودند آخرین ایرادی که دیروز شده بود این بود به ایشان گفتند از لابلای حرفهای شما ما استفاده کردیم اعتراف کردید شما که اگر اصحاب به خبر واحد عمل می‌کنند به خبر واحدی که محفوف باشد به قرینه علمیه به چنین خبر واحدی عمل می‌کنند لابلای حرفهای شما ما این را استفاده کردیم و حال اینکه مدعای شما روز اول چه بود؟ می‌خواستید شما بگویید خبر واحد بما هوهو خبر واحد بنفسه حجت است و حال آنکه از خلال حرفهایتان استفاده می‌شود خبر واحد وقتی محفوف باشد به قرینه علمیه حالا یا از ناحیه کتاب، سنت، اجماع، تواتر از ناحیه اینها باید تایید بشود و این برخلاف مدعایی است که شما روز اول برای ما مطرح کردید ایشان جواب دادند من چه وقتی این حرف را زدم چه وقت گفتم خبر واحدی حجت است که محفوف به قرینه علمیه باشد بعلاوه اصلا امکان ندارد این مطلب. امکان ندارد حالا عرض کردم ما دیروز گفتیم صد هزار تا خبر، شما بگویید ده هزار تا، ما ده هزارتا خبر به دست ما رسیده امکان ندارد این ده هزارتا خبر از پانصد آیه قرآن بیاید تایید بشود آیات الاحکام که بیشتر از پانصد تا نیست، کی پانصد تا آیات الاحکام می‌تواند بیاید این همه احکام این همه اخبار که فاصله شان یک بر صد است یک بر هزار است امکان ندارد این مطلب، مگر ما چند تا حکم منطوق صریح توی قرآن داریم؟ خیلی محدود. چند تا حکم مفهومی توی قرآن داریم حالا یا مفهوم مخالف یا مفهوم موافق؟ خیلی محدود. چند تا حکم را از قرآن می‌توانیم استفاده کنیم به دلالت التزامیه به دلالت اقتضائیه؟ خیلی محدود. پس اگر کسی چنین ادعایی بکند اجماعش هم همینطور است متواترش هم همینجور است مگر چندتا خبر متواتر داریم که بتواند آن ده هزار خبر را برای ما همه را بیاید تایید بکند اگر هم کسی چنین ادعایی بکند امتحانش مجانی. بیاید جلو ببینیم چطور می‌خواهد ثابت بکند که آن همه اخباری که ما داریم از کتاب و سنت و اجماع و اخبار متواتره آنها تایید می‌شوند و اگر کسی چنین ادعایی بکند فی نفسه می‌داند ضد این مطلب صحیح است نقیض این مطلب صحیح است پس چنین ادعایی ما نکردیم و امکان هم ندارد کسی چنین ادعایی بکند. دلیل اولشان تمام شد.

دلیل دومشان این بود دلیل بر اینکه خبر واحد حجت است ما می‌بینیم علما همدیگر را تفسیق نمی‌کنند او طبق یک خبر واحد فتوا می‌دهد به وجوب، او هم طبق یک خبر واحد دیگر فتوا می‌دهد مثلا به عدم وجوب، نه این او را تفسیق می‌کند نه این او را تفسیق می‌کند معلوم می‌شود همه خبر واحد را حجت می‌دانند می‌گوید خوب آن آقا آن خبر واحد را حجت دانسته من قبول ندارم این کاشف است از حجیت خبر واحد والا اگر حجت نبود یک چیز من درآوردی بود باید همدیگر را تفسیق بکنند.

دلیل سوم: این همه زحمات رجالی، حالا شیخ طوسی دارد می‌گوید، تازه بعد از شیخ خیلی رجال وسعت پیدا کرد ترجمه نویسی خیلی وسعت پیدا کرد ولی معذلک ایشان در زمان خودش هزار و اندی پیش دارد دارد می‌گوید این همه کتاب رجالی این همه ترجمه این همه تحقیقات که محمد بن عیسی در متفرداتش نمی‌شود به او اعتماد کرد فلان کسی را می‌شود اعتماد کرد فلانی مطعون است فلانی ملعون است فلانی موثق است خوب تمام این زحمات باید لغو باشد اگر خبر فقط متواتر حجت بود فقط خبرهای مقطوع الصدور از ائمه حجت بود این کارها همه لغو است پس معلوم می‌شود خبر واحد حجت است که اینها دنبال این هستند ببینند کدام آقایی عادل است کدام آقایی ثقه است که خبرش را قبول بکنند.

۲

اشاره مرحوم شیخ طوسی به دلیل انسداد

بعد ایشان می‌فرماید بمالامزید علیه زیادتر از این کسی نمی‌تواند استدلال بکند یک تعجب هم ایشان می‌کند که در خلال مرحوم شیخ طوسی به دلیل انسداد هم اشاره فرمودند فرمودند اگر کسی بیاید بگوید من فقط به ادله علمیه اعتماد می‌کنم در غیر ادله علمیه اصاله البرائه جاری می‌کنم اگر کسی این حرف را بزند خلافش بالضروره ثابت شده لذا ایشان فرمودند: (آخرین جمله را هم بخوانیم) ایشان می‌فرماید که اتی شیخ طوسی در استدلال بر حجیت خبر واحد، اینقدر مطلب گفت که لامزید علیه زیادتر از او کسی نمی‌تواند بگوید و مهمش این است با اینکه ایشان جزء قدماست صحبتی از انسداد نبود ولی در جمله کلامش یعنی در ضمن کلماتش اشاره به دلیل انسداد هم کرد این انه عطف تفسیری است یعنی چه به دلیل انسداد اشاره کرد؟ یعنی فرمود لو اقتصر اگر کسی اکتفا کند به ادله علمیه، بگوید من فقط و فقط ادله مقطوع الصدور را عمل می‌کنم در غیر آنها به اصاله البرائه عمل می‌کنم اگر کسی این کار را بکند لزم ما علم ضروره خلافه من الشرع این بالضروره من الشرع خلاف مطلب علمی ادعا کرده. شکر الله سعیه.

۳

نتیجه گیری از کلام شیخ طوسی

 ثم خوب عنایت بفرمایید آقا ما بالاخره از مجموع کلمات شیخ که خیلی‌ها خودش را نقل کردیم مقداری را هم برای رعایت اختصار نقل به معنا کردیم از مجموع کلمات شیخ طوسی ما فهمیدیم که ایشان خبر واحد را حجت می‌داند ولو محفوف به قرینه هم نباشد همینقدر که یک راوی عادل و موثق یا بقول ایشان شیعه همین برای حجیت خبر واحد کافی است دیگر لازم نیست یک آیه قرآن هم بیاید این خبر را تایید کند یک خبر متواتر هم بیاید این را تایید بکند ما اینجوری فهمیدیم علامه هم همینجور فرموده. علامه هم از مجموع کلمات شیخ همین را فهمیده که ایشان با استادش مخالف است خلاصه هم ما و هم علامه از کلمات شیخ فهمیدیم که این بزرگوار با استادش مخالف است یعنی با سید مرتضی. چون سید مرتضی می‌گوید خبر یا باید مقطوع الصدور باشد یااگر هم واحد است محفوف باشد به قرائن علمیه از کتاب و سنت و عقل و اجماع. ما اینجور فهمیدیم علامه هم همینجور فرمود که این استاد و شاگرد در این مطلب با هم اختلاف دارند اما دایی بزرگوار علامه، محقق صاحب شرایع، ایشان دایی علامه است و علامه خواهر زاده ایشان است ایشان در کتاب معارج صفحه ۱۴۷، آمده خلاف فهمیده آمده گفته شیخ طوسی عین استادش است یعنی شیخ طوسی هم از کلماتش استفاده می‌شود ایشان هم عین سید مرتضی خبرهای محفوف به قرینه علمیه را حجت می‌داند علامه آنجور فرموده و نسبت داده به شیخ طوسی که این استاد و شاگرد مخالفند ولی مرحوم محقق آمده بین استاد و شاگرد جمع می‌کند می‌گوید اگر هم شیخ طوسی می‌گوید خبر واحد حجت است خبر واحدهای محفوف به قرینه علمیه را می‌گوید حجت است صاحب معالم عده نداشته ایشان همین حرفهای محقق را نگاه کرده ایشان هم همین حرفها را زده فرموده حرف علامه درست نیست که آمده نسبت داده که شیخ طوسی خبر واحد را حجت می‌داند مطلقا، نه خیر علامه اشتباه کرده محقق دایی علامه او درست فهمیده از عبارات که شیخ طوسی با سید مرتضی هیچ اختلافی ندارند هر دو بزرگوار خبرهای واحدی که از کتاب و سنت و عقل و اجماع موید داشته باشد حجت می‌دانند ایشان هم آخر سر داوری می‌کند می‌گوید همه اینها اشتباه کردند محقق اشتباه کرده صاحب معالم اشتباه کرده علامه درست فهمیده خلاصه آنها می‌خواهند بگویند شیخ طوسی را جمع کنند با سید، بگویند هر دو اینها یک چیزی می‌گویند ما می‌گوییم نه، ما و علامه می‌گوییم شیخ طوسی با استاد مخالف است استاد می‌گوید خبر واحد محفوف به قرینه علمیه ولی شیخ طوسی قبول ندارد حالا ایشان تعجب می‌کند می‌گوید با این عبارتهایی که ما دیروز خواندیم شیخ طوسی گفت محال است نمی‌شود تمام اخبار ما محفوف به قرینه علمیه باشد دیگر عبارت از این صریحتر. چطور مرحوم محقق ندیده من احتمال می‌دهم مرحوم محقق همین مقدار افکار شیخ طوسی را نگاه کرده دیگه با دقت همه را نگاه نکرده ولی مرحوم علامه چرا، ما الآن چند روز است داریم عبارتهای شیخ طوسی را می‌خوانیم مرحوم علامه از اول تا آخر مطالعه کرده همان استفاده‌ای که ما کردیم علامه هم کرده آنوقت ایشان تعجب می‌کند می‌گوید من خیلی تعجب می‌کنم ان غیر واحد، غیر واحد یعنی خیلی، خیلی از متاخرین تبعوا صاحب المعالم صاحب معالم هم تبع عن المحقق، که شیخ طوسی با سید مرتضی هماهنگ است مذهبشان. تبعیت کردند علما از صاحب معالم، صاحب معالم هم از محقق که شیخ طوسی خبر واحد محفوف به قرینه علمیه را حجت می‌داند حالا صاحب معالم چه دعوایی کرده؟ این معالم‌هایی که من دارم صفحه ۱۸۷ طبع عبدالرحیم، حالا جدیدی‌ها را نمی‌دانم با چهار پنج صفحه اینطرف و آنطرف اگر پیدا بکنید عین عبارتها را همین است که ایشان دارند نقل می‌کنند ادعا کرده صاحب معالم، چه ادعایی کرده؟ درست ادعایش خلاف علامه است ادعایش خلاف حرف ماست ایشان ادعا کرده که دلالت ندارد کلام شیخ بر حجیت خبر مجرد از قرینه، می‌گوید خبر شیخ دلالت ندارد که خبرهای بی‌قرینه حجت است خبرهای با قرینه علمیه حجت است یعنی شیخ هم عین سید است اخبارش از نظر حجیت قال فی المعالم علی ما حکی یک موقعی عرض کردم توی رسائل ما صد مورد حکی داریم یکی همین است شیخ انصاری یا بعضی از کتابها را نداشته اگر معالم و اینها را هم داشته آن ناراحتی چشمی، چون این رسائل مال اواخر عمر ایشان است لذا برای ایشان حکایت می‌کردند و می‌خواندند خیلی از جاها هم اشتباه در می‌آمد که نظرتان هست بعضی از جاها را می‌گفتیم اشتباه در آمده،

[کلام صاحب معالم در مورد نظریات شیخ طوسی در عده]

حالا می‌گوید حکی از معالم برای من خواندند حکایت کردند که صاحب معالم این را گفته، از اینجا عبارت معالم شروع می‌شود معالم فرموده والانصاف انه لم یتضح من حال الشیخ و امثاله مخالفتهم للسید یعنی شیخ طوسی و امثال شیخ طوسی اینها اصلا مخالف با سید نیستند یعنی خبرهای محفوف به قرینه علمیه را حجت می‌دانند، مگر می‌شود؟ می‌گوید بله آن موقعها می‌شده زمان شیخ طوسی و سید مرتضی خوب زمان نزدیک به ائمه بوده فاصله‌ای نشده بوده بین امام عسکری (سلام الله علیه) و این بزرگواران. لذا آمده می‌گوید اذ کانت الاخبار حینئذ یعنی اخبار اصحاب ما در آن روز، یومئذ، قریبه العهد بوده به زمان لقاء معصوم و به استفاده احکام منهم، این کتابهایی که دست من است منهم است آن نسخه‌ها منه است اگر منهم باشد به معصومین بر می‌گرد اگر منه باشد به معصوم بر می‌گردد که توی عبارت معصوم داریم ما علی کل حال خیلی راحت بوده استفاده حکم از ناحیه معصومین و کانت القرائن المعاضده معاضده یعنی موید، عضد یعنی بازو، تایید خلاصه، و قرائنی که موید اخبار بوده لها قرائنی که موید آن اخبار بوده متیسره (خبر آن کانت است) قرائن در آن روز خیلی میسر بوده چنانچه سید مرتضی هم گفته است سید مرتضی گفته اگر نگاه می‌کنید علمای ما به خبر واحد عمل می‌کنند خبر واحدهایی بود که قرائن قطعیه کنارش بوده چون زمان حضور بوده قرائن خیلی زیاد بوده که به آن قرائن انسان قطع پیدا می‌کرده. سید هم همین مطلب را گفته. و لم یعلم و معلوم نیست (صاحب معالم دارد می‌گوید) انهم اعتمدوا علی الخبر المجرد لیظهر مخالفتهم لرایه این ضمیرهای جمع همه بر می‌گردد به شیخ و امثاله، رایه ضمیرش بر می‌گردد به سید مرتضی، عنایت کنید انهم اعتمدوا مخالفتهم بر می‌گردد به شیخ و امثاله، ضمیر جمع به اینها بر می‌گردد. لرایه ضمیر مفرد به سید برمی گردد. صاحب معالم می‌فرماید لم یعلم ما نمی‌دانیم که این شیخ و امثال شیخ به خبر بی‌قرینه عمل می‌کردند تا اینکه استفاده بکنیم اینها مخالفند با رای سید فیه در این مذهب. و تفطن المحقق بعد صاحب معالم می‌گوید محقق صاحب شرایع یعنی دایی علامه ایشان هم تفطن، یعنی ایشان هم همینجوری متفطن شده ایشان هم همینجوری استفاده کرده، محقق از کلام شیخ استفاده کرده ما قلنا را، صاحب معالم دارد می‌گوید، همینطوری که ما الآن استفاده کردیم از حرف شیخ که ایشان موافق است با سید، محقق هم همینجوری متفطن شده و متوجه مطلب شده قال فی المعارج صفحه ۱۴۷: مرحوم محقق صاحب شرایع، معارج کتاب اصولی ایشان است شرایع کتاب فقهی ایشان است آقای محقق در کتاب معارج اصولی این عبارت را فرموده: ذهب شیخنا ابو جعفر می‌دانید که آن مشایخ ثلاثه هر سه اسمشان محمد است هر سه هم کنیه‌هایشان ابو جعفر است آخه ما سه تا مشایخ داریم یعنی می‌گویند مشایخ ثلاثه صاحب کتب اربعه. شیخ طوسی دو تا کتاب دارد تهذیب و استبصار، این یک شیخ دو کتاب. یک شیخ هم صدوق کتابش من لایحضره الفقیه یک شیخ هم کلینی کتابش کافی. مشایخ ثلاثه صاحب کتب اربعه. این کتب اربعه‌ای که در اختیار فقهای ما است مال این مشایخ ثلاثه است هر سه کتابهایشان معتمد علماست هر سه اسمهایشان محمد، توی کتبها می‌گویند محمدون ثلاث یا می‌گویند ابو جعفر ثلاث، غرض ذهب شیخنا ابوجعفر یعنی شیخ طوسی که اسمش محمد بوده کنیه‌اش ابو جعفر بوده. حالا معارج دارد می‌گوید می‌گوید این شیخ ما ابو جعفر طوسی ذهب الی العمل بخبر الواحد العدل من رواة اصحابنا گفته بله شیخ طوسی گفته خبر واحد حجت است علما به آن عمل می‌کنند عبارتش هم مطلق است ولی مقصودش این است واحد محفوف به قرینه، ببینید محقق هم دارد استفاده می‌کند عین معالم که مقصود شیخ طوسی خبر واحد با قرینه است آقای محقق هم دارد همان را می‌گوید ایشان آمده می‌گوید این آقای شیخ طوسی لفظه و ان کان مطلقا محقق در معارج دارد می‌گوید لفظه یعنی لفظ شیخ طوسی که می‌گوید خبر واحد حجت است و ان کان مطلقا عبارت مطلق است عند التحقیق ولی خوب که آدم مطالعه کند یتبین انه یعنی شیخ طوسی لایعمل بالخبر مطلقا ایشان به هر خبر واحدی عمل نمی‌کند به چه خبر واحدهایی عمل می‌کند؟ خبر واحدهایی که تمام علما توی کتابهایشان نقل کرده باشند و به آن عمل هم کرده باشند خوب این قطعا علم می‌آورد دیگر. پس شیخ طوسی ولو گفته خبر واحد حجت است اجماعا ولی همه حرفهایش را که نگاه کنیم، همان ان قلت دیروزی هم همین است این دیروزی می‌گفت از مجموع حرفهای شیخ طوسی استفاده می‌شود که ایشان خبر واحدی را که همه علما توی کتابشان نقل کنند و همه به آن عمل کنند آن خبر واحدها را قبول دارد خوب معلوم می‌شود چنین خبری مفید علم است قرینه قطعیه می‌شود آمده گفته و لو کلام شیخ اطلاق دارد گفته خبر واحد عدل حجت است ولی تحقیق که انسان می‌کند یتبین که ان الشیخ لایعمل بالخبر مطلقا. پس به چه خبری عمل می‌کرد آقای محقق؟ می‌گوید بهذه الاخبار التی رویت عن الائمه و دونها الاصحاب یعنی خبر واحدهایی که تدوین کنند همه اصحاب توی کتابهایشان نقل کنند و عمل کنند به چنین خبر واحد عدلی عمل می‌کند لا کل خبر یرویه عدل امامی یجب العمل به یعنی اینجوری نیست نمی‌خواهد شیخ طوسی بگوید هر خبر عدل امامی واجب العمل است بعد که اینها را نقل می‌کنند از شیخ طوسی می‌گوید من هم عقیده ام همین است آخه اگر نظرتان باشد همان روز اول چهار پنج تا مخالف ما شمردیم یکی همین محقق بود. سید مرتضی ابن ادریس محقق همین آقای بزرگوار مجمع البیان مال امین الاسلام طبرسی پنج شش نفر شمردیم غرض محقق هم از همانهاست می‌گوید عقیده من هم همین است خبر یا باید متواتر و مقطوع الصدور باشد یا اگر هم واحد است محفوف باشد به قرائن علمیه هذا هو الذی تبین لی من کلامه من از کلام ایشان اینجور فهمیدم و خودم هم عقیده ام این است و یدعی یعنی یدعی شیخ طوسی، اگر شیخ طوسی ادعای اجماع اصحاب کرده که همه عمل می‌کنند دلیل اولش این بود شیخ دیگر، می‌گفت اصحاب همگی به خبر واحد عمل می‌کنند آن ادعای اجماع اصحابی کرد بر عمل به این اخبار بود یعنی اخبار عدلی که همه توی کتابهایشان نقل بکنند حتی لو رواها حتی اگر آن روایات را غیر امامی نقل بکند و سالم از معارض هم باشد ولی اشتهر نقله فی الکتب ولی هم در کتابشان نقل بکنند آن کتب دائر بین اصحاب عمل به و خلاصه مطلب آقا خبر واحد چه امامی چه غیر امامی اگر همه علما توی کتابهایشان نقل کردند و به آن عمل هم کردند او برای ما معتبر است و این قرینه قطعیه است پس شیخ طوسی اگر ادعای اجماع هم کرده این اجماع منصرف به چنین اخباری است انتهی حرف محقق.

قال صاحب معالم بعد نقل هذا عن المحقق اینهایی که خواندیم از معارج صاحب معالم هم نقل کرده بعد از اینکه این عبارتها را از محقق نقل می‌کند و ما فهمه المحقق من کلام الشیخ و می‌گوید همینطوری است که ایشان فهمیده و هو الذی ینبغی ان یعتمد همینهایی که محقق فهمیده قابل اعتماد است نه آنکه خواهر زاده محقق فهمیده لا ما نسبه العلامه الیه یعنی الی شیخ طوسی. یعنی آنکه علامه نسبت داده به شیخ طوسی که شیخ طوسی خبر واحد بی‌قرینه را حجت می‌داند درست نیست علامه همه کلمات را نگاه نکرده دایی بزرگوارش بهتر فهمیده. و من هم عقیده ام همین است. پس نتیجتا محقق اعلام کرد که من عقیده ام عقیده شیخ طوسی است و شیخ طوسی هم عقیده سید مرتضی است و ما همه معتقدیم که خبر یا باید متواتر باشد اگر هم واحد است محفوف به قرینه علمیه باشد انتهی کلام صاحب معالم.

[مناقشه شیخ انصاری در کلام صاحب معالم]

حالا ببینیم شیخ ما چه می‌فرماید: شیخ می‌خواهد قضاوت بکند.

(سوال: صاحب معالم هم مثل محقق قائل است. جواب: بله دیگر ایشان هم ظاهر همینطور است اینطور توی ذهنم است از این حرفهایشان هم معلوم می‌شود می‌گوید خلاصه شیخ طوسی اینجور می‌گوید حالا عقیده خودشان هم که نباشد در صدد است که این استاد و شاگرد را با هم جمع بکند حالا ممکن است خودشان هم نگویند این را، کار صاحب معالم این است می‌گوید اینکه توی ذهن ما گذاشتند که شیخ طوسی با سید مرتضی مخالف است اینجوری نیست اینها همه هم مذهب اند اگر هم می‌گوید اجماع داریم خبر واحد حجت است اینجور خبر واحدها را می‌گوید که مفید قرینه علمیه باشد خوب سید هم همین را می‌گوید)

حالا ایشان می‌خواهد داوری بکند (شیخ ما) می‌گوید انت خبیر عبارتهای صریح دیروز ما داشتیم شیخ طوسی فرمود اصلا امکان ندارد که آن همه اخباری که ما داریم همه قرینه علمیه داشته باشد بنابراین انت خبیر بان ما ذکره یعنی آنچه که صاحب معالم ذکر کرد فی وجه الجمع که می‌خواست جمع کند مذهب شیخ و سید را، ما ذکرش چه بود؟ من تیسر القرائن، خواندیم دیگر، گفت زمان غیبت قرائن خیلی میسر بوده و عدم اعتمادهم علی الخبر المجرد و اعتماد نمی‌کردند علما به خبر مجرد، صاحب معالم همین عبارتش بود ولی شیخ ما می‌فرماید قد صرح این چه حرفی است صاحب معالم زده این چه جمعی است ایشان کرده؟ قد صرح الشیخ در عبارت دیروز ببداهه بطلانه گفت بدیهی البطلان است اصلا ادعای استحاله کرد گفت محال است که صد هزار خبر یا ده هزار خبر تمام آن خبرهای واحد از راه قرائن علمیه مفید قطع باشد حیث قال عبارت دیروز را نقل می‌کند شیخ طوسی همین دیروز خواندیم فرمود دعوی القرائن فی جمیع ذلک دعوی محاله، محال است کسی چنین ادعایی بکند و ان المدعی للقرائن معول علی ما یعلم ضروره خلافه و یعلم من نفسه ضده و نقیضه، خود شیخ دیروز فرمود گفت اگر کسی چنین ادعایی بکند حرف ضد و نقیض دارد می‌زند خودش می‌داند که این حرف خلافش ثابت است بل المعلوم، بلکه آنچه که مسلم است انه یعنی صاحب معالم لم یکن عنده کتاب العدة ایشان می‌گوید صاحب معالم کتاب عده را نداشته فقط به حرفهای محقق اعتماد کرده محقق هم که آنجور فهمیده صاحب معالم هم آمده اینجور فهمیده ظاهرا در نزد صاحب معالم کتاب عده نبوده. پس تا اینجا چه شد آقا؟ محقق و صاحب معالم گفتند شیخ طوسی عین سید مرتضی است خبر واحدهای با قرینه را حجت می‌داند اما ما و علامه چه فهمیدیم؟ ما فهمیدیم که شیخ طوسی مخالف با سید است شیخ طوسی می‌فرماید خبر واحد عدل شیعه کافی است دیگه لازم نیست موید هم از کتاب و سنت داشته باشد.

[کلام محدث استر آبادی]

و قال محقق استرآبادی رئیس مذهب اخباریین، اخباری گری به این وضعی که الآن، ده بیست نفر هم بیشتر نیستند چهار پنج تا توی قم اند چند تا تهرانند چند تا مشهدند چهار پنج تا هم اصفهانند علی کل حال ده بیست سی تا اخباری ما داریم چهل پنجاه تا اخباری ما داریم یک موقعی یکی از اینها به من می‌گفت مگر این اجتهاد را از کجا آوردی شما؟ گفتم اخباری گری را از کجا آوردی شما؟ خوب اجتهاد بوده از زمان معصومین، اجتهاد رای است، حضرت در آن بنی فضال فرمودند خذ ما رووا ذرو ما راوا، پس معلوم می‌شود آدمهایی که منحرف نباشند رایشان هم قابل اعتماد است انسان می‌تواند از آرائشان استفاده بکند این آقای استرآبادی کتاب فوائد المدنیه هفت هشت سال پیش چاپ شد دیگر هم غیبش زد صفحه ۶۷و۴۸ دو جا ایشان در فوائد المدنیه مطلب را گفته و این آقایان ولو با همه اصولیین مخالفند با معالم هم مخالفند ولی با علامه خیلی مخالفند اینجا وقت را غنیمت شمردند که صاحب معالم حمله کرده به علامه، ایشان هم خوشحال است می‌گوید بله خیلی حرفهای خوبی زده صاحب معالم. عرض کردم با صاحب معالم هم مخالفند نقل می‌کنند اخباریین معالم را با انبر بر می‌داشتند می‌گفتند نجس است یک چنین برنامه‌ای را داشتند با معالم، اما فعلا در اینجا چون معالم دارد با دشمن آنها، چون علامه هم خیلی با آنها بد است، چون معالم دارد از علامه بدی می‌گوید که ایشان درست متوجه نشده دایی اش متوجه شده آقای استر آبادی هم تعریف می‌کند می‌گوید بله حق همین است یعنی شیخ طوسی هم، چون اخباریون عقیده شان این است می‌گویند تمام این روایات مقطوع الصدور است بدون استثنا، تمام اینها یا مقطوع الصدور است یا اگر هم مقطوع الصدور نیست از کتاب و سنت و عقل و اجماع دلیل بر صدور اینها داریم لذا چون چنین عقیده‌ای دارند از حرف شیخ طوسی خوششان آمده می‌گویند شیخ طوسی هم مثل سید مرتضی است خبرهای محفوف به قرینه را حجت می‌داند و قال المحدث الاسترآبادی، باز در محکی، ما خودمان نداریم فوائد المدنیه برای ما حکایت کردند صفحه ۶۷ یک جا و صفحه ۴۸ در فوائد المدنیه که من نگاه کردم دو جا آقای استر آبادی این حرف را زده گفته ان الشیخ یعنی شیخ طوسی شیخ لایجیز العمل الا بالخبر المقطوع بصدوره یعنی همانکه ما می‌گوییم، چطور می‌گوییم خبرها فقط مقطوع الصدور باشد شیخ طوسی هم فقط به خبرهای مقطوع الصدور عمل می‌کند و ذلک هو مراد المرتضی استادش سید مرتضی هم همین را می‌گوید فصارت المناقشه لفظیه اگر یک مناقشه و نزاعی بین این استاد و شاگرد می‌بینید لفظیه است لامعنویه، این لامعنویه هست بعضی‌ها نرفتند عبارت را نگاه کنند یک معنویه از خودشان اضافه کردند توی عبارت فوائد المدنیه کلمه معنویه هست مناقشه و نزاع بین این استاد و شاگرد لفظی است لامعنویه کما توهمه العلامه، ببینید دوباره پای علامه را کشید توی کار و من تبعه یعنی علامه و دیگران خیال کردند نزاع معنوی دارند این استاد و شاگرد نه بابا یک مشاجره لفظی است و الا هر دو خبر مقطوع الصدور یا مقرون به قرینه قطعیه. خوب این یکی از اخباریین. برویم سراغ یک اخباری دیگر:

[کلام شیخ شهاب الدین عاملی]

و قال بعض من تاخر اینجا محشی کتابهای ما نوشته این بعض سید صدر است اشتباه می‌کند سید صدر توی کتابش نقل کرده ببینید چه جوری اشتباه می‌شود؟ این آقا الآن می‌گوید این بعضی که ما می‌خواهیم بخوانیم این سید صدر است المراد من البعض السید صدر الدین که ایشان هم از بزرگان اخباریین است نه اشتباه است این بعض شهاب الدین عاملی است شیخ شهاب الدین عاملی این آقا آن است منتها سید صدر توی کتابش نقل کرده آن آقا کتابش چاپ نشده هدایه الابرار مال شیخ شهاب الدین عاملی است آنوقت سید صدر در شرح وافیه در کتاب خودش این قضیه را از آقای شیخ شهاب الدین نقل کرده پس بعض شد شیخ شهاب الدین از اخباریین است البته سید صدر هم اخباری است ولی این بعض مقصود شیخ شهاب الدین است بعض من تاخر عن الاسترآبادی من الاخباریین در رساله‌اش به نام هدایه الابرار بعد ما استحسن ما ذکره صاحب المعالم گفته به به خیلی صاحب معالم برنامه خوبی پیاده کرده بعد از اینها و لقد این لقد مقول قول است یعنی این آقای شیخ شهاب الدین قال: چه چیزی قال؟ این مقولش است نوشته: لقد احسن النظر یعنی احسن صاحب معالم، خیلی دقت کرده صاحب معالم با اینکه کتاب عده را هم نداشته، حالا این تعریض به علامه است صاحب معالم با اینکه کتاب عده نداشته ببین چه جور حق مطلب را فهمیده یعنی چه؟ یعنی علامه کتاب را داشته و هیچی نفهمیده، عرض کردم خیلی اینها با علامه بدند لقد احسن النظر خیلی صاحب معالم واقعا دقت نظر کرده خوب فهمیده فهم طریقه الشیخ و السید خوب فهمیده که این استاد و شاگرد یک مذهب دارند از کجا فهمیده؟ از کلام محقق. تازه خودش عده نداشته و الا اگر عده می‌داشت بیشتر از اینها دقت می‌کرد خوب فهمیده کما هو حقه.

والذی یظهر منه از عبارات معالم هم استفاده می‌شود که لم یر یعنی ندیده عده الاصول شیخ طوسی را، و انما فهم ذلک اینهایی که فهمیده از کلمات محقق فهمیده و لو راها ببین چه می‌کرد لو رای العده، اگر عده را می‌دید لصدع بالحق، صدع به معنای ظهر است یعنی اگر خود عده را می‌دید بیشتر از اینها اظهار حق می‌کرد ایشان می‌فرمایند خلاصه صاحب معالم با اینکه عده را ندیده بوده اینطور تحقیق کرده و لو رآها لصدق بالحق بیشتر از اینها حق را ظاهر می‌کرد یک جایی توی یک کتابی حدیثی بود آنجا نوشته بود قال النبی الصادع یک آقایی مثل من سوادش کم بوده زیرش نوشته این غلط چاپی است قال النبی الصادق و حال آنکه صادع درست است این صدع از قرآن گرفته شده، فاصدع بماتومر، خطاب به پیغمبر است ای پیغمبر اظهر، اصدع بما تومر یعنی اظهر مامور به را، آنچه را ما به تو گفتیم اظهار کن پس اصدع بمعنای اظهار است پیغمبر صادع یعنی پیغمبر مظهر حق، آن آقا عرض کردیم سوادش مثل من بوده بنده خدا نوشته صادع یعنی چه صادع علی کل حال از این خط‌ها نزنید از این حاشیه‌ها نزنید بعضی‌ها به قرآن حاشیه زدند نوشته قرآن شغلتنا نوشته قرآن که غلط ندارد شدرسنا، علی کل حال آن آقا شغلتنای قرآن را کرده شدرسنا اینجا هم این آقا برداشته نبی صادع را کرده نبی صادق بی‌خبر از اینکه این صادع یعنی پیغمبر مظهر حق از آن آیه گرفته شده علی کل حال لو رآها اگر ایشان می‌دید کتاب عده را بیش از اینها اظهار حق می‌کرد حالا دارد به به می‌کند تعریف می‌کند و کم له من تحقیق این صاحب معالم خیلی از این کارهای خوب کرده تحقیقاتی کرده آبروی متاخرین را برده پدر بزرگوارشان هم همینجور، شهید ثانی، چون شیخ حسن صاحب معالم فرزند شهید ثانی است این پدر بزرگوارش و مثل محقق مطلب را همه خوب فهمیدند ایشان می‌فرماید کم له من تحقیق یعنی صاحب معالم خیلی ایشان تحقیقاتی دارد که ابان به من غفلات المتاخرین یعنی اصولیین، غفلات و اشتباه کاریهای متاخرین را خیلی ظاهر کرده کوالده، شهید ثانی، و غیر والدش مثلا همین محقق که خواندیم و فیما ذکره کفایه. همین حرفهای صاحب معالم برای شما کافی است در آنچه که صاحب معالم نقل کرده کفایه است برای کسانی که طالب حق اند کسانی که می‌خواهند به حقیقت معرفت پیدا کنند سراغ همین حرف صاحب معالم بروند سراغ علامه نروند که اشتباه کرده و قد تقدم حالا آن آقا دارد می‌گوید شیخ شهاب الدین، دارد می‌گوید قد تقدم کلام الشیخ اینطور که ما عبارتهای شیخ را نقل کردیم آن آقا هم توی کتاب هدایه الابرار عبارتهای شیخ را نقل کرده می‌گوید ما که قبلا برای شما عبارتهای شیخ را گفتیم و هو صریح فیما فهمه المحقق یعنی حرفهای شیخ صریح در همان است که محقق می‌گوید صریح در همان است که صاحب معالم می‌گوید و موافق لما یقوله السید و موافق است با حرفهای سید مرتضی. یعنی خلاصه ایشان صاحب معالم محقق اینها همه می‌خواهند چکار کنند؟ این استاد و شاگرد را می‌خواهند با هم جمع کنند می‌گویند شیخ و سید با هم هیچ اختلافی ندارد در باب حجیت خبر واحد اما ما و مرحوم علامه استفاده کردیم که نه شیخ با استادش همینقدر خبر واحد ثقه عدل شیعه باشد کافی است ولو قرینه هم نداشته باشیم. بعد این آقای شیخ شهاب الدین ادامه می‌دهد می‌گوید حالا چه چیز باعث شده علامه در این اشتباه افتاده؟ علتش این است که مطالعه نکرده عده هم در اختیارش بوده یک خورده نگاه کرده و گذاشته کنار، ولی صاحب معالم اینقدر دقیق بوده از همان چند جمله فهمیده مراد شیخ طوسی را، والذی اوقع العلامه فی هذا الوهم آن چیزی که علامه را در این توهم انداخته آن ما ذکره الشیخ است شیخ در عده چه گفته؟ من بیان آن ما ذکر است انه یجوز العمل بخبر العدل الامامی، این را دیده، علامه فقط دیده شیخ طوسی می‌گوید جایز است عمل به خبر عدل امامی، همین یک کلمه را دیده و لم یتامل بقیه الکلام دیگه آن همه کلمات را ندیده کما تامله المحقق لیعلم تا اینکه بداند یعنی علامه، نیامده مثل دایی بزرگوارش تحقیق بکند تا اینکه بداند انه یعنی این شیخ طوسی، یعلم یعنی علامه، علامه همه را نگاه نکرده تا بفهمد که انه شیخ طوسی انما یجوز (به تشدید واو) خط قبلی یجوز بود این را با آن قاطی نکنید آن یجوز ثلاثی مجرد بود این یجوز ثلاثی مزید است علامه همه حرفها را نگاه نکرده تا بفهمد ان الشیخ انما یجوز جایز می‌داند عمل به خبر واحد را عمل به اینگونه اخبار. کدام اخبار؟ اخباری که دونها الاصحاب و اجتمعوا علی جواز العمل بها یعنی اخباری که توی همه کتابها نقل شده همه اجماع دارند بر او، آن اخبار را شیخ طوسی حجت می‌داند و ذلک مما یوجب العلم بصحتها و یک خبر اینجوری که توی تمام کتابها باشد و همه هم به آن عمل بکنند این موجب علم به صحت است شیخ طوسی اگر خبر واحد را حجت می‌داند اینجور خبر واحد هاست لا ان کل خبر یرویه عدل امامی یجب العمل به اینجور نیست که بخواهد بگوید هر خبر عدل امامی حجت است.

ومن صار إليه لا يحسن مكالمته ؛ لأنّه يكون معوّلا على ما يعلم ضرورة من الشرع خلافه ، انتهى.

ثمّ أخذ في الاستدلال ـ ثانيا ـ على جواز العمل بهذه الأخبار : بأنّا وجدنا أصحابنا مختلفين في المسائل الكثيرة في جميع أبواب الفقه ، وكلّ منهم يستدلّ ببعض هذه الأخبار ، ولم يعهد من أحد منهم تفسيق صاحبه وقطع المودّة عنه ، فدلّ ذلك على جوازه عندهم.

ثمّ استدلّ ـ ثالثا ـ على ذلك : بأنّ الطائفة وضعت الكتب لتمييز الرجال الناقلين لهذه الأخبار وبيان أحوالهم من حيث العدالة والفسق ، والموافقة في المذهب والمخالفة ، وبيان من يعتمد على حديثه ومن لا يعتمد ، واستثنوا الرجال من جملة ما رووه في التصانيف ، وهذه عادتهم من قديم الوقت إلى حديثه ، فلو لا جواز العمل برواية من سلم عن الطعن لم يكن فائدة لذلك كلّه (١) ، انتهى المقصود من كلامه ، زاد الله في علوّ مقامه.

وقد أتى في الاستدلال على هذا المطلب بما لا مزيد عليه ، حتّى أنّه أشار في جملة (٢) كلامه إلى دليل الانسداد ، وأنّه لو اقتصر على الأدلّة العلميّة وعمل بأصل البراءة في غيرها ، لزم ما علم ضرورة من الشرع خلافه ، فشكر الله سعيه.

ثمّ إنّ من العجب أن غير واحد من المتأخّرين (٣) تبعوا صاحب

__________________

(١) العدّة ١ : ١٢٩ ـ ١٤٢.

(٢) في (ص) و (م) زيادة : «من».

(٣) سيأتي ذكرهم في الصفحة ٣٢١.

المعالم في دعوى عدم دلالة كلام الشيخ على حجّيّة الأخبار المجرّدة عن القرينة ، قال في المعالم على ما حكي عنه :

والإنصاف : أنّه لم يتّضح من حال الشيخ وأمثاله مخالفتهم للسيّد قدس‌سره ؛ إذ كانت أخبار الأصحاب يومئذ قريبة العهد بزمان لقاء المعصوم عليه‌السلام واستفادة الأحكام منه (١) ، وكانت القرائن المعاضدة لها متيسّرة كما أشار إليه السيّد قدس‌سره ، ولم يعلم أنّهم اعتمدوا على الخبر المجرّد ليظهر مخالفتهم لرأيه فيه. وتفطّن المحقّق من كلام الشيخ لما قلناه ، حيث قال في المعارج :

ذهب شيخنا أبو جعفر قدس‌سره إلى العمل بخبر الواحد العدل من رواة أصحابنا ، لكن لفظه وإن كان مطلقا فعند التحقيق يتبيّن : أنّه لا يعمل بالخبر مطلقا ، بل بهذه الأخبار التي رويت عن الأئمّة عليهم‌السلام ودوّنها الأصحاب ، لا أنّ كلّ خبر يرويه عدل إماميّ يجب العمل به ، هذا هو الذي تبيّن لي من كلامه. ويدعي إجماع الأصحاب على العمل بهذه الأخبار ، حتّى لو رواها غير الإماميّ وكان الخبر سليما عن المعارض واشتهر نقله في هذه الكتب الدائرة بين الأصحاب ، عمل به (٢) ، انتهى.

قال بعد نقل هذا عن المحقّق : وما فهمه المحقّق من كلام الشيخ هو الذي ينبغي أن يعتمد عليه ، لا ما نسبه العلاّمة إليه (٣) ، انتهى كلام صاحب المعالم.

__________________

(١) في غير (ص) والمصدر : «منهم».

(٢) المعارج : ١٤٧.

(٣) المعالم : ١٩٧ ـ ١٩٨.

المناقشة فيما ذكره صاحب العالم

وأنت خبير : بأنّ ما ذكره في وجه الجمع ـ من تيسّر القرائن وعدم اعتمادهم على الخبر المجرّد ـ قد صرّح الشيخ في عبارته المتقدّمة (١) ببداهة بطلانه ؛ حيث قال : إنّ دعوى القرائن في جميع ذلك دعوى محالة ، وأنّ المدّعي لها معوّل على ما يعلم ضرورة خلافه ويعلم من نفسه ضدّه ونقيضه. والظاهر ـ بل المعلوم ـ أنّه قدس‌سره لم يكن عنده كتاب العدّة.

كلام المحدّث الأسترابادي في موافقة الشيخ للسيّد المرتضى

وقال المحدّث الأسترابادي ـ في محكيّ الفوائد المدنيّة ـ : إنّ الشيخ قدس‌سره لا يجيز العمل إلاّ بالخبر المقطوع بصدوره عنهم ، وذلك هو مراد المرتضى قدس‌سره ، فصارت المناقشة لفظيّة ، لا كما توهّمه العلاّمة ومن تبعه (٢) ، انتهى كلامه.

وقال بعض من تأخّر عنه من الأخباريّين (٣) في رسالته ، بعد ما استحسن ما ذكره صاحب المعالم :

كلام الشيخ حسين الكركي في ذلك أيضا

ولقد أحسن النظر وفهم طريقة الشيخ والسيّد قدس‌سرهما من كلام المحقّق قدس‌سره كما هو حقّه.

والذي يظهر منه : أنّه لم ير عدّة الاصول للشيخ ، وإنّما فهم ذلك ممّا نقله المحقّق قدس‌سره ، ولو رآها لصدع بالحقّ أكثر من هذا. وكم له من تحقيق أبان به من غفلات المتأخّرين ، كوالده وغيره. وفيما ذكره كفاية لمن طلب الحقّ وعرفه ؛ وقد تقدّم كلام الشيخ ، وهو صريح فيما فهمه

__________________

(١) في الصفحة ٣١٨.

(٢) الفوائد المدنيّة : ٦٧.

(٣) هو الشيخ حسين بن شهاب الدين الكركي العاملي في كتاب هداية الأبرار ، كما سيأتي ، انظر شرح الوافية (مخطوط) : ١٨٦.

المحقّق قدس‌سره ، وموافق لما يقوله السيّد قدس‌سره ، فليراجع.

والذي أوقع العلاّمة في هذا الوهم : ما ذكره الشيخ في العدّة : من أنّه يجوز العمل بخبر العدل الإماميّ ، ولم يتأمّل بقيّة الكلام كما تأمّله المحقّق ، ليعلم أنّه إنّما يجوّز العمل بهذه الأخبار التي دوّنها الأصحاب واجتمعوا على جواز العمل بها ، وذلك ممّا يوجب العلم بصحّتها ، لا أنّ كلّ خبر يرويه عدل إماميّ يجب العمل به ؛ وإلاّ فكيف يظنّ بأكابر الفرقة الناجية وأصحاب الأئمّة صلوات الله عليهم ـ مع قدرتهم على أخذ اصول الدين وفروعه منهم عليهم‌السلام بطريق اليقين ـ أن يعوّلوا فيها على أخبار الآحاد المجرّدة ، مع أنّ مذهب العلاّمة (١) وغيره (٢) أنّه لا بدّ في اصول الدين من الدليل القطعيّ ، وأنّ المقلّد في ذلك خارج عن ربقة الإسلام؟ وللعلاّمة وغيره كثير من هذه الغفلات ؛ لالفة أذهانهم باصول العامّة.

ومن تتبّع كتب القدماء وعرف أحوالهم ، قطع بأنّ الأخباريّين من أصحابنا لم يكونوا يعوّلون في عقائدهم إلاّ على الأخبار المتواترة أو الآحاد المحفوفة بالقرائن المفيدة للعلم ، وأمّا خبر الواحد فيوجب عندهم الاحتياط دون القضاء والافتاء ، والله الهادي (٣) ، انتهى كلامه.

المناقشة في ما أفاده المحدّث الأسترابادي والشيخ الكركي

أقول : أمّا دعوى دلالة كلام الشيخ في العدّة على عمله بالأخبار

__________________

(١) انظر الباب الحادي عشر : ٣ ـ ٤ ، ونهاية الوصول (مخطوط) : ٤٤٨.

(٢) كالشيخ الطوسي في العدّة ٢ : ٧٣١ ، والمحقّق في المعارج : ١٩٩ ، والشهيد الأوّل في الألفيّة : ٣٨ ، والشهيد الثاني في المقاصد العليّة : ٢١.

(٣) هداية الأبرار إلى طريق الأئمّة الأطهار : ٦٨ ـ ٦٩.