درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۲۰۰: خبر واحد ۵۲

 
۱

خلاصه مباحث گذشته

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و صلی الله علی محمد و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

عرض شد خلاصه ایشان تبعا للعلامه از کلمات شیخ طوسی استفاده کردند که خبر واحد جامع الشرایط راوی آن عادل باشد و ثقه باشد و شیعه، از روایت هم ما هم علامه استفاده کردیم که شیخ طوسی خبر واحد جامع الشرایط یعنی همینقدر یک خبری که آن شرایط را داشته باشد ولو قرائن علمیه هم نداشته باشد اینها جایز العمل است پس بنابراین همینطوری که ایشان فهمیدند علامه فهمیدند شیخ طوسی با استادشان اختلاف نظر دارد مرحوم استاد یعنی سید مرتضی می‌گوید خبر یا باید مقطوع باشد یا متواتر یا اگر هم واحد است قرائنی در آن باشد که با آن قرائن آدم یقین به صدورش پیدا بکند ولی شیخ طوسی می‌فرماید نه، همینقدر خبر واحد جامع الشرایط که باشد ما به آن خبر عمل می‌کنیم ولو قرائن علمیه هم نداشته باشد حتی ادعا کردند که اصلا نمی‌شود تمام این اخبار همه قرائن علمیه بر صدق اینها باشد این حرفی که ایشان و علامه از شیخ طوسی استفاده کردند که ایشان با استادش مخالفت دارد اما محقق صاحب کتاب شرایع است در کتاب معارج ایشان آمده استفاده کرده که نه شیخ طوسی عین سید مرتضی است یعنی ایشان هم اگر خبر واحد را حجت می‌داند خبر واحدی که مفید علم باشد قرائنی داشته باشد که از آن قرائن ما استفاده علمی از آن بکنیم آن جور استفاده کرده صاحب معالم که عده نداشته ایشان هم از فرمایشات محقق همین استفاده را کرده گفته بله شیخ طوسی را می‌شود جمعش کرد با استادش هیچ اختلاف نظری ندارند علامه اشتباه کرده که آمده گفته اینها اختلاف نظر دارند بعد نوبت رسید به مرحوم استرآبادی، ایشان هم همین حرف را زده فرموده علامه اشتباه کرده صاحب معالم و محقق درست می‌گویند که آمدند گفتند شیخ طوسی خبر واحد با قرائن علمیه را حجت می‌داند تا می‌رسد نوبت به شیخ شهاب الدین عاملی ایشان هم همین حرفها را می‌زند می‌فرماید واقعا صاحب معالم با اینکه کتاب عده را ندیده خیلی حق را آشکار کرده همینطور است شیخ طوسی سید مرتضی محقق همه اینها درست گفتند که خبر واحد محفوف به قرائن علمیه حجت است و اما علامه که آن نسبت را داده و گفته اینها مخالفند با همدیگر حرف علامه درست نیست بعد گفته علت اشتباه علامه هم این است یک مقدار از کلمات شیخ مطالعه کرده همینقدر دیده شیخ طوسی فرموده خبر واحد حجت است دیگر بقیه‌اش را نگاه نکرده که اگر شیخ می‌گوید خبر واحد حجت است چه خبر واحدی؟ خبر واحدی که دون فی کتب الاصحاب، خبر واحدی که همه به آن عمل بکنند و همه توی کتابشان نقل بکنند اینجور خبر واحد را گفته حجت است و این علم می‌آورد خبر واحد توی کتب اصحاب اگر شهرت داشت و اصحاب هم همه به آن عمل کردند اینجور خبر واحد مفید علم است پس شیخ طوسی اگر خبر واحد را حجت می‌داند خبر واحدی که مدون در کتب اصحاب، خبر واحدی که همه به آن عمل بکنند و چنین خبر واحدی مفید علم است.

۲

اگر این اخبار مفید علم نباشد. (ادامه کلام مرحوم شهاب الدین عاملی)

والا، والا یعنی چه؟ اگر مفید علم نباشد معنای والا را دقت داشته باشید اگر این اخبار مفید علم نباشد لازم می‌آید بزرگان ما که در اصول عقاید به خبر واحد تمسک کردند تمام اینها راه را اشتباه رفته باشند اگر نظرتان باشد ما گفتیم این آقایان اخباریین اشتباه کارند که خلاصه می‌آیند در اصول عقاید هم به خبر واحد عمل می‌کنند همواره می‌گویند روینا کذا، ما این را یک نقطه ضعف برای آقایان اخباریین دانستیم می‌گوییم آقای شیخ شهاب الدین عاملی که خودش از اخباریین است آمده از آن طرف حساب کرده گفته اتفاقا آنها چون به خبر واحد عمل کردند این کشف می‌کند که این خبر واحدها همه مفید علم است والا نمی‌شود آدم در اصول عقاید بیاید به خبر واحد مجرد عمل کند عنایت کردید؟ دارد توجیه می‌کند کار آنها را. آخه ما گفتیم یک نقطه ضعفی است برای اینها که در اصول عقاید هم می‌آیند به خبر واحد عمل می‌کنند این آقا می‌گوید بله در اصول عقاید اخباریین به خبر واحد عمل می‌کنند اما کدام خبر واحد؟ خبر واحدی که مدون در کتب اصحاب باشد و همه به آن عمل کرده باشند و چنین اخباری مفید علم است والا اگر اینها مفید علم نبود لازمه‌اش این است که این بزرگان ما از دین خارج بشوند برای اینکه در اصول عقاید نمی‌تواند انسان به خبر واحد بی‌قرینه عمل کند از اینکه در اصول عقاید اینها به این اخبار عمل می‌کنند معلوم می‌شود تمام این اخبار علمی است چون این اخبار مدونه مفید علم است اگر مفید علم نباشد آنوقت باید ما یک سوءظنی ببریم بگوییم این آقایان از اسلام خارج اند چون به خبر واحد عمل کردند نه چنین چیزی ما نمی‌توانیم به آنها بگوییم و چنین سوءظنی ما نمی‌توانیم پیدا کنیم پس نتیجه چه می‌گیریم؟ نتیجه می‌گیریم اگر اصحاب به این اخبار در کتب مدونه عمل می‌کنند این دلیل است بر اینکه آن اخبار مفید علم است والا اگر مفید علم نباشد باید یک سوءظنی به اینها ببریم و ما نمی‌توانیم به بزرگانمان سوءظن ببریم پس نتیجه این شد خلاصه، اگر شیخ طوسی به خبر واحد عمل می‌کند خبر واحدهایی که به قرائن خارجیه مفید علم است همان خبر واحدهایی که اصحاب در اصول عقاید به آنها تمسک می‌کنند والا، آخه خط قبل داشتیم چه؟ گفتیم عمل به این اخبار یوجب العلم، یعنی اخبار مدونه در کتب اصحاب که همه به آنها عمل کردند این ولو واحد هم باشد اما چون مدون در کتب اصحاب است و چون همه اصحاب به آن عمل کردند مفید علم است و چون مفید علم است بزرگان در اصول عقاید هم به اینها تمسک کردند والا اگر اینها مفید علم نبود آنوقت ما باید یک سوءظنی به بزرگانمان ببریم بگوییم اینها چرا در اصول عقاید آمدند به خبر واحد عمل کردند، نه، سوءظن نبر علت اینکه اینها در اصول عقاید به این اخبار عمل کردند برای اینکه مفید علم است والا اگر مفید علم نباشد آنوقت باید ما گمان ببریم یعنی سوءظن ببریم که اکابر و بزرگان فرقه ناجیه و اصحاب ائمه (علیهم السلام) مع قدرتهم با اینکه این اکابر قادر بودند اصول دین و فروع دین را از ائمه بگیرند ولی می‌بینیم ان یعولو آن اکابر، ما می‌بینیم آن اکابر فرقه ناجیه اینها اعتماد می‌کنند فیها یعنی در اصول دین اعتماد می‌کنند بر اخبار مجرده، یعنی باید یک چنین ظنی ببریم اگر آن اخبار مفید علم نبود باید یک چنین سوءظنی ببریم بگوییم اینها پس در اصول عقاید به اخبار بی‌قرینه عمل کردند اخباری که قرینه علمیه در آنها نبوده عمل کردند با اینکه مذهب علامه، غیر علامه شیخ طوسی این است که لابد است در اصول دین من الدلیل القطعی و ان المقلد فی ذلک خارج عن رقبه الاسلام ایشان می‌فرماید خلاصه مطلب آقا ما می‌گوییم این اخبار مدونه در کتب اصحاب اینها مفید علم است شاهدش هم این است که می‌بینیم بزرگان ما در اصول به همین روایات. پس اینها اگر روینا می‌گویند روایتهایی است که معلوم الصدور است یعنی کانه به دلیل علمی ولو می‌گویند روینا ولی در حقیقت به دلیل علمی عمل کردند والا اگر اینها علم آور نبود باید یک سوء ظن ببریم بگوییم این آقایان از ربقه اسلام خارجند، چرا؟ برای اینکه در اصول عقاید اگر کسی به خبر واحد بدون قرینه علمیه عمل بکند از ربقه اسلام خارج است آنوقت یک چنین سوء ظنی باید ببریم وحال آنکه چنین نیست اینها می‌توانستند از ائمه اصول و فروع را به طور یقین بگیرند ولی معذلک نمی‌گرفتند به این اخبار عمل می‌کردند بخاطر اینکه این اخبار مفید علم است پس نتیجتا اگر شیخ طوسی خبر واحد را هم حجت می‌داند خبر واحدی که محفوف به قرائن علمیه است آقای علامه اشتباه کرده دفعه اولش هم نیست از این اشتباهها خیلی کرده علامه، برای اینکه ذهنش با حرفهای سنی‌ها خیلی مانوس است زیاد اینها علامه را هو می‌کنند می‌گویند ایشان ذهنیاتش مطابق عامه است این حرفها را هم از آنجا گرفته چون عامه خبر واحد را حجت می‌دانند ولو قرینه علمیه هم نداشته باشد ایشان هم چون الفت ذهنی با حرفهای آنها دارد از این غفلات از این حرفهای نادرست مثلا خیلی زده.

و للعلامه و غیر علامه بعضی دیگر، کثیر من هذه الغفلات زیاد علامه از این غفلات و اشتباهات دارد از کجا سرچشمه گرفته؟ لالفه اذهانهم برای اینکه این آقای علامه و بعضی دیگر از اصولیین ذهنشان الفت دارد به اصول عامه لذا آن ذهنیات خودشان را می‌خواهند بگویند شیخ طوسی هم همان ذهنیات را دارد. و من تتبع هنوز حرف این آقای شهاب الدین تمام نشده ایشان می‌کند وحال آنکه کسی که تتبع بکند کتب قدما را و عرف احوالهم شیخ طوسی سید مرتضی، ایشان می‌گوید اگر کسی کتب قدما را یک فحصی بکند و بشناسد احوالات اینها را قطع یقین می‌کند که اخباریین اگر به خبر واحدی را هم عمل می‌کنند در اصول عقاید خبر واحدهای اینجوری است که محفوف به قرائن علمیه است که در حقیقت تمسک به علم کردند و هیچ اشکالی هم به آنها وارد نیست اگر یک کسی یک قدری تتبع بکند قطع بان الاخباریین من اصحابنا لم یکونوا یعولون فی عقائدهم الا علی الاخبار المتواتره بزرگان از اصحاب ما در اصول عقائد اعتماد نمی‌کنند مگر یا به اخبار متواتره یعنی اخبار صد در صد قطعی یا اگر هم آحاد است آحاد محفوف به قرینه مفید للعلم، والا به خبر واحد بدون قرینه علمیه اصحاب ما اعتماد نمی‌کنند البته احتیاط می‌کنند به خبر واحد احتیاطا طبق آن خبر عمل می‌کنند اما فتوا نمی‌دهند حکم و قضاء نمی‌کنند بلکه فقط و فقط به خبر متواتر یا خبر واحد مقرون به قرینه علمیه. والا خبر واحد بی‌قرینه را نه، فیوجب عندهم الاحتیاط نهایتش اگر به یک خبر واحدی رسیدند که مثلا می‌گفت فلان چیز واجب است خوب احتیاطا آن کار را می‌آورند اما فتوا نمی‌دهند چرا؟ برای اینکه خبر واحد بی‌قرینه حجت نیست خبر واحد با قرینه علمیه حجت است اما خبر واحد بی‌قرینه این فقط موجب احتیاط می‌شود دون القضاء و الافتاء چرا؟ برای اینکه قضاء و افتاء باید مستند به حجیت باشد خبر واحد بی‌قرینه حجت نیست همانطور که سید می‌گوید شیخ طوسی هم همان را می‌گوید پس شیخ هم مانند استادش سید مرتضی یا خبر متواتر را حجت می‌داند یا واحد محفوف به قرائن علمیه.

۳

مناقشه در کلام مرحوم استر آبادی و شیخ شهاب الدین عاملی

اقول باز ایشان حرف دیروز را تکرار می‌کنند این آقایان همه اشتباه کردند اینها نرفتند همه عده را مطالعه کنند اتفاقا علامه همه عده را مطالعه کرده و فهمیده همان را که ما فهمیدیم که شیخ طوسی خبر واحد بدون قرینه علمیه را هم حجت می‌داند بهترین شاهدش همان اشکال آخری است پریروز آخرین اشکال چه بود؟ یک نفر به ایشان گفته بود اعترفتم شما اعتراف دارید که خبرهای محفوف به قرینه علمیه فقط حجت است ایشان چه جواب داد؟ گفت ما کی چنین حرفی زدیم اصلا محال است نمی‌شود تمام آن اخبار زیاد ما با قرائن علمیه. تازه ایشان می‌گوید حرفهای دیگر هم شیخ دارد ما برای اختصار نقل نکردیم خلاصه تمام کلمات شیخ را اگر کسی بررسی بکند می‌داند که ایشان با استاد مخالف است صاحب معالم و محقق و اینها که می‌خواهند شیخ را با سید آشتی بدهند بگویند هر دوی اینها یک مذهب دارند حرفشان درست نیست اقول دعوی دلاله کلام الشیخ فی العده علی عمله یعنی این دعوا را کسی نباید بکند که اینها کردند اینها گفتند چه؟ این آقایان ادعا کردند کلام شیخ در عده دلالت دارد بر عمل شیخ به اخبار محفوف به قرائن علمیه دون المجرد عن القرائن العلمیه و انه لیس مخالفا للسید عطف تفسیری است یعنی دعوی را سر این هم در بیاورید آقایان این جور خواستند ادعا کنند انه یعنی شیخ طوسی لیس مخالفا للسید اگر کسی این دعوا را بکند هو این دعوی مثل اینکه آدم با ضرورت مخالفت بکند من می‌گویم شب است خوب این چه جور مصادم با ضرورت است خوب داریم می‌بینیم روز است یا ایشان می‌گوید اگر کسی از این حرفها بزند بگوید شیخ طوسی خبر واحد با قرائن را حجت می‌داند یعنی شیخ طوسی مثل سید مرتضی است اگر کسی این حرفها را بزند از این ادعاها بکند این ادعا کمصادمه الضروره مثل اینکه دارد با ضرورت مخالفت بکند چرا؟ برای اینکه عبارتهای شیخ طوسی را تا آنجا که توانستیم نقل کردیم فان فی العباره المتقدمه من العده و غیرها مما لم نذکرها ایشان می‌گوید باز هم عبارتهای دیگر هم در عده هم در جاهای دیگر گفته ما ذکر مواضعی از آنها ایشان می‌گوید تدل یعنی آن عبارت متقدمه دلالت دارد بر مخالفت سید مرتضی.

نعم ایشان می‌فرماید حالا می‌خواهیم منشا اشتباه آقای عاملی را بگوید چرا شیخ شهاب الدین خیال کرده که شیخ، آخه او منشا اشتباه علامه را گفت، گفت علامه عده را مطالعه نکرده ایشان می‌فرماید منشا اشتباه این آقا یک چیزی است دیده این شیخین یعنی شیخ طوسی و سید مرتضی این دو بزرگوار دیده هر دوی اینها به اخبار مدونه در کتب عمل می‌کنند دیگر توجه نکرده خوب عمل می‌کنند او روی مبنای خودش عمل می‌کند او روی مبنای خودش، خیال کرده چون این دو نفر به اخبار مدونه در کتب اصحاب عمل می‌کنند پس هم عقیده‌اند نه بابا به این اخبار مدونه سید عمل می‌کند بخاطر اینکه آنها را محفوف به قرینه قطعیه می‌داند شیخ عمل می‌کند به اعتبار اینکه جامع الشرایط است صرف اینکه این دو بزرگوار به آن اخبار عمل می‌کنند این دلیل نمی‌شود اینها با هم توافق دارند بله توافق در عمل دارند یعنی در عمل هم این عمل می‌کند هم او اما با اختلاف مناط. اگر به سید بگویی چرا به این اخبار عمل می‌کنید می‌گوید تمام اینها محفوف است به قرائن علمیه. اگر به شیخ بگوییم شما چرا عمل می‌کنید می‌گوید برای اینکه جامع الشرایط است. رواتش شیعه است ثقه است عادل است من عمل می‌کنم پس آقای شهاب الدین عاملی که شما خیال کردی چون این دو بزرگوار توافق دارند در عمل به این اخبار، پس هم عقیده‌اند حرفتان باطل است ایشان می‌فرماید که نعم یوافقه این دو نفر مخالفند با هم، فی العمل در مقام عمل اینها موافقند اینها هر دو عمل می‌کنند به این اخبار مدونه در کتب اصحاب اما با اختلاف مناط الا ان السید عمل می‌کند یدعی تواترها له تواتر آن اخبار، له به سید بر می‌گردد اگر به سید بگویی چرا به این اخبار مدونه در این کتب عمل می‌کنی ادعای تواتر می‌کند برای خودش یعنی می‌گوید این اخبار متواتره است یا اگر هم متواتر نباشد احتفاف دارد محفوف است به قرینه مفید للعلم، به این مطلب تصریح کرده سید مرتضی در یکی از نامه‌هایی که جواب مسائل را داده تصریح کرده گفته این اخباری که مدون در کتب اصحاب است تمام اینها متواتر و مقطوع الصدور صد در صد است اگر هم خبر واحد باشد محفوف به قرائن علمیه است و تصریح کرده سید مرتضی به این مطلب، کجا؟ فی محکی کلامه کلام سید را ندیده ایشان می‌گوید برای ما اینجور حکایت کردند که سید مرتضی در جواب مسائل تبانیات اینجور گفته.

[تبانیات]

این تبان فامیلی یک کسی بوده محمد بن ملک التبان، محمد اسمش بوده فامیلی او تبان بوده این آقای محمد بن ملک تبان سوالاتی می‌کرده مکاتبه داشته با سید و چون این فامیلی او تبان بوده این مسائل را اسمش را گذاشتند مسائل تبانیات. غرض مسائل تبانیات یعنی مسائلی که آن محمد بن ملک تبان از سید مرتضی سوال کرده و سید مرتضی بوسیله نامه جواب داده اسم آنها شده مسائل تبانیات. این یک قول یکی دو قول دیگر هم هست بعضی‌ها گفتند این تبان بر وزن شداد، تبان یعنی کاه فروش، تبن یعنی کاه، غرض عربی کاه تبن است تبان بر وزن شداد یعنی کاه فروش. آنوقت تبانیات یعنی چه؟ یعنی کاه فروشان از ایشان مسئله‌ای سوال کردند حرفه آنها کاه فروشی بوده مسائلی سوال کردند این مسائلی که ایشان جواب داده شده مسائل تبانیات. این هم یک قول. آن اولی یک قول بود که آن آقا یک شخص معینی محمد ملک تبان آن مسائل را سوال کرده آنوقت به اعتبار او گفتند مسائل تبانیات این یک قول. قول دوم اینکه تبان یعنی فروشنده کاه، فروشنده تبن، یعنی خلاصه کاه فروشها از ایشان مسائلی پرسیدند این مسائل اسمش شده تبانیات به اعتبار شغل آن سوال کنندگان. این دو تا قول. بعضی‌ها گفتند تُبانیات است تًبانیات نیست تُبان یک قریه‌ای است از روستاهای عراق. یک جایی یک روستایی اسمش تبان بوده تبان بر وزن قراء، اهالی آنجا یعنی اهالی آن قریه از سید مرتضی مسائلی می‌پرسیدند آن مسائل اسمش شده تُبانیات. خلاصه اگر تُبانیان خواندیم تُبان اسم آن قریه است اما اگر تًبانیات خواندیم دو قول است تبان فامیلی آن آقایی بوده که آن مسائل را سوال می‌کرده یا تبان یعنی کاه فروش که کاه فروشها آن مسائل را سوال می‌کردند. خلاصه اسمش شده مسائل تبانیات،

سید مرتضی در آن مسائل تًبانیات یا تُبانیات تصریح به این مطلب کرده گفته این اخبار مدونه در کتب اصحاب ما یا مقطوع صد در صد است و متواتر است یا اگر هم واحد باشد قرائن علمیه‌ای بر آن است که آن قرائن عین متواترش می‌کند بنابراین اگر اخباریین به چنین اخباری می‌آیند در اصول عقاید تمسک می‌کنند سرش همین است برای اینکه اینها علم آور است حالا ایشان همین را می‌گوید می‌گوید آقای سید مرتضی تصریح کرده به این مطلب در جواب مسائل تًبانیات یا تُبانیات. چه گفته؟ این عبارتها را البته معالم هم نقل کرده حالا اگر ندارید آن تبانیات را، در دسترس هم نیست صاحب معالم تمام اینها را نقل کرده سید مرتضی در جواب آن مسائل این حرفها را زده فرموده اکثر اخبارنا این عبارتهای سید است در جواب آن مسائل. فرموده اکثر اخبارنا المرویه فی کتبنا تمام این روایات لااقل اکثر این روایات، تمام معلوم است تمام مقطوع علی صحتها، حالا اما بالتواتر یا بخاطر اینکه متواتر است و مقطوع الصدور است از این جهت قطع به صحتش داریم یا نه اگر هم تواتر ندارد مقرون است به اماراتی به علاماتی به قرائنی که تدل علی صحتها که آن علائم و قرائن دلالت قطعی بر صحت آنها دارد و همچنین دلالت دارد بر صدق رواتها فهی پس این اخبار مرویه در کتب اصحاب ما تمام موجب علم است مفیده للقطع حالا اگر احیانا یک جاهایی هم نگاه می‌کنید یک خبر را بصورت واحد نقل کردند همان هم متواتر است و ان وجدنا ان وصلیه است اگر چه بعضی از اخبار را ما در آن کتب مدونه یافتیم که مودعه بسند مخصوص یعنی ودیعه گذاشتند به سند مخصوص یعنی نوشتند مودعه یعنی به ودیعه یعنی نوشتند یعنی ولو برخورد کردیم در همان کتب به روایاتی که با یک سند مخصوص از طریق آحاد، ممکن است احیانا، این ان وجد یعنی احیانا، تمام این اخبار کتب مدونه مقرون به قرائن علمیه است اگر احیانا یک جایی هم ما برخورد کردیم دیدیم یک روایت را با یک سند مخصوصی به طور خبر واحد هم نقل کردند حتی همان هم مقطوع الصدور است منتها نیامدند آن قرائنش را نقل بکنند پس نتیجتا انتهی حرف ایشان.

خوب پس ببینید آقا ایشان می‌فرماید که این منشا اشتباه این آقای شیخ شهاب الدین عاملی همین است هم شیخ و هم سید به اخبار مرویه در کتب اصحاب عمل می‌کنند هر دو خیال کرده یک مذهب دارند و حال آنکه بله هر دو عمل می‌کنند ولی روی مبنای خودش عمل می‌کند به سید بگویید چرا به اخبار مرویه در کتب عمل می‌کنی؟ می‌گویدد للتواتر. به شیخ می‌گوییم شما چرا عمل می‌کنید؟ می‌گوید برای اینکه جامع الشرایط است خبر واحد است اما چون جامع الشرایط است وثاقت راوی عدالت راوی شیعه بودن راوی باعث جامع الشرایط می‌شود خوب این ماده اجتماعشان بود در این ماده اجتماع اختلاف ندارند هم او عمل می‌کند هم او، اما دو ماده افتراق است که آنجا ثمره ظاهر می‌شود شما اگر بخواهی بفهمی شیخ طوسی با سید مخالف است اینجا معلوم نمی‌شود اینجا ماده اجتماع است، کدام؟ اخبار مرویه فی کتب اصحاب. هم او عمل می‌کند هم او. ثمره مخالفت اینها را در دو ماده افتراق باید بفهمیم. ماده افتراق کجا؟ آنجا خبری که سید مرتضی متواتر می‌داند به آن عمل می‌کند شیخ می‌بیند جامع الشرایط نیست به آن عمل نمی‌کند یعنی می‌بیند راوی آن وثاقت ندارد عدالت ندارد شیعه نیست این یک ثمره اینطرف. یک ماده افتراق آنطرف: خبری هست جامع الشرایط اما واحد است خوب سید عمل نمی‌کند ولی شیخ عمل می‌کند پس صرف اینکه اینها یک ماده اجتماع هست که اینها هر دو عمل می‌کنند این دلیل نمی‌شود که بگوییم اینها با هم مخالف هستند

و الشیخ یابی شیخ اباء دارد شیخ ما می‌فرماید شیخ انصاری می‌فرماید اینها عقیده سید مرتضی بود اما شیخ طوسی این حرفها را قبول ندارد احتفاف تمام آن اخبار را، نمی‌شود اصلا ده هزار صد هزار خبر امکان ندارد تمام اینها محفوف باشد به قرائن قطعیه علمیه قطعیه کما عرفت من کلامه السابق کدام کلام؟ همان جواب اشکالی که داد ان اعترفتم که گفت، در جواب ما اورده علی نفسه ایراد را دارد می‌گوید ایراد چه بود؟ ایراد این بود فان قیل ما انکرتم ان اعترفتم معنا کردیم آقای شیخ طوسی شما اعتراف دارید ان یکون الذین آن کسانی که شما اشرتم الیهم دوباره دارد آن ان اعترفتم را می‌گوید آن آقا اشکال کرد آن کسانی را که اشرتم الیهم یعنی اصحاب، که گفتید به خبر عمل می‌کنند اینها خبر متواتر علمی و مقرون به قرائن علمیه را عمل می‌کنند لم یعملوا بهذه الاخبار بمجردها بل انما عملوا بلکه اگر علما عمل می‌کنند به این اخبار لقرائن اقترنت بها عین عبارت را دارد نقل می‌کند اگر اصحاب به خبری عمل می‌کنند به خبرهایی عمل می‌کنند که مقرون است به یک قرائنی که آن قرائن دلتهم علی صحتها الی آخر ما ذکره خوب این اشکال بود آنوقت ایشان در جواب چه گفت؟ گفت چه وقت چنین حرفی من زدم که اصحاب فقط و فقط به خبرهای محفوف به قرینه علمیه عمل می‌کنند بلکه فرمود که اصلا محال است نمی‌شود آن همه اخبار ما تمام محفوف به قرائن علمیه باشد دیگر با این جواب صریح شما نمی‌توانی بیایی بگویی شیخ و سید مرتضی یک عمل را دارند.

و مجرد عمل السید و الشیخ بخبر خاص اخبار مدونه در کتب اصحاب، ماده اجتماع است داریم به آقای شهاب الدین می‌گوییم آقای شهاب الدین مجرد عمل سید و شیخ به اخبار مدونه در کتب اصحاب آنهم با اختلاف مناط او عمل می‌کند بخاطر تواتر، این عمل می‌کند بخاطر جامع الشرایط بودن این دلیل نمی‌شود که اینها هر دو با هم هم مذهب اند مجرد اینکه سید مرتضی و شیخ طوسی به اخبار مدونه در کتب اصحاب عمل می‌کنند ولی با اختلاف مناط، مناط چیست؟ دعوی الاول تواتره، سید ادعای تواتر آنها را می‌کند و عمل می‌کند و الثانی یعنی شیخ طوسی خبر واحد را حجت می‌داند یعنی چون خبر واحد حجت است و جامع الشرایط هم هست عمل می‌کند این صرف توافق اینها در یک جایی لایلزم این باعث نمی‌شود از این توافق عمل در یک جای مخصوص این مستلزم توافق این دو در مسئله حجیت خبر واحد نمی‌شود اینجا ماده اجتماع است می‌خواهی مخالفت این دو نفر را بفهمی دو تا ماده افتراق. اینجا ماده اجتماع بود خوب نمی‌شود این عمل می‌کند آن هم عمل می‌کند ولی ما دو ماده افتراق داریم که مخالفت اینها را آنجا می‌شود پیدا کرد یکی آنجایی که خبرهایی توی این کتب هست ممکن است در این روایات مرویه در کتب اصحاب یک خبری باشد علامه آن را محفوف به قرینه علمیه بداند اما جامع الشرایط نباشد از نظر راوی. خوب علامه عمل می‌کند یعنی سید عمل می‌کند شیخ عمل نمی‌کند بعکسش یک خبری ممکن است جامع الشرایط باشد اما واحد باشد شیخ عمل می‌کند چون جامع الشرایط است اما سید عمل نمی‌کند بخاطر اینکه تواتر ندارد ایشان دو ماده افتراق را دارد می‌گوید اینجایی را که خواندیم ماده اجتماع بود. بیاییم سراغ دو ماده اختلاف، می‌خواهید مخالفت این دو بزرگوار را بفهمید بیا سراغ دو ماده اختلاف. فان الخلاف فیها خلاف در این مسئله حجیت خبر واحد یثمر ثمره‌اش کجا ظاهر می‌شود؟ فی خبر یدعی السید تواتره سید مرتضی مدعی تواتر است به آن عمل می‌کند اما لایراه الشیخ جامع لشرایط الخبر المعتبر اما شیخ چون جامع الشرایط نمی‌داند عمل نمی‌کند و فی خبر یراه و در خبری یراه الشیخ جامعا للشرایط ولی لم یحصل تواتره للسید خوب آنجا او عمل می‌کند او عمل نمی‌کند مگر توی این اخبار هست جایی که متواتر نباشد یا جامع الشرایط نباشد می‌گوید بله احیانا می‌شود توی همین اخبار مرویه در کتب اصحاب ممکن است احیانا یک خبری باشد که سید آن را متواتر نمی‌داند ولی شیخ می‌بیند جامع الشرایط است عمل می‌کند ایشان می‌گوید مگر ممکن است یک جایی در کتب مرویه یک خبری جامع الشرایط باشد ولی متواتر نباشد می‌گوید بله. اذ لیس جمیع ما دون تمام آن کتابهایی که اخبار در آنها تدوین شده همه لیس متواترا عند السید خودش هم اعتراف کرد گفت احیانا ممکن است خبری توی این کتابها باشد که متواتر نباشد، توی عبارت امروز خواندیم، پس ممکن است تمام اینها متواتر نباشد احیانا یک غیر متواتر هم توی اینها باشد و لا جامعا لشرائط الحجیه عند الشیخ پس بنابراین آنجایی که در این اخبار مرویه هر دو عمل می‌کنند این دلیل نمی‌شود بر موافقت، آنجایی هم که نه متواتر است در نزد او نه جامع الشرایط است در نزد این هیچکدام عمل نمی‌کنند ماده خلاف کجاست؟ آنجایی که توی این اخبار ممکن است یک خبری باشد متواتر نباشد ولی جامع الشرایط باشد چون متواتر نیست سید عمل نمی‌کند چون جامع الشرایط است شیخ عمل می‌کند.

المحقّق قدس‌سره ، وموافق لما يقوله السيّد قدس‌سره ، فليراجع.

والذي أوقع العلاّمة في هذا الوهم : ما ذكره الشيخ في العدّة : من أنّه يجوز العمل بخبر العدل الإماميّ ، ولم يتأمّل بقيّة الكلام كما تأمّله المحقّق ، ليعلم أنّه إنّما يجوّز العمل بهذه الأخبار التي دوّنها الأصحاب واجتمعوا على جواز العمل بها ، وذلك ممّا يوجب العلم بصحّتها ، لا أنّ كلّ خبر يرويه عدل إماميّ يجب العمل به ؛ وإلاّ فكيف يظنّ بأكابر الفرقة الناجية وأصحاب الأئمّة صلوات الله عليهم ـ مع قدرتهم على أخذ اصول الدين وفروعه منهم عليهم‌السلام بطريق اليقين ـ أن يعوّلوا فيها على أخبار الآحاد المجرّدة ، مع أنّ مذهب العلاّمة (١) وغيره (٢) أنّه لا بدّ في اصول الدين من الدليل القطعيّ ، وأنّ المقلّد في ذلك خارج عن ربقة الإسلام؟ وللعلاّمة وغيره كثير من هذه الغفلات ؛ لالفة أذهانهم باصول العامّة.

ومن تتبّع كتب القدماء وعرف أحوالهم ، قطع بأنّ الأخباريّين من أصحابنا لم يكونوا يعوّلون في عقائدهم إلاّ على الأخبار المتواترة أو الآحاد المحفوفة بالقرائن المفيدة للعلم ، وأمّا خبر الواحد فيوجب عندهم الاحتياط دون القضاء والافتاء ، والله الهادي (٣) ، انتهى كلامه.

المناقشة في ما أفاده المحدّث الأسترابادي والشيخ الكركي

أقول : أمّا دعوى دلالة كلام الشيخ في العدّة على عمله بالأخبار

__________________

(١) انظر الباب الحادي عشر : ٣ ـ ٤ ، ونهاية الوصول (مخطوط) : ٤٤٨.

(٢) كالشيخ الطوسي في العدّة ٢ : ٧٣١ ، والمحقّق في المعارج : ١٩٩ ، والشهيد الأوّل في الألفيّة : ٣٨ ، والشهيد الثاني في المقاصد العليّة : ٢١.

(٣) هداية الأبرار إلى طريق الأئمّة الأطهار : ٦٨ ـ ٦٩.

المحفوفة بالقرائن العلميّة دون المجرّدة عنها وأنّه ليس مخالفا للسيّد قدس‌سرهما ، فهو كمصادمة الضرورة ؛ فإنّ في العبارة المتقدّمة من العدّة (١) وغيرها ممّا لم نذكرها مواضع تدلّ على مخالفة السيّد.

نعم ، يوافقه في العمل بهذه الأخبار المدوّنة ، إلاّ أنّ السيّد يدّعي تواترها له أو احتفافها بالقرينة المفيدة للعلم ؛ كما صرّح به في محكيّ كلامه في جواب المسائل التبّانيّات : من أنّ أكثر أخبارنا المرويّة في كتبنا معلومة مقطوع على صحّتها ، إمّا بالتواتر أو بأمارة وعلامة تدلّ على صحّتها وصدق رواتها ، فهي موجبة للعلم مفيدة للقطع وإن وجدناها في الكتب مودعة بسند مخصوص من طريق الآحاد (٢) ، انتهى. والشيخ يأبى عن احتفافها بها (٣) ، كما عرفت (٤) كلامه السابق في جواب ما أورده على نفسه بقوله : فإن قيل : ما أنكرتم أن يكون الذين أشرتم إليهم لم يعملوا بهذه الأخبار بمجرّدها ، بل إنّما عملوا بها لقرائن اقترنت بها دلّتهم على صحّتها ، إلى آخر ما ذكره (٥).

ومجرّد عمل السيّد والشيخ بخبر خاصّ ـ لدعوى الأوّل تواتره ، والثاني كون خبر الواحد حجّة ـ لا يلزم منه توافقهما في مسألة خبر الواحد ؛ فإنّ الخلاف فيها يثمر في خبر يدّعي السيّد تواتره ولا يراه

__________________

(١) راجع الصفحة ٣١٨.

(٢) المسائل التبّانيّات (رسائل الشريف المرتضى) ١ : ٢٦.

(٣) في (ت) و (ه) بدل «بها» : «بالقرينة».

(٤) في (ت) و (ه) زيادة : «من».

(٥) راجع الصفحة ٣١٨.

الشيخ جامعا لشرائط الخبر المعتبر ، وفي خبر يراه الشيخ جامعا ولم يحصل تواتره للسيّد ؛ إذ ليس جميع ما دوّن في الكتب متواترا عند السيّد ولا جامعا لشرائط الحجّيّة عند الشيخ.

ثمّ إنّ إجماع الأصحاب الذي ادّعاه الشيخ على العمل بهذه الأخبار لا يصير قرينة لصحّتها بحيث تفيد العلم ، حتّى يكون حصول الإجماع للشيخ قرينة عامّة لجميع هذه الأخبار ؛ كيف وقد عرفت (١) إنكاره للقرائن حتّى لنفس المجمعين؟ ولو فرض كون الإجماع على العمل قرينة ، لكنّه غير حاصل في كلّ خبر بحيث يعلم أو يظنّ أنّ هذا الخبر بالخصوص وكذا ذاك وذاك ، ممّا اجتمع (٢) على العمل به ، كما لا يخفى.

بل المراد الإجماع على الرجوع إليها والعمل بها بعد حصول الوثوق من الراوي أو من القرائن ؛ ولذا استثنى القميّون كثيرا من رجال نوادر الحكمة (٣) مع كونه من الكتب المشهورة المجمع على الرجوع إليها ، واستثنى ابن الوليد (٤) من روايات العبيديّ ما يرويها عن يونس مع كونها في (٥) الكتب المشهورة.

والحاصل : أنّ معنى الإجماع على العمل بها عدم ردّها من جهة كونها أخبار آحاد ، لا الإجماع على العمل بكلّ خبر خبر منها.

__________________

(١) راجع الصفحة ٣١٨.

(٢) في (ت) و (ص) : «أجمع».

(٣) كتاب نوادر الحكمة لمحمّد بن أحمد بن يحيى بن عمران الأشعري القمّي.

(٤) هو محمّد بن الحسن بن أحمد بن الوليد ، أبو جعفر ، شيخ القمّيين وفقيههم.

(٥) في (ه) : «من».