و اما امروز: فان قیل ما انکرتم، این ما مای نافیه است یعنی آقای شیخ طوسی شما انکار ندارید زیرش بنویسید اعترفتم, ما انکرتم وقتی مای آن نافیه باشد شما انکار ندارید یعنی اعترفتم. ببینید آقا شیخ طوسی دو تا اعتراف کرد یک اعتراف چند روز قبل کردند فرمودند پشتیبانی ما که به روایات این روات عمل میکنیم پشتیبان ما عمل اصحاب است یعنی اگر ما به روایات این روات عمل هم میکنیم اعتماد ما عمل اصحاب است، این یک اعتراف. یک اعتراف هم در جلسه قبل کردند اصحاب اگر به اینها اعتماد میکنند به خبرشان عمل میکنند لذاته نیست بلکه به خبرهایی که قرائن قطعیه داشته باشد یعنی اصحاب ما عمل میکنند به روایات این روات، لالمجردها، عبارت ظاهرا این بود، نه به مجرد این اخبار بلکه به اخبار اینها عمل میکنند اگر از خارج قرینه قطعیه برای صدق این روایات پیدا بکنند پس شما اعتراف به این دو مطلب کردید، دارد به شیخ میگوید, به شیخ میگوید شما میگویید پشتیبان ما نسبت به عمل به روایات این روات اصحاب است, این یک اعتراف. و اعتراف کردید اصحاب هم اگر به روایات اینها عمل میکنند در صورتی است که از خارج قرینه قطعیه از کتاب و سنت و عقل و اجماع بر این روایات باشد والا به مجرد این روایات عمل نمیکنند این دو تا اعترافی است که شما کردید این برخلاف مدعایتان است شما روز اول میخواستید چکار کنید برای ما؟ خبر واحد را بماهو هو بنفسه حجت بکنید توی این اعترافهای قبلتان میگویید اگر اصحاب ما به این روایات عمل میکنند اگر از خارج قرینه پیدا کنند لامجرد ذاتها، پس این دو اعترافی که شما کردید که عمل اصحاب به روایات این روات لمجردها نیست بلکه به خاطر قرینه است این منافات دارد با مدعای روز اولتان. روز اول که شما آقای شیخ طوسی بحث را شروع کردید گفتید ما میخواهیم دلیل اقامه کنیم بر حجیت خبر واحد بماهوهو، این اعترافها با آن ادعای روز اول سازگار نیست این را چه جواب میدهید؟ فعلا اشکال را بخوانیم تا برسیم به جوابش: فان قیل اعترفتم شما اعتراف کردید آقای شیخ طوسی، به چه چیزی؟ به اینکه الذین جماعت اصحاب، آنهایی که اشرتم الیهم که گفتید ما به اعتماد آنها عمل میکنیم به خبر روات, اینها لم یعلموا بهذه الاخبار لمجردها اینها به مجرد روایت این روات که عمل نمیکنند بل انما عملوا اینها اگر هم عمل میکنند به روایات این روات لقرائن یعنی اگر علمای ما اصحاب به روایات اینها عمل میکنند شما اینجور اعتراف کردید، دارد از اعتراف خود شیخ میگیرد، شما اعتراف کردی که اصحاب ما به مجرد خبر اینها عمل نمیکنند اگر هم عمل میکنند به خبرهایی عمل میکنند که قرائنی از کتاب و سنت عقل و اجماع در میان باشد و حال آنکه مدعای روز اولتان این بود که خبر این روات بماهوهو یعنی بنفسه حجت است بدون ضمیمه به قرائن خارجیه، اینطوری که شما اعتراف کردی پس نتیجه این میشود که اصحاب عملوا بها یعنی به آن اخبار لقرائن اقترنت بها به قرائن قطعیهای که مقرون است به آن اخبار که دلتهم دلت آن قرائن، آن قرائن این اصحاب را دلالت کرده بر صحت آن اخبار و لاجلها اجل قرائن، بخاطر آن قرائن اینها عملوا بها به آن اخبار عمل میکنند و لو تجردت لما عملوا بها والا اگر آن روایات مجرد از قرینه باشد اینها به آن عمل نمیکنند و اذا جاز ذلک یعنی اذا احتمل ذلک، حالا که یک چنین احتمالی هست که اگر اصحاب عمل هم میکنند به اعتبار اینکه اینها محفوف به یک قرائن قطعیه است حالا که یک چنین احتمالی است و شما هم اعتراف کردید لم یکن الاعتماد علی عملهم بها , اشکال این است, پس معلوم میشود اعتماد اینها به آن روایات نمیشود عمل کرد و حال آنکه روز اول شما شروع کردید برای حجیت خبر واحد گفتید ما به خبر این روات عمل میکنیم ولو مجرد از قرینه قطعیه باشد.
قیل جواب اینها را هم میدهیم عنایت بکنید آقا روز اولی که ما اجماع را شروع کردیم گفتیم سید مرتضی یا هر کسی که با ما مخالف است گفتیم چرا اینها مخالفند لشبهة حصلت این همان شبهه است که باز هم بعدا توضیح میدهیم این همان شبههای است که ما روز اول گفتیم این آقای سید مرتضی یا مخالف دیگر, اینها میدانید شبهه شان چیست؟ یعنی فقط یک شبهه دارند دلیلی بر این حرفشان اینها ندارند یک شبهه است که شبهه شان را ما الآن برطرف میکنیم شبهه شان چیست؟ اینها خیال کردند این خبرهای واحدی که اصحاب ما به آنها عمل میکنند تمام اینها محفوف به قرائن قطعیه است یک چنین خیالی کردند گفتند خبر یا باید متواتر باشد یا واحد محفوف به قرائن، آنوقت خیال کردند پهلوی خودشان، شبهه حصلت لهم، خیال کردند این رواتی که به روایاتش عمل میشود این به اعتبار قرائن قطعیه است یعنی گفته اگر اصحاب ما به این خبرهای واحد اینها عمل میکنند به اعتبار قرائن قطعیهای است بر صدق اینها. چون یک چنین شبههای برای اینها پیدا شده لذا آمدند گفتند نه، باید یا خبر متواتر باشد یا اگر هم واحد باشد از کتاب و سنت و عقل و اجماع باید قرینه قطعیه باشد ولی جوابشان را الآن میدهیم ابدا چنین نیست امکان ندارد این همه اخبار ما همه قرائن قطعیه باشد بر صدقش. داریم ما روایاتی که اصلا قرینه قطعیه نداریم نه از کتاب نه از سنت نه از عقل نه از اجماع، پس داریم بعضی از جاها که خبر واحد حجت است ما هم که از روز اول گفتیم موجبه جزیی هستیم یک خبر هم ما ثابت بکنیم خبر واحد بدون قرینه که علما به آن عمل میکنند همین یکدانه بس است حالا ایشان میخواهد همین کار را بکند میگوید امکان ندارد این همه روایاتی که ما در اختیار داریم بگوییم تمام اینها قرینه قطعیه از کتاب و سنت و عقل و اجماع قرینه قطعیه داریم علما هم به ملاحظه این قرائن قطعیه به اینها عمل میکنند ممکن نیست. عنایت بفرمایید چرا ممکن نیست اولا این را توجه بفرمایید عبارتی الآن از شیخ طوسی میخوانیم ایشان دارد قرینه از کتاب و سنت و اجماع و تواتر، این را همین جا بگویم که دیگر وسط کار معطلش نشویم. این تواتر ظاهرا باید غلط باشد باید بجای تواتر عقل باشد کتاب و سنت و عقل و اجماع، یکی از آن چهار تا دلیل اجماع است حالا چرا من میگویم این ظاهرا غلط است؟ برای اینکه تواتر یک قسمی از سنت است, میدانید که سنت این روایات است سنت هم بر دو قسم است واحد و متواتر، شما این متواتری که الآن توی عبارت شیخ طوسی هست این یک قسم از سنت است قسم شیء که نمیشود قسیم شیء باشد، الآن ایشان آمده تواتر را در مقابل سنت قرار داده و حال آنکه تواتر یک قسمی از سنت است سنت یعنی اخبار بر دو قسم است خبر واحد خبر متواتر، پس متواتر یک قسمی است از سنت، آنوقت قسم شیء که نمیشود قسیم شیء بشود که انسان تواتری که یک قسمی از سنت است بیاورد در مقابل سنت قرار بدهد این یک اشکال، یعنی یک دلیل من برای اینکه این تواتر باید غلط باشد. دلیل دوم چند روز دیگر شاید هفته آینده، شیخ انصاری ما همین عبارتها را از شیخ نقل میکند میگوید ما که قبلا گفتیم شیخ طوسی گفته بود این روایات ما خالی است از کتاب و سنت و عقل و اجماع، یعنی شیخ انصاری بعدا که میخواهد به این عبارت اشاره بکند عقل را میآورد خلاصه این تواتری که الآن توی کلام شیخ است میخواهیم الآن بخوانیم شما زیرش بنویسد عقل, ظاهرا اشتباه شده از طرف شیخ طوسی به دو دلیل: یکی اینکه تواتر قسم سنت است قسم شیء را نمیشود قسیم شیء قرار داد یکی هم اینکه شیخ انصاری چند روز بعد دوباره اشاره به همین مطلب میکند میگوید ما که قبلا گفتیم شیخ طوسی فرموده این روایات ما خالی است از قرائن کتاب و سنت و اجماع و عقل، یعنی به جای تواتر عقل میآورد. پس این را از خارج بدانید که به کلمه تواتر میرسیم شما جایش یک کلمه عقل بگذارید که عبارت روشنتر باشد. این یک مطلب.
مطلب دوم اینکه آقا آنقدر اخبار ما زیاد است حالا این مقدار اخبار را که شما نگاه میکنید در اختیار ماست واقعا میشود گفت یک ثلث است یک خمس اخباری است که به دست ما رسیده خیلی روایات بخصوص از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام از روات برای ما نقل شده یک جابر جعفی میگویند هفتاد هزار، یک جابر جعفی شصت هزار یا هفتاد هزار فقط ایشان حدیث بلد بوده از امام باقر و امام صادق. عليهماالسلام محمد بن مسلم چند ده هزار، زراره چند ده هزار، ما همه اینها را مصالحه میکنیم به صد هزارتا، فرض بفرمایید صد هزارتا، عرض کردم خیلی بیش از اینهاست فرض بفرمایید حداقلش ما صد هزار روایات راجع به احکام از ائمه به دست ما رسیده، این را داشته باشید، از این طرف قرآن ما چند تا آیه است؟ حدود ۶۵۰۰ تا، توی این ۶۵۰۰ تا هم حدود ۵۰۰ تا آیات الاحکام است بیشتر که نیست، آنوقت چطور میشود این ۵۰۰ آیه بیاید صد هزار روایت را تایید بکند؟ امکان ندارد نسبتشان یک بر صد است یک بر دویست است بنابراین ما ۵۰۰ تا آیات الاحکام داریم چه وقت این ۵۰۰ تا آیات الاحکام میتواند صد هزار روایت، که صد هزار روایت صد حکم است ما ۵۰۰ تا حکم روایی یعنی فقهی توی آیه قرآن داریم امکان ندارد که ۵۰۰ آیه قرآن بتواند صد هزار روایت را برای ما تایید بکند. این مال آیاتش. بیاییم سراغ اجماع: مگر ما چند مسئله اجماعی داریم خیلی از مسائل ما خلافی است خیلی ما مسئله اجماعی داریم که در آنها اختلاف نباشد خیلی محدود است چه وقت میتواند اجماعات صد هزار روایت را برای ما تایید کند. میرویم سراغ عقل: عقل مگر چقدر اخبار تعبدی را میتواند تایید کند عقل زیر بار تعبد نمیرود منتها در مقابلش شارع مقدس چرا, میگوید خیلی خوب شارع فرموده دست دزد را از اینجا ببر، من عقلم نمیرسد هیچ چیزی نمیگویم تایید میکند اما نه اینکه عقل بیاید صد هزار حکم شرعی که از طرف شارع رسیده عقل تمام اینها را تعبدا قبول بکند خلاصه مطلب امکان ندارد ایشان میخواهد این جواب را بدهد اشکال چه بود؟ اشکال را دوباره عرض بکنم اشکال این بود شما گفتید این اصحاب اگر به خبر واحد هم عمل میکنند به خبر واحدی عمل میکنند که از کتاب و سنت و عقل و اجماع تایید داشته باشد این همان شبههای است که اینها دارند پس میگویند خبر واحد محفوف به قرینه علمیه حجت است و حال آنکه شما از روز اول میخواستید خبر واحد را بنفسه برای ما حجت کنید، این اشکال. جواب این است امکان ندارد مگر ما چندتا قرینه علمی داریم, همین چهارتا، و این چهارتا را دانه دانه حساب بکنید امکان ندارد که تمام آن صد هزار حکمی که از صد هزار روایت ما میفهمیم تمام اینها از ناحیه کتاب و سنت و عقل و اجماع و تواتر تایید داشته باشد پس نتیجتا ما داریم اخباری که بنفسه حجت است یعنی نه از کتاب تایید میشود نه از سنت نه از عقل نه از اجماع همانها برای ما کافی است, چرا؟ چون ما موجبه جزیی هستیم ما بتوانیم یک خبر را هم ثابت بکنیم که بنفسه حجت است در مقابل سلب کلی سید مرتضی کافی است. حالا عنایت بفرمایید قیل لهم
(سوال: این کلمه تواتر باشد اشکالی پیش میآید؟ جواب: اشکالی پیش نمیآید گفتم این تواتر جزء همان سنت است کتاب سنت اجماع تواتر، خوب تواتر همان سنت است دیگر، یک قسمی از سنت است آنوقت آدم بیاید قسم شیء را قسیم شیء قرار بدهد یعنی در مقابل سنت که یک قسمش تواتر است دوباره بیاید تواتر را بگوید, این یک شاهد که نمیشود تواتر اینجا باشد یک شاهد هم بعدا شیخ انصاری اشاره به همینجا میکند میگوید قبلا که ما گفتیم شیخ طوسی میگوید روایات ما خالی است از قرائن قطعیه مثل کتاب و سنت و عقل و اجماع. این قرائن دلالت میکند بر اینکه اینجا تواتر نباشد ولی عرض کردم تواتر است خطش هم نزنید ما باید عبارت شیخ طوسی را بخوانیم اما توجه داشته باشید که تواتر اینجا جایش نیست باید عقل بگوید والا ما روی حساب همان تواتر هم عبارت را معنا میکنیم فقط خواستم یک هشداری بدهم که این تواتری که در کلام شیخ است بجایش عقل بود بهتر بود)
حالا عنایت بفرمایید قیل لهم, به این آقایانی که حصلت لهم الشبهه، چه شبههای برایشان حاصل شده؟ خیال کردند خبر واحدهایی را که علما عمل میکنند خبر واحدهای محفوف به قرینه علمیه است یعنی خبر واحدهایی که از کتاب و سنت و عقل و اجماع موید دارد به آنها عمل میکنند میگوییم نه امکان ندارد آن صد هزار خبری که ما داریم امکان ندارد از راه این ادله اربعه بیاید تایید بشود پس نتیجتا ما داریم خبرهایی که از ناحیه اینها تایید نمیشود و اصحاب عمل کردند فثبت مدعای روز اولمان که خبر واحد ولو قرینه علمیه هم نباشد حجت است. قیل لهم القرائن التی تقترن بالخبر آن قرائنی که مقرون است به خبر و تدل علی صحته اشیاء مخصوصه نذکرها فیما بعد ما اینها را بعدا میگوییم من الکتاب و السنه و الاجماع و التواتر یعنی قرائن قطعیه این چهارتاست عرض کردم ما هم تواتر میخوانیم عبارت شیخ این است منتها توجه دادم که باید بجای تواتر عقل باشد ایشان میفرماید این همه اخباری که شما میگویید قرینه قطعیه دارد مگر قرینه قطعیه چندتاست؟ چهارتا که بیشتر نیست قرائن قطعیه چهارتا بیشتر نیست کتاب و سنت و اجماع و تواتر و نحن نعلم و ما یقین داریم که انه لیس فی جمیع المسائل التی استعملوا فیها اخبار الآحاد ذلک ذلک اسم لیس است چون خبرش جار و مجرور است مقدم شده ذلک یعنی اقتران به قرینه، لیس در جمیع مسائل یعنی صد هزار تایی که گفتیم صد هزار اخبار ما داریم که از آنها صد هزار احکام و مسائل درست میشود لیس ذلک اقتران، نمیشود گفت تمام این مسائلی که استعملوا یعنی اصحاب به آنها عمل کردند یعنی در آن مسائل عمل کردند به آن اخبار، ایشان میفرماید امکان ندارد لیس ذلک یعنی اقتران به قرینه علمیه امکان ندارد در همه آن مسائل، چرا؟ لانها آن مسائل اکثر من ان تحصی موجوده فی کتبهم و تصانیفهم و فتاواهم برای اینکه آن مسائل که متخذ از آن صد هزار روایت است ایشان میفرماید خیلی زیاد است اصلا نمیشود شمرد اکثر من ان تحصی حالا من گفتم صد هزار تا، اینقدر زیاد است که اصلا ما نمیتوانیم بشماریم لانه حالا چرا ایشان میگوید امکان ندارد که تمام آن صد هزار تا مقرون به قرینه باشد، چرا؟ لانه لیست فی جمیعها برای اینکه در جمیع آن مسائل, در تمام آن مسائل و اخبار امکان ندارد ما استدلال به قرآن بکنیم چرا امکان ندارد؟ لعدم ذکر ذلک ذلک یعنی جمیع المسائل، سه چهارتا ذلک داریم اینها را بگذارید زیرش که معطل نشوید، ذلک اولی چه بود؟ اقتران. که اسم لیس بود آن اقتران به قرینه بود. ذلک دوم اشاره به جمیع المسائل است ما نمیتوانیم استدلال به قرآن بکنیم در تمام آن صد هزار مسئله، چرا؟ لعدم ذکر ذلک یعنی جمیع المسائل، برای اینکه امکان ندارد جمیع المسائل را ما از توی قرآن پانصد مسئلهای دربیاوریم قرآنی که همه آیات الاحکامش پانصد تا است ما چطور میتوانیم صد هزار حکم شرعی را از یک قرآن پانصد آیهای برای او تایید بکنیم امکان ندارد جمیع آن مسائل در صریح قرآن در فتوای قرآن، در دلیل قرآن، در معنای قرآن ما بتوانیم پیدا بکنیم. صریح یعنی منطوق یعنی امکان ندارد ما آن صد هزار مسئله را در منطوق قرآن صریحا پیدا کنیم مگر چند تا آیه صریح ما توی قرآن داریم، حرمت علیکم الخمر، حرمت علیکم المیته، حرمت علیکم امهاتکم، احل الله البیع و حرم الربوا، دیگر بیشتر از اینها که ما نداریم صریح یعنی منطوق یعنی آن صد هزار حکم را ما در منطوق قرآن نمیتوانیم پیدا کنیم بله چند تا منطوق است یعنی چند تا از محرمات در قرآن مثل همین چندتا حرمهایی که شمردم این مال منطوقش. و چندتایش هم در مفهوم، مفهوم که میدانید بر دو قسم است مفهوم موافق و مفهوم مخالف، اگر نظرتان باشد مفهوم موافق چه اسم دیگری هم داشت نظرتان است؟ لحن الخطاب و فحوی. علی کل حال ما دو جور مفهوم داریم مفهوم موافق و مفهوم مخالف. مفهوم موافق یک اسمش فحوی است که اینجا میگوید فحوی. پس اگر آن اسمها را نمیدانستید الآن اینجا گیر میکردید من آن روز گفتم مفهوم موافق دو سه تا اسم دارد, طریق اولی به آن میگویند فحوی میگویند مفهوم موافق هم میگویند مگر ما چند تا حکم داریم که مفهوم موافقش توی قرآن است؟ مثلا فرض بکنید حرمت اذیت پدر و مادر، حرمت زدن پدر و مادر اینکه توی قرآن نیست توی مفهوم موافق قرآن است لاتقل لهما اف، به پدر و مادر اف نگویید مفهوم موافقش چیست؟ بطریق اولی نزنید آنها را. بطریق اولی اذیتشان نکنید، وقتی میگوید اوقات تلخی نکن, اوه چقدر حرف میزنی، خیلی من دیدم اینجوری بیادبی میکنند خوب وقتی قرآن این اوه را منع میکند بطریق اولی دیگر زدن را منع میکند زدن پدر و مادر را هم از توی قرآن در بیاوریم از توی مفهوم موافق. مگر ما چند تا مفهوم موافق را میتوانیم از توی قرآن در بیاوریم؟ میرویم سراغ مفهوم مخالف: مفهوم مخالف یک اسم دیگرش چه بود؟ دلیل الخطاب. غرض مفهوم مخالف یک اسم دیگرش دلیل الخطاب بود پس این دلیله یعنی دلیل الخطاب، فحوی شد مفهوم موافق، دلیل الخطاب شد مفهوم مخالف، آن صریح هم یعنی منطوق یعنی ما چقدر مگر توی قرآن منطوق داریم راجع به محرمات صریحا، مگر ما چقدر احکام توی قرآن داریم به مفهوم موافق ثابت شده مگر ما چندتا احکام توی قرآن داریم که با مفهوم مخالف ثابت شده؟ چندتایی است یکدانهاش را عرض میکنم: ان کنتم مریضا او علی سفر فعده من ایام اخر، توی ماه رمضان اگر مریض بودید مسافر بودید یعنی خلاصه معذور بودید قضایش را بعدا بگیرید عده من ایام اخر، مفهوم مخالفش چیست؟ یعنی اگر مریض نبودید عذر نداشتید نمیتوانید افطار کنید خوب این هم مفهوم مخالف خلاصه داریم ما ولی خیلی محدود، ما چند تا حکم صریح منطوقی داریم؟ خیلی کم. چند تا حکمی داریم که از مفهوم موافق قرآن استفاده میکنیم؟ خیلی کم. چند تا حکم داریم که از مفهوم مخالف قرآن استفاده میکنیم؟ خیلی کم. چند تا حکم داریم که از دلالتهای التزامی، معناه، اشاره به دلالت التزامی که شامل خیلی دلالتها میشود مثلا دلالت اقتضاء، مثالش را هم بزنم بد نیست یک آیه قرآن دارد: والوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین، مادرها باید دو سال شیر بدهند این یک آیه. یک آیه دیگر هم داریم: حمله و فصاله ثلاثون شهرا، مدت حمل و از شیر گرفتن اینها روی هم سی ماه است، دو سالش را حمل کنید میشود شش ماه، اقل حمل شش ماه است ببینید این را میگویند دلالت اقتضاء، دلالت التزام، یعنی دو تا آیه را گذاشتیم کنار هم او میگوید دو سال مادرها شیر بدهند آن آیه هم میگوید شیر دادن و شیر گرفتن و حمل همه روی هم سی ماه است خوب دو سالش که مال شیر دادن است کم میشود پس ما از آیه قرآن به دلالت اقتضاء به دلالت التزام فهمیدیم که مدت حمل شش ماه است کمتر از شش ماه دیگر نمیشود, مگر چند تا اینجوری داریم؟ خلاصه شیخ طوسی دارد حسابی شبهه را از بین میبرد این آقایان شبهه شان این است خیال میکنند اگر علمای ما به خبر واحد هم عمل میکنند تمام این خبر واحدها از کتاب و سنت و اجماع و عقل و تواتر تایید دارد و حال آنکه خیلی ما محدود داریم هم توی قرآن محدود است هم روایات تایید کننده متواتر محدود است هم اجماع محدود است هم عقل محدود است پس نتیجتا این شبههتان شبهه درستی نیست. ایشان میفرمایند ابدا اینجور نیست لعدم ذکر ذلک ذلک جمیع المسائل شد برای اینکه جمیع المسائل در منطوق قرآن صریحا ذکر نشده جمیع, یک چند جایی, در مفهوم قرآن ذکر نشده , یک چند جایی, در مفهوم مخالف ذکر نشده آن مسائل, یک چند جایی,در منطوق موافق قرآن ذکر نشده یک چند جایی, در دلالت التزام و اقتضاء ذکر نشده یک چند جایی. پس از قرآن که نمیشود تایید بیاوریم یعنی یک قرآن ۵۰۰ آیهای راجع به آیات الاحکام بیاید صد هزار حکم را برای ما تایید بکند اینکه امکان ندارد. برویم سراغ سنت: و لا فی السنه المتواتره ما چند تا خبر متواتر داریم که چند تا خبر متواتر بیاید آن صد هزار خبر واحد را برای ما تایید بکند خیلی اخبار متواتر ما کم داریم عرض کردیم داریم اما واقعا میشود گفت نسبت یک بر صد است امکان ندارد از راه اخبار متواتره یعنی بگوییم آن خبر واحدهایی که علمای ما عمل میکنند همه آنها تایید میشود از ناحیه اخبار متواتره علمی، امکان ندارد این مطلب. لذا ایشان میفرماید ولا فی السنه المتواتره، در قرآن که همه نیست در سنت متواتره هم نیست لعدم ذکر ذلک ذلک سنت متواتره، ذلک سومی است، اینها توی مطالعه معطلتان نکند این ذلک سومی به تواتر برمی گردد لعدم ذکر التواتر فی اکثر الاحکام کی احکام ما اخبار متواتره دارد؟ بل وجودها فی مسائل معدوده خیلی معدود ما در بسیاری از یعنی در خیلی کم از احکام است که ما اخبار متواتره داریم, این هم مال اخبار متواتره که نمیشود آن صد هزارتا با چند تا خبر متواتر تایید بشود و لا فی اجماع با اجماع هم ما نمیتوانیم آن صد هزار حکم را تایید بکنیم برای اینکه نوع مسائل اجماعی ما اختلاف است شما خیلی کم پیدا میکنید که یک مسئله شرعی از روز اول اسلام تا امروز یکنفر مخالف نداشته باشد خوب نوعا مسائل اجماعی خودش اختلافی است چه جوری میتواند بیاید تایید بکند آن صد هزار روایاتی را که حالا ما مثال زدیم صد هزارتا که یک عدد معینی نیست پس در اجماع هم ما نمیتوانیم به وسیله اجماع آن صد هزار روایتمان را تایید کنیم لوجود الاختلاف فی ذلک برای اینکه اختلاف در این مسائل هست و اجماع نمیتواند بیاید آن را تایید بکند, فعلم, داریم جواب میدهیم دعوای قرائن آقای مستشکل آقای سید مرتضی هر که هستی شما خیال میکنی این خبر واحدها همه محفوف به قرینه علمیه است ابدا اینجور نیست، دعوی قرائن یعنی قرائن علمیه، دعوی قرائن قطعیه علمیه در جمیع آن صد هزار مسئله یک دعوی محالی است و من ادعی القرائن اگر آقای سید مرتضی مدعی قرائن علمیه است در جمیع صد هزار مسئله مثلا، کان السبر بیننا و بینه امتحانش مجانی است تشریف بیاورید جلو، این گوی و میدان، سبر و تقسیم اگر توی منطق خوانده باشید سبر یعنی امتحان آنوقتها که میخواستند عمق یک جراحتی را بفهمند چقدر است امتحان کنند یک میلی را داخل میکردند که بفهمند عمق این جراحت چقدر است به این کار میگفتند سبر، امتحان. ایشان میفرماید اگر کسی مدعی است که آن صد هزار روایات ما با این احکام محدود تایید میشود تشریف بیاورند جلو، این گوی و میدان امتحانش مجانی است السبر بیننا و بینه، ولی نه آن آقا نمیتواند چنین امتحانی بدهد اگر هم چنین ادعایی بکند ادعایی کرده برخلاف ضرورت، بل کان آن من ادعی، فاعل کان آن من ادعی است این آقای مدعی قرائن علمیه معولا یعنی اعتماد کرده بر یک مطلبی که یعلم خلافه بالضروره خلاف آن مطلب ثابت شده و مدعیا، آن کتابها ظاهرا مدافعا دارد که بهتر است عبارت عده هم همان مدافعا است اگر کسی این حرف را بزند معولا، مدافعا، این اعتماد کرده تعویل یعنی اعتماد، این آدم اعتماد کرده بر یک مطلبی که خلافش ثابت شده بالضروره، و این آدمی که این ادعا دارد مدافع است دارد دفاع میکند از چیزی که یعلم من نفسه ضده و نقیضه خودش هم میداند این آقا در نفسش خودش میداند که حرفی را ادعا میکند که ضدش را نقیضش را خودش معتقد است.
و من قال حالا ایشان میخواهد نتیجه بگیرد اگر کسی بیاید بگوید نه حالا که این اخبار همه موید قطعی ندارد پس من به آنها عمل نمیکنم اگر یک خبر واحدی مثلا گفت عصیر عنبی حرام است که داریم دیگر، نه توی قرآن است نه توی اجماع است فقط یک روایت است اگر کسی بیاید بگوید از این روایات اینجوری که خبر واحد است اثبات یک حکمی را میکند چون موید ندارد من قبول ندارم پس من اصالت البرائه جاری میکنم نمیدانم آیا عصیر عنبی اذا غلا حرام است یا نه؟ برائت، تتن حرام است یا نه؟ برائت، نماز جمعه واجب است؟ برائت برائت...، چرا؟ برای اینکه اگر کسی این کار را بکند خروج از دین لازم میآید اگر کسی بگوید حالا که آن اخبار قرینه قطعیه ندارد من آنها را کالعدم حساب میکنم حالا که کالعدم حساب میکنم رجوع میکنم به اصول عقلیه، به برائت عقلیه، اگر کسی این کار را بکند باید از دین برود بیرون، برای اینکه هزاران حکم ما داریم که نه در کتاب است که امروزیها خیلی میگویند تا به آنها میگویی میگویند کجای قرآن نوشته, از قرآن باید برای ما شاهد بیاورید, قرآن که ربطی به احکام ندارد پانصد تا آیاتی که خیلی مهم بوده در احکام اینها بیان شده, اگر کسی ایشان میفرماید من قال عند ذلک عند ذلک یعنی عند عدم ثبوت تواتر، تا حالا چند تا ذلک داشتیم هر کدامش به یک چیزی میخورد عند ذلک اگر یک کسی بگوید حالا که تواتر ثابت نیست پس متی علمت شیئا من القرائن من هر وقت به دستم نیامد چیزی از قرائن علمیه، حکمت بما کان یقتضیه العقل، یعنی یقتضیه البرائه چون مقصود برائت عقلیه است اگر کسی بیاید بگوید من چون عصیر عنبی را مثلا ندیدم توی قرآن حرمتش را اصالت البرائه عقلی جاری میکنم اگر کسی این را بگوید یلزمه، لازمهاش این است که ترک بکند اکثر اخبار را، باید دهها هزار خبر را بریزد کنار، که از کتاب و سنت و عقل و اجماع تایید نمیشود لازمه این ادعا این است ترک بکند اکثر اخبار را اکثر احکام را و لا یکن فیها در آن اخبار هیچ حکم نکند به چیزی که ورد الشرع به، مثل همین حرمت عصیر عنبی، که یقینا از طرف شارع، امام صادق عليهالسلام این جمله را فرمودند کسی بیاید بگوید چون موید ندارد من قبول ندارم و هذا حد، آنوقت این حدی است که اهل علم از آن اعراض میکنند دیگر با چنین آدمی مکالمه نمیکنند, چرا؟ ایشان توی انسداد هم میگویند انسان در هر مسئلهای بخواهد اصالت البرائه جاری بکند مستلزم خروج از دین است و هذا یعنی این ترک اکثر اخبار حدی است که یرغب اهل العلم عنه، رغب اگر با عن متعدی بشود معنای اعراض دارد من رغب عن سنتی فلیس منی اینجا هم رغب با عن متعدی شده یعنی اهل علم همه از او اعراض میکنند و من صار الیه و کسی که نهایت کارش این باشد لایحسن مکالمته نمیشود با او حرف زد لانه یکون معولا برای اینکه این اعتماد کرده است بر چیزی که یعلم من الشرع خلافه بالضروره.
خوب تا اینجا آقا استدلال اول شیخ طوسی تمام شد تا اینجا شیخ طوسی استدلال آوردند بر حجیت خبر واحد, دو سه روز هم اشکالاتی به او وارد شده اشکالات را جواب دادند این دلیل اول. دیگر دلیل دوم و سوم را ایشان خیلی مختصر نقل میکند دیگر عبارتهای شیخ را نقل نمیکند.