درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۱۵۴: خبر واحد ۷

 
۱

خلاصه مباحث گذشته

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و صلی الله علی محمد و آله و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

بحث در این بود که خبر واحد ولو راویش ثقه باشد مثل زراره آیا حجت است یا نه؟ خوب خبر واحد علم نمی‌آورد زراره خیلی بزرگوار است ولی اگر یک حرفی بزند علم صد در صد برای ما نمی‌آورد شاید اشتباه کرده باشد تعمد در کذب ندارد آدم ثقه ولی اشتباه که ممکن است چون احتمال اشتباه می‌دهیم پس علم آور نیست آیا خبر واحد ولو راوی زراره باشد چون علم نمی‌آورد می‌شود به آن اعتماد کرد؟ ما می‌گوییم بله سید مرتضی می‌گوید نه. خبر باید علمی باشد مقطوع الصدور از معصوم باشد یا اگر هم خبر واحد است از کتاب خدا و سنت پیغمبر شاهد داشته باشد که از آن راهها علم پیدا بکنیم و الا خبر واحد بما هو هو زراره بیاید بگوید قال الصادق یحرم عصیر عنبی حجت است؟ او می‌گوید نه برای اینکه موافقش در کتاب نیست از کتاب خدا و سنت شاهدی برایش نداریم خودش هم که خبر واحد است مفید علم نیست بدرد نمی‌خورد ولی ما ادله‌مان را بعدا می‌خوانیم که این حرفها درست نیست خبر واحد ثقه حجت است سید مرتضی آقا بین ابن قبه و ماست دیروز توضیح دادم پریروز فرق بین ابن قبه و سید مرتضی و ما، ما یعنی مشهور، بنابراین سید مرتضی بین ابن قبه و مشهور است ابن قبه می‌گوید امکان ندارد شارع ما را متعبد به ظن بکند ممکن نیست اصلا، معقول نیست که شارع به ما بگوید به ظن عمل کن این حرف آقای ابن قبه. سید مرتضی می‌گوید معقول است ممکن است شارع این کار را بکند ولی نکرده ما می‌گوییم نه خیر هم ممکن است و هم کرده ببینید سید بین ابن قبه و بین ما، او می‌گوید امکان ندارد شارع ما را متعبد بکند به خبر ظنی عمل بکنیم سید می‌فرماید ممکن هست اما نکرده و بعبارت اخری سید ثبوتا قبول دارد اثباتا قبول ندارد ثبوتا یعنی چه؟ یعنی واقعا ممکن است این کار را بکند شارع محذوری پیش نمی‌آید اما نکرده یعنی دلیل نداریم بر این کار، ولی ما ادله‌مان را بعدا می‌خوانیم غیر از اینکه وقوعش ممکن است واقع هم شده در خارج، حالا این آقای سید مرتضی خوب ابن قبه را که قبلا رد کردیم می‌خواهیم سید مرتضی را هم در امروز رد بکنیم حالا ایشان استدلالشان چیست؟ ایشان استدلال کردند به آیات و به روایات و به اجماع و از مجموع اینها بدست آوردند که خبر واحد که ولو ثقه هم باشد چون افاده علم نمی‌کند اعتباری ندارد اما آیاتش: دهها آیه ما توی قرآن داریم که ظن را محکوم کرده الظن لایغنی من الحق شیئا، ان هم الا یظنون، خلاصه خدا دارد مذمت می‌کند آن کسانی را که به ظن عمل می‌کنند خوب خبر ثقه هم که بیشتر از ظن نیست پس خبر ثقه مشمول این آیات است برطبق این آیات چون مفید ظن است خبر ثقه باید بگوییم خبر ثقه اعتبار ندارد، این آیاتشان. اجماع هم ادعا کردند که اجماع امامیه خبر واحد را حجت نمی‌داند همانطوری که به قیاس عمل نمی‌کنند امامیه به خبر واحد هم عمل نمی‌کنند، این هم اجماعشان. این دوتا. دلیل سومشان روایات که ده تا روایت قبل از ماه رمضان خواندیم در این ده تا روایت ایشان استفاده کرده که اینها دلالت بر مدعایش دارد. دلیل اول روایت اولش که خیلی صریح است روایت اولش این است که داود می‌گوید به حضرت ابوالحسن الثالث امام دهم نامه نوشتم چه بکنیم خبرهای مختلف گاهی از آباء شما به دست ما می‌رسد چه بکنیم؟ حضرت فرمودند ما علمتم را بگیر مالم تعلم را ردش کن یعنی اگر اخباری از آباء ما بدست شما رسید علمی‌هایش معتبر است یعنی متواترها آنهایی که مفید علم است آنهایی که مقطوع الصدور است اما آنهایی که علم نداری بیاندازش دور. خوب این خیلی دلالت بر مطلبش دارد یعنی واقعا توی این ده تا روایت اولین روایتش، روایت داود است و کاملا حرف سید را تایید می‌کند که آمده می‌گوید خبر علمی اش فقط حجت است متواتر و مقطوع الصدور، غیر علمی مثل خبر واحد به درد نمی‌خورد بعد هم نه تا خبر داشتیم که آنها اسمش اخبار عرض بود که ائمه فرمودند حرفهایی که از ما می‌شنوید عرضه بدهید به کتاب و سنت اگر موافق کتاب و سنت بود بگیرید اگر برخلاف کتاب خدا و سنت پیغمبر بود ردش بکنید خوب حالا عنایت بکنید ما دیروز شروع کردیم همه اینها را رد کردن، اما آیات می‌گوییم آقای سید مرتضی این آیات دردی دوا نمی‌کند این آیات اصلا دلالت بر حرف شما ندارد نمی‌دانم کفایه را مراجعه کردید صفحه ۸۰ یا نه؟ آقای آخوند هم از همینجا گرفته، این آیاتی که ظن را محکوم می‌کند مربوط به اصول عقائد است یک عده‌ای می‌گفتند ملائکه دختران خداست آیه نازل می‌شد این چه حرفی است می‌زنید؟ اینها جاهلند اینهایی که این حرف را می‌زنند ان هم الا یظنون، اینها دلیل علمی که ندارند خوب ببینید در مورد اصول عقائد است یک عده دیگری می‌گفتند نموت و نحیی و ما یهلکنا الا الدهر ما می‌میریم زنده می‌شویم نه مبدایی هست نه معادی هست دهری بودند آیه بلافاصله اینها را رد می‌کند می‌گوید مالهم بذلک من علم ان هم الا یظنون، ببینید در اصول عقائد است ما قبول داریم دهها آیه ما داریم که ظن را محکوم می‌کند اما در کجا؟ در اصول عقائد. ما هم قبول داریم ما لذا در اصول عقائد قبول نداریم که ظن اعتبار دارد در اصول عقائد باید علم صد در صد، چرا خدا هست؟ باید علم داشته باشی شما، قال الصادق خدا هست به درد نمی‌خورد معاد هست چرا؟ قال الصادق. فایده ندارد باید علم صد در صد شما پیدا بکنید نسبت به اصول عقائد، پس اگر آن آیات ظن را محکوم می‌کند در مورد اصول عقائد است که ما هم قبول داریم پس بحث ما در فروع است بحث ما در حرام و حلال است که آیا خبر ثقه اثبات حرمت و حلیت می‌کند یا نمی‌کند پس بنابراین آیات را بگذارش کنار آقای سید. می‌ماند روایات. روایت اول شما هم آن روایت داود مشکل دارد هم مشکل سندی دارد هم مشکل دلالی دارد اما مشکل سندی برای اینکه مکاتبه است نامه نوشته برای امام دهم، امام دهم هم جوابش را با نامه داده دیروز عرض کردم نامه‌ها کنترل می‌شده امام (علیه السلام) جوری جواب می‌دادند که این نامه‌ها را که دولتها کنترل می‌کنند آن بیچاره نفهمند شیعه است اگر طبق واقع حضرت می‌خواستند فتوا بدهند می‌فهمیدند او شیعه است می‌رفتند اذیتش می‌کردند پس نامه‌ها نوعا جوابهایی که ائمه می‌دهند یکجوری جواب می‌دهند که با حکومت‌ها مخالف نباشد مکاتبه است و خبر مکاتبه‌ای از درجه اعتبار ساقط است این اشکال سندی. و اما اشکال دلالتی: آن راجع به متعارضین است می‌گوید اگر دو خبر مختلف متعارض به ما رسید چه بکنیم؟ حضرت می‌فرماید علمی اش را بگیر غیر علمی اش را بگذار کنار، ربطی به کار ما ندارد ما یکدانه خبر داریم یحرم عصیر عنبی قال زراره قال الصادق علیه السلام یحرم عصیر عنبی اذا غلا آب انگور اگر جوش آمد حرام است این یکدانه خبر را ما داریم معارض هم ندارد ما بحثمان اینجاست پس روایت داود اگر آن حکم را می‌کند در خبرین متعارضین است ربطی به کار ما ندارد و اما اشکال سوم که ایشان این را نقل کردند اشکال سوم اینکه آقای سید خود همین خبر داود خبر واحد است شما داری با خبر واحد می‌خواهی بگویی خبر واحد حجت نیست این مستلزم دور است با خبر واحد می‌خواهی یک مسئله اصولیه درست بکنی و حال آنکه خبر واحد نه به درد اصول اعتقاد می‌خورد و نه به درد مسائل اصولیه فقهیه می‌خورد پس نتیجتا این هم درست نیست برای اینکه خود این خبر واحد است آنوقت با این روایت خبر واحد شما می‌خواهی منع کنی از اعتبار خبر واحد، اینهم درست نیست پس بنابراین روایت اولی هم کنار رفت. دستش را از آیات کوتاه کردیم و دست سید مرتضی را از روایت داود هم کوتاه کردیم می‌ماند نه تا. آن نه تا اخبار عرض که این نه تا اخبار عرض مشکل سندی ندارد چون متواتر است مقطوع الصدور است هم تواتر اجمالی دارد و هم تواتر معنوی دارد تواتر لفظی ندارد چون لفظها با هم فرق دارد آن بحساب من کنت مولاه فهذا علی مولاه یا حدیث ثقلین آنها تواتر لفظی دارد یعنی عین این کلمات در دهها طریق نقل شده این اخبار عرض تواتر لفظی ندارد ولی تواتر اجمالی دارد و تواتر معنوی هم دارد همه اینها در یک معنا شریک اند و آن این است که خبر مخالف کتاب را بیانداز دور. پس می‌شود تواتر معنوی. از آن طرف هم بین این نه تا یقین داریم یکدانه‌اش صادر از معصوم است پس تواتر اجمالی دارد پس این نه تا، روایت اولی هم مشکل سندی داشت هم مشکل دلالی اما آن نه تا اخبار عرض مشکل سندی ندارد متواتر است یقینا امام این کلمات را فرمودند اما مشکل دلالی دارد حالا ایشان می‌خواهد جواب بدهد من باز برای اینکه جواب ایشان دیروز عرض کردم این درس مشکل است رد سید مرتضی و مشکلترش این است که ما حرفهای سید را قبل از ماه رمضان خواندیم من پریروز یکبار تکرار کردم استدلال ایشان را مجبورم یکبار دیگر چون پریروز عده‌ای از رفقا نبودند دوباره استدلال را تکرار بکنیم که می‌خواهیم ردش بکنیم معلوم بشود. عرض کردم آن نه تا روایت که اسمش اخبار عرض است کلمات ما را عرضه بدهید به کتاب و سنت اگر مخالف بود یک عده‌اش می‌گفت یا اگر موافق نبود که یک عده‌اش می‌گفت آن موقع رد بکنید خوب سید از کجا این استفاده را کرده؟ این اخباری که می‌گوید مخالف کتاب را رها کنید اگر خبری از ما شنیدید موافق کتاب نبود رد بکنید از کجا ایشان استفاده کرده که خبرهای علمی حجت است و خبر واحد غیر علمی حجت نیست؟ عرض شد مخالفت یکوقت به نحو تباین است حالا یا کلی یا جزئی یکوقت به نحو عام و خاص مطلق است ما مخالف تباین کلی نداریم از ائمه آن دشمنانی هم که حدیث درست می‌کردند مخالفهای تباین کلی درست نمی‌کردند چون آخه این حدیث سازها برای نان و آب دنیایشان این کارها را می‌کردند یعنی باید یک خبرهایی جعل بکنند مردم بپذیرند بیاید بگوید قال الصادق که ربا حلال است قال الصادق شراب حلال است خوب نمی‌پذیرند از او، چون خدای متعال فرموده حرمت علیکم الخمر این که راوی بیاید بگوید قال الصادق یحل الخمر کسی از او نمی‌پذیرد پس این روایاتی که می‌گوید مخالف را رها کن سید دارد می‌گوید این روایاتی که می‌گوید مخالف کتاب را رها کنید مخالف تباینی را نمی‌گوید برای اینکه ما نداریم توی روایات که مخالفت با قرآن باشد یعنی روایت رو در روی قرآن، آن بگوید حرام این بگوید حلال نداریم آن دروغ سازها هم از این مخالفتها درست نمی‌کردند می‌ماند چه؟ مخالفت عام و خاص مطلقی آن را داریم مخالفت عام و خاص مطلقی داریم که قرآن به ظهورش دلالت بر یک عامی می‌کند آنوقت این روایت که می‌آید می‌گوید اینجور، این برخلاف آن است مثلا قرآن می‌گوید خلق لکم ما فی الارض جمیعا هر چه توی دنیاست حلال است البته غیر از خمر و خنزیر و میته و دم، آنها توی قرآن ذکر شده غیر از این چهار پنج تا که حرمتش در قرآن ثابت شده خلق لکم هر چه می‌خواهید بخورید برای شما حلال است کلوا مما غنمتم حلالا طیبا غیر از آن چهار پنج تا هر چه توی دنیا به دست می‌آورید بخورید منعی ندارد خوب یعنی چه؟ ظاهرش این است که عصیر عنبی هم عیب ندارد و حال آنکه در روایت دارد یحرم عصیر عنبی. خوب بینید سید مرتضی می‌گوید این اسمش مخالف است یعنی این روایت چون برخلاف ظهور آن عمومات است ظهور آن عمومات می‌گوید همه چیز حلال است خوب شامل عصیر عنبی هم می‌شود این روایت که می‌گوید عصیر عنبی حرام است این برخلاف آن است چون برخلاف است پس روایات که می‌گویند مخالف کتاب را رها بکن باید این را رها بکنیم آنوقت این مخالف کتاب این مخصصات دوجور است بعضی‌هایش خبر واحد است مثل همین یحرم عصیر عنبی یعنی مخالف با ظاهر، حرفهای سید را داریم عرض می‌کنیم ما، سید مرتضی می‌فرماید مخالف کتاب ما دو جور داریم یک مخالف کتاب داریم که خبر واحد است همین یحرم عصیر عنبی یک مخالف کتاب داریم که متواتر است یعنی یقینا ائمه گفتند، اینها را مثال‌هایش را زدم پریروز هم تکرار کردم یحرم بیع آلات قمار، یحرم بیع آلات موسیقی، یحرم بیع آلات شطرنج، یحرم بیع سلاح به دشمنان دین، اینها همه یحرم‌هایی است که یقینا از ائمه صادر شده پس ببینید اینها همه یحرم است مخالف قرآن است آن یحرم عصیر عنبی آنهم مخالف قرآن است اما سید مرتضی می‌گوید اولی اش را بگذار کنار، یعنی آن مخالف‌هایی که مخالف قرآن است و علمی نیست یعنی مثل یحرم عصیر عنبی اما این چندتا مخالف که شمردیم ولو مخالف کتاب است ولی حق نداری رها کنی چرا؟ لئلا یلزم تعطیل الاحکام و تاسیس فقه جدید، این محذور را یادتان نرود ایشان توی عبارتشان نیست هم پریروز تکرار کردم هم قبل از ماه رمضان هم امروز. خلاصه آقا سید مرتضی می‌فرماید ما دوجور مخالفت عام و خاصی داریم یک مخالفت عام و خاصی خبر واحد مثل یحرم عصیر عنبی یک مخالفت عام و خاصی که مقطوع الصدور است مثل این چهار پنج تا یحرم که الآن شمردم ایشان می‌فرماید ما می‌فرماید مخالف را رها کن مخالف عام و خاصی را رها کن یعنی آنهایی که خبر واحد است والا آن مخالفهایی که متواترند از ائمه صادر شده آنها را باید عمل بکنیم برای اینکه آنها را هم بخواهیم کنار بگذاریم دیگر چیزی نمی‌ماند احکام ما دیگر تعطیل می‌شود باید یک فقه جدید بیاییم تاسیس بکنیم پس نتیجه آنکه این روایات که می‌گوید مخالف را رها کن مخالف کتاب را رها کن چه مخالفی است؟ مخالف عام و خاصی که خبر واحد باشد مثل یحرم عصیر عنبی الآن سید مرتضی می‌گوید این روایت را بیاندازش دور چرا؟ برای اینکه مخالف عموم کتاب است مقطوع الصدور هم که نیست نمی‌دانیم امام فرموده یا نه؟ این را بیاندازش دور. اما همین سید مرتضی که می‌گوید مخالفهای عام و خاصی کتاب را بیاندازش دور مخالفهای مقطوع الصدور را می‌گوید باید عمل بکنید مثل آن چندتا یحرم‌ها که خواندیم برای اینکه آن یحرم‌ها یقینا از ائمه صادر شده پس آن روایات عرض که می‌گوید مخالف کتاب را رها کن اولا مخالفت عام و خاصی است نه مخالفت تباینی و ثانیا مخالفت عام و خاصیش هم اگر خبر واحد باشد آن اخبار عرض می‌گوید ردش کن و الا اگر متواتر باشد و مقطوع الصدور باشد نمی‌شود آنها را رد کرد با اینکه مخالف است باید عمل بکنیم چرا؟ برای اینکه اگر اینها را بیاندازیم دور یلزم تعطیل احکام و تاسیس فقه جدید. این حرفهای آقای سید مرتضی که برای بار سوم دوباره تکرار کردیم.

۲

جواب مرحوم شیخ به استدلال به روایات عرض

خوب حالا دیگر می‌خواهیم رد کنیم از امروز می‌خواهیم رد کنیم استدلال اخبار عرض را. ایشان ابتداء روایات را دو طائفه می‌کنند می‌گویند اخبار عرض دو طائفه است یک طائفه‌اش فقط می‌گوید خبرهایی که مخالف کتاب است رها کن دیگر چیز دیگری نمی‌گوید اما طائفه دومش وسیعتر است می‌گوید نه خبری هم که از کتاب و سنت موافق ندارد آن را رد بکنید پس اخبار عرض دو طائفه است یک طائفه‌اش می‌گوید آن اخباری که مخالف با قرآن است بگذارید کنار، یک طائفه‌اش می‌گوید نه این تنها به درد نمی‌خورد خبر باید از کتاب و سنت شاهد داشته باشد اگر از کتاب و سنت شاهد نداشته باشد آن هم به درد نمی‌خورد دو طائفه است. خوب اینها که روشن شد من یک کلماتی می‌خواهم عرض کنم که اصلا توی متن نیست من نوعا به رفقا عرض کردم مطالب را من خیلی دوست دارم توی قالب اصطلاحات علمی بیاندازیم ببینید آقا ایشان چه اشکالی الآن می‌خواهند بکنند به سید مرتضی می‌خواهند بگویند دلیلت اخص از مدعاست این را باید از توی عبارت ما در آوریم اصلا توی عبارت چنین چیزی نیست این اشکالی که ما الآن می‌خواهیم بکنیم به سید مرتضی این است آقای سید مرتضی روایت اول را که به هم زدیم و اما نه تا روایت اخبار عرض که سندهایش هم خوب بود متواتر بود آن هم درست نیست چرا؟ شما نمی‌توانید با آن روایت عرض برای ما ثابت بکنی که خبر غیر علمی حجت نیست چرا؟ برای اینکه دلیلتان اخص از مدعاست اول باید مدعای سید را بگوییم بعد دلیلش را هم بگوییم آنوقت ثابت کنیم دلیل اخص از مدعاست عنایت بفرمایید آقا ایشان می‌خواهد بگوید ما سه جور خبر داریم اخباری که از ائمه به دست ما می‌رسد یا مخالفش توی کتاب است یا موافقش توی کتاب است یا نه موافقش توی کتاب است و نه مخالفش. واقعا سه طائفه ما داریم حالا مثال‌هایش را دوباره می‌زنم ما یک اخباری داریم برخلاف کتاب است یعنی خلاف آن خبر توی کتاب است یحرم عصیر عنبی مخالفش توی کتاب است چرا؟ خلق لکم ما فی الارض جمیعا خوب قرآن می‌گوید همه چیز حلال است یعنی چه؟ یعنی عمومش شامل عصیر عنبی هم می‌شود دیگر، پس ظاهر قرآن می‌گوید همه چیز حلال است اینکه می‌گوید یحرم عصیر عنبی پس این خبری است که مخالف با کتاب الله است، این یک طائفه. طائفه دوم خبری که موافقش توی کتاب است یعنی خبری از ائمه یا پیغمبر رسیده و توی کتاب هم با این خبر موافقت شده مثلا ما روایت داریم لاصلوة الابطهور نماز بدون طهور ممکن نیست آدم می‌خواهد نماز بخواند باید طهور داشته باشد این روایت، این موافق قرآن است چرا؟ آیه می‌گوید اذا قمتم الی الصلوه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم می‌خواهید نماز بخوانید باید بروید طهارت اتخاذ کنید ببینید لاصلوة الا بطهور نماز بدون طهور نمی‌شود حتما طهور می‌خواهد این آیه هم می‌گوید هر وقت می‌خواهید نماز بخوانید باید طهور تحصیل بکنید وضو بگیرید یا آن آیه دیگر می‌گوید ان کنتم جنبا فاطهروا اگر جنب شدید و خواستید نماز بخوانید حتما طهارت لازم است خوب روایت چه می‌گوید؟ آنهم می‌گوید لاصلوه الا بطهور، عنایت فرمودید این روایت دومی که می‌گوید لاصلوه الا بطهور این موافقش توی قرآن است اما آن یحرم عصیر عنبی مخالفش توی قرآن است این دو طائفه. یک طائفه اخبار هم ما داریم آقا که مضمونش لایوجد به قول ایشان لایوجد مضمونه فی الکتاب لا وفاقا و لاخلافا ما روایاتی داریم که نه به عنوان مخالف اثری از آن توی کتاب هست و نه بعنوان موافق. یک طائفه روایات ما اینجوری است نوعا روایتهای اطعمه و اشربه از این قبیل است ما در فقه یک کتابی داریم به نام اطعمه و اشربه، خواص خوراکیها را مثلا می‌گوید مثلا می‌گوید اکل فی اول النهار، سیب است اکل فی اول النهار ینفع للمعده و یطیب رائحه الفم هم برای معده نافع است حالا امروزی‌ها خیلی چیزها برایش می‌گویند واقعا اینهایی که می‌گویند اسلام تاریخ مصرفش تمام شده واقعا یا معاندند یا جاهل، الآن شما ببینید همین اطباء حتی کشورهای خارج اینقدر من افرادی سراغ دارم که اطباء جدید به آنها گفتند اگر شما عادت بکنید چند ماه یک سیب ناشتا بخوری هم از عروقهای قلبی بیماریهای عروق قلبی از بیماریهای معده همه اینها شما را مصون می‌دارد علی کل حال هیچ تاریخ مصرفش هم تمام نشده حالا بعضی از احکامش را ما‌ها نمی‌فهمیم، ما نمی‌فهمیم نباید انسان بگوید این احکام چه به درد آنروز می‌خورد علی کل حال ما روایاتی داریم که خواص اشیاء را برای ما می‌گوید خوب این الآن چه می‌گوید؟ می‌گوید سیب حلال است سیب جایز است بخورید یا مثلا فیجیل، فیجیل تربچه است پوستش برای چه خوب است گوشتش برای چه خوب است کربزه، کربزه یعنی گشنیز، گشنیز فلان خاصیت را دارد فلان ضرر را دارد خوب ببینید اینها روایاتی است که نه موافقش توی قرآن است نه مخالف. توی قرآن راجع به تربچه ما حرفی نداریم پس بنابراین تربچه حلال است تربچه فلان نفع را دارد نه موافقش توی قرآن است نه آیه داریم که تربچه حلال است نه آیه داریم که تربچه حرام است پس ما سه طائفه اخبار داریم

(سوال:؟؟؟ جواب: خوب آن که حالا ان قلت است فعلا ما این را بگوییم تا بعدا برسیم به حرف شما، فعلا حرف خودمان را می‌زنیم تا ببینیم ان قلت این را که شما می‌گویید چیست) پس عنایت کردید آقا سه طائفه اخبار ما داریم اخباری که مخالفش توی کتاب است یحرم عصیر عنبی قرآن می‌گوید همه چیز حلال است عصیر عنبی را هم حلال می‌کند این یحرم عصیر عنبی مخالفش توی قرآن است آن لاصلاه الا بطهور موافقش توی قرآن است می‌گوید نماز طهور می‌خواهد آیه می‌گوید ان کنتم جنبا فطهروا، یک طائفه روایات هم ما داریم که نوعا روایات باب اطعمه و اشربه از این قبیل است که نه موافقش توی قرآن است و نه مخالفش توی قرآن است این سه طائفه. حالا عنایت بفرمایید سید مرتضی عقیده‌اش این است فقط و فقط خبر موافق للکتاب حجت است ادعایش را دارم می‌گویم می‌خواهیم بگوییم مدعا عام است دلیل خاص است اگر این مثالها را توجه نکنید آن عبارت روشن نمی‌شود سید مرتضی طبق اخبار عرض چه چیز را حجت می‌داند؟ خبرهای موافق للکتاب را خبری را که موافق نیست می‌گوید حجت نیست اعم از این که مخالف باشد یا نه مخالف باشد و نه موافق باشد آخه سه طائفه درست کردیم دیگر، موافق کتاب مخالف کتاب نه مخالف نه موافق، سید مرتضی عقیده‌اش این است خبرهای موافق للکتاب حجت است غیر از آنها حجت نیست غیر آنها کدام است؟ آنهایی که مخالف با کتاب است آنهایی که نه موافقش توی کتاب است نه مخالفش. پس مدعای سید مرتضی عام است آمده گفته غیر موافق هر خبری باشد چه مخالف چه اینکه لایوجد فی الکتاب وفاقا و خلافا همه اینها را باید رد کرد. این مدعا، خوب دلیلتان چیست آقای سید؟ اخبار عرض می‌گوید مخالف کتاب را رها کن می‌گوییم آقا این دلیل اخص از مدعاست اینکه می‌گوید مخالف کتاب را رها کن یعنی فقط یک طائفه را می‌گیرد آنهایی که مخالفش توی کتاب است آنهایی که نه موافقش توی کتاب است نه مخالفش آنها را شامل نمی‌شود عنایت کردید؟ پس مدعا عام دلیل خاص. مدعایش چیست؟ غیر موافق حجت نیست مطلقا، مطلقا یعنی چه؟ یعنی چه مخالف باشد چه نه مخالف باشد یا موافق باشد مدعا عام است دلیلتان چیست آقای سید مرتضی شما این دو طائفه خبر را رد می‌کنید؟ می‌گوید اخبار عرض، اخبار عرض می‌گوید مخالف کتاب را رد کن می‌گوییم آقا مخالف کتاب فقط آن مخالفها را می‌گوید آنهایی که نه موافقش توی قرآن است و نه مخالفش توی قرآن است شامل نمی‌شود مدعایتان عام دلیل خاص و این درست نیست چون دلیل آقا باید مساوی با مدعا باشد دلیل باید مساوی باشد با مدعا نه مباین نه اعم نه اخص. یعنی دلیل نمی‌شود مباین با مدعا باشد دلیل نمی‌شود اعم از مدعا باشد دلیل نمی‌شود اخص از مدعا باشد دلیل باید مساوی با مدعا باشد و حال آنکه اینجا دلیل شما اخص از مدعاست مدعایتان عام است می‌گویید غیر موافق حجت نیست عام است حجت نیست یعنی چه؟ یعنی چه مخالف چه آنهایی که نه مخالف نه موافق دلیلتان چه را می‌گوید؟ دلیلتان می‌گوید مخالف را رها کنید آن طائفه اول این را رد نمی‌کند بفرمایید

۱ (سوال:؟؟؟ جواب: نه دیگر آنها اصول است آنها دستور می‌دهد چکار بکنیم به چه روایاتی عمل بکنیم آنها را شما نمی‌توانید نقض بکنید ایشان آمدند فرمودند این روایات عرض می‌گویند فقط موافق کتاب خدا را بگیر موافق سنت پیغمبر را بگیر غیر موافق را بگذار کنار این غیر موافق را بگذار کنار عام است یعنی آن غیر موافق ممکن است مخالف باشد ممکن است نه موافق باشد نه مخالف ایشان می‌گوید همه این را بریز دور دلیلتان چیست؟ اخبار عرض، اخبار عرض می‌گوید مخالفها را بگذار کنار می‌گوییم آقا این دلیل خاص است مخالفها را می‌گوید بگذار کنار یعنی یحرم عصیر عنبی را اما آن روایاتی که مضمونش در قرآن نیست، نه بعنوان مخالف نه بعنوان موافق مثل روایات باب اطعمه و اشربه آن روایاتی که می‌گوید مخالف را بگذار کنار شامل این نمی‌شود دلیل می‌شود اخص از مدعا. عنایت بفرمایید ایشان می‌فرماید اول روایات را دو طائفه‌اش بکنید این اخبار عرض را، این اخبار عرض مشکل سندی که ندارد تواتر معنوی و اجمالی دارد اما دو طائفه است یک طائفه‌اش می‌گوید خبر مخالف کتاب را رد بکن یک طائفه‌اش می‌گوید آن خبرهایی که موافق با کتاب نیست رد بکن اما الطائفه الاولی اول راجع به طائفه اولی حرف بزنیم عنایت فرمایید اما الطائفه الاولی من یک چیز از خودم می‌گذارم رویش اما طائفه اولی فتدل علی طرح مخالف، طائفه اولی آنکه می‌گوید مخالفها را بگذار کنار فتدل علی طرح المخالف لاتدل علی المنع عن الخبر الذی لایوجد مضمونه فی الکتاب و السنه لاوفاقا و لاخلافا روشن شد؟ این دلیل اخص از مدعاست لاتدل یعنی آن دلیل شما آن اخبار عرض دلالت ندارد بر طرح آن خبرهایی که مثلا سیب خوردن خوب ما گفتیم سیب خوردن حلال است این سیب خوردن حلال است این نه موافقش توی قرآن است نه مخالفش توی قرآن است پس بنابراین طبق گفته شما می‌گویید این را هم باید رد بکنیم چون موافقش توی قرآن نیست باید رد بکنیم و حال آنکه آن طائفه اول طائفه دون فعلا باشد آن طائفه اول که می‌گوید مخالف را رد کن فقط شامل یحرم عصیر عنبی می‌شود چون آن است که مخالف با کتاب است اما اینکه الآن می‌گوید سیب حلال است این نه موافقش توی قرآن است نه مخالف. طبق گفته شما هر دوی اینها مردود است مدعای شما این است که هم مخالفها را باید رد بکنیم هم آنهایی که نه موافق است نه مخالف چون ایشان فقط موافقها را می‌گوید حجت است غیر موافق اعم از اینکه مخالف باشد یا نه مخالف و نه موافق آنها را هم می‌گوید باید رد کنیم این مدعا دلیلتان چیست؟ طائفه اول اخبار، اخبار می‌گوید مخالف را رها کن خوب می‌گوییم آقا مخالف را رها کن فقط شامل آنهایی می‌شود که مخالف قرآن است اما شامل آنهایی که نه موافق است و نه مخالف شامل آنها نمی‌شود دلیل شد اخص از مدعا. این همه معطلی‌ها مال این بود که خواست بگویم این اصطلاح را از توی عبارت در بیاورید آن کلمه را هم بگذارید رویش اما طائفه اولی یعنی آنهایی که می‌گوید خبر مخالف را بگذار کنار فتدل علی طرح خبر المخالف فقط، فقط آن را می‌گوید طرح بکن فلاتدل آن روایات آن طائفه اولی دلالت ندارد بر منع از خبرهایی که مضمونش نیست در کتاب لاوفاقا و لاخلافا. خوب نتیجتا آقا اشکال چه شد؟ ما سه طائفه از اخبار داریم یک طائفه‌اش را سید حجت می‌داند دو طائفه‌اش را می‌گوید بیانداز کنار دلیلش هم آن روایاتی که می‌گوید مخالف را بگذار کنار ما می‌گوییم نه آن روایات فقط مخالفها را می‌گوید بگذار کنار اما آنهایی که نه موافق است نه مخالف شامل نمی‌شود دلیل اخص از مدعا و حال آنکه دلیل باید مساوی با مدعا باشد.

[دفاع از کلام سید مرتضی]

خوب ان قلت شروع می‌شود ان قلت چیست؟ از مدافعین سید مرتضی است آمده گفته نه خیر دلیل مساوی با مدعاست خلاصه ان قلت هم همین است ان قلت هم کلمه تساوی ندارد خلاصه اشکال شیخ را بگویید دلیل اخص از مدعاست خلاصه ان قلت می‌گوید نه خیر دلیل اخص از مدعا نیست دلیل سید مرتضی مساوی با مدعاست و ایراد شما وارد نیست حالا از چه راهی وارد شده؟ از آیه شریف لارطب و لایابس الا فی کتاب مبین از آن الهام گرفته. یکی از آیات قرآن است لارطب ان قلت دارد می‌گوید تا جوابش را بدهیم لارطب و لایابس الا فی کتاب مبین هیچ‌تر و خشکی نیست مگر که حتما توی قرآن حکمش هست یعنی ما سه جور خبر نداریم آخه ما گفتیم سه جور خبر داریم موافق با قرآن مخالف با قرآن نه موافق و نه مخالف، می‌گوید نداریم ما، ما هر چه داریم یا موافقش توی قرآن است اخباری که در اختیار ماست یا موافقش توی قرآن است یا مخالفش یک خبری که موافقش و مخالفش توی قرآن نباشد ما نداریم چرا؟ برای اینکه خدا فرموده لارطب و لایابس الا فی کتاب مبین یعنی همین حلیت سیب هم توی قرآن هست خلق لکم ما فی الارض جمیعا می‌گوید سیب حلال است همین فیجیل همین تربچه حکمش توی قرآن هست کلوا مما علمتم حلالا طیبا هر چه می‌خواهید بخورید حتی تربچه را هم بخورید پس بنابراین این روایتی که می‌گوید تربچه حلال است این حکمش توی قرآن است خلاصه ما سه طائفه درست کردیم و گفتیم دلیل اخص از مدعاست این آقا می‌گوید ما سه طائفه نداریم خبرهایی که از ائمه به ما رسیده یا مخالفش توی قرآن است یا موافقش توی قرآن است سومی ندارد وقتی سومی نداشت سید مرتضی می‌گوید موافقها حجت مخالفها غیر حجت، دلیل همین اخباری است که می‌گوید مخالفها را رها کن ببینید دلیل شد مساوی. ما که گفتیم دلیل اعم است چون مدعا را اعم گرفتیم سه طائفه روایت درست کردیم یک طائفه هم روایاتی که می‌گفت نه موافقش توی قرآن بود نه مخالفش، این آقا منکر است می‌گوید ما نداریم ما هر چه توی روایات داریم یا مخالفش توی قرآن است یا موافقش توی قرآن است خبری که مخالف و موافقش توی قرآن نباشد ما نداریم نتیجتا دو طائفه اخبار می‌شود مخالف موافق، موافقها که سید می‌گوید حجت است مخالفهایش هم حجت است به چه دلیل؟ به دلیل اخباری که می‌گوید مخالف را رها کن یعنی اخبار می‌گوید مخالف را رها کن ما هم اینهایی که مخالف کتاب است باید رها کنیم دلیل شد مساوی با مدعا.

حالا عنایت بفرمایید اینها را آقا از توی عبارت دقت بکنید در می‌آید عنایت بفرمایید ایشان می‌فرماید ان قلت گفتیم ملخص اشکال اینکه دلیل اخص از مدعاست ملخص ان قلت اینکه دلیل مساوی با مدعاست نه اخص نیست ما من واقعه لارطب و لایابس این الهام از آن آیه است ما من واقعه الا و یمکن استفاده حکمها من عمومات الکتاب ما هیچ واقعه‌ای نداریم یعنی هیچ موضوعی ما نداریم که حکمش در قرآن نباشد هر موضوعی حتی تربچه حکمش در قرآن آمده ما وقایعی، ببینید منکر طائفه سوم دارد می‌شود آن طائفه سومی که ما درست کردیم که نه موافقش توی قرآن است نه مخالفش توی قرآن است می‌گوید نه ما چنین چیزی نداریم هر چیزی پیدا بکنید از اخبار یا استفاده می‌کنیم حکم ضدش را که می‌شود مخالف با قرآن یا حکم موافقش را پیدا می‌کنیم آنوقت حکم موافقش را می‌گیریم مخالفش را هم طرح می‌کنیم دلیلمان چیست؟ دلیلمان آن روایات است که می‌گوید مخالف کتاب را رها کن دلیل خاص مدعایمان هم آن روایات مخالف با کتاب. پس بنابراین دلیل شد مساوی با مدعا. خوب ایشان می‌فرماید المقتصر من اول مطلبم یک جمله‌ای گفتم این اشاره به آنجاست من اول مطلب گفتم سید مرتضی می‌گوید مخالفهای کتاب را رها کن اما اگر متواتر باشد نمی‌شود چرا؟ یلزم تعطیل احکام یادتان نرود ایشان ندارد توی عبارت آقایان فراموش می‌کنند من اول درس گفتم سید مرتضی می‌گوید خبرهایی که مخالف کتاب است رها کن اما اگر خبر واحد باشد والا اگر ما مخالف کتاب داشتیم متواتر بود مثل همان یحرم فروش اسلحه به دشمنها، یحرم فروش آلات قمار آلات موسیقی آلات شطرنج اینها یقینا صادر از ائمه است خوب ولو اینها مخالف با عمومات کتاب است ولی مخالفهایی است که باید به آنها عمل کنیم چرا؟ برای اینکه اگر اینها را هم بگذاریم کنار دیگر یلزم تعطیل احکام و یلزم تاسیس فقه جدید، این حالا می‌خواهد همان را بگوید ایشان آمده می‌گوید ما عموماتی داریم که تمام تربچه و همه را برای ما بیان می‌کند موافق و مخالف تمام احکام توی این کتاب ما موجود است فقط اکتفا می‌کنیم به تخصیصش به خبرهای متواتر یعنی ما به این عمومات قرآن باید عمل بکنیم همه چیز را بگوییم حلال است مگر یک خبر مخالفی که مقطوع الصدوری که مخالف باشد چون خود سید هم قبول دارد خود سید اگر می‌گوید مخالف کتاب را رها کن مخالفهایی که خبر واحد است والا مخالفهایی که مقطوع الصدور است آنها را نمی‌گوید رها کن با این که مخالف کتاب است ولی باید به آن عمل بکنیم چرا؟ برای اینکه اینها را اگر بخواهیم رد بکنیم آن محذور تعطیل احکام لازم می‌آید المقتصر مقتصر یعنی مکتفی یعنی ما باید اکتفا کنیم در تخصیص این وقایعی که هست در تخصیص آیات بر سنت قطعیه تخصیص عمومات معذرت می‌خواهم ما باید اکتفا کنیم اگر بخواهیم این عمومات را تخصیص بزنیم فقط سنت قطعیه. سنت قطعیه یعنی چه؟ یعنی خبر متواتر. یعنی اگر خبر مخالفی داشتیم با قرآن ولی سنت قطعیه بود یعنی مقطوع الصدور بود یعنی متواتربود ما باید به آنها عمل بکنیم پس اگر روایات می‌گوید مخالف کتاب را بگذار کنار مخالفت‌های عام وخاصی خبر واحد مثل یحرم عصیر عنبی آن را می‌گوید بگذار کنار مخالف کتابی که مقطوع الصدور از ائمه است ائمه یقینا فرمودند یحرم بیع سلاح به دشمنان دین، ائمه یقینا فرمودند خرید و فروش شطرنج حرام است اینها ولو مخالف کتاب است کتاب می‌گوید همه چیز حلال است ولی مخالف‌هایی است که باید به آنها عمل بکنیم والا اگر این را هم بگذاریم کنار مثل او لازم می‌آید تعطیل. لذا ایشان می‌فرماید ما عموماتی داریم حکم تمام وقایع ما از آن عمومات می‌توانیم استفاده بکنیم یعنی همه را باید بگوییم حلال است هر چه توی قرآن هست می‌گوید برای ما توی دنیا هر چه هست این آیات برای ما حلال می‌کند باید حکم به حلیت بکنیم مگر، کجا تخصیص می‌خورد آن عمومات؟ آنجایی که آن مخالف ما متواتر باشد مقطوع الصدور باشد حالا آن کدام است آن عمومات؟ آن عموماتی که تمام وقایع را شامل می‌شود و حکم تمام وقایع را می‌گوید چهارتا پنج تا آیه ایشان نقل می‌کند یک: سوره بقره آیه ۲۹ خلق لکم ما فی الارض جمیعا عرض کردم ما همش می‌گوییم خلق عادت کردیم والا آیه قرآن خلق است خلق لکم ما فی الارض جمیعا خوب چه می‌گوید این آیه؟ می‌گوید توی دنیا هر چه هست حلال است تربچه پیازچه سیب هر چه، هر چه توی این دنیا هست غیر آن چهار پنج تا خمر و خنزیر و میته و دم آن چهار پنج تا را بگذار کنار که خود قرآن حلال می‌کند خلق لکم ما فی الارض جمیعا بنابراین توی دنیا هر چه هست برای شما حلال است خوب این عمومات است این برای ما حکم تمام وقایع را بیان می‌کند سوره بقره آیه ۲۹، این یک آیه. آیه دوم آنهم باز سوره بقره آیه ۱۷۳ انما یحرم علیکم المیته و الدم والخنزیر، این آیه، آیه ۱۷۳ بقره ببینید انما دارد یعنی فقط این چندتا حرام است کدام؟ انما حرم علیکم المیته باید دنبالش را هم ایشان بگوید میته و الدم و لحم الخنزیر انما فقط اینها حرام است یعنی چه؟ یعنی غیر این چهار پنج تا هر چه توی دنیا هست حلال است پس بنابراین این هم از عموماتی است که تمام چیزهایی را که ما نمی‌دانیم حلال است یا حرام به برکت این عمومات می‌توانیم بگوییم حکمش توی قرآن است و محکوم به حلیت است این دوتا آیه عامه. و اما آیه سوم سوره انفال آیه ۶۹ این سوره انفال می‌گوید کلوا مما غنمتم، غنمتم یعنی اکتسبتم یعنی توی دنیا هر چه کسب می‌کنید هر چه بدست می‌آورید کلوا بخورید حلال است برای شما طیب و طاهر. البته عرض کردم باز غیر از آن چهارتا. خوب پس بنابراین سیب و تربچه و تمام آشامیدنی‌ها پرتقال و نارنگی و موز اینها چرا حلال است برای اینکه خدا فرموده کلوا غیر از این چهار پنج تا توی دنیا هر چه برای شما هست حلال است پس ما نداریم واقعه‌ای که حکمش توی قرآن نباشد هر واقعه‌ای ما داریم حکمش توی قرآن هست حالا یا بعنوان موافق یا بعنوان مخالف، این سه تا آیه. آیه چهارم سوره بقره آیه ۱۸۵ یرید الله بکم الیسر و لایرید بکم العسر، خدا از شما دین راحتی خدا فرستاده نمی‌خواهد شما به زحمت باشید اگر بنا باشد همه چیز حرام باشد که ما به زحمت می‌افتیم نه لایرید بکم العسر خدا اراده عسر و سختی نکرده یک دین سهل و آسان که پیغمبر هم فرمود بعثت علی الشریعه السمحه السهله خوب این وقتی این شریعت سمحه است و وقتی یسر است که غیر آن چهار پنج تا همه چیز حلال باشد پس توی دنیا غیر از آن چهار پنج تا حرام مسلم هر چیزی را که ما شک کردیم حکمش چیست اگر می‌گفت حلال است وفاقش توی قرآن است اگر می‌گفت حرام است مخالفش توی قرآن است ما دیگه خبری که نه مخالف باشد نه موافق ما نداریم این چهار تا و نحو ذلک سوره انعام آیه ۱۴۵ نحو ذلک را می‌خواهم مثال بزنم قل لا اجد فیما اوحی الی محرما (محرما مفعول لااجد است) علی قائم یطعمه الا ان یکون میته او دما مسفوحا او لحم الخنزیر آیه این است چون یهودی‌ها یک چیزهایی را حرام کرده بودند آمدند از پیغمبر سوال کردند اینها می‌گویند حلال است اینها حرام است ایشان فرمودند لا اجد من که پیدا نکردم لااجد فیما اوحی محرما این حرامهایی که این یهودی‌ها دارند می‌گویند به من چنین حرامی وحی نشده آن که به من وحی شده چیست؟ فقط خمر و خنزیر و دم و میته الا ان یکون میته الی آخر آیه. اینهم یکی از آن عمومات است یعنی دیگه غیر از آن خمر و خنزیر و میته و دم توی دنیا هر چه هست حلال است خلاصه چه شد آقا؟ ما گفتیم سه طائفه داریم موافق مخالف لاموافق لامخالف این آقا می‌گوید نه خیر این آخری نیست هر چه توی دنیا ما داریم حکمش یا برخلافش توی قرآن است مثل یحرم عصیر عنبی یا وفقش توی قرآن است مثل حلیت سیب و تربچه مثلا اینها هم حلال است پس اینکه شما یک طائفه دیگری درست کردید و گفتید سید می‌گوید اینها را هم باید رد کنیم دلیل اخص از مدعاست نه ما چنین اخباری نداریم یا مخالف یا موافق موافقها را سید می‌گوید حجت است مخالفها را هم می‌گوید بیاندازش دور طبق اخبار عرض، دلیل شد مساوی با مدعا. حالا عنایت بفرمایید ایشان می‌فرماید هنوز ان قلت حرفش تمام نشده می‌گوید الاخبار، الاخبار یعنی همین اخباری که یا مخالفش توی قرآن است یا موافقش این اخبار المخصصه لها مثلا یحرم عصیر عنبی الآن این یحرم عصیر عنبی خلافش توی قرآن است تخصیص زده این عمومات را این الاخبار آقا مبتداست این مخالفه للکتاب و السنه خبرش است یعنی این اخبار که به ما می‌گوید یحرم عصیر عنبی که تخصیص می‌زند این آیات را اینها مخالف کتاب است یعنی این خبری که می‌گوید یحرم عصیر عنبی این مخالف کتاب است چرا؟ چون کتاب می‌گوید همه چیز حلال است همه چیز یعنی عصیر عنبی هم حلال است پس این روایتی که می‌گوید عصیر عنبی حرام است مخالف کتاب است وقتی مخالف کتاب شد سید مرتضی می‌گوید این را رها کن دلیلت چیست؟ اخبار عرض، شد مدعا مساوی. ببینید دارد نتیجه می‌گیرد اینجاست که ایشان می‌خواهد بگوید دلیل مساوی با مدعاست می‌گوید اخبار مثلا یحرم عصیر عنبی که مخصص این آیات است اینها مخالف کتاب و سنت است و وقتی مخالف شد سید می‌گوید اینها را طرحش کن دلیلش هم آن اخبار عرض که می‌گوید مخالف را رها کن پس دلیل اخص از مدعا نیست این تمام شد.

این آقای مستشکل یک جمله‌ای این وسط دارد که لزومی نداشت ایشان آن جمله را نقل بکنند ربطی به بحث ما ندارد و آن جمله این است عنایت می‌کنید آقا ما توی قرآن هر چه عموم داریم تخصیص خورده یعنی شما توی قرآن پیدا نمی‌کنید یک عامی باشد یک قانونی باشد تبصره نخورده باشد به لسان امروزی هر قانونی توی قرآن هست یک تبصره به آن خورده هر عامی توی قرآن است توی روایت یک تخصیص زده هر مطلقی توی قرآن هست توی روایات یک تقییدی دارد پس بنابراین تمام عمومات و اطلاقات قرآن تخصیص خورده و تقیید شده یعنی ما توی قرآن عامی مطلقی که تخصیص نخورده باشد نداریم اما توی سنت پیغمبر چرا. توی سنت پیغمبر ما داریم یک عموماتی که به اطلاق خودش باقی تقیید نخورده به عموم خودش باقی است تخصیص نخورده اصلا ربطی به درس ندارد یک کلمه اضافه است این آیاتی که ما خواندیم روایات گفتیم مخصص اینهاست یا اینها اطلاق دارد روایات مقید اینهاست حالا می‌خواهد این وسط یک چیز اضافه هم بگوید که ربطی به کار ما ندارد می‌خواهد بگوید عمومات کتاب غیر از عمومات سنت پیغمبر است عمومات کتاب هیچکدامش سالم نمانده یعنی تمام قوانین کلی قرآن یک تبصره خورده اگر عام است تخصیص خورده و اگر مطلق است تقیید شده ولی توی کلمات پیغمبر داریم ولو ایشان یک عموماتی دارد که تخصیص خورده کل شیء لک حلال این تخصیص خورده اما یک عموماتی داریم توی سنت که به عموم خودش به اطلاق خودش باقی است دو تا مثال النظافه من الایمان این اطلاق، این الآن کلام پیغمبر است دیگر، ما یک مقید برای این پیدا نمی‌کنیم یعنی یک جا ما نداریم بله اینجا نه اینجا را نمی‌توانیم نظافت را رعایت بکنیم نه بابا النظافه من الایمان ببینید از مطلقاتی است که قید به آن نخورده یعنی نداریم النظافه من الایمان مگر اینجا مگر ندارد این از آن عمومات سنت است از مطلقات سنت است که به اطلاق خودش باقی مانده تقییدی نخورده یک مثال هم برای عامش بزنیم لاطاعه لمخلوق فی معصیه الخالق ببینید از آن عموماتی است که تخصیص نخورده می‌گوید انسان نباید برای جلب رضایت مردم معصیت خدا را بکند.

شما یک جا پیدا نمیکنی که بگویند شما بیا دل این آقا رو بدست بیار ولو بر خلاف خداست. پس عنایت کردید اگر به شما گفتن عمومات کتاب خدا و عمومات سنت پیامبر چه فرقی داره میگیم این فرق رو داره در قرآن تمام عمومات و اطلاقات تخصیص و تقیید شده اما تو کلمات و عمومات ائمه داریم دو سه مورد که نه مطلقش تقیید شده و نه عامش تخصیص خورده.

حالا عنایت بفرمایید: ایشون میفرمایند که این اخبار یعنی یحرم عصیر عنبی مخصص این آیات هست کلها یعنی تمام عمومات قرآن تخصیص خورده و همچنین مخصص کثیری از عمومات سنت قطعیه است یعنی اخباری هم ما داریم بیشتر عمومات سنت پیغمبر رو هم تخصیص زده یعنی چی؟ یعنی داریم در عمومات سنت پیامبر یک عموماتی که تخصیص نخورده پس ببینید قرآن تمام عموماتش تخصیص خورده اما عمومات پلام پیغمبر کثیری از آن تخصیص خورده و الا بعضی‌ها به حالت اطلاق و تقیید خودش باقی است. قلت میخواهیم بگیم نه این حرف‌های شما صحیح نیست و دلیل اخص از مدعی است این حرف هاتون هم باطل است آمدین گفتین هر واقعه‌ای حکمش در کتاب خدا هست تا ان شاء الله فردا.

وأمّا أخبار العرض على الكتاب ، فهي وإن كانت متواترة بالمعنى إلاّ أنّها بين طائفتين :

إحداهما : ما دلّ على طرح الخبر الذي يخالف الكتاب.

والثانية : ما دلّ على طرح الخبر الذي لا يوافق الكتاب.

٣ - ما دلّ على طرح ما يخالف الكتاب

أمّا الطائفة الاولى ، فلا تدلّ على المنع عن الخبر الذي لا يوجد مضمونه (١) في الكتاب والسنّة.

فإن قلت : ما من واقعة إلاّ ويمكن استفادة حكمها من عمومات الكتاب المقتصر في تخصيصها على السنّة القطعيّة ، مثل قوله تعالى : ﴿خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً(٢) ، وقوله تعالى : ﴿إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ ... الخ (٣) ، و (فَكُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلالاً طَيِّباً(٤) ، و (يُرِيدُ اللهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ(٥) ، ونحو ذلك ، فالأخبار المخصّصة لها ـ كلّها ـ ولكثير (٦) من عمومات السنّة القطعيّة مخالفة للكتاب والسنّة (٧).

قلت :

مخالفة ظاهر العموم لا يعدّ مخالفة

أوّلا : إنّه لا يعدّ مخالفة ظاهر العموم ـ خصوصا مثل هذه

__________________

(١) لم ترد «مضمونه» في (ظ) و (م).

(٢) البقرة : ٢٩.

(٣) البقرة : ١٧٣.

(٤) الأنفال : ٦٩.

(٥) البقرة : ١٨٥.

(٦) في (ص) ، (ظ) ، (ل) و (م) : «كثير».

(٧) لم ترد «والسنّة» في (ظ) ، (ل) و (م).