بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله و صلی الله علی محمد و آله و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی القیام یوم الدین.
خلاصه ایشون چهار مورد رو به عنوان مقیس علیه ذکر کردن که در اون جهار مورد ما از ثقه مطلب رو میپذیرفتیم. بعد نتیجه گرفتن ما نحن فیه هم مثل همون هاست. نقل اجماع هم لیس الا یکی از اونها. همانطوری که اون چهارتا اگر یک نقل از ثقهی لغوی یک چیزی را تفسیر میکرد قبول میکردیم یا اگر یکی نقل فتاوی تفصیلی میکرد قبول میکردیم یا اگر یک روایت غیر اصطلاحی نقل میکرد قبول میکردیم اینم نقل خبر است و مثل همون هاست قبول کنین.
بعد یک نفر آمده در اون چهارتا میخواهد خدشه کند. میگه ما همون چهارتا هم قبلو نداریم که در اونجا خبر ثقه رو باید بپذیریم. خبر واحد ثقه رو در اون چهار مورد هم قبول نداریم چه برسه که شما ما نحن فیه رو با اون قیاس کنی. سه تا مانع درست کرده مستشکل:
مانع اول: امده گفته اونها یک اصول کلیه است و اصول رو خبر واحد نمیتونه ثابت کنه پس بنابر این اون چهار مورد چون اصول است بنابر این خبر ثقه در اصول بدرد نمیخوره پس این قیاس شما هم باطل است.
جواب: اولا اونا امور جزییه هستن و از اصول نیستن. لغوی میگه معنای کلمه این است یا نقل فتاوی تفصیلی از اصول کلیه نیست و از امور جزییه است. و ثانیا: از اصول هم که باشه اون چیزی که شما شنیدی اصول به خبر واحد نمیشه عمل کرد اصول اعتقادیه است مثل سهو النبی صلی الله علیه و اله به خاطر یه دونه خبر بیاییم بگیم که پیغمبر صلی الله علیه و اله مثل بقیه مردم قابل سهو است. پس بنابر این اصل اشکالتون وارد نیست مانع اول که برطرف شد.
مانع دوم: گفته اینها یک مسائل مستحدثه ایست اینها که معهود نبوده در زمان ائمه علیهم السلام که بگیم در زمان اونها خبر ثقه رو قبول میکردن یا اینها رو قبول نمیکردن و اینها یک امر مستحدثی است و باید از یک چیزهایی شاهد بیارین که در زمان ائمه علیهم السلام بوده و به خبر ثقه عمل میکردن و ائمه علیهم السلام هم رد نمیکردن.
جواب: از امور معهوده نیست و در زمان ائمه علیهم السلام نقل فتوا نبوده و در بقیه موارد از امور معهوده بوده در زمان ائمه علیهم السلام به کتب لغت مراجعه میکردن چون لغت از زمان حضرت صادق علیه السلام بوده است و در دسترس مردم بوده. یا اگر در زمان ائمه علیهم السلام یک نفر میآمد میگفت یهود مذهبش اینه و یا اینکه فلاسفه عقیده شون اینه. اگز ثقه بود دز همون زمان ائمه علیهم السلام هم این مطلب رو ازشون قبول میکردن.
مانع سوم: این امور اربعه فادهاش اختصاصی است برای اوحدی از مردم است و برای بعضیها فایده داره.
جواب: اولا اینا اینجوری نیست که برای اوحدی از مردم باشه. اونا هم فائدهاش عمومی است. خب نقل فتاوی تفصیلی اگر کسی بکند فایدهاش عمومی است. خاصیت فلان مذهب اینگونه است. اینها نفعش عمومی است. ثانیا: اگر یک چیزی فایدهاش محدود است برای یک جمعیتی دلیل نمیشه که از عارف به اون فن بیاد اون مطلب رو بگه ما قبول نکنیم. که مثال زدم به علم هیئت خب این علم یک علم عمومی نیست و یک علم فن خاصی است و نفع عمومی ندارد اگر کسی عارف به این مساله است و در نجوم و اینها وارد است بیاد خبر بده از حجم خورشید یا حرکت آن قبول میکنن.
خب مقتضی موجود موانع هم مفقود کردیم و مطلب ما ثابت شد و با چهار دلیل در بحث اثباتی ثابت کردیم که نقل اجماع اگر کسی برای ما کرد حجت است.
دلیل پنجم: این دلیل اشاره به ایات و روایاتی است که بعدها میخونیم. ما ایات و روایات زیاد داریم که خبر ثقه حجت است مطلقا. میخواهد این ثقه خبر از امور عادی بدهد میخواهد خبر از روایت اصطلاحی بدهد. خب یکی از مصادیق اون ایات همین جا است که مثلا علامه ثقه برای ما نقل اجماع کردن در مسالهای طبق ایات و روایات باید بپذیریم.
دلیل ششم: مقدمات انسداد. مقدماتی داریم که اون مقدمات برای ما هر ظنی رو حجت میکنه. اون مقدمات این است که ما موظیم طبق روایات اخبار شاذه رو بذاریم کنار و به اخبار مشهور عمل کنیم. موافق عامه رو بذاریم کنار به مخالف عامه عمل کنیم. اینا وظیفه هر مجتهدی است خب ما از کجا بفهمیم که این شاذ است اون مشهور است. این مخالف است اون موافق است. جز اینکه رجالیین میگن و خبر میدن این خبر موافق عامه است بذارین کنار و این خبر شاذ است بذارین کنار و اون مشهور است عمل کنین. خب قول رجالی که علم آور نیست از اون طرف ما چارهای نداریم بایذ به این وظیفه عمل بکنیم و از طرفی راه علمی نداریم که یقین صد در صد پیدا کنیم خلاصه سراغ ظن میریم. مقدمه اول در مقدمات انسداد: بر ما لازم است که احتراز کنیم از خبرهای موافق عامه و از خبرهای شاذ. مقدمه دوم: راه علم و علمی مسدود است بر ما و علم صد در صد نمیتوانیم پیدا کنیم. و مقدمه سوم: احتیاط مستلزم عسر و حرج است. اگر هم به شک و وهم بخواییم عمل کنیم درست نیست پس ثبت که باید به ظن عمل کنیم. ااز هر راهیی شما ظن پیدا کردی فلان خبر مشهور است فلان خبر شاذ است به این عمل کن اون رو بذار کنار. یا مثلا در باب خبرین متعارضین ما موظفیم به اعدل و افقه و اوثق و اورع عمل کنیم. خب این رو بایذ از رجالی پرسید. یا مثلا کعب کجاست یا مراد از صعید در تیمم چیست؟ چارهای نیست جز روجوع به قول لغوی. یا مثلا تفسیر کنیم نهج البلاغه رو بدون مراجعه به لغت امکان نداره.
اینا مربوط به موادش بود در هیئات هم همینطور. مثلا میگن وصف مفهوم داره لذا ابی عبیدة تا پیغمبر صلی الله علیه و اله بهش فرمود لی الواجد یحل عقوبته بلا فاصله فهمید که اگر واجد نباشه پوال نداشته باشه نمیشه آبرو ریزی کرد. خب اینها رو باید از استعمال عربیت بفهمیم. اینا هیچکدام مفید علم نیست و مفید ظن است و ما هم چارهای نداریم به این ظنون عمل کنیم ما نحن فیه هم همینطور است و ما خبر نداریم از آرای علما اون علمای هزار سال پیش و عدم اطلاع ما خب اقای علامه زحمت کشیده اون آراء رو در اختیار ما گذاشته نمیگیم مفید قطع است ولی مفید ظن است مثل همون ظنها دیگه. همانطور که به اون ظنها عمل میکنی به خبر واحد عمل میکنی. شما الان زراره میگه قال صادق علیه السلام: یجب صلاة الجمعه. خبرش رو میپذیری و فتوا میدی که نماز جمعه واجب است به همان دلیلی که به خبر ثقه در احکام عمل میکنی به همان دلیل هم به خبر نقل اجماع علامه عمل کن.