بعد دوباره روایت دیگری را شروع کرد آمدند سؤال کردند: یک کسی مسافر بوده قصر عشره هم نکرده نمازش را تمام خوانده این چطور است؟ حضرت فرمودند: ان قرئت علیه آیةُ القصر، اگر آیه قصر را برایش خواندند سوره نساء آیه ۱۰۱، اذا ضربتم فی الارض یعنی سافرتُم، اذا سافرتم لیس علیکم جناحٌ ان تقصرُوا من الصلاة، اگر این آیه را برایش خواندند که مسافر نمازش قصر است این نمازش باطل است چرا؟ چون اگر آیه را برایش خواندند اتمام حجت برایش شده یعنی ظاهر آیه دلالت بر قصر دارد و مع ذلک این تمام خوانده این نمازش باطل است. اما اگر نه این آیه به گوشش نخورده یعنی نمیدانسته این حکم را، عرض کردیم از آنجاهایی است که جاهل به حکم معذور است نمازش صحیح است، این یک روایت.
ـ سؤال:...
ـ آقا آنها که با روایات معلوم میشود، خوب نماز صبح را هم تو قرآن نداریم که دو رکعت است از روایات میفهمیم.
بعد ایشان بلافاصله میگویند یک روایت دیگر هم هست: ان قرئت علیه آیة التقصیر و فسّرت و برایش هم تفسیر شده باشد، اینجا است که اخباری خوشحال میشود میگوید نگاه کنید ما همیشه به شما میگوییم قرآن به تنهایی و مستقلاً حجت نیست تفسیر از معصوم میخواهد به ظاهر قرآن نمیشود عمل کرد مگر این که از ناحیه معصوم تفسیر بیاید، بفرمایید اینجا الان همینطور است. میگوییم آن یکی چرا ندارد؟ میگوید حمل مطلق میکنیم بر مقید، ما اگر یک دلیل داشتیم اعتق رقبةً یک دلیل داشتم اعتق رقبةً مؤمنة، میآیند چه کار میکنند؟ حمل مطلق میکنند بر مقید میگویند آن هم که میگوید رقبة یعنی رقبة مؤمنة، خوب چطور در آنجا حمل مطلق بر مقید میکنیم میگوییم مقصود از آن رقبة رقبة مؤمنه است، اینجا هم حمل مطلق بر مقید میکنیم میگوییم آن یکی اولی هم که ندارد فسّرت به قرینه این که دارد آن مطلق را هم حمل بر این میکنیم میگوییم آن هم ان قرئت علیه و فسّرت. خوب اخباری الان اینجا خوشحال است که از راه حمل مطلق بر مقید به حساب خودش مطلب را ثابت کرده و نتیجه اش این است هم آن روایت و هم این روایت میگوید که اگر میخواهی به ظاهر قرآن عمل کنی باید تفسیر بیاوری والّا اگر تفسیر از معصوم نیاید اصلاً به ظواهر نمیشود عمل کرد.
[جواب مرحوم شیخ به اشکال اخباریون]
خوب ایشان میخواهند حالا امروز جواب بدهند، اولاً: خیلیها حمل مقید میکنند بر مطلق اینطور نیست همه بیایند بگویند حمل مطلق بر مقید بسیاری از محققین حمل مقید میکنند بر مطلق یعنی چی؟ میگویند همان اعتق رقبة کافی است این هم که میگوید مؤمنه، مؤمنه رجحان دارد والّا اگر نبود هم نبود، ببینید حمل مقید شد بر مطلق آنها چه کار کردند؟ حمل مطلق کردند بر مقید یعنی گفتند آن هم که میگوید رقبة مقصود رقبة مؤمنه است و حال آن که همانجا نه خیلیها حمل مقید میکنند بر مطلق میگویند آنی که آن شخص باید جریمه اش را بدهد اعتق رقبة است اعم از این که کافر باشد یا مؤمن. میگوییم پس چرا این دارد مؤمنه؟ میگوید مؤمنة رجحان دارد والّا کسی که روزهاش را بدون عذر افطار کرده باید اعتق رقبة بکند حالا مؤمنه هم نبود نبود طبق آن، میگوییم پس این چرا میگوید مؤمنة؟ میگوید این مؤمنه دلالت بر رجحان دارد آن که لازم است اعتق رقبة است مؤمنه هم نبود نبود. ایشان اینجا همین را میگوید ایشان میگوید اولاً ما از آنهایی هستیم که حمل مقید میکنیم میگوییم این اگر هم فسّرت دارد همان میزان قرئت است تفسیر لازم نیست منتهی چه بهتر که تفسیر هم باشد، اولاً: تمسّک میکنیم به اصاله الاطلاق اوّلی و میگوییم تفسیر لازم نیست بلکه حمل مقید میکنیم بر مطلق و میگوییم اصلاً تفسیر لزومی ندارد این اولاً.
[جواب حلی]
و ثانیا: جواب دوم که جواب حلّی است، جواب این است که این آیه ای که شما خیال کردید فسّرت آن معنا است معنایش آن نیست، واقعا یک دانه روایت را شما دست اخباری بدهید آقا یک جور معنا میکند اما دست شیخ انصاری اصولی که بیفتد اصلاً وضع را به هم میزند، شما نگاه کنید آن آقا چطور خوشحال است حالا بر فرض هم حمل مطلق کردیم بر مقید، باشد یعنی آن هم شد فسّرت، اینها میخواهند بگویند هر آیه ای که شما بخواهی به ظاهرش عمل بکنی باید تفسیر بیاید والّا اگر تفسیر نیاید از جانب معصوم اصلاً نمیشود به ظاهر عمل کرد و حال آن که اصلاً اینجوری نیست این تفسیر به عکس آن تفسیری است که شما میگویید، این تفسیر میگوید اگر میخواهی برخلاف ظاهر عمل کنی تفسیر میخواهد عمل به ظاهر که تفسیر نمیخواهد عمل بر خلاف ظاهر تفسیر میخواهد من اول یک مثال بزنم: الان آن آیه که انَّ المساجدَ لالله لاتدعوا مع الله الهً آخر، یا لاتدعوا مع الله احدً، به نظرم آیه این است. مساجد برای خدا است خوب مساجد این است دیگر وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً به نظرم آیه اینجور باشد، این مساجد خانه خدا است دیگری را با خدا نخوانید. خوب پس ظاهر آیه چیه؟ یعنی این مساجد اینها خانه خدا است تو خانه خدا دیگری را نخوانید. ولی همین را حضرت جواد علیه السلام میفرمایند: مساجد یعنی دو کف دست، آخر چون باید در سجده انسان هفت موضع را بگذارد زمین دیگر دو کف دست و دو انگشت و دو زانو و یک پیشانی، خوب ما میبینیم در آن داستان یحیی ابن اکثم اینجور بود دیگر راجع به این که دست دزد را از کجا باید برید؟ یک کسی تمسّک به آیه وضو کرد گفت از آرنج، یکی گفت از مچ، به حضرت گفتند شما چی میفرمایید ایشان امتناع کردند گفتند نخیر الّا و لابد شما باید بگویید، حضرت فرمودند نخیر از بند انگشتها ببرند این کف دستها بماند. گفتند دلیلتان چیه؟ فرمود المساجدُ لالله، اصلاً دخلی ندارد به این المساجدُ لالله یعنی اینجاها لذا دنبالش هم میگوید لاتدعوا معَ اللهِ احدً، ولی میبینیم حضرت جواد آمده مساجد را با این دو کف دست تطبیق میکند. ببینید الان عمل به خلاف ظاهر تفسیر میخواهد یعنی اگر این کلام حضرت جواد نبود ما چه کار میکردیم؟ میگفتیم آقا مساجد خانه خدا است در خانه خدا کسی را نخوانید، به ظاهرش عمل میکردیم، اما الان میخواهیم به خلاف ظاهر عمل کنیم مساجد را میخواهیم به کف دست تطبیق کنیم این تفسیر میخواهد خوب عنایت کردید یعنی عمل به ظاهر که تفسیر نمیخواهد اگر فرض کنید این فرمایش حضرت جواد سلام الله علیه نبود ما چه کار میکردیم؟ به ظاهر آیه عمل میکردیم میگفتیم آقا تو خانههای خدا دیگران را اسم نبرید دیگران را نخوانید به ظاهر عمل میکردیم ظاهر که تفسیر نمیخواهد، اما الان میخواهیم به خلاف ظاهر عمل کنیم یعنی مساجد را میخواهیم با کف دست تطبیق بکنیم و این برخلاف ظاهر است که عمل به خلاف ظاهر تفسیر میخواهد. حالا اینجا میگوید مانحنُ فیه هم همینجور است در مانحنُ فیه ظاهر آیه میگوید چی؟ میگوید آقا اگر مسافر شدی عیبی ندارد نماز قصر، خوب عیبی ندارد میسازد با این که مکروه است، مباح است، مستحب است، اینها هم عیبی ندارد دیگر مثلاً شما میخواهید بگویید عیبی ندارد راجع به مکروه هم آدم میگوید عیبی ندارد، راجع به مستحب هم آدم میگوید عیبی ندارد، راجع به مباح هم آدم میگوید عیبی ندارد. ما اگر بخواهیم به ظاهر این آیه عمل کنیم معنایش این است که نماز قصر دلخواهی است عیبی ندارد لاجُناحَ اگر مسافرت رفتی میتوانی قصر بخوانی و میتوانی تمام بخوانی ظاهر آیه این است، این عمل به ظاهر که دیگر تفسیر نمیخواهد اما حضرت میفرماید قصر واجب است ببینید ما الان ظاهر آیه که نمیگوید واجب است ظاهر آیه با کراهت و اباحه و استحباب میسازد یعنی اگر فرمایش حضرت صادق نبود این آیه را میگذاشتند جلوی ما چی میگفتیم؟ میگفتیم بابا پرودگار میفرماید اگر مسافرت رفتید عیبی ندارد دلخواه خودتان است میخواهید قصر بخوانید میخواهید تمام، عمل به ظاهرش تفسیر نمیخواهد اما میخواهیم به خلاف ظاهر عمل کنیم یعنی بگوییم نماز قصر واجب است ببینید وجوب برخلاف ظاهر است اگر تو روایت دارد که تفسیر میخواهد یعنی برای رفع ید از ظاهر تفسیر میخواهیم برای عمل به ظاهر که احتیاج به تفسیر نداریم پس آقای اخباری دلت خوش نباشد به این فسّرت، این فسِّرت آنی که شما میگویید نیست، شما میخواهید بگویید باید تفسیر بیاید برای عمل به ظاهر، این این را نمیخواهد بگوید میگوید باید تفسیر بیاید اگر بخواهی برخلاف ظاهر عمل بکنی یعنی ما که الان از این آیه میخواهیم بگوییم نماز قصر واجب است تفسیر میخواهد یعنی رفع ید از ظاهر تفسیر میخواهد عمل به خلاف ظاهر تفسیر میخواهد عمل به ظاهر که احتیاج به تفسیر ندارد. اتفاقا زرارة همین اشکال را کرده به حضرت، یک روزی زرارة و محمد ابن مسلم میخوانیم روایتش را، میآیند سراغ حضرت صادق میگویند: آقا شما همیشه به ما گفتید نماز قصر واجب است، خدا که نفرموده یجِب، خدا فرموده عیبی ندارد اگر مسافرت کردید دلتان میخواهد نماز قصر بخوانید، شما میفرمایید متعین است یجبُ القصر، و حال آن که ظاهر آیه یجبُ ندارد ظاهر آیه این است که عیبی ندارد. آنوقت حضرت چی جواب دادند؛ حضرت فرمودند: این برای اصل تشریع است یعنی این آیه در مقام وجوب و عدم وجوب نیست برای اصل تشریع است چون مسلمانها ذهنشان فقط با نماز چهار رکعتی آشنا بود یعنی ظهر و عصر و عشاء تو ذهنشان بود فقط نمازها چهار رکعتی است آن وقت این آیه آمد گفت نه بابا نماز شکسته هم ما داریم ببینید برای اصل تشریع است یعنی صحبت از وجوب و عدم وجوب نیست اینها خیلی برایشان مستبعد بود که آدم از تو شهرش چهار فرسخ که میرود بیرون نمازش نصف بشود چون که اینها برایشان مستبعد بود آیه آمد گفت نه بابا عیبی ندارد ما تو اسلام نماز قصر هم داریم، خلاصه حضرت دارند جواب زرارة را میدهند و حال آنکه واقعا حق با زرارة است، زرارة آمده اشکال میکند میگوید از آن طرف شما میگویید نماز قصر متعین است واجب است و حال آن که در کلام خدا دارد عیبی ندارد یعنی دلخواهی است شما چطور میگویید واجب است. حضرت چی جواب دادند؟ ببینید تفسیر برای اینجاهاست یعنی حضرت میگویند نه این که همیشه فرمودند واجب است ظاهر آیه هم وجوب ندارد حالا حضرت میخواهند جواب بدهند میگویند این آیه در مقام اصل تشریع است اینها در ذهنشان مستبعد بود که آدم از شهرش چهار فرسخ که برود بیرون نمازش شکسته میشود. این آیه آمده استبعاد را برطرف کند، نه بابا ما در اسلام نماز قصر هم داریم همین، اما دیگر آیا این نماز قصر واجب است یا غیر واجب است آن را باید از دلیل خارج بفهمیم. عنایت کردید پس فسّرت مال چیه؟ برای اراده خلاف ظاهر یعنی ظاهر آیه که به ما میگوید قصر واجب نیست ما میخواهیم اراده وجوب بکنیم برای این اراده خلاف ظاهر اینها احتیاج به تفسیر داریم نه برای عمل به ظاهر. پس نتیجتا
ـ سؤال:...
ـ نخیر آن روایت علی الحدّه دارد که چهار جا اصلاً مخییر است مسافر میخواهد تمام بخواند آن چهار تا حسابش جدا است آن چهار تا در واقع برخلاف قاعده است یعنی اگر نماز مسافر بنا است قصر باشد چهار جا استثناء شده است آن چهار جا مخییر است انسان که تمام بخواند یا قصر بخواند.
حالا عنایت بفرمایید: ایشان میفرماید، جواب دارد میدهد میگوید: حرفها را دیروز زدم اخباری حمل مطلق بر مقید میکند یعنی روایت اولی را هم میگوید فسّرت دارد و بعد دو تا روایتها میشود فسّرت بعد نتیجه میگیرد: پس معلوم میشود عمل به ظاهر قرآن تفسیر میخواهد ایشان میخواهد جواب بدهد: اولاً ما اصاله الاطلاق تمسّک میکنیم یعنی روایت اولی میگوید قُرئت، فسّرت ندارد پس آن را چه کار میکنیم؟ حمل مقید میکنیم بر مطلق میگوییم نه فقط قرائت آیه لازم است دیگر تفسیر لازم نیست مثل همان رقبة مؤمنة البته اگر تفسیر هم باشد بد نیست پس اولاً حمل مقید میکنیم بر مطلق یعنی به حکم اصاله الاطلاق اولی آن فسّرت دومی هم میگوییم لزومی ندارد این اولاً، اینها را دیگر از تو عبارت در بیاورید، او میخواست حمل مطلق بکند بر مقید ما میخواهیم جواب بدهیم که نخیر حمل مقید میکنیم بر مطلق این اولاً، این ولو همان اولاً است، اولاً تمسّک به اصاله الاطلاق میکنیم ما فی باقی الروایات، باقی الروایات کدام است؟ اولی آن اولی که فسّرت نداشت دومی که فسّرت داشت، غرض باقی الروایات آن روایت اولی است که فسِّرت نداشت یعنی اولاً ما تمسّک میکنیم به اصاله الاطلاق در باقی الروایات یعنی چه کار میکنیم؟ یعنی حمل مقید میکنیم بر مطلق این اولاً و ثانیا این انَّ یعنی ثانیا، با این عبارتی که من عرض میکنم خیلی راحتتر است، دو تا جواب داریم میدهیم؛ اولاً: که حمل مقید میکنیم بر مطلق یعنی تمسّک میکنیم به اصاله الاطلاق که توش فسّرت ندارد و میگوییم آن چیه که فسِّرت دارد؟ میگوییم آن مقید هم حمل بر مطلق میکنیم. پس اولاً: ما تمسّک به اصالة الاطلاق اولی میکنیم که کلمه فسّرت ندارد. و ثانیا: المُرادَ من قوله تعالی: لاجُناح علیکم ان تقصُروا و ثانیا: مراد از آن روایات هم که میگوید لاجُناحَ مقصود از تقصیر، اینجا تو حاشیه رفته، مقصود از تقصیر بیانُ انَّ المراد نه این که گفت فسِّرت له، این تفسیر از آیه برای آن شخص برای این است یعنی حضرت باید بیان کنند که مراد از آن تقصُرُ بیان ترخیص در اصل تشریع است یعنی حضرت اینجوری دارند جواب میدهند یعنی حرف من با آیه منافات ندارد آیه اگر نمیگوید وجوب برای این که در مقام تشریع است برای رفع استبعاد است مسلمانها تعجب نکنید نه نماز شکسته هم ما داریم، همین یعنی آیه در مقام این است که ما نماز شکسته هم داریم همین، اما آیا نماز شکسته واجب است یا واجب نیست آن را از ادله دیگر باید استفاده بکنیم مراد از فسّرت این است که حضرت میخواهند بگویند این آیه در مقام اصل تشریع است یعنی ما نماز شکسته هم داریم همین، آن استبعاد آنها را میخواهد از بین ببرد و کونهُ مبنیا علی التخفیف حضرت میخواهند بگویند این نماز قصر بنایش بر تخفیف است خدای متعال بر من منّت گذاشته گفته این امّت تو برای این که به زحمت نیفتند اگر مسافرت کردند ما نمازهایشان را نصف میکنیم که یک قدری راحتتر باشند. فلا ینافی تعین القصر ببینید یعنی اگر آیه نمیگوید وجوب برای این که در آن مقام نیست فقط در مقام رفع استبعاد است که مسلمانها استبعاد ندارد که آدم چهار فرسخ از خانه اش دور میشود نمازش نصف بشود اما استبعاد ندارد آیا واجب است غیرواجب است، آن را باید از دلیل دیگر بفهمیم، ظاهر آیه میگوید واجب نیست ولی از دلیل دیگر میفهمیم که واجب است.
فلا ینافی تعین القصر علی المسافر، منافات ندارد که نماز قصر واجب باشد طبق گفته ائمه، ولی ظاهر آیه که میگوید واجب نیست برای این که در مقام تشریع است. تعین قصر یعنی چی؟ عطف تفسیری، یعنی عدمُ الصحّة الاتمام منهُ یعنی منافات ندارد که نماز تمام صحیح نباشد از مسافر ولو آیه در مقام تشریع است نمیخواهد بگوید چی باطل است و چی غیرباطل اما منافات ندارد که او در مقام تشریع بیاید بگوید وجوب ندارد اما با دلیل خارجی که روایات باشد وجوبش ثابت میشود. و مثل هذه المخالفة للظاهر یحتاجُ الی التفسیر بلا شبهة ببینید آقا ایشان میگوید الان ظاهر آیه میگوید نه قصر واجب نیست آن وقت ما میخواهیم وجوب استفاده بکنیم خلاف ظاهر این خلاف ظاهر احتیاج به تفسیر دارد والّا عمل به ظاهر که احتیاج به تفسیر ندارد،
[داستان محمد بن مسلم و زراره]
بعد داستان زرارة و محمد بن مسلم را میگوید: قد ذکر زرارة و محمد بن مسلم این دو تا آمدند خدمت امام روایتش مفصّل است روایتش را خواستید بنویسید آقا روایت را بنویسید چون خیلی مفصّل است؛ وسائل جلد ۵، صفحه ۵۳۸، این وسائلهای بیست جلدی، حدیث ۲، میخواهید از بحار هم بنویسید بحار جلد ۲، صفحه ۲۷۶، حدیث ۲۶، روایت خیلی مفصّل است غرض این دو نفر زرارة و محمد بن مسلم میآیند خدمت حضرت میگویند آقا شما همیشه میگویید نماز قصر متعین است نماز قصر بر مسافر واجب است، آخر آیه که افعل ندارد یجب ندارد، لاجناح دارد شما از کجا حکم به تعین میکنید؟! آنوقت حضرت میفرمایند: جهتش این است این آیه هم مثل آن آیه است آخر یک آیه دیگر هم داریم در سوره بقره آیه ۱۵۸، که آیه میفرماید: فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ کسی که حج میکند یا عمره میکند عیبی ندارد که طواف هم بکند، و حال آن که حتما واجب است طواف، حضرت میفرمایند اینجا هم مثل آنجا است، آخر آنجا هم داستانش این است: سر کوه صفا و مروه بت بوده این مسلمانها که میخواستند سعی بکنند میگفتند نکند که این شرک باشد. روی خانه خدا چند تا بت بوده اینها ناراحت بودند طواف بکنند میگفتند نکند دور بتها ما داریم میگردیم. آیه آمد گفت نه بابا ناراحت نباشید عیبی ندارد عیبی ندارد طواف کنید ببینید عیبی ندارد یعنی به خاطر این که آنها تو ذهنشان بود که عیب دارد نه که بتها آن بالا بود اینها تو ذهنشان بود که عیب دارد نکند شرک باشد. آیه آمد گفت نه بابا عیب ندارد این منافات ندارد که آیه بگوید طواف عیب ندارد ولی از آنطرف هم طواف واجب باشد.
اینها آمدند خدمت حضرت گفتند شما چطور از این آیه به ما میگویید قصر واجب است و قد ذکر زرارة و محمد بن مسلم للامام علیه السلام: که انّ الله تعالی قال: لیس جناح علیکم، لاجناح در قرآن نیست ایشان لا گذاشتند، لیس البته اول که آیه را نقد کردند غرض این لا همان لیس است. اینها آمدند سؤال کردند که خدا فرموده لیس علیکم جناحٌ عیبی ندارد قصر، لم یقل: افعلوا آیه که افعلوا ندارد شما میگویید حتما حتما واجب است نماز قصر، فاجابَ حضرت همین جواب را دادند حضرت فرمودند: این از قبیل من حجَّ البیتَ او اعتمرَ فلا جناح علیه ان یطّوّفَ بهما عیبی ندارد طواف بکنند کسانی که حج میکنند یا عمره عیبی ندارد طواف کنند بهما یعنی به آن سعی بین کوه صفا و مروه در آنجا بروند طواف بکنند عیبی ندارد دور خانه خدا طواف کنند عیبی ندارد. خوب ببینید و حال آن که طواف واجب است دور خانه خدا، آیه که میگوید عیبی ندارد یعنی آنها در ذهنشان بوده به خاطر این بتها نکند که عیب دارد، آیه آمد گفت عیبی ندارد اما عیبی ندارد آیا واجب است یا واجب نیست آن را باید از دلیل دیگری بفهمیم. حضرت فرمودند: اینجا هم مثل آنجا است چطور در آنجا طواف مسلّمُ الوجوب است اینجا هم مسلّم است که نماز قصر واجب است. اجابَ علیه السلام، بانّه من قبیل قوله تعالی: فمن حجّ البیتَ او اعتمَرَ فلا جناح علیه ان یطّوّفَ بهما، آن وقت عنایت بکنید تا حالا صدر آیه را حضرت استشهاد کرده که بود که جزء آنهایی بود که قولی بود، حالا ذیلش تقریری است یعنی ببینید الان زرارة و محمد بن مسلم به ظاهر آیه تمسّک کردند آقا ظاهر آیه که افعل ندارد میگوید عیبی ندارد، اگر بنا بود واجب باشد باید آیه افعل داشته باشد. آن وقت حضرت اینها را تصدیق کرد گفت بله حق با شما است، این هم از آن جاهای تقریری میشود یعنی حق با شما است ظاهر آیه همین است که شما میگویید الّا این که منافات ندارد آن در اصل تشریع قصر بوده منافات ندارد با وجوب. لذا ایشان میفرماید: هذا این جواب و سؤال اخیر یدلُّ بر تقریر امام لهما یعنی امام امضا کردند آن دو نفر را، در چی؟ فی التعرّض لاستفادة الاحکام من الکتاب که اینها متعرّض استفاده حکم شدند از کتاب گفتند آیه که ظاهرش به ما نمیگوید واجب است از آیه استفاده عدم وجوب کردند. و الدخلُ و التصرّف فی ظواهره، خلاصه حضرت اجازه دادند که اینها دخل و تصرّف بکنند در ظواهر آیه.
خلاصه مطلب آقا این فسرّتی که آقایان اخباریین استفاده کردند اینها خلاصه عنایت بفرمایید ما میخواهیم بگوییم آقا این آقایان عقیده شان این است: عمل به ظاهر تفسیر میخواهد یعنی اگر تفسیر از امام نیاید اصلاً نمیشود به ظاهر عمل کرد. ما میگوییم نه این فسّرت اینجوری نیست عمل به ظاهر تفسیر نمیخواهد عمل برخلاف ظاهر تفسیر میخواهد ظاهر این آیه میگوییم قصر واجب نیست ما اگر بخواهیم بگوییم واجب است تفسیر معصوم میخواهد مثل آن قضیه حضرت جواد سلام الله علیه، اگر کلام ایشان نبود ما آن المساجد را به همین جاها تطبیق میکردیم چون ظاهرش بود، اما الان که میخواهیم که مساجد را به کف دست تطبیق بکنیم این برخلاف ظاهر است عمل برخلاف ظاهر تفسیر از معصوم میخواهد والّا عمل به ظاهر که تفسیر معصوم نمیخواهد.
[بررسی یک حکم فقهی]
پس نتیجتا اگر کسی مسافرت کرد حتما حتما نماز قصر بر او واجب است برخلاف یک آیه الله العظمی که در رساله اش نوشته اینهایی که میروند مشهد یک هفته میمانند تمام نمازهایشان باطل است، این آقا نوشته میگوید هر کس که خلاصه میرود مسافرت باید نمازهایش را همه را تمام بخواند ولو یک روز دو روز هم که میخواهد جایی برود مسافرت نمازهایش را باید تمام بخواند. بهش میگوییم چرا؟ میگوید برای این که آیه میگوید اِن خِفتُم، آخر آیه اینجوری است، دیگر از درس رفتیم بیرون میخواهم یک مطلبی را عرض بکنم و آن این است آیه به ما میگوید چی؟ اذا ضربتُم فی الارض یعنی سافرتُم، لیس علیکم جُناحٌ ان تقصروا من الصلاة ان خفتم، سوره نساء آیه ۱۰۱، میگوید نماز قصر در صورتی است که آدم بترسد یعنی سفرهای ترسناک خلاصه نماز را قصر میکند شما که اینجا با هواپیما میروی مشهد ترسی در کار نیست پس آنجا یک روز، هشت روز، نه روز، هر چی خواستی بمانی نمازت تمام است، خودش هم که میرود یک هفته مشهد بنده خدا نمازش را تمام میخواند. از ایشان سؤال میکنیم چرا؟ میگوید: آیه میگوید ان خفتُم، اگر میترسیدی یعنی سفرهای ترسناک نماز را نصف میکند ما چه ترسی داریم ما هواپیما مینشینیم آنجا هم پیاده میشویم. لذا ایشان میفرماید: این ان اخفتُم چون در آیه هست معنایش این است اگر سفرت ترسناک بود نمازت قصر است سفرهای ما که ترسناک نیست پس نمازهایش تمام است. یک نفر نیست به این آقا بگوید از رفقای ما هم هست حالا شاید راضی نباشند بگویم از رفقا چون ایشان آیت الله العظمی است و من طلبه هستم ولی علی کل حال از رفقای سابقمان است، اگر از ایشان سؤال بکنیم چرا؟ میگوید ان خفتُم، ولی آقا مگر هر جمله شرطیه ای مفهوم دارد؟ اول شما باید این را حسابش را بکنید مگر ما هر جمله شرطیه ای داریم مفهوم دارد؟ ما در خود قرآن تو روایات تو مثالها انقدر جمله شرطیه داریم و مفهوم ندارد، آخر این آقا مفهوم دارد میگیرد میگوید اگر میترسیدید نماز شکسته است، خوب این اگر میترسیدی ازش مفهوم دارد میگیرد یعنی اگر نمیترسیدی نمازت چیه؟ نمازت تمام است. عنایت کردید از آیه دارد مفهوم گیری میکند میگوید نماز قصر اگر بترسی، مفهومش این است که اگر نترسی نمازت تمام است، عرض میکنیم اول مطلب مگر هر جمله شرطیه ای مفهوم دارد ما در قرآن این آیه را داریم: لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً آن سابقها بعضیها میرفتند کنیز میخریدند کنیزها را وادار به زنا میکردند که از این راه پول در بیاورند، آیه آمد گفت لاتکرهُ فتَیاتکم این زنهایی که کنیزهای شما هستند اینها را علی البقاء اکراهشان نکنید اکراهشان نکنید به زنا اگر عفیفه هستند ان اردن التحصّنا، اگر عفیفه هستند وادارشان به زنا نکنید. خوب این مفهوم دارد اگر مفهوم داشته باشد معنایش این است: یعنی اگر عفیف نبودند وادارشان کنید به زنا، درست است این مطلب؟ خلاصه مطلب این آیه اگر بخواهد مفهوم داشته باشد معنایش این است دیگر یعنی اگر این کنیزها عفیف نبودند وادارشان بکن به زنا اگر مفهوم شما بخواهی بگیری هر جمله شرطیه ای را شما بخواهی ازش مفهوم بگیری اینجا را باید این کار را بکنی، پس قرینه داریم ما، پس ما داریم جمله شرطیه که مفهوم ندارد قرینه اینجا هم امام، روایت. یک مثالی الان یادم افتاد شیخ بعدها میزند: مثلاً به شما میگویند اِن رُزقتَ وَلدًا فاختنهاگر خدا بهت پسر داد ختنه اش کن، این مفهوم دارد یعنی اگر خدا بهت پسر نداد ختنه اش نکن، خوب مفهوم ندارد که اینها جمله ای است که بیان احکام میکند میگوید بابا اگر پسردار شدی حکمش این است اگر خدا بهت پسر داد ختنه اش کن، این دیگر مفهوم ندارد یعنی اگر خدا بهت پسر نداد ختنه اش نکن، خوب چی چی را ختنه بکنم یا نکنم سالبه به انتفاع موضوع است. پس اولاً که هر جمله شرطیه ای مفهوم ندارد که این آقا از جمله ان خفتُم آمده مفهوم گرفته میگوید نماز قصر مال آنجاهایی است که آدم بترسد والّا اگر نترسد نماز تمام است، این اولاً. و ثانیا این نماز قصر فقط مال اسلام است جبرئیل به پیغمبر نازل شد گفت یا رسول الله یک هدیه ای برایت آوردم، خوب روایات ما داریم این آقا هم توجه به روایات ندارند، جبرئیل آمد به پیغمبر عرض کرد: یا رسولَ الله هدیه ای برایت آوردم که برای هیچ پیغمبری نبردم. فرموده: چیه؟ عرض کرد: اینها اگر چهار فرسخ برود و بیاید اینها اگر هشت فرسخ ایابا و ذهابا مسافرت بکنند مسلمانها نمازشان نصف میشود. پیغمبر هم به مسلمانها گفت: فاقبلوا هذه الهدیه، این هدیه را جبرئیل برای من آورده شما هم بپذیرید این هدیه را یعنی شما هم هر موقع که مسافرت کردید نمازتان را قصر بخوانید. خلاصه اولاً: این ان خفتم از آن جمله شرطیههایی است که مفهوم ندارد، سیقَت لاجل البیان الحکم. و ثانیا: با زمینه روایات، روایات میگوید اگر چهار فرسخ ایابا و ذهابا مسافرت کردی نمازت قصر است حالا ولو خوف هم نباشد. غرض این آقا این کلمه ان خفتم را گرفته ولش هم نمیکند در رساله اش هم نوشته هر جا هم که نشسته میگوید فقط دلیلش هم همین که ان خفتم در آیه است یعنی آیه نماز قصر را منحصر کرده به سفرهای ترسناک. علی کل حال از این... فعلاً خیلی زیاد است حالا آیت الله العظمی غیر عظمی، ماشاءالله آیت الله العظمی هم که دیگر خیلی است، کارخانه آیت الله سازی هست و همینطور آیت الله العظمی میآید بیرون، غرض این هم یکی از آیت الله العظمیها است که این فتوی را داده است.
[اخذ به ظاهر فعلی]
خوب برویم سراغ مطلب دیگر، تا الان ما آقا چی را خواندیم؟ قولی و تقریری، فعلیش مانده الان، از اینجا میخواهیم فعلی بخوانیم. ایشان میفرمایند که: و من ذلک استشهادُ الامام از این قبیل یعنی از قبیل اخذ به ظاهر فعلی تا الان قولی و تقریری بود و الان میخواهیم فعلی بخوانیم، استشهاد امام به آیات کثیره مثلُ الاستشهاد لحلّیة بعضی النسوان بقوله تعالی: اُحلَّ لکم ماوراء ذلکم این احلّ لکم سوره نساء آیه ۲۴، است اما روایتی که در این مورد هست میخواهید ببینید وسائل، این آیه احلَّ لکم سوره نساء آیه ۲۴، روایتی که حضرت به این آیه استشهاد کردند این است: وسائل جلد ۱۴، صفحه ۳۳۷، حدیث ۱۱، که حضرت میفرمایند، چون آیه قبلیش آقا چند تا زنها را ازدواجشان را حرام میکند ازدواج با مادرتان، ازدواج با خواهرتان، دخترانتان، عمه، خاله، خواهرزاده، برادرزاده، زنهای شوهردارد، اینها را همه را خدا میفرماید حرام است، بعد میفرماید: احلَّ لکم ماوارء ذلکم، خوب حضرت ممکن بود همین مسأله را بگویند، بگویند غیر این چند تا زن ازدواج با همه حلال است یعنی آیه میخوانند یعنی حکم را نمیگویند ایه میخوانند معنایش این است که شما هم خودتان میتوانید از این آیه استفاده بکنید آن چند تا زنی که در قرآن حرمت ازدواجشان ثابت شده آنها را بگذارید کنار دیگر نیایید مرتب مسأله بپرسید با کی میشود ازدواج کرد؟ با کی نمیشود؟ غیر از آن چند تا زنی که در قرآن اسم برده شده با همه ازدواج جایز است. این هم از آنجاهایی است که فعلی است آنهایی که حضرت ازش سؤال میکردند جواب میداد، آنها قولی بود ولی اینهایی که خودشان ابتداءً میخوانند فعلی است، اینجا حضرت میفرمایند: احلَّ لکم ماوراء ذلکم یعنی غیر از آن چند تا زنها ازدواج با همه جایز است.
دوباره در عدم جواز طلاق عبد تمسّک کردند بقوله تعالی: عبدا مملوکا لا یقدرُ علی شیء البته این آیه سوره نحل است آیه ۷۵، ولی اگر روایتش را بخواهید وسائل جلد ۱۵، یعنی روایتی که این آیه در آن استشهاد شده است وسائل جلد ۱۵، صفحه ۳۴۱، حدیث ۲. این شیء نکره در سیاق نفی است یعنی عبد قدرت هیچ کاری را ندارد نه میتواند زن بگیرد نه میتواند طلاق بدهد باید به اذن مولی زن بگیرد به اذن مولی طلاق بدهد، به اذن مولی بخرد به اذن مولی بفروشد، قدرت بر هیچ چیزی ندارد این طلاق یکی از مصادیق شیء است شیء نکره در سیاق نفی است افاده عموم میکند یعنی عبد قدرت بر هیچ کاری مستقلاً ندارد مگر مولایش اذن بدهد. آن وقت به مناسبت حضرت مسأله طلاق را پیش کشیدند که یکی از آن مصادیق شیء است فرمودند: جایز نیست عبد بدون اجازه مولایش عیالش را طلاق بدهد چرا؟ عبدا مملوکا لا یقدرُ علی شیء. دیگر شما نیا سؤال بکن آیا بیع و شراعش چی؟ خوب از این آیه فهمیده میشود یعنی دیگر نیا سؤال کن آیا عبد میتواند مالی را بفروشد مالی را بخرد؟ نه دیگر شیء نکره در سیاق نفی است حضرت طلاقش را استفاده کردند شما هم بیع و شراعش را استفاده بکن احتیاجی به تفسیر معصوم ندارد شما که با این آیه میخواهی بگویی عبد قدرت هیچ کاری را ندارد این دیگر احتیاج به معصوم ندارد.
و من ذلک از همین قبیل است استشهاد برای حلّیت بعضی حیوانات، بقوله تعالی: قل لا اجدُ فیما اوحی الی مُحرّما، این آیه سوره انعام، آیه ۱۴۵ است، اما آن روایتی که حضرت به این آیه استشهاد کردند روایتش را در وسائل ببینید جلد ۱۶، صفحه ۳۲۴، حدیث ۶. داستانش هم این است: آخوندهای یهودیها خیلی از چیزها را حرام کرده بودند بر مردمشان، پیغمبر برای ردّ آن علمای یهود فرمودند لا اجدُ فیما اوحی الی محرّما الّا میتِ و دَمَا مدفوع، آنهایی که خدا فرموده حرام است میت و خمر و خنضیر و اینها است، اینهایی که شما میگویید حرام است لا اجدُ در وحیهایی که به من شده نیافتم این چیزهایی را که شما دارید بر مردمتان حرام میکنید. آن وقت امام صادق هم به این آیه تمسّک کردند استشهاد کردند برای حلّیت بعضی از آن حیوانهایی که آنها حرام کرده بودند به این آیه، لا اجدُ فیما اُوحی الی مُحرّما الی آخر آیه، الی غیر ذلک، غیر ذلک زیاد است مثلاً همان خطبهای که یک روزی خواندم امیرالمومنین میفرماید: استنصحوا بمواضع الله، اِقبلوا نصیحةَ الله، خوب نصیحت خدا کجا است؟ تو قرآنش است، پس معلوم میشود به قرآن انسان میتواند عمل بکند که حضرت فرموده اقبلوا نصیحة الله، ما جالسَ احدٌ عند القرآن الّا و لهُ زیادَ و نقیصةَ، هر کس کنار سفره قرآن بنشیند یک چیزی بهش زیاد میشود یک چیزی از او کم میشود، چی بهش زیاد میشود؟ هدایت. چی از او کم میشود؟ ضلالت، خوب این فرع بر این است که قرآن حجت باشد ما پس کنار قرآن میتوانیم بنشینیم ما جالسَ احدٌ کسی کنار سفره قرآن نمینشیند الّا این که هدایتش زیاد میشود و ضلالتش کم میشود، خوب اینها همه دلیل است بر این که قرآن باید حجّت باشد من مواضع خدا را از کجا بگیرم؟ از تو قرآن است، اقبَلوا نصیحة الله را باید از کجا بگیرم؟ خوب باید قرآن برای من حجّت باشد تا نصیحتهای خدا را گوش بدهم. علی غیر ذلکش هم به اینها میخورد که ظاهرا خطبه ۱۷۵، نهج البلاغه بود آن روزی که عرض کردیم
خلاصه آقا دلیل اول آقایان اخباریین که میگفتند اخذ به ظاهر نمیشود کرد، روایات تفسیر به رأی بود جوابش را دادیم که آنها تفسیر به رأی نیست اصلاً شامل ما نمیشود بعد هم جواب نقضی دادیم ببینید دو سه روز است یعنی سه چهار جلسه ما فقط جواب نقضی خواندیم روایاتی خواندیم که ائمه ما را تحریص و ترغیب میکردند به عمل کردن به ظاهر قرآن، خودشان هم قولاً، فعلاً، تقریرا با این کار موافق بودند. مانده دلیل دومشان که انشاءالله باشد برای روز شنبه.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.