و اما درس امروز: ایشان آقا سه جور عمل به ظن درست میکند خیلی واقعا جامع است دیگر جامع افراد است و مانع اغیار است؛ عمل به ظن سه جور است: یک وقت انسان متعبّد میشود به ظن متعبّد یعنی متدین یعنی به عنوان دین به این ظنّش عمل میکند، ظن پیدا کرده از یک راه غیر معتبری مثلاً که دعا عند الرؤیة الهلال واجب است حالا میخواهد طبق این ظنّش عمل بکند و به عنوان این که خدا فرموده میخواهد عمل بکند این را بهش میگویند عمل به ظن یعنی خلاصه مؤدّای این ظن را حکم الله میداند، الان ظن پیدا کرده از راه غیر معتبر که دعا واجب است ظنش هم ظن غیر معتبر است چون یک وقت ظن معتبر است میخوانیم بعدها ظن معتبر در حکم علم است، نه از یک راه غیر معتبر ظن پیدا کرده به وجوب دعا عند الرؤیة الهلال، حالا میخواهد ملتزم بشود که این حکم الله است یعنی وجوب دعا که مؤدّای این ظن است حکم الله واقعی است. اگر این باشد حرام است مطلقا، مطلقا یعنی چی؟ دیگر ایشان این جهتش را ندارد یعنی چه مطابق با واقع باشد این ظنش چه نباشد، یعنی واقعا هم ممکن است عندالله این دعا عند الرؤیة الهلال واجب باشد ولی کار این حرام است. چرا؟ چون به عنوان دین الله آورده و خبر هم ندارد دین الله است، اگر به این عنوان کسی عمل به ظن بکند حرام است مطلقا چه آن که این مظنونش مطابق با واقع باشد یا بر خلاف واقع باشد، منتهی اگر بر خلاف واقع باشد حرمتش تأکید میشود آخر ما گاهی داریم یک عنوانی که دو جنبه حرمت دارد، یک کسی آب غصبی نجس بخورد، خوب این آب غصبی تنها حرام است آب نجس تنها هم حرام است، این آب الان هم نجس است و هم غصبی است دو تا عنوان حرام دارد. یک کسی ماه رمضان روزهاش را افطار کند بدون عذر حرام است، حالا با شراب افطار کند خوب معلوم است حرمتش تأکید میشود. علی کل حال اینجا هم که این آقا عمل به ظن کرده و ملتزم شده که مؤدّای این ظن حکم الله است این کار یک کار حرامی است ولو این که یعنی اگر معلوم بشود که حرام بوده که دیگر حتما کارش حرامتر است، به خیال وجوب آورده و حال آن که عندالله معلوم شده که مثلاً حرام است. نتیجتا عمل به ظن التزام به این که مؤدّای این ظن حکم الله واقعی است این کار کار حرامی است اعم از این که این ظنش مطابق با واقع باشد یا نباشد، اعم از این که در اثر عمل به این ظن طرح اصل دلیلی بشود یا نشود، چون گاهی آدم در اثر عمل به ظنش یک دلیل معتبری را از دست میدهد یک اصل معتبری را از دست میدهد اگر اینها ضمیمه اش بشود که دیگر مثل آن آب غصبی است نجس میشود، یعنی عنوان حرمتش تأکید پیدا میکند این یک جور. پس جور اول چی شد آقا؟ عمل به ظن یک جورش این است: که آدم ملتزم بشود که مؤدّای این ظن حکم الله واقعی است این کار حرام است مطلقا چه آن که بر وفق واقع باشد چه بر خلاف واقع، چه بر اثر عمل به این ظن یک اصل و دلیل معتبری از بین برود یا نرود، این کار حرام است منتهی اگر معلوم شد خلاف واقع است حرمتش تأکید میشود اگر در اثر عمل به این ظن یک دلیلی یک اصلی از بین رفت حرمتش تأکید میشود این یک جور عمل به ظن است.
قسم دوم عمل به ظن این است که نه ملتزم نمیشود که مؤدّای این حکم الله است میگوید حالا ما میآوریم دیگر ما ظن پیدا کردیم دعا عند الرؤیة الهلال واجب است یا نه، واقعا هم نمیدانم خدا خواسته یا نه احتیاطا میآورم لرجاء درک الواقع، این چطور است؟ این حسَن است با دو شرط، دو شرط کدام است؟ یکی این که معارض نباشد با احتیاط دیگر، یکی هم این که در اثر عمل به این ظن اصل و دلیل معتبری از بین نرود یعنی اگر این دو تا شرط رعایت شد این عمل به ظن عیبی ندارد حسن است، آن اولی چی بود؟ به عنوان دین الله بود این دومی نه لرجاء درک واقع است ما میآوریم این دعا را حرام که نیست بلکه انشاءالله مطابق با واقع در بیاید. اگر اینجوری عمل به ظن بکند این حسنٌ ولی به دو تا شرط: یک شرطش این است که این احتیاطی که دارد میکند رجاء درک واقع احتیاط است دیگر، این احتیاطش معارض نباشد با احتیاط دیگر یک. شرط دوم این است که شرط و دلیلی این وسط از بین نرود یعنی به خاطر عمل به این ظن من، اصل و دلیل معتبر از بین نرود که اگر از بین برود باز این هم حرام است. اگر اوسَق را دارید آقا مراجعه کنید خیلی خوب توضیح داده یا اگر ندارید بحث انسداد را ایشان دوباره خودش توضیح میدهد اوایل صفحه ۱۰۸، با این کتابهایی که دست من است ببینید ایشان تمام این مطالب یا مقداری از اینها را آنجا توضیح میدهند. پس این دو جور عمل به ظن، جور سوم: نه آنجور است نه اینجور، نه ملتزم میشود که این مؤدّایش حکم الله است و نه به عنوان احتیاط و رجاء درک واقع، پس چی؟ همین جوری دیگر همین جوری هوای نفس است یعنی ظن غیر معتبر پیدا کرده به یک چیزی حالا میخواهد طبق آن ظنش عمل بکند، نه نسبت به خدا میدهد که قسم اول بشود، نه احتیاط است که قسم دوم بشود، همین جور روی هوای نفس ظن به یک چیزی پیدا کرده دلش میخواهد طبق آن ظنش عمل بکند، این چطور است؟ این جایز است با آن دو تا شرط یعنی اگر در اثر عمل به این ظن خلاف احتیاطی نشود در اثر عمل به این ظن دلیل و اصلی از بین نرود جایز است. پس چند جور شد عمل به ظن؟ سه جور: حرام، حسَن، جایز؛ حرام مطلقا، حسن با آن دو تا شرط، جایز با آن دو تا شرط، یعنی از این دومی و سومی آن شرایط رعایت نشود آنها هم حرام است. پس عمل به ظن شد سه جور: یک جورش حرام مطلقا هیچ قیدی ندارد، یک جورش حسن به شرط این که آن دو تا شرط رعایت بشود، یک جورش هم جایز به شرط این که آن دو تا شرط رعایت بشود که اگر رعایت نشود همهاش میشود حرام.
حالا عنایت بفرمایید: ببینید آقا اولاً مسألةٌ: اگر زنی حائض است این زن حائض میدانید که نماز نباید بخواند حرام است، مشهور میگویند حرمتش حرمت تشریعی است یعنی اگر یک زن حائض نماز خواند مثل شاربُ الخمر نیست شاربُ الخمر که حرام میکند حرام ذاتی را انجام میدهد، زن حائض اگر هم میگویند نمازش حرام است حرمت تشریعی دارد یعنی امر ندارد نه این که اگر زن حائض نماز خواند مثل شاربُ الخمر است مثل آکلُ الرباء است این عقیده مشهور، ولی بعضیها معتقدند که حرام ذاتی است ما میخواهیم روی این مثال روی این مبنا مثال بزنیم، مبنا درست نیست ولی چون میخواهیم مثال بزنیم روی این مبنا، بعضیها معتقدند که نماز حائض حرام ذاتی است یعنی مثل شرب خمر میماند مثل اَکل رباء میماند، روی این قول حالا میخواهیم مثال بزنیم. زنی را عنایت داشته باشید حائض است و عادتش هم پنج روز است، پنج روز نماز بهش حرام است روز ششم دیگر حالا یا استحاضه یا هر چی دیگر نمازش را باید بخواند، حالا این زن روز ششم هم رؤیت دم کرده روز هفتم روز هشتم همینطور خون را ادامه داده یعنی خلاصه رؤیت دم دارد میکند، به این میگویند ایام استظهار، روی قول مشهور میگویند مستحب است این زن این نمازها را بخواند در این دو سه روز چون احتمال دارد اینها استحاضه باشد و نمازها واجب است حیضش تمام شده، اما روی قول حرمت ذاتی خوب بعضیها گفتند حرام ذاتی است، حالا این زن بگوید نه من ظن به وجوب دارم اینجا میخواهم چه کار کنم؟ رجاءً نمازهایم را بخوانم، میگوییم اگر شما احتیاطا بخواهید نمازها را بخوانید معارض با آن احتیاط است. عرض کردم بنابر حرمت ذاتی، چرا؟ چون تا دیروز که حرمت ذاتی بوده زن حائض نمازش حرام ذاتی است اگر شما بخواهید احتیاطا این نمازها را بخوانید خوب حرام ذاتی اقتضا میکند احتیاطا نخوانی، ببینید الان این زن روی ظن خودش، این خلاصه احتیاطا اگر بخواهد نمازهایش را بخواند احتیاطا، این معارض با آن احتیاط است چون اگر حرام ذاتی باشد احتیاطا نباید بخواند. پس ببینید ما الان گفتیم این زن احتیاطا نمازش را بخواند یعنی رجاءً لدرک واقع ولی به شرط این که معارض نشود با یک احتیاط دیگر، اگر اینجا ما زن حائض را گفتیم نمازش حرام ذاتی است این احتیاطا بخواهد نمازهایش را بخواند معارض است با احتیاط، چون آن احتیاط میگوید بابا حرام ذاتی است نخوانید. پس این که ما میگوییم اگر ظن اینجا رجاءً لدرک واقع عمل به ظنش بکند عیبی ندارد در صورتی که این عمل به ظن احتیاطی معارض نباشد با یک احتیاط دیگری، والّا اگر معارض با احتیاط دیگری باشد نخیر به این ظن نباید عمل بکند.
و اما شرط دوم: شرط دوم این که در اثر عمل به این ظن یک دلیل و اصل معتبری از بین نرود. خوب این الان بخواهد به این ظنش عمل بکند این نمازها را در این دو سه روز بخواند استصحاب از بین میرود، تا دیروز نماز حرمت ذاتی داشته حیض بوده، استصحاب میگوید الان هم حیض است و حرمت ذاتی دارد اگر این بخواهد رجاءً لدرک واقع این نمازها را بخواند استصحاب از بین رفته. پس ببینید آقا ما به شما گفتیم اگر کسی به ظنّش عمل بکند احتیاطا رجاءً لدرک واقع حسنٌ ولی به شرط این که چی؟ معارض نباشد این احتیاطش با احتیاط دیگر که مثالش را زدیم و در اثر عمل به این ظن یک استصحاب معتبری، یک دلیل معتبری از بین نرود والّا اگر برود این عمل به ظن حرام است و همچنین در سومی.
ـ سؤال:...
ـ مثل شرب خمر دیگر، آخر عرض کردیم در مقابل حرمت تشریعی در مقابلش را در نظر بگیرید، زن حائض حرام است نماز بخواند یعنی خلاف شرع کرده یعنی مثل شرب خمر است؟ نه بابا امر ندارد این را میگویند حرمت تشریعی، حرمت ذاتی معنایش این است که ذاتا یک کار حرامی است اما این اگر حرام است به خاطر این حرام است که تشریع است چون تشریع است حرام است، نه این که حرمت ذاتی داشته باشد.
عنایت بفرمایید، ایشان میفرماید والحاصل: انّ المحرّم هو العمل بغیر العلم متعبّدا به، بعضی از کتابها یک واو هم دارد و متدینا که این میشود عطف تفسیری، متعبّدا یعنی چی؟ یعنی متدینا بالظن یعنی یک کسی به غیر علم، غیر علم یعنی ظن، اگر کسی به ظن غیر معتبر عمل بکند آن هم مؤدّایش را به خدا نسبت بدهد متدین بشود که بگوید این دین الله است، اگر کسی عمل به ظن بکند متدینا این قطعا حرام است مطلقا، مطلقا یعنی چی؟ این ندارد اینجا، یعنی چه آن که این مضمونش مطابق با واقع باشد یا نباشد، چه آن که در اثر عمل به این ظن اصل و دلیلی از بین برود یا نرود، حرام است مطلقا، منتهی اگر آنها هم باشد حرمتش شدیدتر میشود مثل آن آب نجس غصبی میشود، آن که حرام است عمل به غیر علم است متعبّدا متدینا و امّا العملُ به من دون
ـ سؤال:...
ـ بله دیگر متعبّدا به غیر علم، چون حالا غیر علم را ما ظن معنا کردیم که راحتتر باشد. عمل به ظن متعبّدا بالظن متدینا بالظن یعنی مؤدّای این ظنش را حکم الله واقعی بداند، دین بداند متدینا به یعنی این ظنی که پیدا کرده به این ظنش متدین بشود یعنی بگوید مؤدّای این ظن حکم الله است. این حرام است مطلقا، که عرض کردم ایشان از عبارتهای بعدی معلوم میشود که این مطلقا حرام است یعنی چه آن که بر خلاف واقع باشد این ظنش و چه موافق با واقع است، چه در اثر عمل به این ظن دلیل و اصل معتبری از بین برود یا نرود، منتهی اگر از بین برود حرمتش تأکید میشود.
و امّا العملُ به یعنی به غیر علم، اگر عمل به ظن بکند من دون تعبّد بمقتضاه: متعبّد نمیشود به مقتضایش یعنی ملتزم نمیشود که مؤدّای این ظن حکم الله است. خوب این چند جور است: فان کان لرجاء ادراک الواقع، پس یک جورش را گفتیم عمل به ظن متدینا این حرام است مطلقا. برویم سراغ قسم دوم اما اگر تدین نبود لرجاء درک الواقع این را میگویند احتیاط، یعنی به این ظنش عمل میکند احتیاطا لرجاء درک الواقع، فهو حسنٌ اولی حرام بود مطلقا دومی حسن است مادامی که یعنی مادامی که دو تا شرط رعایت بشود با این دو تا شرط حسن است والّا اگر این دو شرط رعایت نشود در این صورت هم حرام است، کدام است: یکی لم یعارضه احتیاط آخر یعنی این عمل به ظنّش معارض با احتیاط دیگر نباشد آن زن حائض فراموش نشود، حرمت ذاتی هم فراموش نشود، فرض کنید نماز زن حائض حرام ذاتی است، اگر این ظنّ به وجوب نمازش پیدا کرده حالا میخواهد رجاء لدرک الواقع تو این دو سه روزه نماز بخواند، این احتیاط را نکند چرا؟ برای این که اگر احتیاط کند این نمازها را بیاورد معارض است با احتیاط این که چون حرام ذاتی است و حرام ذاتی را احتیاطا نباید بیاورد. پس شرط اول این است: لم یعارضهُ یعنی با این احتیاطش احتیاط دیگری معارضه نکند. او بعضی از نسخهها واو دارد آن غلط است نسخه جامعه مدرسین درست است این هم درست است، شرط دوم: او لم یثبت یا این که ثابت نشود من دلیل آخر وجوبُ العمل علی خلافه، ثابت نشود از دلیل دیگری که باید عمل میکرد بر خلاف این ظنّش، کما لو ظنّ الوجوب الان این خانم گمان دارد که این دو سه روزه نمازش واجب است، و حال آن که استصحاب میگوید حرام است، تا دیروز که حرام بود حرمت ذاتی داشت نمیداند الان هم این خونها حیض است که حرمت ذاتی داشته باشد، اینجا الان بخواهد استصحاب را یعنی بخواهد عمل به ظن بکند این استصحاب از بین میرود. ظنّ الوجوبَ و حال آن که استصحاب اقتضای حرمت میکند، اگر اینجوری شد اتیان به این فعل حرام است و ان لم یکن علی وجه التعبّد، ببینید ولو قسم دوم است احتیاطا دارد به ظن عمل میکند اما این عمل به ظن احتیاطی معارض با یک احتیاط دیگر است باعث میشود یک دلیل استصحاب معتبری از بین میرود. اولی مطلقا حرام بود، دومی اگر این شرایط نباشد حرام است، والّا اگر این شرایط رعایت بشود احتیاطش حسن است. لذا میفرماید آن قسم دوم هم که برای رجاء درک واقع است و ان لم یکن علی وجه التعبّد ولو بر وجه تعبّد و تدین نیست احتیاط است، رجاء لدرک واقع است اما چون آن دو تا شرط نیست این هم میشود حرام. بله اگر این دو تا شرط رعایت شد این دومی میشود حسن. پس تا اینجا دو جور عمل به ظن به عنوان تعبّد مطلقا حرام، عمل به ظن احتیاطا لرجاء درک واقع هو حسن با رعایت دو تا شرط والّا آن دو تا شرط رعایت نشود این قسم دوم هم مثل قسم اول حرام است.
و ان لم یکن؛ برویم سراغ سومی: لم یکن لرجاء درک الواقع، یعنی چی؟ یعنی نه اولی و نه دومی نه مثل اولی است که متعبّدا به دین الله بیاورد، نه مثل دومی است که به ظنش احتیاطا عمل بکند روی بی موالاتی روی خواسته نفسش میگوید من ظن پیدا کردم دعا عند الرؤیة الهلال واجب است میخواهم بیاورم. میگوییم به عنوان دین، میگوید نه من به این کارها کار ندارم، به عنوان احتیاط، میگوید نه من به آن عنوان هم کاری ندارم همین جوری دلم میخواهد بیاورم، این قسم سوم است. این قسم سوم جایز است نه مثل اولی حرام است نه مثل دومی حسن است جایز است باز با آن دو تا قید یعنی جوازش باز مشروط است به این که یک اصل و دلیل معتبری از بین نرود که اگر آنها از بین برود باز این سومی هم جواز ندارد. پس وارد سومی شدیم:
ـ سؤال:...
ـ خیلی با هم فرق دارد، این کار جایز است یعنی اگر شما بکنید فعل حرام پایت نمینویسند، اما حسن یعنی کار راجحی است دیگر حسن یعنی کار راجح، جواز یعنی در عین اینکه مرجوح است ولی در عین حال جایز است خلاف شرع نیست، ولی آن حُسن دارد به شما ثواب میدهند.
ایشان میفرماید: و ان لم یکن، رفتیم در قسم سوم اینها تکه تکه از هم جدا بشود، و ان لم یکن لرجاء درک الواقع یعنی نه برای استناد به دین الله است که اولی باشد، و نه به عنوان احتیاط و رجاء درک واقع است که دومی باشد این سومی است یعنی خلاصه روی بیموالاتی روی هوای نفسش دلش میخواهد به این مضنون الوجوبش عمل بکند، نه به عنوان تشریع کاری دارد نه به رعایت درک واقع کاری دارد. اینجا هم باز دو جور است اگر آن شرایط رعایت شد جایز است ولی اگر آن شرایط رعایت نشد اینجا جوازش هم از بین میرود هر سه قسمش میشود خلاصه حرام. لذا میفرماید اگر برای رجاء درک واقع، خوب بود این را هم اضافه میکرد یعنی نه به عنوان تعبّد بود و نه به عنوان رجاء درک واقع، ان لزم منه اگر از این عمل به ظن قسم سوم طرح اصلی لازم بیاید کدام اصل؟ اصلی که دلّ الدلیل علی وجوب الاخذ به حتّی یعلم خلافه، استصحاب اینجوری است استصحاب از آن اصولی است که ما دلیل داریم بر اعتبارش آنقدر من باید به این استصحاب عمل بکنم تا خلافش یقینا ثابت بشود اینجا که خلافش ثابت نشده، اگر با این عمل به ظن من باعث بشود یک اصلی از بین برود، چه اصلی؟ اصلی که دلالت دارد بر وجوب اخذ به آن اصل تا علم به خلافش پیدا بکنیم، اگر لزم این چنین چیزی کانَ محرما این قسم سوم هم عین قسم اولی که حرام بود مطلقا این هم با این قید، چرا؟ لانّ فیه در این عمل ظن قسم سوم، طرح اصل واجب است یعنی اصل واجب العمل به خاطر عمل به ظن این آقا از بین رفت. کما فی ذکر، من مثال الظنّ بالوجوب علی خلاف استصحاب، همان مثالی که الان زد. میگوید الان استصحاب میگوید این کار حرام است، امّا این آقا ظن به وجوب پیدا کرده، خوب الان بخواهد عمل به این ظنش بکند استصحاب معتبر قهرا از بین میرود، اینجا هم حرام است. و ان لم یلزم اما نه، تو این قسم سوم که خلاصه نه برای تعبّد است نه برای احتیاط است ولی چیزی لازم نمیآید یعنی لم یلزم منه طرح دلیل یا اصلی جاز، پس ببینید حرام، حسن، جواز، حرام مطلقا، حسن و جواز با آن دو تا شرط که اگر آن دو تا شرط رعایت نشود تمام اقسامش میشود حرام، اگر لازم نیاید مخالفت اصل و دلیلی، جاز العمل کما لو ظنَّ، مثلاً
ـ سؤال:...
ـ بله دیگر همان شرایط، عرض کردم دو تا شرط را گفت دیگر ایشان، اینجا هم همان است خلاصه همانطور که حُسنش مربوط به رعایت آن دو تا شرط است جوازش هم همین جور. چون گفته حالا دیگر تکرار نمیکند.
ایشان میفرماید مثلاً یک چیزی را در نظر بگیرید مثلاً دفن میت منافق: نمیدانم مثل مسلمانها واجب است یا مثل کفّار حرام است؟ خوب دَوَران امر است بین محذورین، ولی من ظنّ به وجوب پیدا کردم از یک راه غیر معتبری، حالا میخواهم طبق این ظنم عمل بکنم، بکن عیبی ندارد چرا؟ برای این که استصحابی از بین نمیرود آن قبلی استحساب از بین میرفت اما در اینجا که لم یلزم یعنی در قسم سوم علم به ظن لازم نمیآید مخالفت طرح و دلیل مثل این که ظن به وجوب چیزی پیدا کرده که مردّد بین وجوب و حرمت است این دفن میت منافق یا واجب است یا حرام است، ولی من ظن به وجوبش پیدا کردم. خوب دفن بکن طبق ظنت عمل بکن، طوری هم نمیشود نه یک دلیلی از بین رفته نه یک استصحابی از بین رفته، فانَّ الالتزام خوب در این صورت اگر ملتزم بشود به طرف وجوب یعنی ظن به وجوب پیدا کرده حالا ملتزم شده نه به عنوان دین الله یعنی ملتزم شده طبق ظنش عمل بکند، ولی لا علی انّه حکم الله المعین به عنوان این که حکم الله وجوب دفن میت منافق است، نه همین جوری دلش میخواهد این کار را بکند، اینجا میشود جایز و عیبی ندارد. لذا میفرماید: جازَ، پس خوب عنایت کردید سه جور عمل به ظن شد: عمل به ظن به عنوان این که دین الله است حرام مطلقا هیچ قیدی ندارد، به عنوان احتیاط و رجاء درک واقع یا نه به آن عنوان و نه به این عنوان همین جوری روی هوای نفس، در این دو صورت اگر آن شرایط نبود یکیش حسن است و یکیش جایز است ولی اگر آن شرایط رعایت نشد این دو قسم هم مثل قسم اول همش میشود محکوم به حرمت.
لکن، خوب ایشان میگوید ما گفتیم این قسم سوم عمل به ظن قسم سوم عیبی ندارد ولی در حقیقت این اسمش عمل به ظن نیست این را انشاءالله دو سه روز دیگر میخوانیم آقا سطر اول صفحه ۳۳، آنهایی که این کتابها دستشان هست ببینید حقیقتُ العمل بالظّن هو الاستناد واقعا حقیقت عمل به ظن آن قسمت اولی است ما سه جورش کردیم جور اولش چی بود؟ به استناد حکم الله، ایشان در صفحه ۳۳ سطر اول، میفرمایند عمل به ظن حقیقتا آن استناد به ظن است و هو الالتزام به کون مؤدّا و حکم الله، ما الان گفتیم این قسم سوم عمل به ظن عیبی ندارد ولی این مسامحه است یا آن دومیش هم مسامحه است ما گفتیم عمل به ظن در قسم دوم عیبی ندارد، عمل به ظن در قسم سوم عیبی ندارد اگر آن شرایط رعایت بشود ولی در حقیقت این اسمش عمل به ظن نیست، عمل به ظن معنای حقیقیاش چیه؟ قسم اول است که آن هم حرام است، پس ولو ما سه جور عمل به ظن درست کردیم ولی معنای حقیقی عمل به ظن همان اولی است پس نتیجتا چی میشود آقا؟ عمل به ظن حرام است به عنوان تعبّد به دین الله، آن دو قسم دیگرش اگر میگوییم حسن است یا جایز است حقیقتا عمل به ظن نیست چون عمل به ظن آن است که استناد داشته باشد که این عبارت هم این است صریح ببینید حقیقتُ عمل بالظنّ این قسم اول است، هو الاستناد الیه فی العمل و الالتزام بکون مؤدّاهُ حکم الله فی حقه، ایشان میفرماید ما گفتیم این سومی و دومی عیبی ندارد عمل به ظن لکن فی تسمیة هذا عملاً بالظن مسامحة، ما گفتیم عمل به ظن در این قسم سوم عیبی ندارد گفتیم عیبی ندارد ولی واقعا عمل به ظن اسمش نیست، عمل به ظن حقیقتا آن است که آن قسم اول باشد. و کذا، کذا یعنی قسم دوم، قسم دومش هم همین جور قسم دوم عمل به ظن بود روی احتیاط آن هم اسمش عمل به ظن نیست. خلاصه آقا ما قسم دوم و سوم را که به شما گفتیم جایز است و حسن است اگر خوب دقت کنید اسمش عمل به ظن نیست آنی که عمل به ظن است قسم اول است که آن هم مطلقا حرام است. و کذا فی تسمیة الاخذ به و همچنین قسم دوم، این قسم سوم بود، تسمیه هذا یعنی قسم سوم، اسم گذاری این قسم سوم را عمل به ظن بگوییم این مسامحه ای است و کذا قسم دوم تسمیه اخذ به غیر علم از باب احتیاط، این احتیاط همان رجاء درک واقع است، تمام شد. و بالجملة، خلاصه آقا این سه قسم را دوباره ایشان میخواهد تکرار بکند وسوسه دارد که نکند آقایان متوجه نشدند دوباره میخواهند تکرار بکنند هر سه قسم پراکنده بود میخواهند در عرض دو سه خط همه را تکرار بکنند.
و بالجملة عمل به ظن اذا لم یصادف الاحتیاط یعنی لم یکن لرجاء درک واقع، اشاره به دومی است
ـ سؤال:...
ـ خوب بله احتیاط ضد تشریع است، همان است یعنی رجاء درک واقع همان احتیاط است، منتهی میگوییم عیبی ندارد تشریع هم نیست به شرط این که آن دو تا شرط رعایت بشود.
خلاصه مطلب: عمل به ظن اگر قسم دوم نباشد ببینید لم یصادف میخورد به آن رجاء یعنی اگر عمل به ظن مصادف با احتیاط نباشد، چون اگر مصادف با احتیاط باشد یعنی رجاء درک واقع باشد گفتیم حسن است اما اگر نه در وجه درک واقع نبود یعنی قسم دوم نبود چی بود؟ یا قسم اول یا قسم سوم، قسم اول و قسم سوم هر دو حرام است اگر آن شرایط رعایت نشود و حسن است و جایز اگر آن شرایط رعایت بشود. غرض این لم یصادف الاحتیاط اشاره به قسم دوم است این آقایی که عمل به ظن میکند اگر لرجاء درک واقع نباشد یعنی احتیاط نباشد، خوب نباشد دو جور است دیگر ولی یا سومی اگر لرجاء درک واقع باشد که خیلی خوب است حسن است، ولی اگر آنجوری نبود اولی بود یا سومی بود اینها هر دو با رعایت آن شرایط عیبی ندارد بدون رعایت آن شرایط حرام است. اگر عمل به ظن بر وجه دوم نبود این محرمٌ، حالا محرمٌ دو تا فرد دارد اذا وقع علی وجه التعبّد قسم اول یک وقت اینجایی که به رجاء درک واقع نیست به عنوان به تعبّد و تدین است، این حرام است سواء، این سواء همان مطلقٌ است که من در آن بالا گفتم نداشت اینجا مطلقا را هم آورده، یعنی مطلقا حرام است مطلقا یعنی چی؟ یعنی اگر عمل به ظن بکند تعبّدا چه مستلزم طرح اصل و دلیلی که موجود است در مقابل این ظن آن طرح بشود یا نشود در هر صورت حرام است منتهی اگر طرح اصل و دلیل بشود حرمتش تأکید پیدا میکند. و اذا وقعَ علی، رفتیم سراغ سومی ببینید دومی عیبی ندارد اما اگر دومی نبود یا اولی است یا سومی اولی باشد مطلقا حرام است ولی اگر سومی باشد حرام است اذا استلزمَ یعنی سومی حرام است اگر مستلزم طرح اصل و دلیل باشد لذا میفرماید سومی حرام به شرط این که مستلزم طرح چیزی باشد که مقابل این ظن است که بیان است از اصول و ادله معلوم وجوب العمل بها، تا اینجا آقا اصل اوی ما تمام شد ما تأسیس اصلمان این بود اصل اولی یعنی قاعده اولی اقتضا میکند که بگوییم عمل به ظن حرام است. تا این که بعدها با ادلّه بعضی از ظنون را بگوییم عیبی ندارد.