الرابع: تنبیه چهارم: این تنبیه است یعنی از اینجا که صفحه ۱۴، است تا صفحه ۲۴ این ده صفحه ای که مانده اینها همه مَن تَبَعِ این تنبیه چهارم است.
[علم اجمالی]
بسیار بحث مهمی هم هست بحث علم اجمالی است، اولاً این معلوم بشود تا وارد کتاب نشدیم. ما خیلی تو زبانمان شایع است میگوییم علم اجمالی، علم تفصیلی، واقعا اگر بخواهد آدم صحیح حرف بزند این غلط است منتهی ایشان میگوید معلوم بالاجمال معلوم بالتفصیل، ما میگوییم چی؟ میگوییم بابا علم اجمالی داریم نمیدانم قبله اینطرف است یا آنطرف است؟ یک نماز به اینطرف میخوانم یک نماز به آنطرف میخوانم علم اجمالی پیدا کردم که نماز را رو به قبله خواندم، ما هی میگوییم علم اجمالی، علم تفصیلی رو اصطلاح یک کمی بخواهیم حرف بزنیم این غلط است باید بگوییم معلوم اجمالی، معلوم تفصیلی چرا؟ برای اینکه علم بسیط است العلمُ هو الصورةُ الحاصلةُ فی الذهن، علم آن صورتی است که تو ذهن شما میآید، علم امر بسیط است آن صورت ذهنیه که شما این دیگر اجمال و تفصیل ندارد. پس ما اگر میگوییم علم اجمالی، علم تفصیلی، یعنی اجمال و تفصیل را صفت میگیریم برای علم غلط است برای اینکه آنها صفت علم نیستند علم امر بسیط است امر بسیط دیگر اجمال و تفصیل ندارد پس چی باید بگوییم؟ باید بگوییم معلوم اجمالی، معلوم تفصیلی چون اجمال و تفصیل صفت متعلّق علم است. ببینید معلوم چی است؟ معلوم آن چیزی است که علم من به آن تعلّق میگیرد، اجمال و تفصیل مال علم نیست علم امر بسیط است مال چی است؟ مال آن معلوم است یعنی آن چیزی که علم من به او تعلّق میگیرد.
یک خرده عبارت اصطلاحی تر بخواهیم حرف بزنیم این اجمال و تفصیل وصف به حال موصوف نیست وصف به حال متعلّق موصوف است. دوباره عبارت را میگویم تا با مثال روشن بشود این اجمال و تفصیل وصف به حال موصوف نیست، وصف به حال متعلّق موصوف است.
من دو تا مثال بزنم تو صمدیه بود یادم میآید این مثال را دارد. یک وقت شما میگویید زیدٌ کریمٌ، این کریمٌ وصف به حال موصوف است. یعنی زید این صفت را دارد و کریم است، الان این کریم وصف است به حال موصوف. اما یک وقت شما میگویید زیدٌ کریمٌ الاب زید بابایش کریم است این کریم دیگر وصف به حال موصوف نیست وصف به حال متعلّق موصوف است که باباش باشد، روشن شد. پس زیدٌ کریمٌ، کریمٌ وصف به حال موصوف است. اما زیدٌ کریمٌ الاب آن کریم دیگر وصف موصوف نیست وصف متعلّق موصوف است یعنی بابای زید اینجا هم همینجور است این اجمال و تفصیل وصف به حال موصوف نیست یعنی وصف علم نیست چون علم اجمال و تفصیل ندارد وصف به حال متعلّق موصوف است یعنی اجمال و تفصیل صفت است برای آن چیزی که علم به آن تعلّق میگیرد که معلوم باشد.
پس بنابراین ابتدائا خواستم عرض بکنم این را که ایشان اینجا صحبت از معلوم میکنند به این نکته خواستند خلاصه ما را متنبه کنند: الرابع اینکه أنّ المعلوم اجمالاً ببینید نمیگوید علم اجمالی المعلومُ اجمالاً هل هو کالمعلوم بالتفصیل آیا علم اجمالی مثل علم تفصیلی هست فی الاعتبار ام لا؟
[علم تفصیلی، علم اجمالی، شک بدویه]
عنایت کنید آقا ما یک علم محض داریم، یک جهل محض داریم، یک علم مشوب به جهل داریم، سه چیز است دیگر. علم محض: یعنی علمی که جهل در آن نیست. جهل محض: یعنی جهلی که علم در آن نیست. اما یک علمهایی هم داریم که مشوب به جهل است. پس ما سه چیز داریم علم محض، جهل محض، علم مشوب به جهل. علم محض مثل چی؟ مثل علم تفصیلی، علم تفصیلی علم محض است الان من علم دارم این ظرفی که اینجاست نجس است خوب این چه علمی است؟ علم تفصیلی است دیگر یعنی من علم دارم تفصیلاً شکی درش نیست الان دست خونی زدم تو این لیوان آب، من الان علم تفصیلی دارم که این ظرف نجس است، پس این شد علم محض جهلی در کار نیست. یک وقت جهل محض است علم تو کار نیست یک لیوان آب تو حیاط است تو صحن حرم حضرت معصومه سلام الله علیها است حالا نمیدانم آیا این لیوان آب پاک است یا نجس است؟ دیگر علمی تو کار نیست جهل محض است. اینی که این لیوانی که من دست خونی زدم توش علم محض است که نجس است، آن ظرفی که مثلاً ظرف عمومی آبخوری است حالا من نمیدانم آیا کسی دهانش پاک بوده، نجس بوده این خورده یا نه؟ این جهل محض است. یک وقت هم نه علم مشوب به جهل است، دو تا ظرف داریم اینجا یکی اش یقینا پاک است یکی اش یقینا نجس است اینجا نمیدانم کدام است این علم مشوب به جهل است یعنی در عینی که علم دارم یک نجسی اینجاست اما جهل دارم که آیا این است یا این است؟ آنجایی که علم محض است آنجا را بهش میگویند علم تفصیلی، علم محض را میگویند علم تفصیلی. جهل محض را میگویند شبهه بدویه یعنی آنجایی که نمیدانم این لیوان آب پاک است یا نجس است علمی تو کار نیست به این میگویند شبهه بدویه یا شک بدوی فرقی نمیکند این سومی را میگویند علم اجمالی. پس ببینید علم محض اسمش علم تفصیلی است، جهل محض اسمش شبهه بدویه است، علم مشوب به جهل اسمش علم اجمالی است. یک وقت من علم دارم این ظرف نجس است این میشود علم محض یعنی معلوم به تفصیل است نجاستش. یک وقت جهل محض است نمیدانم این لیوان پاک است یا نجس است علمی در کار نیست به این میگویند شبهه بدویه، یک وقت دو تا ظرف اینجا است یکی اش نجس است، یکیاش پاک است من خبر ندارم علم دارم یک نجاستی هست اما جهل دارم که آیا این است یا این است به این میگویند علم اجمالی. پس ما سه تا عنوان داریم: علم تفصیلی، علم اجمالی، شک بدویه.
خوب علم تفصیلی که حکمش روشن است منی که الان با دست خونی زدم تو این لیوان علم تفصیلی دارم نجس است حکمش روشن است دیگر حکمش چی است؟ یجبُ الاجتناب، این معلوم است. جهل محض هم حکمش روشن است، شبهه بدویه حکمش چی است؟ اصالة الطهارت شما که نمیدانید این لیوان پاک است یا نجس است با اصالة الطهارت میگویید پاک است. پس علم محض حکمش روشن است، جهل محض هم حکمش روشن است، میماند چی؟ علم مشوب به جهل علم اجمالی آیا این را ملحقش بکنیم به علم تفصیلی یا ملحقش بکنیم به شک بدوی؟ مشهور ملحقش کردند به علم تفصیلی، گفتند چطور اگر یک دانه ظرف نجس داشتی حکمش یجب الاجتناب است اینجا هم که دو تا ظرف دارید یک دانه اش نجس است نمیدانی کدام است این ملحق به علم تفصیلی است علم است دیگر، اگر آن علم است این هم علم است منتهی آن علم تفصیلی است این علم اجمالی است پس به قول مشهور این شکت یعنی علم اجمالی ملحق است به علم تفصیلی.
اما مرحوم مجلسی ملحقش کرده به شک بدوی. دقت کردید اربعین صفحه ۵۸۲، اربعین مرحوم مجلسی چند سال پیش من پیدا کردم، اربعین مرحوم مجلسی صفحه ۵۸۲، و هذا هو الاقوی این را پیدا کنید اگر اربعین را دارید صفحه ۵۸۲، را ببینید هذا هو الاقوی همین را میگوید. پس داریم اختلافها را میگوییم علم تفصیلی حکمش روشن است وجوب اجتناب. شک بدوی هم حکمش روشن عدم وجوب اجتناب. این علم اجمالی که مشوب به جهل است آیا این ملحق به کدام است؟ مشهور میگویند ملحق است به آن علم تفصیلی چطور اگر علم تفصیلی داشتیم یک ظرف نجس است وجوب اجتناب داشت اینجا هم برای شما این علم اجمالی تنجیز تکلیف میکند این ملحق به آن علم است دیگر همانطوری که آن علم بود حکمش وجوب اجتناب بود این هم علم است حکمش وجوب اجتناب است. ولی مرحوم مجلسی میگوید نه، ملحق به شک بدوی است چطور شک بدوی تکلیف نمیآورد آن لیوانی که نمیدانی پاک یا نجس است حکمش طهارت بود تکلیف برای شما نمی آورد اینجا هم که یک دانه اش نجس است مثل جهل است چرا؟ چون آن جهل است و این هم جهل است. مشهور میگویند آن علم است این هم علم است علمش را نگاه میکنند. مرحوم مجلسی جهلش را نگاه میکند میگوید آن جهل است اجتنابی ندارد این هم جهل است.
ـ سئوال:...
ـ حالا باشد دیگر فعلاً محصوره داریم میگوییم غیر مقصوره که انشاءالله چند ماه دیگر، یا یکی دو سال دیگر. علی کل حال فعلاً شبهه محصوره یکی از این دو تا یکی از این ده هزار تا را کاری نداریم یک وقت هست علم اجمالی داریم یکی از این ده هزار تا نجس است آن شبهه محصوره است آنجا احتیاطش لازم نیست نه شبهه محصوره یکی از این دو تا.
خوب تا اینجا معلوم شد آقا ما عقیدهامان ما اصولی هستیم عقیدهامان این است که علم اجمالی ملحق به علم تفصیلی است یعنی همانطوری که علم تفصیلی تکلیف می آورد علم اجمالی هم تکلیف میآورد مثل مرحوم مجلسی نیستیم که بیائیم بگوئیم نه مثل شک بدوی است و برای ما تکلیف نمیآورد، خیلی خوب حالا که حرف اصولیین را قبول کردیم که تکلیف می آورد علم اجمالی ملحق به علم تفصیلی است برای ما تکلیف میآورد آیا چه تکلیفی میآورد؟ باز اینجا اختلاف است دقت کردید اختلاف دوم شد. اختلاف اول این بود که آیا این مثل علم تفصیلی تکلیف آور است یا مثل جهل تکلیف آور نیست؟ قبول کردیم که تکلیف آور است بیاییم سراغ نزاع دوم، حالا که قبول کردیم تکلیف آور است چه تکلیفی برای ما میآورد؟ این علم اجمالی به نجاست احدُ الإنائين ما میگوییم تکلیف میآورد چه تکلیفی می آورد؟ مشهور میگویند: وجوب موافقت قطعیه، غیر مشهور میگویند: حرمت مخالفت قطعیه، تکلیفی که میآورد مشهور میگویند موافقت قطعیه را بر تو واجب میکند یعنی چی؟ یعنی هر دو را باید بگذاری کنار هر دو را بگذاری کنار چون اگر هر دو را گذاشتی کنار موافقت قطعیه کردی چون احتمال دارد اگر یک دانه اش را برداری بخوری احتمال دارد همان نجس باشد موافقت قطعیه نمیشود مشهور میگویند هر دو را بگذار کنار یعنی آن تکلیفی که میآورد چه تکلیفی است؟ وجوب موافقت قطعیه یعنی هر دو اینها را بگذار کنار تا یقین کنی صد در صد آن نجس واقعی را گذاشتی کنار. ولی بعضی میگویند نه آن تکلیفی که می آید حرمت مخالفت قطعیه است آن تکلیف میگوید هر دو را نخور یک دانه اش را بردار بخور، میرازی قمی عقیده اش این است. هر کدام مخالفها را گفتیم، میرزای قمی جلد دوم قوانین آن قوانین قدیمیها جلد دوم، صفحه ۲۵، ایشان عبارتشان این است: نحن لا نحکمُ بحلیة المجموع کل المحدث المجلسی، دیگر آدرس هم نمیدهد کجا در اربعین همین را میگوید محدث مجلسی، ما پیدا کردیم در اربعین است. علی کل حال پس میبینید اینهایی که میگویند علم اجمالی اثبات تکلیف میکند اختلاف است مشهور میگویند تکلیفی که میآورد موافقت قطعیه است یعنی هر دو را باید بگذاری کنار که بدانی از آن نجس اجتناب کردی ولی دیگران میگویند نه این تکلیفی که می آ ورد مخالفت قطعیه را حرام میکند چون اگر هر دو را بخوری یقینا مخالفت است، مخالفت قطیعه حرام است یک دانه اش را بگذار کنار، یک دانه اش را بردار بخور. این خلاصه بحث علم اجمالی. یک چیز دیگری هم الان از خارج یادم افتاد این را هم عرض بکنم بعضی از آقایان گفتند خلاصه این بحث یک بحث مشکلی است یک قدری بیشتر توضیح بدهید من واقعا خوشحالم رفقا خیلی زیاد مطالعه میکنند خبرش را دارم، آدرسهایی که میدهم مراجعه میکنند آنها را مطالعه میکنند کنار درس بعد چرک نویس، بعد پاکنویس خلاصه انشاءالله بعد از این درس ما بتوانیم یک صد تا استاد رسائل تو این چند صد نفر اقلاً خلاصه تحویل حوزه بدهیم. من آقا خودم طلبه موفقی نبودم یعنی مشکلات زیاد داشتم هم از نظر استاد، هم از نظر جهات دیگر من طلبه موفقی تا این ساعت نبودم ولی دوست دارم رفقا واقعا طلبه موفق بشوند. یک آقایی صبح تو حرم میگفت آقا ما پنج شش تا درس سه چهار سال خواندیم الان ضعف اعصاب و وضعم خراب اصلاً درسها را هم نمیفهمم دیگر. گفتم خوب اشتباهت همین است من به رفقا تذکر دادم نهایتش دو تا درس والا اگر یکی هم درس بخوانید خیلی بهتر است. علی کل حال نهایتش یک دانه درس، دو تا درس با حوصله بخوانید همین طوری که داریم میخوانیم انشاءالله بعدها یک استاد خوب حوزه میشوید، نه مثل من بیسواد که هیچی بلد نباشید علی کل حال این میخواهیم از خارج عرض بکنیم.
[اطراف علم اجمالی]
اطراف علم اجمالی آقا چهار جور تصور میشود اینها تو کتاب نیست میخواهیم اینها را از خارج بگوییم بخاطر اینکه این آقا توصیه کردند، ما چهار جور علم اجمالی داریم بعضی از علم اجمالی ها هست هم موافقت قطعیه اش ممکن است هم مخالفت قطعیه اش ممکن است بعضی از علم اجمالیها هست نه موافقت قطعیه اش ممکن است و نه مخالفت قطیعه اش مثالهایش را میزنم، بعضی از علم اجمالیها مخالفت قطعیه اش ممکن است، موافقت قطعیه اش ممکن نیست، بعضی از علم اجمالی ها برعکس است موافقت قطعیه اش ممکن است، مخالفت قطعیه اش امکان ندارد. چهار صورت شد حالا مثالهایش را میزنم.
ما چهار جور علم اجمالی داریم: یک علم اجمالی هایی که هم موافقت قطعیه اش ممکن است و هم مخالفت قطیعه اش مثل چی؟ همین الإنائين که مثال زدیم دو تا ظرف جلوی من است علم اجمالی دارم یکیاش نجس است و یکی اش پاک است اینجا شما میتوانی موافقت قطعیه کنی چه کار کنی؟ هر دو را بیندازی دور و هیچکدام را مصرف نکنی. هم میتوانی مخالفت قطیعه بکنی هر دو را برداری بخوری. پس این علم اجمالی است که هم موافقت قطعیه اش ممکن است و هم مخالفت قطعیه اش ممکن است.
یک علم اجمالی هایی داریم که نه موافقت قطعیه اش ممکن است و نه مخالفت قطعیه اش ممکن است مثل دَوَران امر بین محذورین، الان یک میت منافقی ما داریم نمیدانیم آیا این ملحق به مسلمان هاست تا دفنش واجب باشد، ملحق به کفار است تا دفنش حرام باشد دَوَران امر است بین محذورین علم دارم بالاخره یک حکمی دارد این میت منافق بالاخره یا ملحق به مسلمان هاست که دفنش واجب است یا ملحق به کفار است که دفنش حرام است. این علم اجمالی است یقین دارم یا ملحق به آنهاست و یا اینها، یقین دارم دفنش یا واجب است یا نیست، اما نمیدانم آیا واجب است یا حرام است. این از آن علم اجمالیهایی است که امکان ندارد شما امکان ندارد مخالفت قطعیه بکنید یا موافقت قطعیه بکنید. چرا؟ برای اینکه یا فاعل است یا تارِک، اگر انجام دادی موافقت احتمالیه است مخالفت احتمالیه. دفنش نکردی موافقت احتمالیه است مخالفت احتمالیه است امکان ندارد. آن قسم اولی این بود که هم میتوانستی موافقت قطعیه بکنی و هم مخالفت قطعیه ولی در این مثال دومی علم اجمالی که علم دارم این یا دفنش واجب است یا دفنش حرام است امکان ندارد شما یک کاری بکنی که موافقت قطعیه باشد یا مخالفت قطعیه باشد امکان ندارد این دو تا مثال.
مثال سوم: ما علم اجمالی هایی داریم که مخالفت قطعیه اش ممکن است ولی موافقت قطعیه اش ممکن نیست. آن دو تا هم موافقت شان ممکن بود هم مخالفتش، آن یکی نه موافقتش و نه مخالفتش رفتیم سراغ سومی، سه سال سومی است علم اجمالی این است مخالفت قطعیه اش ممکن است ولی امکان ندارد موافقت قطعیه مثل نماز حائض در ایام استظهار، یک زنی فرض کنید عادتش پنج روز است هر ماه پنج روز خون میبیند امروز روز ششم هم این ماه خون دیده این میگویند ایام استظهار، چرا؟ الان نمیداند آیا این مثل خونهای دیروز است این ماه شده شش روز که نماز حرام باشد یا نه این خون استحاضه است که نماز بهش واجب باشد این را میگویند ایام استظهار. بنابر اینکه حرمت نماز حائض حرمت ذاتی داشته باشد خوب اینجا این زن روز ششم یک نماز میآورد بدون قصد قربت این مخالفت قطعیه کرده اما موافقت قطعیه ممکن نیست چرا؟ برای اینکه اگر نماز حرام بوده آورده اگر هم واجب بوده با قصد قربت واجب بوده که این نیاورده. پس ببینید علم اجمالی دارد این خون یا حیض است نماز حرام است، یا استحاضه است نماز واجب است، مخالفت قطعیه اش ممکن است بنابر اینکه حرمت صلاة حائض حرمت ذاتی باشد آنوقت این آدم این زن این نماز را میخواند ولی بدون قصد قربت این مخالفت قطعیه کرده چون اگر حرام بوده انجام داده، اگر هم واجب بوده با قصد قربت واجب بوده این انجام نداده این شده مخالفت قطعیه ولی موافقت قطعیه از این امکان ندارد.
به عکسش یک مثالی بزنیم که موافقت قطعیه اش امکان دارد قسم چهارم: موافقت قطعیه اش ممکن است ولی مخالفت قطعیه اش امکان ندارد. من علم اجمالی دارم یکی از نانواهای ایران دستگاهش نجس است یکی از نانواهای ایران، این کشور با این توسعه با این پهناوری خوب اینجا من موافقت قطعی میتوانم بکنم علم اجمالی دارم یکی از این نانوایی ها دستگاهش نجس است و تمام نانهایش همه نجس است و حرام است خوردنش. من در اینجا که علم اجمالی دارم موافقت قطعیه میتوانم بکنم چه کار میکنم؟ میروم آقا گندم میخرم خودم تو خانه نان درست میکنم از هیچ نانوایی نان نمیگیرم. میگوید چه کار کردم موافقت قطعیه کردم دیگر یقینا از آن نانوایی نجس نان نگرفتم. پس موافقت قطعیه اش ممکن است اما مخالفت قطعیه اش ممکن نیست امکان ندارد من صد سال هم که زنده باشم از تمام نانوایی ها ایران یک نان بگیرم تا یقین کنم که آن نان نجس را خوردم.
عنایت کردید پس ما چهار جور علم اجمالی داریم در بعضیها مخالفت و موافقت قطعیه ممکن، در بعضی ها غیر ممکن، در بعضیها مخالفت قطعیه ممکن، موافقت قطعیه لا یمکن، در این آخری موافقت قطعیه یمکن، مخالفت قطعیه لایمکن. خیلی معطل شدیم.
ـ سئوال:...
ـ اینجا علم دارم یکی اش پاک است و یکی اش نجس است اینجا هم موافقت قطعیه میکنم هر دویش را میگذارم کنار، یا موافقت قطعیه هر دویش را برمیدارم و میخورم که یقینا نجس را خوردم.
حالا عنایت بفرمایید: معلوم بالاجمال پس سرّش معلوم شد چرا معلوم میگوید برای اینکه علم اجمال و تفصیل ندارد، علم وصف به حال موصوف نیست، وصف به حال متعلّق موصوف است مثل زیدٌ کریمٌ الاب است یعنی اجمال مال معلوم است نه مال علم، المعلوم اجمالاً هل هو کالمعلوم بالتفصیل آیا علم اجمالی مثل علم تفصیلی است در اعتبار ام لا؟ یعنی آیا علم اجمالی هم اثبات تکلیف میکند مثل علم تفصیلی یا نه مثل شک بدوی است اثبات تکلیف نمیکند والکلام فیه یقع تارةً فی اعتباره کلام در این علم اجمالی دو جور ما بحث میکنیم یک بار بحث میکنیم که آیا معتبر است یا نه از حیث اثبات التکلیف به یعنی به علم اجمالی آیا به علم اجمالی اثبات تکلیف میشود؟ مشهور میگویند میشود ام لا یا نمیشود؟ مثل مرحوم مجلسی و أنّ الحکم المعلوم بالاجمال کالمعلوم بالتفصیل فی التنجّز علی المکلّف آیا علم اجمالی مثل علم تفصیلی منجّز تکلیف است چنانچه مشهور میگویند او کالمجهول رأسا مذهب کی؟ مرحوم مجلسی چون مرحوم مجلسی علم اجمالی را ملحقش میکند کالمجهول رأسا، مجهول رأسا همان مجهول محضی است که من گفتم. چطور مجهول محض اثبات تکلیف نمیکند؟ مرحوم مجلسی میفرماید علم اجمالی هم مثل این است پس میبینید علم اجمالی مثل معلوم بالتفصیل است در اثبات تکلیف یعنی مذهب مشهور یا مثل مجهول محض است که اثبات تکلیف نمیکند... مذهب مرحوم مجلسی و اخری ظاهرا دیگر برای شنبه انشاءالله.
والسلام علیکم و رحمة الله.