امروز میخواهیم برویم سراغ ابطال دلیل دیروز. دلیل عقلی دیروز که آقای سبزواری گفتند امروز میخواهیم آنرا باطل کنیم.
[حکم مکره]
یکی دو تا کلمه را اول توجه داشته باشیم یکی اینکه مکره اگر کسی را خواباندند به اکراه شراب ریختند توی گلوش خوب این شراب خورده اما اینکه عقوبت نمیشود چون هیچی در اختیار خودش نبوده به زور خواباندند و شراب در گلوی او ریختند مکره مضطر اینها ولو کار حرام انجام دادند شراب خورده اما هیچیاش عن اختیار نبوده پس بنابراین عقوبت مکره که منتهی به اختیار نمیشود حتماً حتماً عقوبتش قبیح است این یک مطلب، مطلب دوم یک قاعدهای است سؤال: مضطر با مکره فرق میکند. استاد: بله حالا دیگه به فرقش کار نداریم همان مکره را حالا بفرمایید مضطرش هم همین طور است یک نفر گفتند فقط و فقط شماباید یک ته استکان مشروب بخوری منحصراً خوبی توبه این است خوب فتوی میدهند میگویند چون مضطر است میتواند علی کل حال به مصداقش کار نداشته باشیم مکروه رابگوییم خواباند و شراب ریختند در گلویش خوب این یقیناً شراب خورده آیا میشود عقوبتش کردند چرا برای اینکه هیچی به اختیار خودش نیست منتهی به اختیار نمیشود این یک مطلب،
[قاعده الامتناع بالختیار....]
مطلب دوم یک قاعدهای است میگویند الا متناع بالاختیار لا یناف الاختیار یا یک جمله دیگر میگویند المقدور مع الواسطه مقدور یک نفر با اختیار خودش میرود سر کوه با اختیار خودش را پرت میکند خوب این دارد میغلطد و میآید از اینجا دیگه در اختیار خودش نیست به اختیار رفته سر کوه به اختیار خودش را انداخته ولی الان که دارد میغلطد و میآید که دیگر در اختیار خودش نیست رسیدن به ته دره همان و مردن همان مردن هم در اختیار خودش نیست اما این آدم را عقوبتش میکنند چرا الامتناع بالاختیار این بالاختیار خودش را ممتنع کرد یعنی به اختیار رفت بالا خوب حالا دیگه ممتنع شده دیگه غلطیدن و آمدن که ته دره اصلاً به اختیار خود نیست ولی این آدم راعقوبت میکنند چرا برای اینکه عن اختیار خودش را بیاختیار کرد عن اختیار خودش را کرد بیاختیار این آدمی که بیعن اختیار خودش را کرده بیاختیار این لایناف الاختیار یعنی عقوبتش میکنند یعنی این آدم که مرد در این دنیا آن دنیا هم عقوبت میشود برای اینکه خودت را کشتهای تو خودت خودت را میراندی و حال اینکه میراندن که دست این نبود اما چون مقدمه کار اختیاری بوده همین کافی است لذا حاج آقا رضا همدانی میبینید حاشیهاش را ایشان میفرمایند فعل اختیاری لازم نیست همه مقدماتش اختیاری باشد فعل اختیاری قانونش این است یک مقدمهاش هم که دست آدم باشد اون فعل اختیاری است مکره هیچیاش دست خودش نیست خواباندند و دست و پایش را بستند و شراب را در گلویش ریختند ببین این خیلی فرق دارد با او مثل اینکه رفته بالای کوه عن اختیار خودش را بیاختیار کرده بله این را معامله مختار باهاش میکنند میگویند تو خودکشی کردی باید بروی جهنم اما مکره منتهی به اختیار نمیشود پس میبینید چقدر فرق است این آدم یک دانه از مقدمات کارش اختیاری است کافی است یعنی همین قدر که با اختیار رفت بالا یک مقدمه جان دادن دست خودش است این فعل میشود اختیاری لازم نیست فعل اختیاری تمام مقدماتش اختیاری باشد.
[کلام مرحوم سبزواری]
اینها که روشن شد حالا بیاییم اینجا این آقا چی گفت آقای سبزواری ایشان فرمود ما سومی را نمیتوانیم قبول کنیم اگر سومی را قبول کنیم بگوییم این آقای شراب خورده عقوبت میشود آن آب خورده عقوبت نمیشود عقوبت این رفته روی امر غیراختیاری عدم عقوبت این هم رفته روی امر غیر اختیاری این را عقوبت نمیکنیم به امر غیراختیاری آب درآمد آب در آمدن در اختیار نیست آنهم عقوبت میکنی برای اینکه اگر عقوبت بکنیم عقوبتش رفته روی امر غیراختیاری نمیشود این دو تا را تفاوت بگذاریم پس باید بگوییم چی هر دو را باید عقوبت کرد این حرف ایشان را میخواهیم باطل کنیم
[مناقشه مرحوم شیخ]
ایشان میگویند اتفاقاً ما همان سومی را میپذیریم اولی را نمیپذیریم بله دومی و چهارمی هم باطل ولی ما معتقدیم به سوی ما معتقدیم به اینکه شراب خور عقوبت میشود آن آبخور عقوبت نمیشود اشکال شما چی بود میگفتی اگر ما سومی را بگوییم لازم میآید عدم عقوبت او لامر غیر اختیاری باشد چون آب در آمدن در اختیارش نبود عقوبت اون هم لامر امر غیراختیاری است آن ورش که عیبی ندارد عدم عقوبت لامر اختیاری که عیبی ندارد شما میگویی اگر این را عقوبت نکنی عدم عقوبت لامر غیر اختیاری عیبی ندارد که این شما گفتی خلاف عدل است کجاش خلاف عدل است ما این آقا را عقوبت نمیکنیم آبخور را این آقا را عقوبت نمیکنیم لامر غیراختیاری چون آب در آمدن در اختیارش نبود اینکه عیبی ندارد، کجا عیب دارد عقوبت بکنیم به امر غیر اختیاری اون عیب دارد که در ما نحن فیه اینجوری نیست در ما نحن فیه ما اگر این شارب الخمر را عقوبتش بکنیم عقوبتش بر امر غیر اختیاری نیست اختیاری است چرا برای اینکه مقدمه کار دست خودش بود با اختیار برداشت خورد همان در که با اختیار خودش برداشت خورد کافی است در اختیاری بودن فعل یک مقدمهاش هم اختیاری باشد کافی است نمیدونم روشن شد یا نه دوباره عرض میکنم.
او میگفت سومی را نمیتوانیم قبول کنیم اگر سومی را بپذیریم این عقوبتش میشود بر امر غیر اختیاری اون عدم عقوبت بر امر غیراختیاری که عیبی ندارد که این آدمی که آب خورده عن غیر اختیار ما این را عقوبت نمیکنیم عدم عقوبت بر امر غیر اختیاری عیبی ندارد پس چه عیبی دارد؟ عقوبت بر امر غیر اختیاری که در اینجا هم غیر اختیاری نیست ما اگر این را عقوبتش میکنیم بر امر اختیاری است کدامش اختیار بود آن اولی که دست کرد برداشت به اختیار و بنا شد فعل اختیاری یک دانه مقدمه فعل اختیاری باشد آن فعل میشود اختیاری این آقا با اختیار خودش برداشت خورد پس اینکه شما میگویید عدم عقوبت بر امر غیراختیاری خلاف عدل است میگوییم نه، عدم عقوبت که عیبی ندارد اونی که خلاف عدل است عقوبت بر امر غیراختیاری است مثل اون مکره ما اگر مکروه را عقوبت بکنیم اونجا عقوبت رفته روی امر غیر اختیاری اما در مانحن فیه امر اختیاری است پس سومی را میپذیریم شارب الخمر عقوبت میشود آبخور عقوبت نمیشود.
سؤال: فرمودید عدم اختیار است نسبت به شراب...
استاد: دست خودش نبوده شراب در آمده دیگه، دست خودش نبوده هر دو مقطوع الخمریه خوردهاند نه دست این بوده که شراب در بیاید نه دست او بوده که آب در بیاید این آقا هم میگوید خوب اینها که دست خودشان نبوده هم شراب این امر غیر اختیاری است هم آب او امر غیر اختیاری است آخه در اختیار خودشان که نبوده اونی که به اختیار خوردهاند مقطوع الخمریه را خوردند این که مال او آب در بیاید در اختیارش نبوده مال اون هم شراب در بیاید در اختیارش نبوده آن وقت اون همین را میگوید، میگوید عدم عقوبت این آبخور را بر امر غیر اختیاری است عقوبت آن شراب خور اونهم بر امر غیراختیاری است و این منافی با عدل است. جواب میگوییم عدم عقوبت که عیبی ندارد عدم عقوبت این شارب الماء ولو عدم عقوبت مترتبت بر امر غیراختیاری او که منافات با عدل ندارد اونی که منافی با عدل است این است عقوبت بر امر غیراختیاری که آنهم مال مکره است در ما نحن فیه امر اختیاری نیست ما اگر این شارب الخمر را عقوبت بکنیم عقوبت بر امر اختیاری است چرا چون بنا شد فعل اختیاری یک مقدمهاش هم که در اختیار انسان باشد اون فعل اختیاری بشود و این آقای مقطوع الخمریه با اختیار خودش برداشت خورد این میشود اختیاری اگر این را عقوبت بکنیم بر امر اختیاری که عیبی ندارد آنهم عقوبت نمیکنیم بر امر غیراختیاری آنهم عیبی ندارد.
شاگرد: اینکه به سومی گفتند چون به خاطر امرغیر اختیاری باید عقوبت بشود... خوب این در صورت اول هم همین طور بوده.
حاج آقا استاد: نقض نمیخواهیم بکنیم بله حالا اشکال دیروز هم یکی از این آقایون هم اشکال کرد بله ظاهراً ایشان بودهاند: غرض این نقض را آخر سر میگوییم ایشان آقا یک عیبی کرد یعنی یک قدر مسامحه مسامحه کردند ایشان قانون کارشان این است هر وقت با کسی طرف میشوند میخواهند ردش کنند اول یک جواب نقضی میدهند خلاصه یک ضربه فنی به قول امروزیها میزنند کنارش میزنند بعد هم جواب حلی میدهند این دیگه یادشان رفته است این نقدی که شما کردید یا ایشان دیروز کردند ایشان اول باید جواب نقضی میداد بعد جواب حلی جواب نقضی را اصلاً غافل شدند اسمش را هم نیاوردند تعجب است به نظر آقایون آمده ولی به نظر شیخ نیامده جواب حلی، جواب حلیاش هم یک قدری مسامحه شده یعنی هر دویش را بعد از خواندن عبارت من از خارج اصلاح میکنم یعنی این آقای سبزواری را ما میخواهیم ردش کنیم باید دو تا رد اول جواب نقضی که اصلاً اسمش را نیاورده دوم جواب حلی ولی با آن عبارتی که من عرض میکنم ایشان جواب نقضی را که فرمودند جواب حلی را هم عقب و جلو فرمودهاند درست فرمودند اما یک قدری عبارت عقب و جلو است که بعداً من یک قدری اصلاحش میکنم یعنی نقض ایشان را باید تکمیل کنیم عبارت هم که پس و پیش است باید اصلاح کنیم فعلاً از رو بخوانیم حرف ایشان تمام بشود تا ازخارج بیاییم صحبت بکنیم تطبیق اما ما ذکر دیروز من الدلیل العقلی اما دلیل عقلی آقای سبزوار که آمد باطل کرد سومی را گفت سومی باطل است پس اولی اتفاقاً نلتزم به همان سومی ما ملتزم میشویم به استحقاق مذمت من صادف قطعه الواقع ایشان میگفت اینها هر دو یکسانند باید هردویشان را عقوبت بکنی ایشان میگویند نه همان سومی را ما میپذیریم سومی کدام بود اونی که قطعش مصادف با واقع بود یعنی شراب خوریها ملتزم میشویم که آن شراب خورده عقوبت میشود اونی که قطعش مصادف با واقع در آمده اون عقوبت میشود لانه عصاء اختیاراً برای اینکه او اختیاراً معصیت کرده شما نگویید شراب در آمدن در اختیارش نبود لازم نیست در فعل اختیاری همه مقدماتش اختیاری باشد فعل اختیاری مثل همان کسی که میرود سر کوه این مقدارش اختیاری بوده دیگه بقیهاش غیراختیاری است این مردن امر اختیاری است با اینکه مردن دست این نیست ولی ما میگوییم امر اختیاری چرا برای اینکه در فعل اختیاری یک مقدمهاش که دست انسان بشود او میشود اختیاری ایشان میفرمایند این آدم شراب خوری که قطعش مطابق با واقع است با سومی را میپذیریم میگوییم فقط این را عقوبت میکنند چرا برای اینکه عصی اختیاراً عن اختیارً شراب خورده شما میگویید شراب خوردن در اختیار خودش نبوده این که نمیدانسته شراب در میآید ایشان میفرمایند همین که قطع پیدا کرده این شراب است خورده همین کافی است که این فعل بشود فعل اختیاری اون مکره است که عن اختیارٍ اون کار را نکرده ولی این آدم عصی اختیاراً فقط او را عقوبتش میکنند دون من لم یصادف آبخور اون آبخوری که قطعش مصادف با واقع نشده او را عقوبت نمیکنند و قولک این کتابها واو ندارد یک و او بگذارید اون نسخههای دیگه نسخههای قدیمی داره و اما قولک یعنی آقای سبزواری شما آمدید گفتید تفاوت درست نیست آخه سبزواری گفت نمیشود بین این دو تا تفاوت برید هر دو را باید عقوبت بکنید اما قول شما آقای سبزواری که گفتید تفاوت لایحسن اومد گفت تفاوت درست نیست که بگوییم شراب خورده استحقاق مذمت دارد آبخوره استحقاق مذمت ندارد این تفاوت را شما گفتید لا یحسن اتفاقاً یحسن ما باید بین این دو تا تفاوت بدهیم بگوییم شراب خورده عقوبت میشه آبخوره عقوبت نمیشود اینکه شما گفتید تفاوت لا یحسن ان یناط نایب فاعل یناط اون تفاوت است شما گفتید درست نیست اون تفاوت منوط بشود به چیزی که خارج از اختیار است این حرف شما ممنوع است یعنی اینکه منکر تفاوت شدید حرفتان درست نیست باید چی باید قائل به تفاوت بشویم آخه سومی این بود دیگه سومی این بود که تفاوت قائل بشویم بگوییم شرابخوره عقوبت میشود آبخوره عقوبت نمیشود آبخوره عقوبت نمیشود شما منکر شدید این انکار تفاوت شما ممنوع درست نیست چرا چون شما آمدید میگویید اگر ما بخواهیم این را عقوبت نکنیم با عدم عقوبت بر امر غیر اختیاری است اینهم عقوبت بکنیم بر امر غیر اختیاری است اینجا است که ایشان پس و پیش گفتهاند از این ور شروع میکنیم میگوییم عدم عقوبت بر امر غیر اختیاری که عیبی نداره اونی که عیب دارد عقوبت بر امر غیر اختیاری است که ما نحن فیه امر غیر اختیاری نیست اون مکره است که غیر اختیاری است اینجا است که یک قدری پس و پیش، ایشان میفرمایند فان العقاب (بمالا یرجع بالاخره) الی الاختیار قبیح این لایرجع بالاخره یعنی لا ینتهی الی الاختیار عیبی ندارد من برای توضیح عرض میکنم فان العقاب بما لا ینتهی الی الاختیار قبیح مثل کی مکره اینجا منتهی نمیشود بالاخره به اختیار خوب، او عقوبتش قبیح است اما عدم عقاب لامر لا ینتهی الی الاختیار قبحه غیر معلوم است ببینید ایشان باید این را اول بگوید: نه که اون میگفت عدم عقاب بر امر غیراختیاری است باید اول این را بگوید ایشان بگوید عدم عقاب بر امر غیراختیاری که معلوم نیست قبیح باشد. قبحی ندارد میماند چی عقوبت بر امر غیراختیاری آنهم که در ما نحن فیه اختیاری است چرا برای اینکه به اختیار خودش برداشت خورد ولو شراب در آمدن در اختیار خودش نبود اما همین که مقدمه کار در اختیار خودش بود عقوبتش عیبی ندارد پس نتیجتاً ایشان میفرمایند آن طرفش که عدم عقوبت است عدم عقوبت آبخور شما میگفتید عدم عقوبت آن آبخوری امرغیر اختیاری خوب باشد عدم عقوبت بر امر غیراختیاری که عیبی ندارد چی عیب دارد عقوبت بر امر غیراختیاری که ما نحن فیه که آن جوری نیست اگر ما این را عقوبتش بکنیم عقاب بر امر اختیاری است آن مکره است که اگر ما عقوبتش بکنیم آن منتهی به اختیار نمیشود و قبیح است حالا همین جا است که عرض کردیم میخواهیم هم تکمیل بکنیم عبارت ایشان را هم این عقب و جلو را اصلاح بکنیم ببینید آقا ایشان همیشه راهشان این است کسی را که میخواهند رد کنند اول یک جواب نقضی میدهند بعد جواب حلی جواب نقضی آن همین است که الان ایشان گفتند خوب آقای سبزواری میگفت در سومی را چرا قبول نمیکرد میگفت اگر ما سومی را قبول بکنیم عقوبت رفته روی امر غیراختیاری خوب اولی را هم قبول بکنیم همین طور است آقای سبزواری میگفت ما سومی را نمیپذیریم چرا برای اینکه اگر بپذیریم عقوبت رفته روی امر غیر اختیاری پس اولی را میپذیرید خوب اولی هم عقوبت رفته روی امر غیراختیاری شما در اولی میگویید هر دو راعقوبت میکنند خوب آن شراب خوار را آن آبخور را هر دو را شما میگویید عقوبت میکنند خوب آنجا هم عقوبت رفته بر امر غیر اختیاری شما سومی را منکر شدی گفتی علتش این است اگر ما قائل به فرض سوم بشویم عقوبت رفته روی امر غیر اختیاری خوب اولی را هم که پذیرفتی عقوبت رفته روی امر غیر اختیاری این جواب نقضی که اصلاً ایشان ندادهاند و جایش بود میدادند اما جواب حلی که ایشان دادهاند این جملهها را عقب و جلو بکنیم شما آقای سبزواری گفتی اگر ما صورت سوم را بپذیریم عدم عقوبت این رفته روی امر غیراختیاری عقوبت این هم رفته روی امر غیراختیاری جواب عدم عقوبت لامر غیر اختیاری که عیبی ندارد عقوبت لامر غیراختیاری عیب دارد که اینجا هم غیر اختیاری نیست و اختیاری است.
این خلاصه مطلب پس تفاوت ثابت شد یعنی ما صورت سوم را پذیرفتیم تفاوت قائل شدیم شرابخوره را عقوبت میکنیم آبخوره را عقوبت نمیکنیم شما که منکر تفاوت شدید حرفتان درست نیست
[اخبار وارده در این باب]
کما یشهد به یعنی بالتفاوت حالا میخواهیم برای شما شاهد بیاوریم شاهد میخواهیم بیاوریم که این تفاوتی که ما گذاشتهایم اخبار وارده ما در این باب داریم ما زیاد در روایاتی داریم که میفرماید من سن سنه حسنه کان له مثل اجر من عمل بها اگر کسی یک سنه حسنهای از خودش بگذارد تا قیامت که این سن مسجدی درست کرده تا قیامت هی افراد میآیند توی این مسجد نماز میخوانند یک ثواب به آن نمازخوان میدهند یک ثواب هم به آن کسی میدهند هزار سال پیش این مسجد را درست کرده و حال اینکه این در اختیار خودش نیست این آدمی که هزار سال پیش از دنیا رفته هی جمعیت زیاد میآیند او دیگه در اختیار خودش نیست این جمعیت کم بیایند یا زیاد کم بیاید ثواب کمتر بهش میدهند جمعیت زیاد بیاید ثواب بیشتر بهش میدهند در اختیار خودش هم نیست عیبی ندارد عقوبتش هم همینطور است این مال جانب ثوابش که اگر کسی سنت یعنی یک رویه یک طریقه حسنه یک باقیات الصالحات از خودش بگذارد مثل اجر کسانی که عمل میکنند به آن سنت حسنه به این هم میدهند از آن طرف ومن سن سنه سیئه یک مرکز فساد درست میکند میآید یک دین جدید درست میکند مردم را گمراه میکند تا قیامت هر کس به این دین فاسد عمل کند یا هر کس توی آن مرکز فساد برود به آن بنده خدایی هم که هزار سال است از دنیا رفته هی عقوبتها را میدهند پس میشود عقوبت و مثوبت بر امر غیر اختیاری باشد اما چرا به اعتباری که مقدمهاش در اختیارش بوده این با اختیار این مسجد را ساخت آن هم با اختیار آن مرکز فساد را ساخت همین قدر که عن اختیار فعل انجام شد دیگه بعدها ثواب و عقابهایی که به آن طرف میدهند امر غیراختیاری است اما عیبی نداره من سن سنه سیئه کان له مثل وزر من عمل بها این عبارت را آقا وسائل از پیغمبر نقل کرده حالا آدرسها را بنویسید تا روایتش را بخوانیم این روایت که الان خواندیم وسائل از پیغمبر نقل کرده جلد یازدهم جلد یازده وسائل صفحه ۱۶ حدیث اول که قال رسول الله من سن سنه حسنه فله اجر من عمل بها دیگه بقیهاش را ندارد این وسائل عیبش اینه حدیث را تا اینجا دیدید عین همینی است که ما خواندیم از رسول خدا نقل شده ولی توی وسائل بقیهاش را نقل نکرده من سن سنه سیئه دو تا دیگه من آدرس میدهم این سه تا حدیث را روی هم بریزید که این ذیل و آن صدر از توی کلام معصومین در بیاید پس این حدیث مال وسائل جلد یازده صفحه ۱۶ حدیث ۱ عین این حدیث را با کمی اختلاف محاسن برقی از امام باقر نقل کرده محاسن برقی جلد ۱ صفحه ۲۷ بله اینجوری است من علم باب هدی به جای من سن سنه حسنه دارد من علم باب هدی له اجر من عمل بها من علم باب ضلال یعنی به جای من سنه حسنه، سن سنه سیئه باب ضلال و باب هدی دارد پس به محاسن برقی آنوقت تمام حدیث را دارد که وزر من عمل بها، اجر من عمل بها همه را دارد پس محاسن برقی جلد اول صفحه ۲۷ مرحوم مجلسی در بحار از امام کاظم نقل کرده قال العالم هر جا توی روایات عالم دیدید موسی بن جعفر سلام الله علیه است ایشان در بحار از امام کاظم این حدیث را نقل کردند جلد ۲ این بحارهای جدید، جلد ۲ صفحه ۲۴ حدیث ۷۵ پس ببینید مال پیغمبر شد وسائل مال امام باقر شد محاسن برقی مال موسی بن جعفر سلام الله علیه شد بحار شما این سه تا حدیثها را نگاه بکنید عرض کردم اگر وسائل همهشان را نقل میکرد ما همان آدرس را میدادیم ولی وسائل فقط همان تکه اول من سن سنه حسنه فله اجر من عمل بها دیگه ندارد خوب این حدیث ما نیمه کاره است لذا این دو تا آدرس را من دادم که این سه تا حدیث را روی هم بریزیم که معلوم بشود صدر و ذیل آن را معصوم فرموده حالا یک تکهاش را معصوم مثل پیغمبر آن تکه بعدش را معصوم مثل ائمه علیهم السلام سه تا مدرک شد این روایت با این سه تا مدرک مراجعه کنید.
حالا ایشان میخواهند این سه تا حدیث را توضیح بدهند مثلاً اذا فرضنا اگر فرض کردیم دو نفر سنا سنه حسنه هر دو رفتند دو تا مسجد ساختند او سنا سنه سیئه هر دو رفتند دو مرکز فساد ساختند اتفق کثرت العامل به اهداهما در این مسجدی که زید ساخته بود جمعیت بیشتری میرود در آن مسجدی که عمرو ساخته بود جمعیت کمتر میرود قهراً به آن صاحب آن مسجد ثواب بیشتری میدهند با اینکه دست خودش نیست صد سال است از دنیا رفته اصلاً دست خودش نیست که صد سال بعد در این مسجد جمعیت بیشتر بیاید یا کمتر یا مرکز فساد بعدها در آن مرکز فساد بیشتر میروند ولی در این مرکز فساد کمتر میآیند این آقا عقابش بیشتر از این آقا است در آن یکی ثواب بیشتر از این است عرض کردم مثال خیلی داره وا مثلاً در روایات دارد هر کسی شب جمعه از دنیا برود این خیلی به نفعش است این خیلی مورد آمرزش پروردگار واقع میشود با اینکه دست خودش نیست مردن که دست خود آدم نیست مردن که دست آدم نیست شب جمعه بمیریم یا شب شنبه پس ما داریم یک چیزهایی که یاد و امام جماعت پشت سر یک امام جماعت ۵ نفر اقتدا میکنند پشت سر یک امام جماعت ۵۰۰۰ نفر خوب دست خود این آقا نیست ولی به این آقای پنج نفره کمتر ثواب میدهند به اون آقایی که امام ۵۰۰۰ نفره بیشتر ثواب میدهند ببینید خلاصه در طرف ثواب و عقاب بخاطر اینکه اصل فعل اختیاری بوده میشود ثواب و عقاب مترتب بشود به اعتبار اینکه اصل فعل اختیاری بوده حالا ایشان میفرمایند دو نفر آمدند مسجد ساختند یا دو نفر آمدند مرکز فساد ساختهاند بعد از خودش اتفق کثرت العامل به یکی از این دو تا سنتها و قله العامل بما سنه الاخر فان مقتضی الروایات مقتضای روایات ما این است که ثواب اولی یا عقاب اولی اعظم است اولی کدام است اونی که بیشتر میروند توی مسجدش اونی که بیشتر میروند توی آن مرکز فساد به اونی که توی مسجدش بیشتر میروند به او ثواب بیشتر میدهند به اون کسی که مرکز فساد درست کرده بعد از خودش در آن مرکز میروند او را عقوبت بیشتری میکنند اون دیگری که مسجدش کمتر آدم میرود به او کمتر ثواب میدهند در آنجا کمتر فساد میشود باز عقوبت او کمتر است لذا ایشان میفرماید مقتضای روایات مااین است زیاد هم است روایات متواتره که ثواب اولی یا عقاب اولی اعظم است خوب این یک روایت و قد اشتهر یک چیز دیگه هم مشهور است میگویند ان للمصیبه اجرین و للمقطعه اجر واحد. مجتهدین ما که استنباط احکام میکنند بعضیها استنباط احکامشان مطابق با واقع در میآید به این میگویند مصیب یعنی اصابه کرده با واقع ولی خیلی از این اجتهادها هم گاهی عوضی در میآید قیامت معلوم میشود خطا بوده خوب به این آقا که اجتهادش مطابق با واقع بوده دو تا ثواب میدهند یکی این که تلاش و کوشش کرده بیچاره زحمت خیلی کشیده این یک ثواب یکی هم اینکه حکم الله واقعی را درک کرده و حال اینکه دست خودش نبوده که این حکم الله واقعی در بیاید با اینکه دست خودش نبوده مال او اصابه بکند مال این اصابه نکند ولی به این دو تا اجر میدهند به این یک دانه اجر میدهند پس اشتهر مشهور بین علماء است ان للمصیب یعنی مجتهدی که فتوایش اصابه با واقع بکند دو تا اجر بهش میدهند اما مخطئی اون مجتهدی که اجتهادش خطا رفته بر خلاف واقع بوده یک اجر بهش میدهند بخاطر تلاشی که کرده این روایت را اگر بخواهید آقا غوال للعالی، چهار جلد است عوائل الئالی تازگی چاپ شده جلد چهارم صفحه ۶۳ حدیث ۱۶ که اذا اجتهد احدکم اگر یکی از شماها اجتهاد کردید بر خلاف درآمد یک اجر باز هم بهت میدهند آقای مجتهد اما اگر مطابق با واقع در آمد دو تا اجر میدهند غرض این حدیث را مرحوم بحساب ابی جمهور احضایی در کتاب عوائل الئالی جلد چهار صفحه ۶۳ حدیث ۱۶. شیخ انصاری حدیث را پیدا تکرد میگوید اشتهر میرزای قمی هم در قوانین میگوید روی بحث اجتهاد و تقلید را میبینید جلد ۲ قوانین صفحه ۲۱۱ میرزای قمی هم مثل ایشان میگویند روی روایت را ندیده ایشان هم میگوید اشتهر ولی روایت جایش در همان عوائل الئالی است توی کتب عامه هم خیلی این روایت نقل شده این روایت را نقل کردهاند که عمر این روایت نقل شده این روایت را نقل کردهاند که عمر هر جا کار خلاف بکند بگویند اجتهد فأخطاء مجتهد بوده خوب مجتهد شما مگه خطا نمیکند خوب عمر هم خطا کرده غرض سنی هاروی این حدیث خیلی حساسیت دارند نقل میکنند میگویند پیغمبر خدا فرموده هر کس حکم خدا را بگوید ولو اشتباه هم باشد یک دانه ثواب هم بهش میدهند حالا آقای عمر اینجا اشتباه کرده بیچاره باز هم یک دانه ثوابش محفوظ است ولی تو کتابهای امامیه عوائل الئالی این حدیث را نقل کرده پس ببینید اینجا هم از آنجاهایی شد که ثواب رفته روی امر غیر اختیاری این آقا که نمیدانست فتوایش مطابق با واقع در میآید این آقا که نمیدانست بر خلاف واقع در میآید ولی ثواب به اون دو تا میدهند عن غیر اختیار به این ثواب یکدانه میدهند عن غیر اختیار لذا ایشان میفرمایند للاخبار فی امثال ذلک فی طرف الثواب و العقاب بحد التواتر اخبار زیاد ما داریم که ثواب و عقاب رفته روی امر غیر اختیاری به اعتبار اینکه مقدمهاش اختیاری بوده این الان به اختیار این مرکز فساد را درست کرد همین فعل میشود اختیاری بعدها هرچی عقوبتش بکنند شما نگویید عقوبت رفته روی امر غیر اختیاری بله رفته روی امر غیر اختیاری اما چون مقدمهاش عن اختیار بوده عیبی ندارد لذا ایشان میگویند اخبار متواتره ما در این باب داریم حالا برویم سراغ اصل مطلب پس آقای سبزواری
الظاهر اینکه چون سبزواری میخواهد بگوید این دو تا مساوی هستند آبخور و شراب خور هر دو مساویند میگوییم آقا اگر هم مساوی هستند از حیث مذمت فاعلی مساویند و الاّ از نظر مذمت فعلی فرق دارند بابا این شراب خورده دیگه از نظر مذمت فاعلی بله یکسانند یعنی عقلاء هم این را مذمت میکنند هم ای را اما واقعاً این را بیشتر باید مذمتش کرد این واقعاً شراب خورده این تساوی که شما میگویید خطاب به آقای سبزواری است، این تساوی که شما میگویید عقل میگوید مساوی هستند بله عقل یحکم بتساویهما فی الاستحقاق المذمه میگوید این دو تا مساوی هستند در استحقاق مذمت اما از حیث شقاوت فاعلی از حیث خبث سریرت این شخص بامولاء لا فی استحقاق المذمه علی الفعل المقطوع بکونه معصیة اما از نظر فعل که یکسان نیستند این دو تا را هر دو را مذمت میکنند چون هر دو مقطوع الخمریه خوردهاند. معلوم میشود هر دو آدمهای شقی هستند اما بالاخره این با اون فرق دارد این چون در خارج اصلاً شرابخوری را محقق کرده پس از این جهت تساوی ندارند از این جهت با هم فرق دارند و
[موید کلام ما]
ربما یوید ذلک حالا من یک تأید برای شما میاورم که دیگه کاملاً قبول کنید من یک مولایی هستم دو تا عبد دارم سالها بهشان احسان کردم این دو تا تصمیم قطعی گرفتند فرزند مرا بکشند خوب ببینید هر دوی اینها بعد از یک عمر که بهشان خدمت کردم هر دوی اینها تصمیم قطعی گرفتهاند فرزند مرا بکشند ولی خارجاً یکی از اینها موفق میشود یعنی یکی از این دو نفر فرزند مرا میکشد خوب من هر دوی اینها را ملامت میکنم اما بالاخره قاتل فرق دارد با او درست است هر دو را من ملامت میکنم میگویم نتیجه یک عمر خدمت این است شما یک همچنین تصمیمی بگیرید هر دو ملامتند عقلا هر دوی اینها را ملامت میکنند ولی بالاخره قاتل این است اینکه قاتل است ملامتش بیشتر است مذمت مولا بیشتر است استحقاق مذمت عقلاء نسبت به این آدمی که موفق شده این قتل را انجام بدهد نسبت به این بیشتر است پس در ما نحن فیه هم همینجور ما نحن فیه درست است هر دو خبیثند هر دو اعمال جرأت کردهاند هر دو مذمت میشوند ولی بالاخره یکی بیشتر مذمت میشود چون واقعاً شراب خورده آمده مسأله شرعی را که همان مقطوعه خمریه باشد با مسأله عقلی عرفی قیاس کرده که اگر دو تا پسر یعنی آن دو تا عبد این کار را بخواهند بکنند چطور بینشان تفاوت است در ما نحن فیه هم بین شرابخور و بین آبخور تفاوت است
مؤید این مطلب کدام مطلب تفاوت یؤید ذلک آخه آقای سبزواری منکر تفاوت است میگوید این دو تا یکسانند ما میگوییم نه الان برای مؤید آوریم که تفاوت است بین این آدمی که قطعش مطابق با واقع در آمده یا دیگری انا لجد من انفسنا ما مییابیم در خودمان که فرق است در مرتبه ذم بین من صادف آن کسی که پسر مرا کشته واقعاً صادف فعله الواقع و بین من لم یصادف درست است هر دو را عقلاء مذمت میکنند منهم هر دویشان را مذمت میکنم ولی اینکه فعل قتل را انجام داده معلوم است مذمتش بیشتر است در ما نحن فیه هم همینجور درست است اینها هر دو مقطوع الخمریه خوردهاند هر دو شقات باطنی دارند هر دو مذمت میشوند اما بالاخره مزیت شرابخور بیشتر از مزیت آبخور است
[اشکال بر مثال ما]
الا ان یقال مگر اینکه بگویی نه این مثال با اون مثال فرق دارد شما داری تشفی میکنی شمای مولا که میخواهی اینرا بیشتر مذمت کنی میخواهی قلبت شفا پیدا کند در خدا که تشفی تصور نمیشود بنابراین، این مثال غیر آن مثال است آخه ما چی کار کردیم این مثال را با مثال مقطوع الخمریه یکی حساب کردیم گفتیم چطور در این مثال فرق دارد این آقا با اون آقا در آنجا هم شارب الخمر با شارب الماء فرق دارد ایشان میگوید الا ان یقال مگر اینکه بیایی بگویی نه در این مثال قبول داریم چون من برای تشفی برای اینکه دلم خنک بشود اینرا بیشتر اذیتش میکنم خدا که تشفی درش تصور نمیشود الا ان یقال مگر اینکه بگوید ذلک یعنی این تفاوت، این تفاوت در مبعودات عقلائیه درست است مثل همان مثال گشتن دو تا عبد فرزند مرا در آن مبغوضات عقلاییه درست است من این عبدی که واقعاً قتل بدست او انجام شده اینرا بیشتر مذمتش میکنم ایشان میفرماید زیادی مذمت از مولا و تأکد ذم از عقلاء بالنسبه الی من صادف اعتقاده الواقع لاجل التشفی اگر اینرا من بیشتر مذمت میکنم برای اینکه میخواهم قلبم خنک بشود و حال آنکه مستحیل این تشفی در حق حکیم تعالی مستحیل است یعنی در این مثال قبول داریم که شما این عبدی که واقعاً پسر را کشته فرق دارد با او اما فرق داره برای اینکه من میخواهم دلم بیشتر خنک بشود در مورد پروردگار که تشفی نیست که بگوییم خدای متعال اون شارب الخمر را بیشتر عقوبتش میکند تشفی تصور نمیشود ولی فتأمل
فتأمل از قطع نظر از تشفی، قطع نظر از تشفی پروردگار هم همینطور است. پروردگار هم این شارب الخمر را بیشتر ملامت میکند و اینرا عقوبت میکند نسبت به او... پایان