و قد یقرّر این دلیل چهارم است تقریباً یعنی دلیل عقلی است ولی دلیل عقلی است که با یک بیان دیگر میخواهیم بیان کنیم مقرّر کیه؟ فاضل سبزواری ایشان دو تا کتاب دارد یک کفایه دارد یک ذخیره دارد ذخیره المعاد اگر دارید ذخیرة فاضل سبزواری صفحه ۲۰۹ و ۲۱۰ ایشان یک دلیل عقلی دیگری را اقامه میکند دیروز ما دلیل عقلی گفتیم عقل میگوید تجری قبیح است اما دلیل عقلی که آقای سبزواری آورده یک نحوه دیگری است یک مثال بزنیم تا این عبارت روشن شود.
[مثال مساله]
ایشان اینجوری تصور کرده یک ظرف این طرف و یک ظرف هست این طرف یک اقایی قطع پیدا میکند زید قطع پیدا میکند این خمر است عمر هم قطع پیدا میکند این خمر است او بر میدارد ظرف مقطوع الخمریهاش را میخورد اینهم ظرف مقطوع الخمریه خودش را میخورد بعد اتفاقاً بعد از اینکه شرب انجام شد میبینیم مال یکی شراب درآمده و مال یکی آب درآمده پس دو اناء داریم دو تا مایع داریم زید قطع پیدا کرده این خمر است عمر هم قطع پیدا کرده آن خمر است زید مقطوع الخمریه خودش را میخورد عمر هم مقطوع الخمریه خودش را میخورد بعد از اینکه اینها اینکار را میکنند بعد یکی از آنها میبینی مست شد معلوم میشود که مال یکی آب در آمده مال یکی شراب در آمده آن وقت ایشان فرمودند چهار تصور در اینجا میشود.
۱ – یا باید بگوییم هر دوی اینها عقوبت میشوند هم آبخورده و هم شرابخورده
۲ – یا باید بگوییم هیچ کدام عقوبت نمیکنیم نه آبخورده و نه شرابخورده این دو صورت صورت سوم
۳ – بگوییم شرابخورده عقوبت شده من صادف قطعه این او عقوبت میشود آبخورده عقوبت نمیشود این سه چهارمی
۴ – بالعکس بگوییم آبخورده عقوبت میشود شرابخورده عقوبت نمیشود.
پس چهار صورت بیشتر نیست این دو تا که برداشتند مقطوع الخمریه را خوردند مال یکی شون تصادفاً آب در آمده و مال یکی تصادفاً شراب در آمده از این چهار حالت خارج نیست یا باید بگوییم هر دو مستحق عقوبتند ما باید بگوییم هیچکدام مستحق عقوبت نیستند یا باید بگوییم شرابخورده مستحق عقوبت است نه آبخورده یا به عکسش بگوییم آبخورده فستحق عقوبت است شراب خورده مستحق عقوبت نیست این چهار صورت است.
دو صورتش امکان ندارد بیاییم بگوییم آبخورده عقوبت شود شرابخورده عقوبت نشود اینکه محال است اینکه بیاید آبخورده را عقوبت کند شرابخور را عقوبت نکند. آن یکی هم ممکن نیست که هیچ کدام عقوبت نمیشوند این هم ممکن نیست چون ما شرابخوار اینجا داریم پس این دو صورت برود کنار میماند صورت سوم، صورت سوم کدام بود بگوییم شرابخوره عقوبت شود آبخوره عقوبت نمیشود آقای فاضل سبزواری گفته این هم محال است چرا؟ چون اگر بگوییم این عقوبت میشود شرابخوره آب خوره عقوبت نمیشود عقوبت و عدم عقوبت را بردیم روی امر غیر اختیاری چون در اختیار این در نیامد نبود که شراب در بیاید در اختیار او نبود که آب در بیاید ما اگر بگوییم شرابخواره عقوبت میشه آنوقت عقوبت را بردیم روی امر غیر اختیاری آبخوره عقوبت نمیشه عدم عقوبت هم رفته روی امر غیر اختیاری اینهم که محالی است فتعین الاول که چی؟ که هر دو عقوبت میشوند یعنی هم شرابخوره که عاصی و هم او که آبخوره که متجری است خلاصه ایشان چهار صورت تصور کرده در این چهار صورت دو صورتش گفتند امکان ندارد یک صورت هم بر خلاف عدل است که بیاییم این آقایی که شراب در آمده یا اینکه در اختیار خودش نبوده عقوبت شود آن یکی عقوبت نشود این هم خلاف عدل است سه تا که برود کنار تعین الاول که حتماً حتماً هر دوی اینها باید در عقوبت شوند اینها دلیل چهارم برای اینکه تجری حرام است و متجری مستحق عقوبت است.
[مثال مرحوم سبزواری]
اینرا عنایت کنید آقا من این مثال را از قول سبزواری زدم اما مرحوم سبزواری این مثال را نزد غرض من یادم میآید از سابق یکی از محشین کفایه که به شیخ اشکال کرده فرمود شما چرا این مطلب را نسبت میدهید به فاضل سبزواری کی این حرفها را زده اشکال کرده به شیخ که فاضل سبزواری این حرفها را نزده اتفاقاً یکی از شاگردان شیخ من دیدم عبارتش را میگوید شیخ سر درس وقتی خواست اسم فاضل سبزواری را بیاورد گفت مطلب مال آن است مثال ما من است. این اقای محشی کفایه مراجعه کرده به سبزواری دیده همچون مثالی که دو تا مقطوع الخمریه این مثال نیست چون مثال سبزواری نیست میگوید اگر دو نفر جاهل به مسئله ایستادند سرنماز هر دوشان جاهل بودند نماز میخواندند اتفاقاً مال یکی صحیح درآمد مال یکی باطل در آمد مثال آقای سبزواری برای این دو نفر است دو نفر جاهل به مسئله هر دو مشغول نماز شدند یکیشان اتفاقاً نمازش مطابق با فتوای مجتهدش بود نمازش صحیح بود آن دیگری مطابق نبود نماز باطل است این چهار فرد را در آنجا گفته فاضل سبزواری این چهار صورت را در آنجا گفته آن وقت شیخ سر درس شاگردش میفرماید شیخ سر درس فرمود ما مطلب را از فاضل سبزواری نقل میکنیم اما برای اینکه تناسب با بحث ما داشته باشد مثالش را عوض میکنیم یعنی به جای آن دو نفری که دو تا نماز خواند دو تا مثال میزنیم دو تا ظرف مثال میزنیم این مقطوع الخمریه این آقا آن مقطوع الخمریه این آقا خلاصه خواستم این را عوض کنم که آن آقای محشی کفایه ندیده آن حرف شاگرد شیخ انصاری را آمده به شیخ اشکال کرده گفته کی فاضل سبزواری از این حرفها زده دو ظرف مقطوع الخمریه ولی خود شیخ سر درس تصریح فرمودند فرمودند اینی که میخواهیم بگوییم این دلیل عقلی که میخواهیم بیاوریم اصل مطلبش مال فاضل سبزواری است والاّ من مثالش را عوض میکنم میکنمش مقطوع الخمریه که با بحث خودمان سازگار باشد.
حالا عنایت بفرمایید و قد یقرر گاهی آمدند تقریر دادند یعنی دلیل عقلی را آمدند یک جور دیگری گفتند چون دلیل عقلی دیروز این بود دیگه عقل میگوید تجری قبیح است حال و قد یقرر مقرر فاضل سبزواری است در کتاب ذخیره یعنی سر درس هم از شیخ پرسیدند شیخ فرمودند بله مقصود من فاضل سبزواری است ولی کلماتش را عوض کردم از مطلب آقای سبزواری ما استفاده کردیم و الاّ مثالی خودمان میزنیم که با کتاب قطع مناسب داشته باشد و قد یقرر یعنی آقای فاضل سبزواری قرّر دلاله العقل علی ذلک ذلک یعنی حرمت تجری آقای فاضل سبزواری دلالت عقل بر حرمت تجری را اینجوری مقرر فرموده فرموده انا اذا فرضنا شخصین قاطعین بان قطع احدهما یکون مایع احدهما، بکون مائع معین این کتابها توی حاشیه رفته. دو نفر زید و عمر را تصور بکنید یکیشان قطع پیدا کرده بکون مایع معین احدهما قطع پیدا میکند که این مایع معین خمر است و قطع الاخر و آن دیگری قطع پیدا میکند بکون مایع آخر خمرا زید قطع پیدا میکند این مایع خمر است عمر هم قطع پیدا میکند آن مایع خمر است خب این دو و تا این را خوردند فاتفق مصادفه احدهما للواقع و مخالفه الاخر ایشان میگوید این دوتایی که قاطع به خمریت بودند برداشتند ظرفهای مقطوع الخمریه را خوردند اتفاقاً بعداً معلوم شد یکیش خمر بوده و بعداً معلوم شد مال دیگری آب بوده ایشان آمده گفته چهار صورت اما چهار صورت شروع میشود اما ان ستحقا العقاب که همین رد آخر سر ثابت میکند این سه احتمال را که از بین میبرد میگوید این درست است یستحقا هر دوی اینها مستحق عقوبتند هم آبخوره که متجری است و هم شرابخوره که عاصی است یا هر دوی اینها مستحق عقوبتند این یک صورت اولا یستحقه احدهما این کتابها توی حاشیه این طرف رفته فرض دوم این است لا یستحقه یعنی لا یستحق العقاب احدهما یعنی هیچ کدام عبارت خوبی نیست لا یستحق کل منهما اگر اینجوری میگفت عبارت راحتتر بود یا هر دو مستحق عقوبتند اولا یستحقه کل منهما حالا ایشان احدهما فرمودند او یستحقه من صادف رفتیم توی سومی یا اینکه نه آن من صادف آنی که قطعش مضاف با واقع شد شرابخوره یستحقه مستحق عقاب است آن شرابخوره آن کسی که قطعش مصادف با واقع شد دون الاخر آن دیگری که آب خورده آن عقوبت نمیشود این سه صورت و بالعکس چهار صورت آن آب خورده عقوبت شود آن شرابخوره عقوبت نشود خب این چهار صورت بعد فرموده لا سبیل الی الثانی و الرابع ثانی کدام است هیچ کدام عقوبت نشوند که آن نمیشود مال شرابخور اینجا داریم چطور میشود هیچکدام عقوبت نشوند آن که لاسبیل یعنی هیچ طریقی نداریم برای دومی و برای چهارمی چهارمی عکس بود که آب خورده عقوبت شود و شرابخوره عقوبت نشد این که نمیشه راهی نداریم ما به دومی و چهارمی میماند سومی، سومی کدام است آن شرابخوره عقوبت شود آبخوره عقوبت نشد گفته این هم منافی با عدل است چرا برای اینکه اگر بگوییم این عقوبت میشود عقوبت رفته وی امر غیراختیاری اینکه در اختیار خودش نبود خب تصادفاً شراب درآمد بخواهیم تفاوت بگذاریم بین این دو تا بگوییم این عقوبت میشد و این عقوبت نمیشه عقوبت این رفته روی امر غیر اختیاری چون شراب بودن در اختیارش نبود عدم عقوبت او هم رفته روی غیراختیاری یعنی نه شراب در آمدن در اختیار او بود نه آب در آوردن در اختیار این بود ما اگر عقوبت را ببریم روی شراب خور و از آبخور نفی بکنیم این مستلزم خلاف عدل است که انسان کسی را بر امر غیراختیاری عقوبت بکند پس سومی باطل فتعین اولی یعنی اولی که هر دو مستحق عقوبتند پس این شد دلیل رابع عقلی هست چون نفی و اثبات است یا هر دو عقوبت میشدند یا نمیشوند یا آن عقوبت میشود یا نمیشه. دلیلی که بین نفی و اثبات باشد به آن میگویند دلیل عقلی حالا ایشان میفرماید و الثالث دومی و چهارمی که امکان ندارد سومی چی آنهم مخالف عدل است مستلزم سومی یعنی شرابخور عقوبت بشه و آبخوره شد این مستلزم این است که اناطه شده باشد یعنی استحقاق عقاب منوط شده باشد بما ما یعنی مصادفه با واقع اگر ما بگوییم در سومی شرابخوره عقوبت شود عقوبت را منوط کردیم به چیزی که این چیز یعنی مصادفه به چیزی که آن خارج از اختیار است نه آب در آوردن در اختیار این بودند شراب در آمدن در اختیار این بود اگر بگوییم این عقوبت میشه رفته روی امر غیر اختیاری بگوییم او عقوبت نمیشه رفته روی امر غیر اختیاری و هو مناف و این سومی منافی است با آن چیزی است ک عدل اقتضا میکند آن را که انسان عقوبت را ببرد روی امر غیر اختیاری فتعین الاول هر دو باید عقوبت شوند هم شراب خورده چون معصیت حقیقی کرده و هم آب خورده برای آنکه این هم معصیت حکمی کرده چون این هم در حکم عاصی است همان جرأتی که او به خرج داده این هم به خرج داده این تا اینجا چهار تا دلیل اجماع و بنای عقلا دلیل عقلی با بیان دیروز و دلیل عقلی با بیان امروز تمام این چهار دلیل ایشان از خدشه میکنند اجماع را که همین دیروز با کلمه نعم ایشان خدشه کرد ولی حالا صریحاً اجماع را ایشان باطل میکنند.
[اجماع محصل و اجماع منقول]
عنایت کنید که ما دو جور اجماع داریم اجماع محصل و اجماع منقول اجماع محصل یعنی چه؟ یعنی یک نفر پیدا شود تحصیل آراء کل علماء را بکند از روز اولی که غیبت کبری شروع شد علماء پیدا شدند از روز اول برود تحصل آراء کل علما را بکند اگر دید بدون اختلاف یعنی یک نفر هم مخالف نبود مثلاً همة علما میگفتند نماز جمعه واجب است مثلاً همه علما میگفتند عرق جنب از حرام نجس است اگر کسی خودش تحصیل آراء کل کرد بطوری که یک نفر از قلم نیفتاد تمام علماء را آراءشان را تحصیل کردید همه وحدت کلمه دارند به این میگویند اجماع محصل این اجماع یقیناً حجت است چون اگر کل علما از روز اول امروز وحدت کلمه داشته باشند در یک مطلبی حتماً حتماً امام معصوم امام زمان سلام الله علیه ایشان هم حتماً با این قول موافقند اینرا میگویند اجماع محصل ولی این امکان ندارد کی میتواند چنین ادعایی بکند در این زمان ما که این همه امکانات زیاد شده نمیتواند کسی ادعا کند که من تمام علماء دنیا را از روز اول تا امروز همه را به دست آوردم دیگه زمان علامه که به طریق اولی علامه فقط همان حول و هوش نجف و کربلا را آنجایی میتوانست بفهمد اقوال علما چیه هند و پاکستان و غیره را اصلاً امکان نداشته پس اجماع محصل حجت است اما در خارج امکان ندارد اجماع محصل اگر کسی توانست تحصیل آراء کل علما را بکند میتواند رأی معصوم را بدست آورد اجماع محصل حجت است ولی المحصل غیر حاصل کی میتواند همچون ادعایی بکند که من آراء کل علماء را از ۱۲۰۰ سال پیش تا امروز در کل دنیا همه علما را بررسی کردم این که نمیشه میماند.
اجماع منقول مثلاً علما خیلی ادعای اجماع کرده اینرا خواندید علامه فرمود مثلاً اجمع العلما که تجری حرام است این را میگویند اجماع منقول این که حجت نیست آنی که حجت است وجود خارجی ندارد آنی که وجود خارجی دارد حجت نیست حالا علامه تنهایی یک خبر دیده که علما اینجور میگویند این برای ما حجیت ندارد.
[مناقشه در اجماع]
لذا ایشان میفرماید آقایانی که ادعای اجماع کردید المحصل منه عبارت آقای آخوند را میگوید (للمحصل منه غیر حاصل و المنقول منه للاستدلال غیر قابل) چون آخوند خیلی مقید است با قافیه حرف بزند از آنجا گرفته المحصل فیه یعنی من الاجماع المحصل منه غیر حاصل و المنقول به للاستدلال غیر قابل آنجا که قابل استدلال است اجماع محصل است وجود خارجی ندارد آنی که وجود خارجی دارد قابلیت ندارد برای استدلال اجماع منقول و محصلی که شما دارید ادعای اجماع میکنید چه اجماعی است اگر اجماع محصل است که امکان محصل است که امکان ندارد اگر آن اجماع علامه است که یکنفر دو نفر گفتند آنهم که صلاحیت استدلال ندارد پس اجماعی که شما دیروز برای ما ادعا کردید اصل اجماعتان باطل است این اولاً.
و ثانیاً حال از این بگذریم مسئله مسئله عقلیه است یا مسئله اصولیه است دیروز عرض کردم که مسئله دو وجه دارد ممکن است مسئله عقلی شود به یک اعتبار و ممکن است مسئله اصولی شود به یک اعتبار در مسائل عقلی و مسائل اصولی اجماع معتبر نیست اجماع خیلی هم تلاش بکنیم بگوییم حجت است در مسائل شرعیه فرعیه اینجا الان مسئله اینکه تجری حرام است یا نه این مسئله عقلیه مسئله کلامیه و در مسئله عقلیه اجماع اصلاً اعتبار ندارد اجماع هم بر فرض بگوییم حجت است در مسائل شرعی است جمع العلماء که عرق جنب از مردم نجس است بنابراین اشکال دوم اجماع شما این است که مسئله عقلی است و در مسئله عقلی اجماع ارزش ندارد و ثالثاً دیدید که چه مخالفتی داشتید از ناحیه بزرگانی مثل علامه شیخ بهایی با بودن همچون مخالفی به شما چطور ادعای اجماع میکنید که اجمع العلماء که تجری حرام است. پس دلیل اجماع باطل شد ایشان میفرماید:
یمکن الخدشه فی الکل: ما میتوانیم تمام این ادله اربعه را همه را خروشه کنیم یکی یکی اول اما الاجماع المحصل منه غیر حاصل دو تا خط بعد و المنقول منه غیر قابل که ایشان با این عبارت ندارد این اجماع شما که ادعا کردید اگر بگویید محصلات وجود خارجی ندارد حجت است ولی چه کسی میتواند چنین ادعایی بکند اگر هم اجماع منقول است ارزش استدلال ندارد این اشکال اول و ثانیاً المسئله عقلیه اشکال دوم است این مسئله حرمت تجری یک مسئله عقلی است بنابراین در مسئله عقل اجماع بدرد نمیخورد مثل اینکه شما بگویید اجمع العلماء ظلم حرام است اینجا اجماع بدرد نمیخورد قبح ظلم قبح عقلی است شما هم اگر اجماع بخواهید تمسک بکنید در احکام شرعیه فرعیه نه در احکام عقلیه این دو اشکال
[اشکال سوم]
اشکال سوم خصوصاً مع مخالفه غیر واحد و ثالثاً مخالفت دارد غیر واحد یعنی خیلی یکی دوتا نیست غیر واحدی با این اجماع مخالفند کما عرفت دیروز از نهایة علامه وستعرف من قواعد الشهید شهید اول کتابی دارد بنام القواعد و الفوائد بسیار کتاب خوبی است هم قائدههای ادبی دارد و هم قاعدههای فقهی دارد و همه قاعدههای اصولی دارد صفحه ۴۹ و ۵۰ اگر حوصله داری به قواعد ایشان مراجعه کنید البته کلام ایشان را میخوانید پس علامه و بهایی که دیروز خواندیم مخالفند شهید اول هم عبارت قواعدشان بعداً میبینیم که ایشان هم مخالفند با این پس این چه اجماعی است که مواجه است با مخالفت همچون علمایی پس اجماعی از بین رفت و المنقول منه لیس حجه فی المقام محصلش که غیر حاصل عبارت آخوند در این دومی است محصلش غیر حاصل المحصل فیه غیر حاصل و المنقول منه غیر قابل یعنی آن غیر حاصل است این هم برای استدلال غیر قابل است بدرد استدلال نمیخورد پس اجماع از بین رفت دیروز اجماع را مختصراً رد کردیم ولی امروز اجماع را حسابی ریشهاش را از بین بردیم.