بقي الكلام في أصالة الصحة في الأقوال والاعتقادات
أمّا الأقوال، فالصحّة فيها تكون من وجهين:
بحث در مفاد اصالة الصحة مىباشد.
تا كنون بحث دو قسم از اصالة الصحة گذشت كه شامل:
قسم اول: اصالة الصحّة في فعل النص كه اسمش قاعده فراغ و تجاوز است
قسم دوم: اصالة الصحّة في فعل الغير.
قسم سوم از اصالة الصحة: أصالة الصحة في الأقوال
آيا گفتار ديگرى را مىتوان حمل بر صحت كرد؟
معناى اول براى اصالة الصحّة در اقوال: كسى سخنى گفته، شك داريم سخنش حرام يا مباح بوده است.
در اين صورت بلا اشكال اصالة الصحة جارى مىشود، و رواياتى كه در سابق خواندهايد « ضع أمر أخيك على أحسنه » شامل اين مورد مىشود.
معناى دوم براى اصالة الصحّة در اقوال: قول قائل را كاشف از مقصود او به حساب بياوريم، كه اين معنا مقصود او بوده است.
اين قسم سه مرحله دارد:
مرحله اول: گاهى انسان شك مىكند كه آيا متكلم اين لفظ را با قصد گفته يا بدون قصد؟ لغو بوده يا كلام مقصود بوده؟
اينجا نيز اصالة الصحة جارى مىباشد. نتيجه مىگيريم متكلم حرف لغو نمىگفته و كلام مقصود او بوده است.
مرحله دوم: شك داريم آيا كلام مطابق با اعتقاد متكلم است؟ يعنى راست مىگويد يا دروغ مىگويد. به اين مضمون عقيده دارد يا ندارد.
كسى دستور مىدهد كه برو آب بيار. احتمال مىدهيم شوخى مىكند يا اينكه امر امتحانى است، يا اينكه واقعا تشنه است و نياز به آب دارد.
اينجا نيز اصالة الصحة به حكم سيره قطعيه حكم مىكند كه متكلم راست مىگويد، و معتقد به آن چه كه مطرح كرده مىباشد، و مىخواهد اين مسأله در خارج تحقق يابد.
البته روايات گذشته شامل اين مورد نيز مىشود. امر برادر دينى را حمل بر صحت كن، يعنى بگو كه معتقد به اين مسأله است و خلاف اعتقادش سخن نمىگويد. ولى دليل اصلى ما در اين مسأله سيره قطعيه است. مىبينيم مردم كلام ديگران را حمل بر صحت اعتقادى مىكنند.
مرحله سوم: كلامى كه طرف گفته است، و به اين كلام نيز معتقد است، شك داريم اين كلام مطابق با واقع است يا نه؟ كه اگر مطابق با واقع باشد سخنش حجة است و اگر مطابق با واقع نباشد سخنش حجة نمىباشد.
آيا در اين صورت مىتوانيم اصالة الصحة جارى كنيم و بگوييم كلام اين شخص حجة و مطابق با واقع است؟
شيخ انصارى مىفرمايند: ظاهر اين است كه در اين مورد به طور كلى اصالة الصحة جارى نمىشود. يعنى نمىتوانيم بگوييم هر سخنى كه هر مسلمانى مطرح كرد مطابق با واقع مىباشد، و دليلى بر اين مسأله وجود ندارد.
بعضى از علماء خواستهاند به بعضى از روايات عامه تمسك كنند مانند « ضع امر أخيك على أحسنه » و « إذا شهد عندك المسلمون فصدّقه ». در بحث حجيّة خبر واحد مفصّل بيان شد كه اين روايات دلالت بر حجيّة خبر هر مسلمانى نمىكنند. آنجا گفتيم كه اگر روايات صحيحى هم داشته باشيم از آن طرف ادلّه قطعيّه داريم كه در موارد فراوانى گفته انسان مسلمان به تنهايى اعتبار ندارد.
خلاصه اينكه اگر در قول مسلمان شك كرديم كه آيا قولش مطابق با واقع است يا نه، نمىتوانيم اصالة الصحة جارى كنيم. الّا در موارد خاصّهاى مانند خبر عادل، آن هم با شرائط مخصوص كه مىتوانيم حكم كنيم كه خبر عادل و ثقه حجّة مىباشد.