الموضع السابع
الظاهر أنّ المراد بالشكّ في موضوع هذا الأصل، هو الشكّ الطارئ بسبب الغفلة عن صورة العمل.
بحث در تبيين و توضيح قاعده تجاوز و فراغ مىباشد.
آخرين نكتهاى كه در اين مورد مطرح مىشود، اشاره به دو مطلب دارد.
مطلب اول: يكى از اركان قاعده تجاوز و فراغ شك است، انسان در انجام يك جزء يا شرط شك پيدا مىكند.
شكى كه براى شخصى پيدا مىشود دو قسم است:
قسم اول: تارة انسان حين العمل غافل است، بعد از عمل شك عارض مىشود.
اين عروض شك به خاطر اين است كه الآن صورت و كيفيت عمل را فراموش كرده است و نمىداند در باب وضوء دست را شسته يا نه. به اين شك قارى و عارض مىگويند يعنى شكى كه يك مرتبه پيدا شده است. اين مورد بلا شك محل قاعده تجاوز مىباشد.
قسم دوم: شك باقى: اين شك يك مرتبه عارض نشده، و در حين عمل نيز اين ترديد براى انسان بوده است ولى به آن توجه نكرده است.
مثال: الآن كيفيت عمل يادش مىباشد و مىداند دستش را شسته است، شستن دست نيز به ارتماس بوده است، شك دارد در اينكه آيا در حاليكه دست را زير آب برد قسمت زير انگشتر را آب فرا گرفته يا نه.
كيفيت عمل را فراموش نكرده و يادش است. اگر در لحظه عمل نيز مقدارى دقت مىكرد همين شك وجود داشت.
آيا قاعده تجاوز در شك باقى جارى است؟
در اين مسأله دو قول وجود دارد:
قول اول: قاعده تجاوز به خاطر اطلاق بعضى از روايات شامل اين مورد نيز مىشود. « من شكّ في شيء » مطلق است، و شامل شك قارى و باقى مىشود.
قول دوم: قاعده تجاوز شامل اين مورد نمىشود. درست است ظاهر بعضى از روايات مطلق است ولى تعليل و علتى كه در روايات براى قاعده تجاوز ذكر كردهاند، محدوده اين قاعده را تخصيص مىزند، و مورد شك باقى از قاعده تجاوز جدا مىشود. زيرا امام عليه السلام براى علت حجيّة قاعده تجاوز مىفرمايند: لأنّه حين يتوضّأ أذكر منه حين يشكّ. معلوم مىشود ملاك قاعده تجاوز موردى است كه در حين عمل توجه و دقت انسان از بعد از عمل بيشتر باشد.
در مورد شك باقى هيچ فرقى نمىكند كه انسان حين العمل هم كيفيت عمل در خاطرش هست، بعد از عمل هم مثل حين عمل كيفيت به خطرش هست و مىداند دستش را با ارتماس شسته است و شك در كيفيت ندارد تا بگوييم از كيفيت غفلت كرده است، اين شكى است كه هم حين العمل و هم بعد از عمل وجود داشته است، بنابراين نمىتوانيم بگوييم حين العمل توجه داشته و حالا غفلت كرده است. اين تعليل در اين مورد موجود نيست، پس قاعده تجاوز در شك باقى حجة نمىباشد.
مطلب دوم: اگر در وجود مانع شك كرديم، مثلا دست راست شسته شده است و شك كرديم كه آيا حين شستن مانعى وجود داشت؟ آيا مىتوانيم قاعده تجاوز جارى كنيم؟
بعضى از علماء فرمودهاند در اينجا نيازى به قاعده تجاوز نداريم، بلكه به اصالة عدم المانع تمسك مىكنيم. سابق بر اين كه وضوء مىگرفتم مانعى موجود نبود، شك كردم مانعى وجود دارد يا نه، عدم وجود مانع را استصحاب مىكنم.
ايراد شيخ انصارى به قول بعضى از علماء: اين اصل مثبت است، زيرا عدم المانع را استصحاب مىكنيم و وصول الماء الى البشرة را نتيجه مىگيريم، بعد حكم مىكنيم كه وضوء صحيح نمىباشد.
نتيجه: به نظر شيخ انصارى در باب احتمال وجود مانع نه استصحاب و نه قاعده تجاوز جارى نمىباشند و بايد به شك اعتنا كنيم.