درس اصول الفقه (۱) مباحث الفاظ وملازمات عقلیه

جلسه ۹۳: مفاهیم ۷

 
۱

خطبه

۲

دسته بندی درس دیروز

اگر دو جمله شرطیه یا بیشتر وارد شود که شرط در این جملات مختلف، ولی جزا واحد است (این واحد سه صورت دارد که بعدا می‌رسیم)، دو صورت دارد:

یک: جزاء قابل تکرار است؛

دو: جزاء قابل تکرار نیست.

اگر جزاء قابل تکرار بود، اگر جمله شرطیه مفهوم داشته باشد، مفهوم هر کدام با منطوق دیگری تعارض می‌کند.

برای رفع تعارض هفت راه گفته شده است که مرحوم مظفر این هفت راه را می‌گوید و از بین این هفت تا راه دوم را نتخاب می‌کند. راه دوم نظریه بدوی نایینی است. یعنی میرزای نایینی دو نظریه دارد: ابتدایی و انتهایی. نظریه ابتدایی نایینی همینی است که مرحوم مظفر انتخاب می‌کند و نظریه انتهایی همانی است که رد می‌کند.

سوال یکی از حضار: نمی‌شود احتیاط کرد؟

پاسخ: احتیاط تا وقتی است که که از این دو نتوانیم برداشتی بکنیم. چون اصل عملیه است. ولکن الاحتیاط حسن علی کل حال. ولی وظیفه‌ی ما با این روایت چه می‌شود؟ این‌ها که می‌گویند الاصل دلیل حیث لا دلیل، شامل احتیاط نمی‌شود. ولی مقتضای ظهور لفظی ان دو چیست؟

۳

راه‌های رفع تعارض / راه اول

راه اول: مرحوم مظفر کاری می‌کند که این دو جمله بشود یک جمله؛ اگر یک جمله شد دیگر نمی‌شود با خودش تعارض پیدا بکند.

ان خفی الاذان؛ ان خفیت الجدران. این شرط چون قید واو ندارد ظهور دارد در این که خفای اذان سبب مستقل است. هم چنین است در خفای جدران. دست از ظهور بر دارید. یعنی بگویید خفای اذان جزء سبب است و خفای جدران هم چنین. علت وجوب قصر خفای اذان به علاوه خفای جدران است. یعنی در صورتی که هر دو شرط باشند قصر واجب است. اگر شرط نباشد قصر واجب نیست. یعنی هیچ کدام نبود یا یکی بود و یکی نبود. چون هر دو با هم می‌شوند علت منحصره.

روح مطلب: مرحوم مظفر می‌خواهد دو جمله شرطیه را یکی بکند. البته این راه را بعدا رد می‌کند.

۴

تطبیق راه اول رفع تعارض

فلا بدّ من التصرّف فيهما (دلیلین) بأحد وجهين (این جا دو تا را گفته است. پنج تا را شاید محاضرات گفته باشد؛ اجود/۱/۴۲۴):

الوجه الأوّل: أن نقيّد (به واو) كلّا من الشرطيّتين من ناحية ظهورهما في الاستقلال بالسببيّة (باء به معنای فی)، ذلك الظهور الناشئ من الإطلاق (بدون قید بودن: بدون قید واو) - كما سبق (نشأت) - الذي (صفت برای ظهور) يقابله التقييد (تقیید شرط) بالعطف بالواو، فيكون الشرط في الحقيقة هو المركّب من الشرطين، و كلّ منهما يكون جزء السبب، (روح مطلب:) و الجملتان تكونان حينئذ (در وجه اول) كجملة واحدة مقدّمها المركّب من الشرطين، بأن يكون مؤدّاهما (در جلد دو اصول، کلمه‌ی مودّی، یک ماه اذیتتان خواهد کرد. مؤدّی یعنی محتوا.) هكذا «إذا خفي الأذان و الجدران معا فقصّر».

و ربّما (به معنای تکثیر است؛ نه تقلیل. نمی‌خواهد بگوید یک وقت مفهوم دارد و یک وقت ندارد. بلکه می‌خواهد بگوید مفهوم دارد.) يكون لهاتين الجملتين معا (یعنی این دوجمله در ظاهر که در حقیقت یک جمله هستند.) حينئذ در این هنگامی که کجمله واحد شده‌اند.) مفهوم واحد، و هو انتفاء الجزاء (قصر) عند انتفاء الشرطين معا، أو أحدهما، كما لو كانا جملة واحدة.

فقصّر» ، و «إذا خفيت الجدران فقصّر».

٢. أن يكون الجزاء قابلا للتكرار ، كما في نحو «إذا أجنبت فاغتسل» ، «إذا مسست ميّتا فاغتسل».

أمّا النحو الأوّل : فيقع فيه التعارض بين الدليلين ، بناء على مفهوم الشرط ، ولكن التعارض إنّما هو بين مفهوم كلّ منهما مع منطوق الآخر ، كما هو واضح. فلا بدّ من التصرّف فيهما بأحد وجهين :

الوجه الأوّل : أن نقيّد كلاّ من الشرطيّتين من ناحية ظهورهما في الاستقلال بالسببيّة ، ذلك الظهور الناشئ من الإطلاق ـ كما سبق ـ الذي يقابله التقييد بالعطف بالواو ، فيكون الشرط في الحقيقة هو المركّب من الشرطين ، وكلّ منهما يكون جزء السبب ، والجملتان تكونان حينئذ كجملة واحدة مقدّمها المركّب من الشرطين ، بأن يكون مؤدّاهما هكذا «إذا خفي الأذان والجدران معا فقصّر».

وربّما يكون لهاتين الجملتين معا حينئذ مفهوم واحد ، وهو انتفاء الجزاء عند انتفاء الشرطين معا ، أو أحدهما ، كما لو كانا جملة واحدة.

الوجه الثاني : أن نقيّدهما من ناحية ظهورهما في الانحصار ، ذلك الظهور الناشئ من الإطلاق المقابل للتقييد بـ «أو». وحينئذ يكون الشرط أحدهما على البدليّة أو الجامع بينهما على أن يكون كلّ منهما مصداقا له ، وذلك حينما يمكن فرض الجامع بينهما ولو كان عرفيّا.

وإذ يدور الأمر بين الوجهين في التصرّف ، فأيّهما أولى؟ هل الأولى تقييد ظهور الشرطيّتين في الاستقلال أو تقييد ظهورهما في الانحصار؟ قولان في المسألة.

والأوجه ـ على الظاهر ـ هو التصرّف الثاني ؛ لأنّ منشأ التعارض بينهما هو ظهورهما في الانحصار الذي يلزم منه الظهور في المفهوم ، فيتعارض منطوق كلّ منهما مع مفهوم الأخرى ـ كما تقدّم ـ ، فلا بدّ من رفع اليد عن ظهور كلّ منهما في الانحصار بالإضافة إلى المقدار الذي دلّ عليه منطوق الشرطيّة الأخرى ؛ لأنّ ظهور المنطوق أقوى ؛ أمّا ظهور كلّ من الشرطيّتين في الاستقلال فلا معارض له حتّى ترفع اليد عنه.