«بقی الکلام فی معنى قول العلّامة فی القواعد و التذکرة: «انّه لا یخرج من هذا الاصل الّا بامرین: ثبوت خیارٍ، او ظهور عیب». فانّ ظاهره انّ ظهور العیب سببٌ لتزلزل البیع فی مقابل الخیار، مع انّه من اسباب الخیار.»
بررسی عبارتی از مرحوم علامه (ره)
مرحوم شیخ (اعلی الله مقامه الشریف) بعد از اینکه احتمالات و معانی اربعه را برای کلمهی اصل در عبارت فقهاء بیان کردند، در بحث امروز یک تحلیل و بررسی راجع به عبارت مرحوم علامه (ره) دارند.
علل بررسی این عبارت
سر بررسی عبارت مرحوم علامه (ره) دو جهت است؛ یک جهت این است که همان طور که در مکاسب ملاحظه فرمودید، مرحوم شیخ (ره) اعتنای عجیب و خاصی به کلمات فقهاء دارد، لذا عبارات فقهائیی مثل مرحوم علامه (ره) را با دقت خاصی دنبال میکند.
جهت دوم این است که به ظاهر این عبارت علامه (ره) که الان بیان میکنیم، یک اشکالی وارد است، که اگر ایشان ظاهر این عبارت را اراده کرده باشد، مطلبی بر خلاف مشهور همهی فقهاء بیان کرده است.
لذا مرحوم شیخ (ره) روی این دو جهت عبارت علامه (ره) را ذکر کرده است، خصوصا که این عبارت در دو کتاب علامه (ره)، هم در کتاب قواعد و هم در کتاب تذکره، منتهی با مقداری اختلاف که به آن را هم در لابهلای مطلب اشاره میکنند آمده است.
اشکال در این عبارت
عبارت مرحوم علامه (ره) این است که ایشان بعد از اینکه آن اصل را پایهگذاری کرده فرمودهاند: «الاصل فی البیع اللزوم» در دنباله ادامه داده فرمودهاند که: «لایخرج من هذا الاصل الا بامرین»، ما از این اصل به دو امر خارج میشویم و آن دو امر عبارت است از ثبوت خیار و ظهور عیب.
اشکال در این عطف است که معطوف علیه را ثبوت خیار و معطوف را ظهور عیب قرار داده، که ظاهر این عبارت این است که مرحوم علامه (ره) خواسته بفرماید: دو سبب مستقل برای خروج از لزوم داریم، دو سببی که بینشان تباین وجود دارد، که یکی ثبوت خیار هست و دیگری ظهور عیب، در حالی که بعدا میخوانیم و همهی فقهاء هم تصریح کردهاند که خود عیب یکی از اسباب خیار است.
فقهاء وقتی خیارات هفتگانه را بیان کرده فرمودهاند: یکی از خیارات، خیار عیب است، حال که عیب خودش یکی از اسباب خیار است، چرا مرحوم علامه (ره) این را به صورت جداگانه، آن هم به صورت عطفی آورده که ظهور دارد در اینکه اینها دو راه و سبب مستقل هستند؟
دو توجیه برای جواب از این اشکال
مرحوم شیخ (ره) فرمودهاند: مجموعا برای جواب از این اشکال، دو توجیه وجود دارد که هر دو توجیه مواجه با اشکال و ایراد است.
توجیه اول: توجیه محقق ثانی (ره) در جامع المقاصد
توجیه اول را محقق ثانی (ره) در جامع المقاصد آورده و فرموده: این عطفی که در اینجاست، از باب عطف خاص بر عام است و ما نظیر این را، هم در قرآن و هم در روایات و هم در کلمات اهل ادب زیاد داریم، که یک عامی را ذکر میکنند و بعد یکی از افراد آن عامۀ یعنی خاص را بر عام عطف میکنند، که در اینجا هم همین طور است، ثبوت خیار عنوان عام دارد، یعنی هر خیاری و ظهور عیب هم عنوان خاص دارد و عطف خاص بر عام است.
نقد و بررسی توجیه اول
مرحوم شیخ (ره) فرموده: این توجیه، توجیه صحیحی نیست، به دلیل اینکه در عبارت علامه (ره) عیب را بر خود خیار عطف کرده و نه بر اسباب خیار، اگر علامه (ره) فرموده بود: «لایخرج من هذا الاصل الا بامرین باسباب الخیار و ظهور عیب»، این فرمایش و توجیه محقق ثانی (ره) توجیه قابل قبولی بود.
اما در عبارت علامه (ره) کلمهی سبب نداریم، بلکه فرموده: «الا بامرین بثبوت الخیار او ظهور عیب»، عیب را بر خود خیار عطف کرده و نه بر سبب خیار، لذا این عطف خاص بر عام مطلب درستی نیست.
دفاع از محقق ثانی (ره) با توجه به عبارت تذکره
بعد فرموده: در عبارت تذکره قیدی را در معطوف علیه آورده، که مقداری به کلام ایشان سر و صورت میدهد، اما این قید در عبارت قواعد وجود ندارد.
در تذکره فرموده: «لایخرج من هذا الاصل الا بامرین احدهما ثبوت الخیار لهما او لاحدهما من غیر نقص فی احد عوضین او ظهور عیب»، فرموده: خیار با توجه به نقص در احد العوضین، در عبارت تذکره نیامده به طور کلی بفرماید: «ثبوت خیار او ظهور عیب»، بلکه در معطوف علیه قیدی آورده و فرموده: ثبوت خیار که این خیار منشاش نقص در احد العوضین نباشد و ظهور عیب که عیب روشن است، یعنی آن نقصی که در احد العوضین وجود دارد.
بعد مرحوم شیخ (ره) فرموده: با توجه به این قید اضافهای که در معطوف علیه در کلام تذکره آمده، کلام مرحوم علامه (ره) را اینطور توجیه کنیم که ایشان خواسته بفرمایند: گاهی منشا خیار، عیب در احد العوضین است که در معطوف آمده و گاهی هم منشا ثبوت خیار وجود عیب در احد العوضین نیست، بلکه منشا آن جعل شارع است که خیار را قرار داده، مثل خیار مجلس و یا جعل خود متعاقدین است، که برای خودشان جعل خیار کردند.
پس نتیجه و خلاصهی توجیه با توجه به این قیدی که در تذکره آمده، یک چنین مطلبی میشود که بگوییم: مرحوم علامه (ره) اینطور میخواسته بگوید که: ما از اصالت اللزوم خارج نمیشویم، مگر در دو مورد؛ اول آنجایی که خیار منشاش نقص در احدالعوضین نباشد که اسمش را میگذاریم خیار غیرعیبی و دوم آنجایی که منشا خیار، عیب و نقص در احد العوضین است.
نقد و بررسی این دفاع
مرحوم شیخ (ره) فرموده: این توجیه را هم با توجه به آنچه که در تذکره آمده نمیتوانیم قبول کنیم و در اینجا سه اشکال وجود دارد؛ یک اشکال مشترک الورود هست، که هم به عبارت قواعد و هم به عبارت تذکره وارد میشود، اشکال دوم فقط به عبارت قواعد وارد میشود و اشکال سوم هم فقط به عبارت تذکره وارد میشود.
اشکال مشترک الورود هم به عبارت قواعد و هم به عبارت تذکره
اما مرحوم شیخ (ره) در اشکال اول که مشترک الورود است فرموده: در دو جهت اشکال داریم، که البته اینها را دیگر در متن مکاسب نیاورده و فقط برای بیان اشکال اول فرمودهاند: «مع عدم تمامه»، که این توجیه تمام نیست، وجه عدم تمامیت را بیان نکردهاند، که این وجه دو مطلب است.
یک مطلب این است که بالاخره این حصری که مرحوم علامه (ره) بیان کرده، حصر قابل قبولی نیست، چون طبق این حصر باید بگوییم که بیع فقط در دو مورد متزلزل است؛ یکی در جایی که خیار عیب است و دوم جایی که خیار غیر عیبی است، در حالی که مواردی داریم که بیع متزلزل است، اما هیچ کدام یک از این دو مورد نیست، مثل بیع فضولی که در بیع فضولی بیع متزلزل است، اما نه جزء معطوف علیه است و نه معطوف و یا بیع معاطاتی.
جهت دوم این است که مگر خیار عیب به شریعت ثابت نشده است، طبق آنچه که در عبارت تذکره آمده میگویید: خواسته بفرماید: دو نوع خیار داریم، یک خیار در معطوف علیه، که خیاری است که به اصل شرع و جعل شارع یا متعاقدین ثابت است و دوم در معطوف است که میگوییم: خیار عیب آن خیاری است که منشاش عیب است.
خوب خیار عیب را چه کسی جعل کرده است؟ برای آن هم روایات و ادله داریم و به اصل شرع برای ما ثابت شده است.