درس فرائد الاصول - برائت

جلسه ۷۵: شبهه تحریمیه فقدان نص ۶۸

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم 

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

۲

سیر بحث

سیر مباحث گذشته تا به اینجا:

میرزای قمی (ره) به محقق (ره) نسبت داده بود که ایشان قائل به تفصیل شده در عام البلوی و در غیر عام البلوی؛ یعنی ایشان در عام البلوی برائتی است و در غیر عام البلوی برائتی نیست.

مرحوم شیخ (ره) فرمود ما کلام مرحوم محقق (ره) هم در معارج و هم در معتبر را ذکر می‌کنیم تا برای شما روشن شود که این نسبتی که میرزای قمی (ره) به مرحوم محقق (ره) داد درست نیست.

کلام مرحوم محقق (ره) در معارج را در ضمن مرحله اول بیان کردیم و تمام شد. حال در مرحله دوم می‌خواهیم در مرحله دوم کلام مرحوم محقق (ره) در معتبر را بررسی کنیم.

۳

خلاصه کلام محقق (ره) در معتبر

دومین مرحله از بررسی کلام مرحوم محقق (ره) 

مرحوم محقق (ره) در معتبر فرموده‌اند که استصحاب بر سه قسم است:

۱. استصحاب حال عقل. مقصود محقق (ره) از استصحاب حال عقل همان اصل برائت می‌باشد.

۲. عدم الدلیل، دلیل العدم.

۳. استصحاب حال شرع.

۴

ساختار درس امروز

اسکلت بحث: مرحوم شیخ (ره) از اینجا تا آخر بحث در صدد بیان اینست که بگوید مرحوم محقق (ره) در قسم دوم (عدم الدلیل، دلیل العدم) قائل به تفصیل شده.

نکته: اینکه مرحوم محقق (ره) در قسم دوم قائل به تفصیل شده است لازمه‌اش این نیست که ایشان در قسم اول هم قائل به تفصیل باشد؛ زیرا بین قسم اول و دوم از دو جهت فرق است.

۵

اعتقاد شیخ (ره) بر تفصیل در کلام محقق (ره)

تحقیق شیخ (ره) در کلام محقق (ره) در معتبر:

محقق (ره) در قسم دوم؛ یعنی عدم الدلیل، دلیل العدم، قائل به تفصیل شده است (در عام البلوی عدم الدلیل، دلیل بر عدم حکم است؛ ولی در غیر عام البلوی، دلیل بر عدم الحکم نیست) لازمه‌اش این نیست که در قسم اول هم قائل به تفصیل باشد (تا نسبت تفصیل به محقق (ره) از طرف میرزای قمی (ره) صحیح بشود) چون بین قسم دوم و قسم اول از دو جهت فرق است؛ که این دو جهت سبب شده که قسم دوم غیر از قسم اول بشود. این دو جهت عبارتند از:

فرق اول: از جهت کیفیت استدلال. کسانی که به وسیله عدم الدلیل، بر عدم حکم در واقع استدلال می‌کنند به خاطر اینست که بین عدم الدلیل و عدم حکم در واقع قائل به ملازمه عادیه می‌باشند. پس ملاک استدلال در قسم دوم ملازمه عادیه است با قطع نظر از ملازمه حالت سابقه. و کسانی که به وسیله استصحاب برائت بر عدم حکم در واقع استدلال می‌کنند به خاطر ملاحظه کردن حالت سابقه است. پس ملاک استدلال در قسم اول ملاحظه حالت سابقه است. و بدیهی است که ملاحظه حالت سابقه و عدم ملاحظه حالت سابقه متباینان می‌باشد.

اشکال: اگر در عدم الدلیل، دلیل العدم؛ حالت سابقه ملاحظه نشده، چرا محقق (ره) عدم الدلیل، دلیل العدم را از اقسام استصحاب شمرده؛ در حالی که در استصحاب ملاحظه حالت سابقه شرط است.

جواب: مقصود محقق از استصحاب که می‌گوید استصحاب بر سه قسم است؛ مطلق حکم کردن بر طبق حالت سابقه است. بنابراین مقصود مرحوم محقق (ره) این می‌شود که حکم کردن بر طبق حالت سابقه دو صورت دارد:

الف. گاهی حالت سابقه ملاحظه می‌شود؛ مانند قسم اول و سوم.

ب. گاهی حالت سابقه ملاحظه نمی‌شود مانند قسم دوم.

فرق دوم: از جهت مورد و جایگاه جریان. عدم الدلیل، دلیل العدم هم در احکام عقلیه جاری می‌شود و هم در غیر احکام عقلیه و حال آنکه استصحاب حال عقل فقط در غیر احکام عقلیه جاری می‌شود؛ و به عبارت دیگر بین قسم دوم و قسم اول از جهت مورد نسبت عموم و خصوص مطلق است و این نشانه اینست که قسم دوم با قسم اول متغایران می‌باشند.

۶

نتیجه نهایی در تنبیه اول

نتیجه نهایی در تنبیه اول

مرحوم محقق نه در معارج و نه در معتبر قائل به تفصیل نیست و لذا نسبت میرزای قمی (ره) به ایشان باطل است.

۷

تطبیق عبارت فرق بین قسم اول و قسم دوم

و من هنا (از اینجا که از عدم الدلیل و از استصحاب برائت ظن به عدم تکلیف در واقع پیدا می‌شود) يعلم: أنّ تغاير القسمين الأوّلين من الاستصحاب (استصحاب حال عقل و عدم الدلیل، دلیل العدم)‏ باعتبار كيفيّة الاستدلال.

۸

تطبیق عبارت علت تغایر بین قسم اول و قسم دوم

(علت تغایر:) حيث إنّ مناط الاستدلال في هذا القسم (قسم دوم: عدم الدلیل، دلیل بر عدم)‏ الملازمة (ملازمه عادیه) بين عدم الدليل و عدم الحكم (در واقع) مع قطع النظر عن ملاحظة الحالة السابقة.

۹

تطبیق عبارت اشکال

(اشکال: اگر در عدم الدلیل، دلیل بر عدم حالت سابقه ملاحظه نمی‌شود چرا مرحوم محقق (ره) آمده است عدم الدلیل، دلیل بر عدم را از اقسام استصحاب شمرده؟:) فجعله (عدم الدلیل) من أقسام الاستصحاب مبنيّ على إرادة (اراده از استصحاب در مقسم) مطلق الحكم على طبق الحالة السابقة عند الشكّ و لو لدليل آخر (عدم الدلیل) غير الاتّكال على الحالة السابقة، فيجري (جاری می‌شود عدم الدلیل) فيما لم يعلم فيه الحالة السابقة، و مناط الاستدلال في القسم الأوّل (استصحاب برائت) ملاحظة الحالة السابقة حتّى مع عدم العلم بعدم الدليل على الحكم (یعنی ما حالت سابقه را ملاحظه می‌کنیم با وجود اینکه جای عدم الدلیل، دلیل العدم هم نیست).

و يشهد لما ذكرنا، من المغايرة الاعتباريّة (مغایرت لحاظی. یعنی در قسم اول چیزی لحاظ شده که در قسم دوم لحاظ نشده): أنّ الشيخ (شیخ طوسی) لم يقل بوجوب مضيّ (گذشتن) المتيمّم الواجد للماء في أثناء صلاته لأجل الاستصحاب (استصحاب تیمم)، و قال به (وجوب مضی) لأجل أنّ عدم الدليل (عدم دلیل بر نقض تیمم) دليل العدم (عدم نقض)‏.

۱۰

تطبیق عبارت عام مطلق بودن قسم دوم

(جهت دوم:) نعم، هذا القسم الثاني أعمّ (عموم و خصوص مطلق) موردا (جایگاه جریان) من الأوّل؛ لجريانه في الأحكام العقليّة و غيرها، كما ذكره (أعم بودن را) جماعة من الاصوليّين‏.

۱۱

تطبیق عبارت خلاصه کلام مرحوم محقق در معارج و معتبر

و الحاصل (خلاصه کلام محقق در معارج و معتبر): أنّه (شأن) لا ينبغي الشكّ في أنّ بناء المحقّق قدّس سرّه على التمسّك بالبراءة الأصليّة (مطلقا؛ چه عام البلوی و چه غیر عام البلوی) مع الشكّ في الحرمة، كما يظهر (بنای محقق) من تتبّع فتاويه (محقق) في المعتبر.

النازل به جبرئيل على النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله ـ لو سمّيناه حكما بالنسبة إلى الكلّ ـ فلا يجوز الاستدلال على نفيه بما ذكره المحقّق قدس‌سره (١) : من لزوم التكليف بما لا طريق للمكلّف إلى العلم به ؛ لأنّ المفروض عدم إناطة التكليف به.

نعم ، قد يظنّ من عدم وجدان الدليل عليه بعدمه ؛ بعموم (٢) البلوى به لا بمجرّده ، بل مع ظنّ عدم المانع عن نشره في أوّل الأمر من الشارع أو خلفائه أو من وصل إليه.

لكن هذا الظنّ لا دليل على اعتباره ، ولا دخل له بأصل البراءة التي هي من الأدلّة العقليّة ، ولا بمسألة التكليف بما لا يطاق ، ولا بكلام المحقّق.

فما تخيّله المحدّث تحقيقا لكلام المحقّق ـ مع أنّه غير تامّ في نفسه ـ أجنبيّ عنه بالمرّة.

نعم ، قد يستفاد من استصحاب البراءة السابقة : الظنّ بها فيما بعد الشرع ـ كما سيجيء عن بعضهم (٣) ـ لكن لا من باب لزوم التكليف بما لا يطاق الذي ذكره المحقّق.

ومن هنا يعلم : أنّ تغاير القسمين الأوّلين من الاستصحاب (٤) باعتبار كيفيّة الاستدلال ؛ حيث إنّ مناط الاستدلال في هذا القسم

__________________

(١) ذكره في كلامه المتقدّم عن المعارج في الصفحة ٩٤.

(٢) في (ص) و (ظ): «لعموم».

(٣) انظر الصفحة ٩٩.

(٤) في (ر) زيادة : «في كلامه».

الملازمة بين عدم الدليل وعدم الحكم مع قطع النظر عن ملاحظة الحالة السابقة ، فجعله من أقسام الاستصحاب مبنيّ على إرادة مطلق الحكم على طبق الحالة السابقة عند الشكّ ولو لدليل آخر غير الاتّكال على الحالة السابقة ، فيجري فيما لم يعلم فيه الحالة السابقة ، ومناط الاستدلال في القسم الأوّل ملاحظة الحالة السابقة حتّى مع عدم العلم بعدم الدليل على الحكم.

ويشهد لما ذكرنا ، من المغايرة الاعتباريّة : أنّ الشيخ لم يقل بوجوب مضيّ المتيمّم الواجد للماء في أثناء صلاته لأجل الاستصحاب ، وقال به لأجل أنّ عدم الدليل دليل العدم (١).

نعم ، هذا القسم الثاني أعمّ موردا من الأوّل ؛ لجريانه في الأحكام العقليّة وغيرها ، كما ذكره جماعة من الاصوليّين (٢).

والحاصل : أنّه لا ينبغي الشكّ في أنّ بناء المحقّق قدس‌سره على التمسّك بالبراءة الأصليّة مع الشكّ في الحرمة ، كما يظهر من تتبّع فتاويه في المعتبر (٣).

__________________

(١) العدّة ٢ : ٧٥٦.

(٢) انظر الفصول : ٣٥١ ، والقوانين ٢ : ١٣.

(٣) انظر المعتبر ١ : ٢٥٢ ، ٣٣٥ ، ٣٥٨ ، ٣٥٩ و ٤٦٢.