درس فرائد الاصول - برائت

جلسه ۶: اقسام حالت مجتهد و انواع حکم ۶

 
۱

خطبه

۲

انواع اصول عملیه

مقدمه: شک و شبهه در یک تقسیم، بر دو نوع است:

اول: شبهه حکمیه یا مرادیه: اگر انسان در حکم فرعی کلی شک کند، به این شک و شبهه، شبهه حکمیه می‌گویند. مثلا فرد شک دارد که استعمال دخانیات که موضوع فرعی کلی است، حلال است یا حرام است.

دوم: شبهه موضوعیه یا مصداقیه یا شبهه در طریق حکم: اگر انسان در حکم فرعی جزئی و یا موضوع خارجی شک کند، به این شک و شبهه، شبهه موضوعیه می‌گویند. مثلا شک دارم که این مایع معین، طاهر است یا نجس است. یا شک دارم این مایع معین، خمر است یا سرکه.

حال، اصول عملیه در یک تقسیم، بر دو نوع است:

نوع اول: بعضی از اصول عملیه، هم در شبهه حکمیه جاری می‌شود، و هم در شبهه موضوعیه، مثل اصول عملیه اربعه که در هر دو شبهه جاری می‌شود. مثلا من شک دارم شرب دخان حلال است یا حرام است که مجرای برائت است و شبهه حکمیه است. یا در مایعی که شک دارم خمر است یا سرکه که شبهه موضوعیه است.

نوع دوم: بعضی از اصول عملیه فقط در شبهه موضوعیه جاری می‌شود، مثل اصالت الصحه.

بحث ما در علم اصول، درباره اصول عملیه‌ای است که وظیفه ما را در قبال شبهه حکمیه مشخص می‌کند، بنابراین ما از اصول عملیه اربعه بحث می‌کنیم، آن هم از جهت جریانشان در شبهه حکمیه. پس از اصول عملیه که در شبهه موضوعیه فقط جاری می‌شود، در اصول بحث نمی‌شود و در فقه بحث خواهد شد.

نکته: در استصحاب سه نظریه است:

اول: نظریه مشهور قدماء تا زمان والد شیخ بهائی: استصحاب جزء امارات است مثل خبر واحد. پس اصول عملیه عامه، سه چیز می‌شود. دلیل:

صغری: استصحاب موجب ظن به واقع است.

کبری: و هرچیزی که موجب ظن به واقع است، اماره است.

نتیجه: پس استصحاب اماره است.

نظریه دوم: نظریه مشهور متاخرین از زمان والد شیخ بهائی: استصحاب جزء اصول عملیه است، در نتیجه اصول عملیه عامه چهار چیز است. به دلیل:

صغری: استصحاب به وسیله روایات، مرجِع برای انسان شاک قرار داده شده است.

کبری: و هر چیزی که به وسیله روایات، مرجِع برای شاک قرار داده می‌شود، اصل عملی است.

نتیجه: استصحاب اصل عملی است.

نظریه سوم: نظریه شیخ انصاری: اگر دلیل بر حجیت استصحاب، روایات باشد، استصحاب اصل عملی است و اگر دلیل بر حجیت استصحاب، عقل باشد، استصحاب اماره است.

۳

انحصار عقلی مجاری اصول عملیه اربعه

مرحوم شیخ درباره مجاری اصول عملیه، سه بیان دارند: بیان اول و دوم در اول کتاب قطع بیان شد.

بیان سوم: شک، دو صورت دارد:

صورت اول: گاهی برای شک حالت سابقه ملحوظه وجود دارد (هم حالت سابقه دارد هم این حالت سابقه، قابلیت باقی مانده دارد)، در این صورت مجرای استصحاب است. مثلا شک دارم در زمان غیبت، نماز جمعه واجب است یا خیر که حالت سابقه دارد که وجوب نماز جمعه بوده و این هم قابلیت باقی ماندند دارد، در اینجا مجرای استصحاب است.

صورت دوم: گاهی برای شک، حالت سابقه ملحوظه ندارد (یا اصلا حالت سابقه ندارد یا حالت سابقه دارد اما ملحوظه ندارد)، در این صورت شک، دو حالت دارد:

حالت اول: گاهی در شک احتیاط کردن ممکن است. این خود بر دو صورت است:

اول: گاهی شک، شک در تکلیف است. اینجا مجرای برائت است. شک دارم که شرب دخان حرام است یا خیر.

دوم: گاهی شک، شک در مکلف به است. اینجا مجرای احتیاط است. یقین دارم در روز جمعه وجوبی بر گردن من آمده اما نمی‌دانم نماز جمعه است یا نماز ظهر.

حالت دوم: گاهی در شک احتیاط کدرن ممکن نیست. این مجرای تخییر است. مثلا شک دارم که دفن منافق واجب است یا حرام که حالت سابقه ندارد و احتیاط هم امکان ندارد.

۴

تطبیق انواع اصول عملیه

واعلم: أنّ المقصود بالكلام في هذه الرسالة (رساله شک) الاصول المتضمّنة لحكم الشبهة في الحكم الفرعيّ الكليّ (شبهه حکمیه) وإن تضمّنت (اصول) حكم الشبهة في الموضوع (شبهه موضوعیه) أيضا (علاوه بر شبهه حکمیه)، وهي (اصول عملیه عامه) منحصرةٌ (استقرائا) في أربعة: «أصل البراءة»، و «أصل الاحتياط»، و «التخيير»، و «الاستصحاب» بناء على كونه (استصحاب) ظاهريّا (اصل عملی) ثبت التعبّد به (استصحاب) (حجیت استصحاب) من الأخبار؛ إذ بناء على كونه (استصحاب) مفيدا للظنّ يدخل في الأمارات الكاشفة عن الحكم الواقعيّ.

وأمّا الاصول. المشخّصة لحكم الشبهة في الموضوع ـ كأصالة الصحّة (قواعد فقهیه بجنوردی، ج۱، ص ۲۳۹، رسائل، ج ۳، ص ۳۴۵)، وأصالة الوقوع (قاعده تجاوز، قواعد فقهیه، ج۱، ص ۲۶۴، رسائل، ج۳، ص ۳۲۶) فيما (متعلق به اصالة الوقوع است - سوره‌ای) شكّ فيه («ما») بعد تجاوز المحلّ ـ فلا يقع الكلام فيها (اصول) إلاّ لمناسبة يقتضيها (مناسبت) المقام (مثل تعارض استصحاب با قاعده تجاوز).

۵

تطبیق انحصار عقلی مجاری اصول عملیه اربعه

ثمّ إنّ انحصار (انحصار مجاری شک) موارد الاشتباه في الاصول الأربعة عقليّ؛ لأنّ حكم (نکته: نباید کلمه حکم باشد) الشك إمّا أن يكون ملحوظا (توسط شارع) فيه (شک) اليقين السابق عليه (شک)، وإمّا أن لا يكون (شک، ملحوظا فیه...)، سواء لم يكن يقين سابق عليه أم كان (یقین سابق) ولم يلحظ (شک در مقتضی)، والأوّل (حالت سابقه ملحوظه دارد) هو مورد الاستصحاب، والثاني (حالت مسبوقه ملحوظه ندارد) إمّا يكون الاحتياط فيه ممكنا أم لا، والثاني (ام لا) مورد التخيير، والأوّل (احتیاط ممکن است) إمّا أن يدلّ دليل عقليّ أو نقليّ على ثبوت العقاب (استحقاق عقاب) بمخالفة الواقع المجهول (ویژگی شک در مکلف به است) وإمّا أن لا يدلّ (ویژگی شک در تکلیف)، والأوّل مورد الاحتياط، والثاني مورد البراءة.

بالحكم مستفاد من صغرى وجدانيّة ، وهي : «هذا ما أدّى إليه ظنّي» ، وكبرى برهانيّة ، وهي : «كلّ ما أدّى إليه ظنّي فهو حكم الله في حقّي» ، فإنّ الحكم المعلوم منهما هو الحكم الظاهريّ ـ ، فإذا كان مفاد الأصل ثبوت الإباحة للفعل الغير المعلوم الحرمة ، كانا متعارضين لا محالة ، فإذا بني على العمل بتلك الأمارة كان فيه خروج عن عموم الأصل وتخصيص له لا محالة.

التحقيق حكومة دليل الأمارة على الاصول الشرعيّة

هذا ، ولكنّ التحقيق : أنّ دليل تلك الأمارة وإن لم يكن كالدليل العلميّ رافعا لموضوع الأصل ، إلاّ أنّه نزّل شرعا منزلة الرافع ، فهو حاكم على الأصل لا مخصّص له ، كما سيتّضح (١) إن شاء الله تعالى.

ارتفاع موضوع الاصول العقليّة بالأدلّة الظنّية

على : أنّ ذلك إنّما يتمّ بالنسبة إلى الأدلّة الشرعيّة ، وأمّا الأدلّة العقليّة القائمة على البراءة والاشتغال فارتفاع موضوعها بعد ورود الأدلّة الظنّيّة واضح ؛ لجواز الاقتناع بها في مقام البيان وانتهاضها رافعا لاحتمال العقاب كما هو ظاهر. وأمّا التخيير فهو أصل عقليّ لا غير (٢).

انحصار الاصول في أربعة

واعلم : أنّ المقصود بالكلام في هذه الرسالة (٣) الاصول المتضمّنة لحكم الشبهة في الحكم الفرعيّ الكليّ وإن تضمّنت حكم الشبهة في الموضوع أيضا ، وهي منحصرة في أربعة : «أصل البراءة» ، و «أصل الاحتياط» ، و «التخيير» ، و «الاستصحاب» بناء على كونه ظاهريّا ثبت

__________________

(١) انظر مبحث التعادل والتراجيح ٤ : ١٣.

(٢) في (ت) ، (ص) و (ه) زيادة : «كما سيتّضح إن شاء الله».

(٣) في (ت) ، (ص) و (ه) بدل «هذه الرسالة» : «هذا المقصد».

التعبّد به من الأخبار ؛ إذ بناء على كونه مفيدا للظنّ يدخل في الأمارات الكاشفة عن الحكم الواقعيّ.

وأمّا الاصول. المشخّصة لحكم الشبهة في الموضوع ـ كأصالة الصحّة ، وأصالة الوقوع فيما شكّ فيه بعد تجاوز المحلّ ـ فلا يقع الكلام فيها إلاّ لمناسبة يقتضيها المقام.

الانحصار عقليّ

مجاري الاصول الأربعة

ثمّ إنّ انحصار موارد الاشتباه في الاصول الأربعة عقليّ ؛ لأنّ حكم الشك إمّا أن يكون ملحوظا فيه اليقين السابق عليه ، وإمّا أن لا يكون ، سواء لم يكن يقين سابق عليه أم كان ولم يلحظ ، والأوّل هو مورد الاستصحاب ، والثاني إمّا يكون الاحتياط فيه ممكنا أم لا ، والثاني مورد التخيير ، والأوّل إمّا أن يدلّ دليل عقليّ أو نقليّ على ثبوت العقاب بمخالفة الواقع المجهول وإمّا أن لا يدلّ ، والأوّل مورد الاحتياط ، والثاني مورد البراءة.

تداخل موارد الاصول أحيانا

وقد ظهر ممّا ذكرنا : أنّ موارد الاصول قد تتداخل ؛ لأنّ المناط في الاستصحاب ملاحظة الحالة السابقة المتيقّنة (١) ، ومدار الثلاثة الباقية على عدم ملاحظتها وإن كانت موجودة.

ثمّ إنّ تمام الكلام في الاصول الأربعة يحصل باشباعه في مقامين :

أحدهما : حكم الشكّ في الحكم الواقعيّ من دون ملاحظة الحالة السابقة ، الراجع إلى الاصول الثلاثة.

الثاني : حكمه بملاحظة الحالة السابقة وهو الاستصحاب.

__________________

(١) في (ت) ، (ظ) و (ه): «المتيقّنة السابقة».