والتحقيق: أنّ ما ذكروه ثمرةً للقولين: من وجوب الاحتياط على القول بوضع الألفاظ للصحيح، وعدمه على القول بوضعها للأعمّ، محلّ نظر.
بحث در شك در جزئيت با اجمال دليل مىباشد.
شيخ انصارى فرمودند كه در شك در جزئيت با اجمال دليل اصالة البراءة جارى مىكنيم.
ايشان يك دليل ذكر كردند و دو اشكال نيز به اين دليل عنوان شد كه شيخ انصارى جواب دادند.
در پايان اشكال سوم شيخ انصارى بحث و كلامى را از يكى متأخرين كه مرحوم وحيد بهبهانى مىباشد نقل كردند.
كلام وحيد بهبهانى در شك در جزئيت با اجمال دليل:
اگر قائل به اين شويم كه الفاظ عبادات براى صحيح وضع شدهاند بايد در شك در جزئيت احتياط كنيم، و اگر گفتيم الفاظ عبادات براى اعم وضع شدهاند در جزء مشكوك براءة جارى مىكنيم.
جواب شيخ انصارى به نظر وحيد بهبهانى:
شيخ انصارى نتيجه وحيد بهبهانى را باطل مىداند.
لذا ابتدا وارد توضيح كامل نظر وحيد بهبهانى مىشوند.
توضيح كلام وحيد بهبهانى: بين علماء در بحث صحيح و اعم دو مبنا وجود دارد:
مبناى اول: الفاظ عبادات براى صحيح وضع شدهاند. يعنى شارع مقدس نماز را با همه اجزاء و شرائط دخيل لحاظ و تصور كرده است و بعد لفظ صلاة را براى نماز تام الاجزاء و الشرائط وضع فرمود. والا اگر عملى باشد كه يك جزئش كم باشد ديگر به آن صلاة گفته نمىشود.
وحيد بهبهانى مىفرمايد بر طبق مبناى اول اگر شك كرديم كه سوره جزء نماز است يا نه، معنايش اين است كه شك داريم اگر اين عمل عبادى را بدون سوره خوانديم اصلا نماز خواندهايم يا نه، يعنى صدق صلاة مىكند يا نه، در نتيجه كلام مجمل است و در دليل هم چيزى ذكر نشده و مفهوم كه نماز صحيح است مشخص است و مصداق كه با سوره يا بدون سوره بودن است مجمل است، بنابراين يجب الاحتياط يعنى بايد احتياط بنماييم.
شيخ انصارى اين نتيجهگيرى وحيد بهبهانى را قبول ندارند.
شيخ انصارى مىفرمايند: درست است كه دليل مجمل است ولى ما قدر متيقنى كه نه جزء است داريم و نسبت به جزء دهم شك داريم كه در ترك اين جزء عقاب است يا نه، و بيانى هم نداريم كه بگويد سوره جزء نماز است، بنابراين قاعده قبح عقاب بلا بيان جارى است، نتيجه مىگيريم نسبت به اكثر عقابى نداريم.
و اما اينكه شما گفتيد يقين به مفهوم داريم و شك در مصداق داريم، در جلسه قبل اشاره كرديم و در پايان اين بحث هم توضيح مىدهيم كه در اينجا يقين به مفهوم شك در مصداق نيست كه شما بگوييد بايد احتياط كرد، بلكه در اين مقام شك ما در مفهوم است و اگر دليل نباشد مىتوانيم براءة جارى كنيم.
مبناى دوم: گروهى از علماء نيز قائلند كه در عبادات الفاظ عبادات براى اعم وضع شدهاند.
به اين معنا كه شارع مقدس فقط اركان صلاة را لحاظ كرده است، يعنى پنج ركن نماز را لحاظ كرده است و لفظ صلاة را براى عملى وضع كرده كه اين پنج ركن را داشته باشد. نهايتا اگر صلاة بقيه اجزاء را هم داشت صلاة صحيح است و اگر بقيه اجزاء را نداشت صلاة فاسد مىباشد. بنابراين مقوّم و وجود و قوام نماز به همان اركان است، و بقيه اجزاء مقوّم ماهيّت نيستند بلكه مقسّم ماهيّت مىباشند، به اين معنا كه نماز به دو قسم است يا با سوره و يا بدون سوره، ولى ركوع كه ركن است مقوم مىباشد و اگر ركوع نباشد ديگر نمازى نخواهد بود.
وحيد بهبهانى در ادامه مىفرمايد: بنابر اين قول دو نتيجه مىگيريم:
نتيجه اول: اگر در جزء مقوّم ـ اركان نماز ـ شك كرديم، بايد احتياط كنيم، زيرا در حقيقت يقين داريم قوام و ماهيت نماز اركان آن است و اگر در ركن شك داشته باشيم يعنى در انجام عمل نماز شك داريم، بنابراين بايد احتياط كنيم و اين جزء ركنى را بياوريم تا ماهيت صلاة صدق كند.
اينجا جاى تمسك به اصالة الاطلاق ـ اطلاق لفظى ـ نيز نمىباشد. مثلا شك دارم ركوع جزء نماز است؟ مولى ذكر نكرده، بنابراين اصل اين است كه ركوع جزء نماز نمىباشد. اين مثال درست نيست، زيرا ركوع جزء ماهيت نماز است و يك قيد زائد نيست كه شارع بخواهد آن را در كنار نماز ذكر كند، زيرا در قيد زائد اصالة الإطلاق جارى مىشود.
نتيجه دوم: اگر در جزء غير ركنى ـ جزء مقسّم ـ شك كرديم، مىتوانيم اين جزء را انجام ندهيم و ذمّهمان از اين جزء بريء است. زيرا ماهيت صلاة محرز است، شك داريم كه سوره به عنوان قيد زائد دخالت در نماز دارد يا ندارد، فرض اين است كه در كنار صلاة، سوره ذكر نشده و قيد زائد است و اصالة الاطلاق جارى مىكنيم، و مىگوييم لازم نيست سوره خوانده شود و نماز بدون سوره كافى است.