درس فرائد الاصول - برائت

جلسه ۷۶: احتیاط ۳

جواد مروی
استاد
جواد مروی
 
۱

خطبه

۲

ادامه جواب به اشکال اول

وأمّا قوله عليه السلام: « فهو لك حلال حتّى تعرف الحرام منه بعينه »، فله ظهورٌ في ما ذكر؛ حيث إنّ قوله: « بعينه » قيدٌ للمعرفة، فمؤدّاه اعتبار معرفة الحرام...

بحث در اين بود كه آيا مخالفت قطعيه با علم اجمالى در شبهه محصوره جايز است يا جايز نيست، كه گفتيم شيخ انصارى فرمودند مخالفت قطعيه در شبهه محصوره جايز نمى‌باشد.

شيخ انصارى براى مدعايشان يك دليل ذكر كردند كه خلاصه‌اش اين شد: مقتضى براى حرمت مخالفت قطعيه موجود است و مانع مفقود است، لذا فتوى به حرمت مخالفت قطعيه مى‌دهيم.

۶ اشكال به اين دليل وارد شده بود.

اشكال اول اين بود كه دو روايت داريم كه مفادشان اين است، مخالفت با علم اجمالى جايز است و اشكال ندارد. حديث اين بود: « كل شيء حلال حتّى تعرف انّه حرام بعينه »، كه اين حديث مى‌گويد اگر علم تفصيلى داشتى شيء حرام است و الا بايد بگويى اين شيء حلال است ولو علم اجمالى هم به حرمت داشته باشى.

شيخ انصارى به اين حديث جواب دادند و خلاصه‌اش اين شد كه كلمه « بعينه » در حديث تأكيد براى ضمير است و قيد براى حرام نمى‌باشد.

اشكال اول به استدلال شيخ انصارى:

روايت دوم: و امّا روايت دوم « كلّ شيء فيه حلال و حرام فهو لك حلال حتّى تعرف الحرام منه بعينه »، ظاهر اين حديث اين است كه شيء وقتى حرام است كه حرمت را بعينه بشناسى يعنى بشخص و بفرده بدانى كه اين شيء حرام است و بعبارت ديگر در اين حديث شناخت حرام قيدى دارد و آن قيد « بعينه » هست، حرام بايد تفصيلا معلوم باشد يعنى قابل اشاره به او باشد و ما بگوييم اين شيء مستقيما حرام است. در مورد علم اجمالى شيء مستقيما و مشخّصا حرام بودنش معلوم نيست و نمى‌توانيم اشاره حسّى كنيم و بگوييم اين مايع موجود در خارج حرام است. بنابراين نتيجه مى‌گيريم كه مفاد اين حديث اين است كه اگر علم تفصيلى نداشتيم و شبهه وجود داشت چه شبهه بدويّه باشد و چه شبهه مقرونه به علم اجمالى باشد مى‌توانى بگويى اين مشتبه حلال است زيرا تفصيلا شناخت حرام را نمى‌دانى.

جواب شيخ انصارى به اشكال اول:

روايت دوم: ما ظهور اين حديث را در اين معنا قبول داريم و با شما همراهيم كه اين معنا كاملا از اين حديث استفاده مى‌شود يعنى « بعينه » قيد براى معرفة الحرام مى‌باشد و شناخت فرد حرام بايد تفصيلى باشد و اگر شناخت تفصيلى نبود شيء حرام نمى‌باشد، لكن بايد از اين ظهور بايد دست برداريم و بگوييم اين حديث مربوط به شبهات بدويه است و شامل علم اجمالى و شبهه محصوره نمى‌شود، زيرا اگر حديث شامل شبهه محصوره بشود دو تالى فاسد به وجود مى‌آيد:

تالى فاسد اول: اين حديث با ادلّه احكام متناقض مى‌شود، زيرا دليل حكم كه « اجتنب عن الخمر » باشد مى‌گويد شبهه محصوره حرام است زيرا علم داريم كه در شبهه محصوره خمر است و بايد اجتناب كنيم، اگر اين حديث بگويد شبهه محصوره حلال است و جواز ارتكاب دارد متناسب با ادلّه احكام مى‌شود.

تالى فاسد ثانى: منطوق اين حديث با مفهومش متناقض مى‌شود، زيرا مفهوم حديث اين است كه اگر حرام را شناختى بايد تركش كنى و در شبهه محصوره ما حرام را مى‌شناسيم و مى‌دانيم در ضمن اين دو فرد حرامى هست، بنابراين مفهوم حديث مى‌گويد بايد اجتناب كنيم. منطوق حديث مى‌گويد « كلّ شيء حلال » نبايد اجتناب كنى. اينجا تناقض بين منطوق و مفهوم پيش مى‌آيد. بنابراين ناچاريم بگوييم اين حديث شامل شبهه محصوره نمى‌شود. مفاد حديث اين مى‌شود شيء مشتبه به شبهه بدويه حلال است.

با اين جواب شيخ انصارى بحث اشكال اول به پايان مى‌رسد.

۳

اشکال دوم به شیخ و جواب آن

اشكال دوم به استدلال شيخ انصارى:

شما گفتيد بين ادلّه احكام و حديث « كلّ شيء حلال » تناقض به وجود مى‌آيد، و « اجتنب عن الخمر » مى‌گويد حرام است و « كلّ شيء حلال » مى‌گويد شبهه محصوره حلال است.

ما مى‌گوييم هيچ گونه تناقضى بين اين دو حكم وجود ندارد و هر دو حكم ثابت و موجودند و هيچ اشكالى هم به وجود نمى‌آيد. زيرا مفاد « كلّ شيء حلال » حكم ظاهرى است و مفاد « اجتنب عن الخمر » حكم واقعى است، اشكالى ندارد كه يك شيء حكم ظاهريش حليّت باشد و حكم واقعيش حرمت باشد. مانند شبهه بدويّه كه شك داريم اين ظرف خمر است يا نه، فرض كنيد در واقع اين ظرف خمر است، دليل « اجتنب عن الخمر » مى‌گويد اين ظرف حرام است واقعا ولى شما اصالة الاباحه جارى مى‌كنيد و مى‌گوييد اين ظرف مباح است و هيچ تناقضى هم وجود ندارد، يكى حكم ظاهرى است و ديگرى حكم واقعى و هر دو را شارع جعل مى‌كند.

جواب شيخ انصارى به اشكال دوم:

حكم ظاهرى ولو با حكم واقعى مخالف باشد در وقتى از سوى شارع جعل مى‌شود كه انسان جاهل به حكم واقعى باشد، اگر حكم واقعى را نمى‌دانستى به حكم ظاهرى عمل كن ولو اين حكم ظاهرى مخالف با حكم واقعى باشد. حالا اين حكم ظاهرى دو مبنا دارد، مبناى سببيت مى‌گويد حكم ظاهرى به جاى حكم واقعى است و مصلحت حكم واقعى را دارد، و مبناى طريقيت مى‌گويد حكم ظاهرى صرفا طريق إلى الواقع است و حتما مصلحت واقع را ندارد.

خلاصه اينكه حكم ظاهرى ولو مخالف با حكم واقعى است، وقتى جعل مى‌شود كه حكم واقعى مجهول باشد، در شبهه محصوره فرض اين است كه شما يقين به حكم واقعى داريد و مى‌دانيد كه در اين دو ظرف خمر هست و بايد اجتناب كنيد با اينكه علم به حكم واقعى داريد ديگر معنا ندارد مولى براى شما حكم ظاهرى به اباحه جعل كند، با اينكه علم داريد اينجا حرام است و عقل مى‌گويد بايد اجتناب كنى و حكم واقعى حرمت است شارع بگويد اينجا مباح است.

بنابراين جعل حكم ظاهرى در اينجا صحيح نيست و با حكم واقعى در تناقض است.

۴

تطبیق ادامه جواب به اشکال اول

وأمّا قوله عليه‌السلام: «فهو لك حلال حتّى تعرف الحرام منه بعينه»، فله (حدیث) ظهور في ما ذكر؛ حيث إنّ قوله: «بعينه» قيد للمعرفة، فمؤدّاه (حدیث) اعتبار معرفة الحرام بشخصه، ولا يتحقّق ذلك (شناخت فرد حرام بعینه) إلاّ إذا أمكنت الإشارة الحسّية إليه، و إناء زيد المشتبه بإناء عمرو في المثال وإن كان معلوما بهذا العنوان إلاّ أنّه (اناء زید) مجهول باعتبار الامور المميّزة له في الخارج عن إناء عمرو، فليس معروفا بشخصه.

إلاّ أنّ إبقاء الصحيحة على هذا الظهور يوجب المنافاة لما دلّ على حرمة ذلك العنوان المشتبه، مثل قوله: «اجتنب عن الخمر»؛ لأنّ الإذن (اذن مولا برای من) في كلا المشتبهين ينافي المنع عن عنوان مردّد بينهما، ويوجب الحكم بعدم حرمة الخمر المعلوم إجمالا في متن الواقع، وهو ممّا يشهد الاتّفاق والنصّ على خلافه، حتّى (منافات دارد) نفس هذه الأخبار، حيث إنّ مؤدّاها (اخبار) ثبوت الحرمة الواقعيّة للأمر المشتبه.

۵

اشکال دوم به شیخ و جواب آن

فإن قلت: مخالفة الحكم الظاهريّ للحكم الواقعيّ لا يوجب ارتفاع الحكم الواقعيّ، كما في الشبهة المجرّدة عن العلم الإجماليّ، مثلا قول الشارع: «اجتنب عن الخمر» شامل للخمر الواقعيّ الذي لم يعلم به (خمر) المكلّف ولو إجمالا، وحلّيته (فرد) في الظاهر لا يوجب خروجه عن العموم المذكور حتّى لا يكون حراما واقعيّا، فلا ضير في التزام ذلك (حلیت ظاهریه) في الخمر الواقعيّ المعلوم إجمالا.

قلت: الحكم الظاهريّ لا يقدح مخالفته (حکم ظاهری) للحكم الواقعيّ في نظر الحاكم مع جهل المحكوم بالمخالفة؛ لرجوع ذلك إلى معذوريّة المحكوم الجاهل كما في أصالة البراءة، وإلى بدليّة الحكم الظاهريّ عن الواقع أو كونه (حکم ظاهری) طريقا مجعولا إليه (حکم ظاهری)، على الوجهين في الطرق الظاهريّة المجعولة.

وأمّا مع علم المحكوم بالمخالفة فيقبح من الجاعل جعل كلا الحكمين؛ لأنّ العلم بالتحريم يقتضي وجوب الامتثال بالاجتناب عن ذلك المحرّم، فإذن الشارع في فعله (محرم) ينافي حكم العقل بوجوب الإطاعة.

۶

اشکال سوم به شیخ

اشكال سوم به استدلال شيخ انصارى:

قبل از بيان اشكال سوم به مقدمه كوتاهى اشاره مى‌كنيم.

مقدمه: قول سوم در باب مخالفت قطعيه با علم اجمالى قول به تفصيل است.

بيان تفصيل: در اطراف علم اجمالى اگر هر دو إناء را به يكدفعه بياشاميد و مرتكب شويد حرام است، مخالفت دفعيّه با علم اجمالى حرام است، لكن اگر مخالفت تدريجيّه باشد به اين معنا كه يكى از اين دو ظرف مشتبه را امروز بياشاميد و بعد ظرف ديگر را فردا بياشاميد، مخالفت تدريجيه با علم اجمالى هيچ اشكالى ندارد.

بيان اشكال: قائلين به تفصيل به شيخ انصارى اشكال مى‌كنند و مى‌گويند: ملاك در حرام بود مخالفت قطعيه چيست و چرا مخالفت قطعيه حرام است؟

ملاكش اين است كه مخالفت قطعيه مستلزم اذن در معصيت مى‌شود يعنى اگر ما هر دو إناء را مرتكب شويم و شارع هم به ما چنين اجازه‌اى داده باشد لازمه‌اش اين است كه شارع به ما اجازه داده باشد كه ما معصيت كنيم و با او مخالفت كنيم.

اين ملاك ـ إذن در معصيت ـ وقتى به حكم عقل قبيح است كه انسان در حين انجام عمل يقين به معصيت داشته باشد، و وقتى انسان در حين عمل يقين به معصيت دارد كه انسان هر دو مورد را به يك دفعه مرتكب شود. اگر فردى هر دو ظرف را باهم مخلوط كند و بياشامد، در حين عمل يقين دارد با مولى مخالفت كرده است، اينجا ما قبول داريم كه نبايد دست بزند و مرتكب شود. لكن اگر ما اين دو اناء را به تدريج مرتكب شويم، ظرف اول را كه زيد مى‌آشامد يقين به مخالفت با مولى ندارد فقط احتمال مخالفت مولى را دارد زيرا اين ظرف شايد آب باشد، ظرف دوم را هم كه مى‌خواهد بياشامد باز يقين به مخالفت مولى ندارد، فقط بعد از اينكه ظرف دوم را آشاميد يقين مى‌كند كه با مولى مخالفت كرده است و اين اشكالى ندارد. آنچه كه مهم است اين است كه در حين عمل يقين به مخالفت مولى نداشته باشد، و الا عملى كه انجام شده بعد از انجام مى‌فهمد كه با مولى مخالفت شده اشكالى در آن نيست.

به عبارة اخرى مستشكل مى‌گويد: مخالفت تدريجى با حكم واقعى اشكالى ندارد. مواردى داريم كه مخالفت تدريجى با قول مولى مى‌شود مانند امروز از يك مجتهد تقليد مى‌كند كه مى‌گويد نماز جمعه واجب است و فردا از مجتهد ديگرى تقليد مى‌كند كه مى‌گويد كه نماز جمعه واجب نيست، بعد از عمل مطمئن مى‌شود با مولى مخالفت كرده است و اين اشكالى ندارد.

۷

تطبیق اشکال سوم به شیخ

فإن قلت: إذن الشارع في فعل المحرّم مع علم المكلّف بتحريمه (فعل) إنّما ينافي (اذن) حكم العقل من حيث إنّه إذن في المعصية والمخالفة، وهو إنّما يقبح مع علم المكلّف بتحقّق المعصية حين ارتكابها (معصیت)، والإذن في ارتكاب المشتبهين ليس كذلك (علم مکلف به تحقق المعصیة حین العمل) إذا كان على التدريج، بل هو إذن في المخالفة مع عدم علم المكلّف بها (معصیت) إلاّ بعدها (علم)، وليس في العقل ما يقبّح ذلك؛ وإلاّ (اگر عمل قبیح باشد) لقبّح الإذن في ارتكاب جميع المشتبهات بالشبهة الغير المحصورة، أو في ارتكاب مقدار يعلم عادة بكون الحرام فيه، وفي ارتكاب الشبهة المجرّدة التي يعلم المولى اطّلاع العبد بعد الفعل على كونه معصية، وفي الحكم بالتخيير الاستمراريّ بين الخبرين أو فتوى المجتهدين.

علم حرمته بعينه (١) ، فإذا علم نجاسة إناء زيد وطهارة إناء عمرو فاشتبه الإناءان ، فإناء زيد شيء علم حرمته بعينه.

نعم ، يتّصف هذا المعلوم المعيّن بكونه لا بعينه إذا اطلق عليه عنوان «أحدهما» فيقال : أحدهما لا بعينه ، في مقابل أحدهما المعيّن عند القائل.

وأمّا قوله عليه‌السلام : «فهو لك حلال حتّى تعرف الحرام منه بعينه» ، فله ظهور في ما ذكر ؛ حيث إنّ قوله : «بعينه» قيد للمعرفة ، فمؤدّاه اعتبار معرفة الحرام بشخصه ، ولا يتحقّق ذلك إلاّ إذا أمكنت الإشارة الحسّية إليه ، و (٢) إناء زيد المشتبه بإناء عمرو في المثال وإن كان معلوما بهذا العنوان إلاّ أنّه مجهول باعتبار الامور المميّزة له في الخارج عن إناء عمرو ، فليس معروفا بشخصه.

إلاّ أنّ إبقاء الصحيحة على هذا الظهور يوجب المنافاة لما دلّ على حرمة ذلك العنوان المشتبه ، مثل قوله : «اجتنب عن الخمر» ؛ لأنّ الإذن في كلا المشتبهين ينافي المنع عن عنوان مردّد بينهما ، ويوجب الحكم بعدم حرمة الخمر المعلوم إجمالا في متن الواقع ، وهو ممّا يشهد الاتّفاق والنصّ على خلافه ، حتّى نفس هذه الأخبار ، حيث إنّ مؤدّاها ثبوت الحرمة الواقعيّة للأمر المشتبه.

فإن قلت : مخالفة الحكم الظاهريّ للحكم الواقعيّ لا يوجب ارتفاع الحكم الواقعيّ ، كما في الشبهة المجرّدة عن العلم الإجماليّ ، مثلا

__________________

(١) كذا في (ظ) ، وفي غيرها بدل «حرمته بعينه» : «حرمة نفسه».

(٢) في (ر) و (ص) زيادة : «أمّا».

قول الشارع : «اجتنب عن الخمر» شامل للخمر الواقعيّ الذي لم يعلم به المكلّف ولو إجمالا ، وحلّيته في الظاهر لا يوجب خروجه عن العموم المذكور حتّى لا يكون حراما واقعيّا ، فلا ضير في التزام ذلك في الخمر الواقعيّ المعلوم إجمالا.

قبح جعل الحكم الظاهري مع علم المكلّف بمخالفته للحكم الواقعي

قلت : الحكم الظاهريّ لا يقدح مخالفته للحكم الواقعيّ في نظر الحاكم مع جهل المحكوم بالمخالفة ؛ لرجوع ذلك إلى معذوريّة المحكوم الجاهل كما في أصالة البراءة ، وإلى (١) بدليّة الحكم الظاهريّ عن الواقع أو كونه طريقا مجعولا إليه ، على الوجهين في الطرق الظاهريّة المجعولة.

وأمّا مع علم المحكوم بالمخالفة فيقبح من الجاعل جعل كلا الحكمين ؛ لأنّ العلم بالتحريم يقتضي وجوب الامتثال بالاجتناب عن ذلك المحرّم ، فإذن الشارع في فعله ينافي حكم العقل بوجوب الإطاعة.

فإن قلت : إذن الشارع في فعل المحرّم مع علم المكلّف بتحريمه إنّما ينافي حكم العقل من حيث إنّه إذن في المعصية والمخالفة ، وهو إنّما يقبح مع علم المكلّف بتحقّق المعصية حين ارتكابها ، والإذن في ارتكاب المشتبهين ليس كذلك إذا كان على التدريج ، بل هو إذن في المخالفة مع عدم علم المكلّف بها إلاّ بعدها ، وليس في العقل ما يقبّح ذلك ؛ وإلاّ لقبّح الإذن في ارتكاب جميع المشتبهات بالشبهة الغير المحصورة ، أو في ارتكاب مقدار يعلم عادة بكون الحرام فيه ، وفي ارتكاب الشبهة المجرّدة التي يعلم المولى اطّلاع العبد بعد الفعل على كونه معصية ، وفي الحكم بالتخيير الاستمراريّ بين الخبرين أو فتوى المجتهدين.

__________________

(١) في (ص): «أو إلى».