درس فرائد الاصول - برائت

جلسه ۷۵: احتیاط ۲

جواد مروی
استاد
جواد مروی
 
۱

خطبه

۲

حرمت مخالفت قطعیه با علم اجمالی

أمّا المقام الأوّل:

فالحقُّ فيه: عدم الجواز وحرمة المخالفة القطعيّة، وحكي عن ظاهر بعضٍ جوازها.

بحث در شك در مكلّف به بود، عرض شد كه در اين باب سه مطلب وجود دارد.

مطلب اول شبهه تحريميه بود، به تكليف حرمت يقين داريم و شك داريم حرمت به اين ظرف تعلق گرفته يا آن ظرف.

در اين مطلب چهار مسأله وجود دارد.

مسأله اول شبهه تحريميّه موضوعيه بود كه در اين مسأله دو مقام داشتيم.

مقام اول شبهه محصوره و مقام دوم شبهه غير محصوره مى‌باشد.

در باب شبهه محصوره دو مقام عنوان مى‌شود:

مقام اول:

آيا مخالفت قطعيه با شبهه محصوره يا به عبارت ديگر مخالفت با علم اجمالى در شبهه محصوره جايز است يا جايز نمى‌باشد؟

در اين مسأله چند قول وجود دارد كه ما فعلا به دو قول متعرّض مى‌شويم و بقيه اقوال را شيخ انصارى به تدريج اشاره مى‌كنند، و در پايان بحث جمع بندى از تمام اقوال خواهيم داشت.

قول اول: مخالفت قطعيّه با علم اجمالى در شبهه محصوره جايز است.

دو ظرف داريم، يقين داريم كه محتواى يكى از اينها خمر است، بعضى گفته‌اند جايز است كه انسان هر دو مايع را بياشامد، با اينكه اجمالا علم دارد كه يكى از اين دو ظرف خمر است.

اين قول به مرحوم علامه مجلسى در كتاب أربعين نسبت داده شده است، و بعضى اين قول را به محقق خوانسارى و صاحب قوانين نسبت دادند.

لكن اين نسبت صحيح نيست.

قول دوم: مخالفت قطعيّه با علم اجمالى در شبهه محصوره جايز نيست.

انسان نمى‌تواند هر دو ظرف را بياشامد و اين كار حرام است.

اين قول به مشهور اصوليين نسبت داده شده است.

شيخ انصارى همين قول را انتخاب مى‌نمايد.

شيخ انصارى مى‌فرمايند: مدّعاى ما اين شد كه مخالفت قطعيّه با علم اجمالى حرام است.

دليل شيخ انصارى: مقتضى حرمت موجود است و مانع مفقود است، نتيجه مى‌گيريم مخالفت با علم اجمالى حرام است.

بيان مقتضى: ما دليل داريم به اين شكل كه « اجتنب عن الخمر »، انسان بايد از خمر واقعى اجتناب كند، اين دليل مطلق است و شامل خمر معلوم بالتفصيل و خمر معلوم بالاجمال مى‌شود، يعنى اگر اجمالا وجود خمر در بين اين دو ظرف محرز بود بايد اجتناب كرد، و كسى نمى‌تواند بگويد اين دليل اختصاص به معلوم بالتفصيل دارد، زيرا اوّلاً كلمه علم تفصيلى در اين دليل اخذ نشده است و دليل مطلق است، و ثانيا اگر بگوييد اين دليل اختصاص به خمرى دارد كه تفصيلا معلوم باشد يك تالى فاسد دارد، لازمه‌اش اين است كه خمر معلوم بالاجمال واقعا حلال باشد زيرا ظاهر دليل اين است كه خمر تفصيلى حرام است. در حاليكه هيچكس به اين حرف ملتزم نمى‌شود كه شراب معلوم بالاجمال حلال واقعى باشد، حتى كسانى كه مى‌گويند كه الفاظ براى معناى معلوم وضع شده‌اند و مى‌گويند خمر براى خمر معلوم وضع شده است، مى‌گويند مراد از اين علم شامل هم علم تفصيلى و هم علم اجمالى مى‌شود.

نتيجه: از دليل مى‌فهميم كه خمر معلوم بالاجمال هم حرام است.

سؤال: آيا مانعى از اين حرمت وجود دارد يا نه، و مانعى بگويد معلوم بالاجمال حرام نيست؟

جواب: مانع در صورت وجود يا بايد مانع عقلى باشد يا مانع شرعى.

امّا مانع عقلى در مسأله وجود ندارد، زيرا عقل حكم مى‌كند كه تكليف به تو رسيده است و بيان براى تو ذكر شده است و مخالفت با اين تكليف صحيح نيست، اگر مخالفت كردى حتما عقاب دارى. بنابراين عقل از اين حرمت منع نمى‌كند بلكه تأييد مى‌كند و مى‌گويد نمى‌توانى با اين علم اجمالى مخالفت كنى.

و امّا مانع شرعى: بعضى از علماء به دو روايت تمسّك كردند و از اين دو روايت مى‌خواستند استفاده كنند كه مخالفت با علم اجمالى اشكال ندارد و انسان مى‌تواند با علم اجمالى مخالفت كند.

روايت اول: امام مى‌فرمايد: « كلّ شيء حلال حتّى تعرف انّه حرامٌ بعينه »، حديث مى‌گويد هر شيئى برايت حلال است تا وقتيكه علم تفصيلى داشته باشى كه آن شيء حلال است. بنابراين حديث مى‌گويد شبهه بدويّه حلال است و مى‌توانيم مرتكبش شويم و شبهه با علم اجمالى هم حلال است و مى‌توانيم مرتكبش شويم، فقط اگر تفصيلا يك چيزى را دانستى حرام است اجتناب كن.

روايت دوم هم مضمونش مانند روايت اول است.

شيخ انصارى مى‌فرمايد: مؤيّد اين برداشت از اين احاديث مثالهايى است كه امام عليه السلام در ذيل اين حديث اين مثالها را عنوان مى‌كند. مثالها مطلق است هم شامل شبهه بدويه مى‌شود و هم شامل شبهه محصوره و شبهه با علم اجمالى و شبهه غير محصوره مى‌شود.

بنابراين با استدلال به اين دو روايت مستدل نتيجه مى‌گيرد كه مى‌توان با علم اجمالى مخالفت كرد و حرام وقتى است كه تفصيلا انسان بداند و دانستن اجمالى وجوب اجتناب ندارد.

۳

تطبیق حرمت مخالفت قطعیه با علم اجمالی

أمّا المقام الأوّل:

فالحقّ فيه (مقام اول): عدم الجواز وحرمة المخالفة القطعيّة، وحكي عن ظاهر بعض جوازها (مخالفت قطعیه).

لنا على ذلك (حرمت مخالفت قطعیه): وجود المقتضي للحرمة وعدم المانع عنها (حرمت).

أمّا ثبوت المقتضي: فلعموم دليل تحريم ذلك العنوان المشتبه؛ فإنّ قول الشارع: «اجتنب عن الخمر»، يشمل الخمر الموجود المعلوم المشتبه بين الإناءين أو أزيد، ولا وجه لتخصيصه (دلیل) بالخمر المعلوم تفصيلا.

مع أنّه لو اختصّ الدليل بالمعلوم تفصيلا خرج الفرد المعلوم إجمالا عن كونه (فرد معلوم اجمالا) حراما واقعيّا وكان حلالا واقعيّا، ولا أظنّ أحدا يلتزم بذلك (خمر معلوم بالاجمال حلال واقعی باشد)، حتّى من يقول بكون الألفاظ أسامي للامور المعلومة؛ فإنّ الظاهر إرادتهم الأعمّ من المعلوم إجمالا.

وأمّا عدم المانع: فلأنّ العقل لا يمنع من التكليف ـ عموما أو خصوصا ـ بالاجتناب عن عنوان الحرام المشتبه في أمرين أو امور، والعقاب على مخالفة هذا التكليف.

وأمّا الشرع فلم يرد فيه (شرع) ما (دلیلی) يصلح للمنع عدا ما ورد، من قولهم عليهم‌السلام: «كلّ شيء حلال حتّى تعرف أنّه حرام بعينه»، و «كلّ شيء فيه حلال وحرام فهو لك حلال حتّى تعرف الحرام منه بعينه»، وغير ذلك، بناء على أنّ هذه الأخبار كما دلّت على حلّية المشتبه مع عدم العلم الإجماليّ وإن كان محرّما في علم الله سبحانه، كذلك دلّت على حلّية المشتبه مع العلم الإجماليّ.

ويؤيّده (استفاده را): إطلاق الأمثلة المذكورة في بعض هذه الروايات، مثل الثوب المحتمل للسرقة والمملوك المحتمل للحرّية والمرأة المحتملة للرضيعة؛ فإنّ إطلاقها (امثله) يشمل الاشتباه مع العلم الإجمالي، بل الغالب ثبوت العلم الإجماليّ، لكن مع كون الشبهة غير محصورة.

۴

اشکال به مانع شرعی

شيخ انصارى مى‌فرمايند: اين دو روايت مربوط به شبهات بدويّه است و ربطى به باب علم اجمالى ندارد، زيرا اگر اين روايات را شامل باب علم اجمالى بدانيم مستلزم تناقض بين منطوق و مفهوم اين روايات است، و تناقض هم باطل است.

بيان مطلب: اگر شما اين كلّ شيء حلال را مطلق بگيريم و بگوييم شامل شبهه بدويه كه انسان علم اجمالى ندارد مى‌شود و هم موردى را شامل مى‌شود كه انسان اجمالا علم به حرمت دارد.

يك جمله در اين روايت داريم « حتّى تعرف الحرام »، مفهوم اين جمله اين است كه اگر علم به حرمت داشتى ديگر اين شيء حلال نيست. در مورد علم اجمالى ما علم به حرمت داريم و مى‌دانيم در اينجا يك حرامى هست، بنابراين مفهوم « حتّى تعرف » اين است كه مرتكب نشو چون اينجا حرام است. منطوق « كل شيء حلال » مى‌گويد اشكال ندارد و حلال است.

بنابراين اگر حديث شامل اطراف علم اجمالى شود لازمه‌اش تناقض بين منطوق و مفهوم حديث است.

براى اينكه تناقض پيش نيايد بايد بگوييم حديث شامل اطراف علم اجمالى ـ شبهه محصوره ـ نمى‌شود و حديث شامل شبهات بدويّه مى‌باشد.

تا اينجا استدلال ودليل شيخ انصارى گفته شد.

۵

اشکال اول به شیخ و رد آن

شش اشكال به دليل و استدلال شيخ انصارى وارد مى‌شود كه اشكالات را ذكر مى‌كنند و جواب مى‌دهند:

اشكال اول به استدلال شيخ انصارى:

روايت اول: مفهوم حديث اول نمى‌گويد معلوم بالاجمال حرام است. زيرا در اين حديث يك كلمه « بعينه » وجود دارد، و اين كلمه دلالت مى‌كند كه اگر حرام را بشخصه دانستيد بايد اجتناب كنيد و « بعينه » قيد براى حرام است. مفهوم اين چنين مى‌شود كه اگر حرام را بشخصه و تفصيلا ندانستى لازم نيست اجتناب كنى، در معلوم بالاجمال حرام را تفصيلا نمى‌دانى بنابراين از آن اجتناب لازم نيست.

جواب شيخ انصارى به اشكال اول:

روايت اول: در روايت اول « كلّ شيء حلال حتّى تعرف انّه حرام بعينه »، كلمه « بعينه » قيد براى حرام نيست بلكه كلمه‌اى است كه به عنوان تأكيد براى ضمير « انّه » آمده است، وقتى تأكيد شد مانند بقيّه مؤكّدات معنايش اين مى‌شود كه امام مى‌خواهند تأكيد كنند كه خود علم به حرمت بايد باشد، هر شيئى حلال است تا وقتى علم داشته باشى به آن شيء بشخصه، يعنى خود آن علم برايت موجود باشد يعنى علم داشته باشى كه شخص حرمت در اينجا وجود دارد نه اينكه علم به فرد حرام بشخصه داشتى باشى بلكه علم به حرمت داشته باشى بشخصه، يعنى ظن نداشته باشى و به حرمت يقين داشته باشى.

چطور وقتى طرف مى‌گويد « رأيت زيداً بعينه » يعنى خود زيد را ديدم و اشتباه نكردم و عمرو را نديدم، اينجا هم امام مى‌فرمايد خود حرمت بايد محرز باشد و شما به خود حرمت علم داشته باشيد. و در باب علم اجمالى خود حرمت براى ما معلوم و مشخص است لكن فرد حرام براى ما مشخص نيست، و الا نفس حكم حرمت براى ما مشخص و معلوم است.

بنابراين در حديث اول ما نتيجه گرفتيم كه « بعينه » قيد براى حرام نيست بلكه قيد براى ضمير « انه » است، و با اين بيان نتيجه مى‌گيريم مراد حديث اين است كه خود حرمت بايد بعينه معلوم باشد، و با اين وضع حديث شامل علم اجمالى مى‌شود.

۶

تطبیق اشکال به مانع شرعی

ولكن هذه الأخبار وأمثالها (اخبار) لا تصلح للمنع؛ لأنّها (اخبار) كما تدلّ على حلّية كلّ واحد من المشتبهين، كذلك تدلّ على حرمة ذلك المعلوم إجمالا؛ لأنّه أيضا شيء علم حرمته.

۷

اشکال اول به شیخ و رد آن

فإن قلت: إنّ غاية الحلّ معرفة الحرام بشخصه ولم يتحقّق في المعلوم الإجماليّ.

قلت: أمّا قوله عليه‌السلام: «كلّ شيء حلال حتّى تعلم أنّه حرام بعينه» فلا يدلّ على ما ذكرت؛ لأنّ قوله عليه‌السلام: «بعينه» تأكيد للضمير جيء به للاهتمام في اعتبار العلم، كما يقال: «رأيت زيدا نفسه بعينه» لدفع توهّم وقوع الاشتباه في الرؤية؛ وإلاّ (اگر بعینه قید برای حرام باشد) فكلّ شيء علم حرمته فقد علم حرمته (شیئ) بعينه، فإذا علم نجاسة إناء زيد وطهارة إناء عمرو فاشتبه الإناءان، فإناء زيد شيء علم حرمته (شیء) بعينه.

نعم، يتّصف هذا المعلوم المعيّن بكونه (معلوم) لا بعينه إذا اطلق عليه عنوان «أحدهما» فيقال: أحدهما لا بعينه، في مقابل أحدهما المعيّن عند القائل.

أمّا المقام الأوّل :

هل يجوز ارتكاب جميع المشتبهات؟

فالحقّ فيه : عدم الجواز وحرمة المخالفة القطعيّة ، وحكي عن ظاهر بعض (١) جوازها (٢).

الحقّ حرمة المخالفة القطعيّة والاستدلال عليه

لنا على ذلك : وجود المقتضي للحرمة وعدم المانع عنها.

أمّا ثبوت المقتضي : فلعموم دليل تحريم ذلك العنوان المشتبه ؛ فإنّ قول الشارع : «اجتنب عن الخمر» ، يشمل الخمر الموجود المعلوم المشتبه بين الإناءين أو أزيد ، ولا وجه لتخصيصه بالخمر المعلوم تفصيلا.

مع أنّه لو اختصّ الدليل بالمعلوم تفصيلا خرج الفرد المعلوم إجمالا عن كونه حراما واقعيّا وكان حلالا واقعيّا (٣) ، ولا أظنّ أحدا يلتزم بذلك ، حتّى من يقول بكون الألفاظ أسامي للامور المعلومة ؛ فإنّ الظاهر إرادتهم الأعمّ من المعلوم إجمالا.

وأمّا عدم المانع : فلأنّ العقل لا يمنع من التكليف ـ عموما أو خصوصا ـ بالاجتناب عن عنوان الحرام المشتبه في أمرين أو امور ، والعقاب على مخالفة هذا التكليف.

وأمّا الشرع فلم يرد فيه ما يصلح للمنع عدا ما ورد ، من قولهم عليهم‌السلام : «كلّ شيء حلال حتّى تعرف أنّه حرام بعينه» (٤) ، و «كلّ

__________________

(١) هو العلاّمة المجلسي في أربعينه : ٥٨٢ ، على ما حكاه عنه في القوانين ٢ : ٢٧.

(٢) في (ظ) و (ه): «جوازه».

(٣) لم ترد «وكان حلالا واقعيّا» في (ر) ، وفي (ص) بدل «وكان» : «فكان».

(٤) الوسائل ١٢ : ٦٠ ، الباب ٤ من أبواب ما يكتسب به ، الحديث ٤.

شيء فيه حلال وحرام فهو لك حلال حتّى تعرف الحرام منه بعينه» (١) ، وغير ذلك (٢) ، بناء على أنّ هذه الأخبار كما دلّت على حلّية المشتبه مع عدم العلم الإجماليّ وإن كان محرّما في علم الله سبحانه ، كذلك دلّت على حلّية المشتبه مع العلم الإجماليّ.

ويؤيّده : إطلاق الأمثلة المذكورة في بعض هذه الروايات ، مثل الثوب المحتمل للسرقة والمملوك المحتمل للحرّية والمرأة المحتملة للرضيعة ؛ فإنّ إطلاقها يشمل الاشتباه مع العلم الإجمالي ، بل الغالب ثبوت العلم الإجماليّ ، لكن مع كون الشبهة غير محصورة.

عدم صلاحيّة أخبار «الحلّ» للمنع عن الحرمة

ولكن هذه الأخبار وأمثالها لا تصلح للمنع ؛ لأنّها كما تدلّ على حلّية كلّ واحد من المشتبهين ، كذلك تدلّ على حرمة ذلك المعلوم إجمالا ؛ لأنّه أيضا شيء علم حرمته.

فإن قلت : إنّ غاية الحلّ معرفة الحرام بشخصه ولم يتحقّق في المعلوم الإجماليّ.

ما هو غاية الحلّ في أخبار «الحلّ»؟

قلت : أمّا قوله عليه‌السلام : «كلّ شيء (٣) حلال حتّى تعلم أنّه حرام بعينه» فلا يدلّ على ما ذكرت ؛ لأنّ قوله عليه‌السلام : «بعينه» تأكيد للضمير جيء به للاهتمام في اعتبار العلم ، كما يقال : «رأيت زيدا نفسه بعينه» (٤) لدفع توهّم وقوع الاشتباه في الرؤية ؛ وإلاّ فكلّ شيء علم حرمته فقد

__________________

(١) الوسائل ١٢ : ٥٩ ، الباب ٤ من أبواب ما يكتسب به ، الحديث الأوّل.

(٢) يعني أخبار البراءة المتقدّمة في الصفحة ٢٨ و ٤١ ـ ٤٤.

(٣) في (ت) والمصدر زيادة : «لك».

(٤) لم ترد «نفسه» في (ر) و (ص) ، ولم ترد «بعينه» في (ظ).

علم حرمته بعينه (١) ، فإذا علم نجاسة إناء زيد وطهارة إناء عمرو فاشتبه الإناءان ، فإناء زيد شيء علم حرمته بعينه.

نعم ، يتّصف هذا المعلوم المعيّن بكونه لا بعينه إذا اطلق عليه عنوان «أحدهما» فيقال : أحدهما لا بعينه ، في مقابل أحدهما المعيّن عند القائل.

وأمّا قوله عليه‌السلام : «فهو لك حلال حتّى تعرف الحرام منه بعينه» ، فله ظهور في ما ذكر ؛ حيث إنّ قوله : «بعينه» قيد للمعرفة ، فمؤدّاه اعتبار معرفة الحرام بشخصه ، ولا يتحقّق ذلك إلاّ إذا أمكنت الإشارة الحسّية إليه ، و (٢) إناء زيد المشتبه بإناء عمرو في المثال وإن كان معلوما بهذا العنوان إلاّ أنّه مجهول باعتبار الامور المميّزة له في الخارج عن إناء عمرو ، فليس معروفا بشخصه.

إلاّ أنّ إبقاء الصحيحة على هذا الظهور يوجب المنافاة لما دلّ على حرمة ذلك العنوان المشتبه ، مثل قوله : «اجتنب عن الخمر» ؛ لأنّ الإذن في كلا المشتبهين ينافي المنع عن عنوان مردّد بينهما ، ويوجب الحكم بعدم حرمة الخمر المعلوم إجمالا في متن الواقع ، وهو ممّا يشهد الاتّفاق والنصّ على خلافه ، حتّى نفس هذه الأخبار ، حيث إنّ مؤدّاها ثبوت الحرمة الواقعيّة للأمر المشتبه.

فإن قلت : مخالفة الحكم الظاهريّ للحكم الواقعيّ لا يوجب ارتفاع الحكم الواقعيّ ، كما في الشبهة المجرّدة عن العلم الإجماليّ ، مثلا

__________________

(١) كذا في (ظ) ، وفي غيرها بدل «حرمته بعينه» : «حرمة نفسه».

(٢) في (ر) و (ص) زيادة : «أمّا».