[قاعدة التسامح من أدلّة السنن]
ثمّ إنّ منشأ احتمال الوجوب إذا كان خبراً ضعيفاً، فلا حاجة إلى أخبار الاحتياط وكلفة إثبات أنّ الأمر فيها للاستحباب الشرعيّ دون الإرشاد العقليّ...
بحث در تنبيهات شبهه وجوبيّه با فقدان نصّ بود. در تنبيه دوم عنوان شد كه وقتيكه امر بر ما مشتبه باشد و ندانيم يك شيء واجب است يا نه، و اگر واجب باشد وجوبش تعبّدى است يا نه، آيا مىتوانيم در اين عمل احتياط كنيم يا نه؟
دو مبنا در مسأله پيدا شد كه گفتيم اگر قصد قربت به معناى امتثال امر باشد احتياط تشريع است و اگر قصد قربت به معناى مطلوبيت است احتياط حَسَن است.
در ذيل اين مسأله دو مطلب ذكر مىشود، كه مطلب اول كلامى از شهيد بود كه در كتاب ذكرى ذكر كرده بودند، كه رد شد.
مطلب دوم: بعضى از علماء چنين فرمودهاند:
در همين مورد بحث يعنى مشتبه الوجوب و واجب هم تعبّدى است، اگر منشأ شبهه و سبب احتمال خبر ضعيف باشد، يعنى خبر ضعيفى قائم شده است كه دعاء عند رؤية الهلال واجب است، چون خبر ضعيف است منشأ شبهه شده است، كه فرمودهاند در اين مورد احتياط ثواب دارد و حَسَن است، زيرا دليل خاصى داريم كه مىگويد اگر مشتبه الوجوب به واسطه يك خبر ضعيف مشتبه شد و آن را انجام داديد، در اين صورت اين عمل مأمور به است يعنى امر داريد لذا انجام اين عمل احتياطا به قصد قربت مطلوب است و ثواب دارد، و دليل خاص عبارت از اخبار مَن بَلَغ مىباشد.
توضيح مطلب: ما روايات زيادى داريم كه اين روايات اگر متواتر نباشند حداقل مستفيض هستند، سند اين روايات هم قابل مناقشه نيست. مضمون اين روايات اين است: مثلا امام صادق عليه السلام مىفرمايند: « من بلغه عن النبي شيء من الثواب فعمله، كان أجر ذلك له وإن كان رسول الله لم يقله ». معناى روايات اين است كه امام صادق عليه السلام مىفرمايند: اگر به كسى خبرى رسيد كه فلان عمل ثواب دارد و آن عمل را انجام داد، به اجر و ثواب مىرسد، ولو اين حديث را پيامبر نفرموده باشد، ولو حديث دروغ باشد، ولى انسان كه اين كار را انجام داد ثوابش را مىبرد. ما مضامين فراوانى نظير اين مضمون داريم.
در رابطه با اين روايات شيخ انصارى به يك نكته اشاره مىكنند.
نكته: در اين روايات با عنايت به دلالت اقتضاء ما بايد يك كلمهاى را در تقدير بگيريم: « من بلغه عن النبي شيء من الثواب »، كلمه « عمل » را در اينجا بايد در تقدير بگيريم: « من بلغه عن النبي عملٌ فيه ثواب »، به خاطر اينكه جملات بعد از اين حديث درست شود. هر كسى كه از پيامبر به او ثوابى برسد، اگر عمل را تقدير نگيريم، پس اين ثواب را انجام بدهد، اين معنا غلط است زيرا ثواب انجام دادنى نيست. بنابراين انجام دهد اين عمل را كه در تقدير است. « كان اجر ذلك له »، اگر « ذلك » را به ثواب برگردانيم باز معنا غلط است، معنايش اين مىشود: اجر اين ثواب براى او مىباشد، ثواب كه اجر ندارد زيرا خود ثواب اجر است. بنابراين اجر اين عمل براى او مىشود.
نتيجه اينكه معناى حديث اين است: كسى كه عملى را ولو با تكيه بر يك روايت موهوم انجام دهد خدا به او ثواب عنايت مىكند.
اصل استدلال: اگر انجام عمل بر طبق حديث ضعيف ثواب دارد از اين ملازمه كشف مىكنيم كه امر هم دارد، والا ثواب بدون امر وجود ندارد. نتيجه مىگيريم اين عمل مأمور به است و ما مىتوانيم به قصد امر اين عمل را انجام بدهيم.
بنابراين هر جا مشتبه الوجوبى را پيدا كرديم مىتوانيم به قصد امرى كه از اخبار من بلغ استفاده شود، مىتوانيم اين عمل را انجام بدهيم.
شيخ انصارى سه اشكال به اين استدلال وارد مىكند، كه دو اشكال را جواب مىدهند و يك اشكال را تقويت مىكنند و نتيجه مىگيرند كه اين اخبار نيز به درد اين استدلال نمىخورند:
اشكال اول: بين ثواب و امر ملازمهاى نيست، شما گفتيد از اين روايات مىفهميم كه انجام اين مشتبه ثواب دارد، بعد بالملازمه نتيجه مىگيريد امر دارد، درحاليكه بين امر شرعى و ثواب ملازمهاى نيست. ممكن است گاهى ثواب به نحو تفضّل باشد بدون اينكه آن عمل مأمور به باشد.
اشكال دوم: مستشكل مىگويد در بعضى از اين روايات موضوع مشخص شده است، « من بلغه شيء من الخير » هر كسى كه يك عمل خيرى به او برسد و به آن عمل كند ثواب دارد، در محل بحث ما در صورتى اين دعا خير است كه با همه شرائطش محقّق شود و يكى از شرائطش قصد قربت مىباشد. بنابراين بايد قصد قربت باشد تا اين عمل خير باشد و اخبار مَن بَلغ بگويد انجامش بده. فرض كنيد شما اين قصد قربت را با همين اخبار مىخواهيد بدست بياوريد كه اين دور است و اين روايات قصد قربت را براى ما درست نمىكند
جواب اشكال دوم: اين اخبار مىگويند عمل را بدون قصد قربت انجام بده و ما قصد قربت را به حكم عقل استفاده مىكنيم. عقل حكم مىكند اين عمل تعبّدى است و قصد قربت لازم دارد.