درس فرائد الاصول - برائت

جلسه ۳۳: برائت ۳۳

جواد مروی
استاد
جواد مروی
 
۱

خطبه

۲

ادامه جواب به روایت امالی

هذا، والذي يقتضيه دقيق النظر: أنّ الأمر المذكور بالاحتياط لخصوص الطلب الغير الإلزاميّ؛ لأنّ المقصود منه بيان أعلى مراتب الاحتياط، لا جميع مراتبه ولا المقدار الواجب.

بحث در جواب به اخبار احتياط بود، محل سخن در حديث امالي مفيد « أخوك دينك فاحتط لدينك » بود. شيخ انصارى فرمودند امر « احتط » نه حمل بر وجوب است و نه بر استحباب بلكه امر ارشادى است.

مرحوم شيخ انصارى مى‌فرمايند: با دقت در حديث به اين نتيجه مى‌رسيم كه امر « احتط » دال بر استحباب است ـ البته باز هم به درد اخبارى نمى‌خورد ـ.

بيان مطلب: شيخ انصارى مى‌فرمايند: مضمون حديث اين است كه انسان خوب است در دين بالاترين مرحله احتياط را رعايت كند و رعايت بالاترين مرحله احتياط مستحب است و واجب نيست.

از تشبيه دين به برادر « أخوك دينك » مى‌فهميم كه منظور حديث رعايت بالاترين مرحله احتياط مى‌باشد. انسان هميشه سعى مى‌كند نسبت به برادرش هميشه مرحله احتياط را رعايت كند، در اين روايت دين تشبيه به برادر شده است، بنابراين در دين هم خوب است كه بالاترين مرحله احتياط رعايت شود.

در ادامه شيخ انصارى مى‌فرمايند: در ذيل حديث كه مى‌فرمايند: « فاحتط لدينك بما شئت » معنايش اين نيست كه هر چقدر دلت بخواهد در دينت احتياط كن يعنى دلت مى‌خواهد كم احتياط كن يا زياد احتياط كن، بلكه « بما شئت » يعنى « بما استطعت » يعنى تا جايى كه مى‌توانى و قدرت دارى در دين احتياط كن. مانند « فاتقوا الله ما استطعتم » تا هر جا قدرت داريد تقوى را رعايت كنيد، اينجا هم حديث مى‌خواهد بگويد دين مانند برادر مهم است، به تعبير شيخ انصارى دين مانند مال و ثروت نيست كه خرجش كنيد، مانند بيگانه نيست كه به آن اعتنا نكنى، بلكه مانند برادر است و تا جايى كه مى‌توانى نهايت درجه احتياط را در دين رعايت كن. واضح و مشخص است كه نه اخبارى و نه اصولى نظرشان اين نيست كه بالاترين درجه احتياط واجب باشد و آنها بالاترين درجه احتياط را واجب نمى‌دانند، بلكه بالاترين درجه احتياط اين است كه در تمام شبهات انسان احتياط كند، و نه اخبارى و نه اصولى دال بر وجوب احتياط در جميع شبهات نيستند

با ذكر اين نكته جواب به اين حديث تمام شد.

۳

جواب به سایر روایات

مرحوم شيخ انصارى مى‌فرمايند: احاديث ديگرى هم كه در اين باب به آنها استناد شده است، اولا ضعيف السند است و ثانيا امر در آن احاديث دال بر ارشاد. در نتيجه اين طائفه سوم اخبار هم دلالتى بر وجوب احتياط در شبهه تحريميه ندارد.

۴

کلام محقق و رد آن

مرحوم شيخ انصارى در آخر كلام مى‌فرمايند: مرحوم محقق صاحب معارج به يكى از اين روايات جوابى داده كه ما آن جواب را نمى‌پسنديم.

مرحوم محقق حديث نبوى را عنوان كرده است « دع ما يُريدك إلى ما لا يُريدك » يعنى مورد ريب و شك و شبهه را ترك كن. محقق فرموده: سند اين حديث درست است ولى اشكالش اين است كه:

اشكال اول: اين حديث خبر واحد است ولى مسأله احتياط مسأله اصولى است و در مسأله اصولى نبايد به خبر واحد استناد كرد.

اشكال دوم: چون احتياط امر سنگين و سختى است در فتواى به احتياط شك و ريبه وجود دارد، و خود فتواى به احتياط امر مشتبهى است و بايد آن را ترك كرد.

شيخ انصارى در جواب محقق مى‌فرمايند:

اولا: مسأله احتياط مسأله اصولى نيست بلكه احتياط مربوط به عمل مكلّف است و مسأله فقهى است.

ثانيا: اين روايت خبر واحد مع القرينه است و حديث تنها نيست، روايات ديگر باب احتياط قرينه اين حديث هستند.

ثالثا: بر فرض كه اين روايت خبر واحد باشد، خبر واحد در اصول عقائد قابل استناد نيست، در اصول فقه خبر واحد معتبر قابل استناد است.

رابعا: فتوى به احتياط عند الأخباريين مشتبه نيست و در آن ريبه و شك وجود ندارد، بر طبق دليل فتواى به احتياط مى‌دهند. چون بر اين امر كه احتياط باشد دليل داريم بنابراين مشتبه نمى‌باشد.

نتيجتا جوابهاى محقق به اين حديث درست نيست و ضعف اين حديث در سندش مى‌باشد.

طائفه سوم از روايات به اتمام رسيد.

۵

طائفه چهارم از روایات بر احتیاط

طائفه چهارم:

طائفه چهارم از روايات مورد نظر اخباريين روايات تثليث مى‌باشد، يعنى احاديثى كه امور را به سه قسم تقسيم مى‌كند. و مى‌فرمايند: سه قسم امر داريم كه شامل امر حرام، امر حلال و امر مشتبه. مضمون احاديث اين است كه امر مشتبه را بايد ترك كرد.

۶

تطبیق ادامه جواب به روایت امالی

هذا، والذي يقتضيه دقيق النظر: أنّ الأمر المذكور بالاحتياط لخصوص الطلب الغير الإلزاميّ (یعنی استحبابی)؛ لأنّ المقصود منه بيان أعلى مراتب الاحتياط، لا جميع مراتبه ولا المقدار الواجب.

والمراد من قوله: «بما شئت» ليس التعميم من حيث القلّة والكثرة والتفويض إلى مشيئة الشخص؛ لأنّ هذا (مسئله) كلّه مناف لجعله (دین) بمنزلة الأخ، بل المراد: أنّ أيّ مرتبة من الاحتياط شئتها (مرتبه را) فهي في محلّها، وليس هنا مرتبة من الاحتياط لا يستحسن بالنسبة إلى الدين؛ لأنّه (دین) بمنزلة الأخ الذي هو كذلك، وليس بمنزلة سائر الامور لا يستحسن فيها (سایر امور) بعض مراتب الاحتياط، كالمال وما عدا الأخ من الرجال، فهو بمنزلة قوله تعالى: (فَاتَّقُوا اللهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ).

۷

تطبیق جواب به سایر روایات

وممّا ذكرنا (که امر حمل بر ارشاد می‌شود) يظهر الجواب عن سائر الأخبار المتقدّمة، مع ضعف السند في الجميع.

۸

تطبیق کلام محقق و رد آن

نعم، يظهر من المحقّق في المعارج: اعتبار إسناد النبويّ: «دع ما يريبك»؛ حيث اقتصر في ردّه على: أنّه خبر واحد لا يعوّل عليه (خبر واحد) في الاصول، وأنّ إلزام المكلّف بالأثقل مظنّة الريبة.

وما ذكره قدس‌سره محلّ تأمّل؛ لمنع كون المسألة اصوليّة، ثم منع كون النبويّ من أخبار الآحاد المجرّدة؛ لأنّ مضمونه (خبر) ـ وهو ترك الشبهة ـ يمكن دعوى تواتره (مضمون)، ثمّ منع عدم اعتبار أخبار الآحاد في المسألة الاصوليّة.

وما ذكره: من أنّ إلزام المكلّف بالأثقل... الخ، فيه: أنّ الإلزام من هذا الأمر، فلا ريبة فيه.

۹

تطبیق طائفه چهارم روایت بر احتیاط

الرابعة: أخبار التثليث المرويّة عن النبيّ والوصيّ وبعض الأئمة صلوات الله عليهم أجمعين:

ففي مقبولة عمر بن حنظلة الواردة في الخبرين المتعارضين ـ بعد الأمر بأخذ المشهور منهما وترك الشاذّ النادر؛ معلّلا بقوله عليه‌السلام: «فإنّ المجمع عليه لا ريب فيه» ـ قوله: «وإنّما الامور ثلاثة: أمر بيّن رشده فيتّبع، وأمر بيّن غيّه فيجتنب، وأمر مشكل يردّ حكمه إلى الله ورسوله؛ قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله: حلال بيّن وحرام بيّن وشبهات بين ذلك، فمن ترك الشّبهات نجا من المحرّمات، ومن أخذ بالشّبهات وقع في المحرّمات وهلك من حيث لا يعلم».

۱۰

وجه دلالت روایت مقبوله

ذكر دلالت حديث مقبوله عمر بن حنظلة الواردة في الخبرين المتعارضين: سه فراز و قسمت از اين حديث دلالت بر اين دارد كه در مورد شبهه انسان بايد اجتناب كند.

قبل از بيان اين سه قسمت شيخ انصارى به يك مقدّمه اشاره مى‌كنند. ما ابتدا حديث را به طور فشرده معنا مى‌كنيم و بعد به مقدمه شيخ انصارى اشاره مى‌كنيم.

حديث مقبوله حديث مفصلى است، ابتداءا سؤال از حكم و فتوى است، بعد فاز حديث عوض مى‌شود و راوى از دو خبر متعارض سؤال مى‌كند، امام مى‌فرمايند: « خذ بأعدلهما و أصدقهما و أورعهما » يعنى راوى كه عدالت و صداقت و ورعش بيشتر است آن را اخذ كن. اين مرجّح اول است. بعد راوى سؤال مى‌كند اگر رواة هر دو حديث در اين صفات مساوى بودند چه؟ امام مى‌فرمايند: حديث مشهور را اخذ كن و حديث شاذ را ترك كن. باز شهرت مرجّح مى‌شود. مرحله بعد راوى سؤال مى‌كند كه اگر دو حديث متعارض مشهور بودند چه كنيم؟ امام مى‌فرمايند: حديث مخالف عامّه را اخذ كن. اين خلاصه‌اى از معناى حديث است.

مقدّمه شيخ انصارى: به دو دليل و احتمال امام در اين حديث مى‌فرمايند روايت مشهور را اخذ كن و حديث شاذ را ترك كن:

احتمال اول: شهرة براى حديث قرينه قطعيه است، يعنى حديث مشهور حديث قطعى الصحة است و صد در صد صحيح است، و حديث شاذ صد در صد باطل است و لا ريب في بطلانه.

احتمال دوم: شهرة براى حديث قرينه ظنيه است، يعنى به احتمال ۷۰ درصد حديث مشهور حجّة است. حديث شاذ، حديث مشكوك و مشتبه مى‌شود و نه حديث قطعى البطلان.

شيخ انصارى مى‌فرمايند: به سه دليل ملاك همين احتمال دوم است، يعنى شهرة قرينه قطعيه نيست:

دليل اول: اگر شهرة قرينه قطعيه باشد بايد به عنوان اولين مرجّح ذكر شود، نه اينكه قبل از شهرة قرينه ظنيه ديگرى كه عبارت از اصدق بودن و اعدل بودن ذكر شود، اگر شهرة قطعى است بايد اول ذكر شود.

دليل دوم: اگر شهرة قرينه قطعيه باشد ديگر دو خبر مشهور دو خبر قطعى مى‌شوند، و دو خبر قطعى هيچوقت با هم تعارض نمى‌كنند، بنابراين شهرة قرينه ظنيه است.

دليل سوم: خبر شاذ واضح البطلان نيست زيرا اگر خبر شاذ واضح البطلان باشد نتيجه‌اش اين است كه دو قسم حديث بيشتر نداريم كه يكى حديث واضح الصحة است و ديگرى حديث واضح البطلان مى‌باشد و ديگر حديث مشتبه نداريم، در حاليكه ظاهر اين روايت اين است كه امور و احاديث سه قسم است و حديث مشتبه هم داريم.

اين خلاصه مقدّمه شيخ انصارى است.

فراز و قسمت اول از حديث كه دال بر اجتناب از شبهه دارد: معناى روايت اين شد حديث شاذ مشتبه است و بعد فرمودند به قول رسول الله صلّى الله عليه و آله امر مشتبه بايد ترك شود، و اين دليل بر اين است كه در شبهات اجتناب كردن واجب است، وهذا معنى الاحتياط.

فراز و قسمت دوم از حديث كه دال بر اجتناب از شبهه دارد: پيامبر فرمودند « من ترك الشبهات نجى من المحرّمات ». نجات از حرام واجب است و در اين مسأله شكى نيست، مقدّمه نجات از حرام ترك شبهه است و مقدّمه واجب واجب است. بنابراين ترك شبهه و احتياط كردن در شبهات واجب است.

فراز و قسمت دوم از حديث كه دال بر اجتناب از شبهه دارد: پيامبر فرمودند « من أخذ بالشبهات هلك » يعنى عمل به شبهه هلاكت و عقاب دارد. هر چيزى كه هلاكت و عقاب داشته باشد بايد ترك شود، بنابراين وقتى شبهه هلاكت دارد بايد ترك شود.

۱۱

تطبیق وجه دلالت روایت مقبوله

وجه الدلالة: أنّ الإمام عليه‌السلام أوجب طرح الشاذّ معلّلا: بأنّ المجمع عليه لا ريب فيه (مجمع علیه)، والمراد أنّ الشاذّ فيه (شاذ) ريب، لا أنّ الشهرة تجعل الشاذّ ممّا لا ريب في بطلانه (شاذ)؛ وإلاّ لم يكن معنى لتأخير الترجيح بالشهرة عن الترجيح بالأعدليّة والأصدقيّة والأورعيّة، ولا لفرض الراوي الشهرة في كلا الخبرين، ولا لتثليث الامور ثمّ الاستشهاد بتثليث النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله.

والحاصل: أنّ الناظر في الرواية يقطع بأنّ الشاذّ ممّا فيه (شاذ) الريب فيجب طرحه (شاذ)، وهو الأمر المشكل الذي أوجب الإمام ردّه إلى الله ورسوله.

فيعلم من ذلك (مطلب) كلّه: انّ الاستشهاد بقول رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله في التثليث لا يستقيم إلاّ مع وجوب الاحتياط والاجتناب عن الشبهات. مضافا إلى دلالة قوله: «نجا من المحرّمات»، بناء على أنّ تخليص النفس من المحرّمات واجب، وقوله صلى‌الله‌عليه‌وآله: «وقع في المحرّمات، وهلك من حيث لا يعلم».

ودون هذا النبويّ في الظهور: النبويّ المرويّ عن أبي عبد الله عليه‌السلام ـ في كلام طويل ـ ، وقد تقدّم في أخبار التوقّف، وكذا مرسلة الصدوق عن أمير المؤمنين عليه‌السلام. 

الموجودة في الفعل ؛ لأنّ الاحتياط هو الاحتراز عن موارد احتمال المضرّة ، فيختلف رضا المرشد بتركه وعدم رضاه بحسب مراتب المضرّة ، كما أنّ الأمر في الأوامر الواردة في إطاعة الله ورسوله للإرشاد المشترك بين فعل الواجبات وفعل المندوبات.

هذا ، والذي يقتضيه دقيق النظر : أنّ الأمر المذكور بالاحتياط لخصوص الطلب الغير الإلزاميّ ؛ لأنّ المقصود منه بيان أعلى مراتب الاحتياط ، لا جميع مراتبه ولا المقدار الواجب.

والمراد من قوله : «بما شئت» ليس التعميم من حيث القلّة والكثرة والتفويض إلى مشيئة الشخص ؛ لأنّ هذا كلّه مناف لجعله بمنزلة الأخ ، بل المراد : أنّ أيّ مرتبة من الاحتياط شئتها فهي في محلّها ، وليس هنا مرتبة من الاحتياط لا يستحسن بالنسبة إلى الدين ؛ لأنّه بمنزلة الأخ الذي هو كذلك (١) ، وليس بمنزلة سائر الامور (٢) لا يستحسن فيها بعض مراتب الاحتياط ، كالمال وما عدا الأخ من الرجال ، فهو بمنزلة قوله تعالى : ﴿فَاتَّقُوا اللهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ(٣).

الجواب عن سائر الأخبار

وممّا ذكرنا يظهر الجواب عن سائر الأخبار المتقدّمة ، مع ضعف السند في الجميع.

ما ذكره المحقّق في النبوي «دع ما يريك»

نعم ، يظهر من المحقّق في المعارج : اعتبار إسناد (٤) النبويّ : «دع ما

__________________

(١) في (ر) و (ص) بدل «كذلك» : «لك».

(٢) في (ص) زيادة : «التي».

(٣) التغابن : ١٦.

(٤) في (ه) ونسخة بدل (ت): «سند».

يريبك» ؛ حيث اقتصر في ردّه على : أنّه خبر واحد لا يعوّل عليه في الاصول ، وأنّ إلزام المكلّف بالأثقل مظنّة الريبة (١).

التأمّل فيما ذكره المحقّق

وما ذكره قدس‌سره محلّ تأمّل ؛ لمنع كون المسألة اصوليّة ، ثم منع كون النبويّ من أخبار الآحاد المجرّدة ؛ لأنّ مضمونه ـ وهو ترك الشبهة ـ يمكن دعوى تواتره ، ثمّ منع عدم اعتبار أخبار الآحاد في المسألة الاصوليّة.

وما ذكره : من أنّ إلزام المكلّف بالأثقل ... الخ ، فيه : أنّ الإلزام من هذا الأمر ، فلا ريبة فيه (٢).

٤ ـ أخبار التثليث

الرابعة : أخبار التثليث المرويّة عن النبيّ والوصيّ وبعض الأئمة صلوات الله عليهم أجمعين :

مقبولة ابن حظلة

ففي مقبولة عمر بن حنظلة الواردة في الخبرين المتعارضين ـ بعد الأمر بأخذ المشهور (٣) منهما وترك الشاذّ النادر ؛ معلّلا بقوله عليه‌السلام : «فإنّ المجمع عليه لا ريب فيه» ـ قوله : «وإنّما الامور ثلاثة : أمر بيّن رشده فيتّبع ، وأمر بيّن غيّه فيجتنب ، وأمر مشكل يردّ حكمه إلى الله ورسوله ؛ قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله : حلال بيّن وحرام بيّن وشبهات بين ذلك ، فمن ترك الشّبهات نجا من المحرّمات ، ومن أخذ بالشّبهات وقع في المحرّمات وهلك من حيث لا يعلم» (٤).

__________________

(١) المعارج : ٢١٦.

(٢) في (ت) ، (ر) و (ص): «فلا ريب فيه».

(٣) في (ر) و (ص): «بالأخذ بالمشهور».

(٤) الوسائل ١٨ : ٧٥ ـ ٧٦ ، الباب ٩ من أبواب صفات القاضي ، الحديث الأوّل.

وجه الاستدلال

وجه الدلالة : أنّ الإمام عليه‌السلام أوجب طرح الشاذّ معلّلا : بأنّ المجمع عليه لا ريب فيه ، والمراد أنّ الشاذّ فيه ريب (١) ، لا أنّ الشهرة تجعل الشاذّ ممّا لا ريب في بطلانه ؛ وإلاّ لم يكن معنى لتأخير الترجيح بالشهرة عن الترجيح بالأعدليّة والأصدقيّة والأورعيّة ، ولا لفرض الراوي الشهرة في كلا الخبرين ، ولا لتثليث الامور ثمّ الاستشهاد بتثليث النبيّ صلى‌الله‌عليه‌وآله.

والحاصل : أنّ الناظر في الرواية يقطع بأنّ الشاذّ ممّا فيه الريب فيجب طرحه ، وهو الأمر المشكل الذي أوجب الإمام ردّه إلى الله ورسوله.

فيعلم من ذلك كلّه : انّ الاستشهاد بقول رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله في التثليث لا يستقيم إلاّ مع وجوب الاحتياط والاجتناب عن الشبهات. مضافا إلى دلالة قوله : «نجا من المحرّمات» ، بناء على أنّ تخليص (٢) النفس من المحرّمات واجب ، وقوله صلى‌الله‌عليه‌وآله : «وقع في المحرّمات ، وهلك من حيث لا يعلم».

ودون هذا النبويّ (٣) في الظهور : النبويّ المرويّ عن أبي عبد الله عليه‌السلام ـ في كلام طويل ـ ، وقد تقدّم (٤) في أخبار التوقّف ، وكذا مرسلة الصدوق عن أمير المؤمنين عليه‌السلام (٥).

__________________

(١) في (ر) و (ظ): «الريب».

(٢) في (ر) ، (ص) و (ظ): «تخلّص».

(٣) لم ترد «النبوي» في (ر) ، (ص) و (ظ).

(٤) وهي رواية جميل المتقدّمة في الصفحة ٦٦ ـ ٦٧.

(٥) تقدّمت في الصفحة ٦٨ ، وستأتي في الصفحة ٨٦.