نقد و بررسي دليل دوم بر بطلان
مرحوم شيخ (ره) فرموده: اين دليل دو اشکال دارد؛ يک اشکالش اين است که اين دليل با مقتضاي دليل اول سازگاري ندارد، در دليل اول گفتهاند که: اين بايع قصد کرده که بيع از جانب پدرش و نه بيع از جانب خودش واقع شود، اما تعليقي که در دليل دوم بيان کردهاند اين است که بيع در واقع معلق است به فوت پدر، که اگر در واقع معلق بر چنين قيدي باشد، معنايش اين است که بايع ميخواهد بيع را از طرف خودش برقرار کند، چون اگر معلق بر اين قيد باشد که اگر پدر مرده باشد، خودش را مالک ميداند و لذا بيع را از طرف خودش واقع ميکند.
اشکال دومي که شيخ (ره) بيان کرده اين است که اصلاً قبول نداريم که اين بيع، در واقع هم معلق باشد، اين تعليقي که بيان کردهايد، مورد قبول نيست، فرض بر اين است که اين فرزند، علم به حيات پدر دارد، اما تعليق در جايي است که براي انسان شک حاصل باشد.
اگر انسان نداند که زيد فردا ميآيد يا نميآيد، ميگويد: «إن جاء»، يا اگر نداند ديروز آمده يا نيامده، ميگويد: اگر ديروز آمده باشد، پس تعليق هميشه در فرضي است که انسان در حصول و تحقق معلق عليه شک دارد، اما در جايي که انسان علم دارد، ديگر تعليق معنا ندارد.
بعد فرموده: همان مطلبي که در بيع غاصب گفتيم، در اينجا هم جريان دارد، که اين پسر با علم به اين که پدرش حيات دارد، اگر بخواهد مال او را بفروشد، بايد يک سلطنت ادعاييه و يک استقلال ادعايي براي خودش درست کند و خودش را مسلط بر اين مال بداند، تا بتواند قصد بيع کند و إلا نميتواند قصد بيع کند.
ايشان فرمودهاند: بله اگر بگوييد: اين شخص قصد حقيقي براي نقل و انتقال را نميتواند داشته باشد، چون قصد حقيقي براي نقل و انتقال معلق است بر اين که انسان خودش مالک باشد، که اين موقوف بر اين است که انسان واقعاً مالک مال باشد و چون علم دارد که پدرش زنده است، نميتواند قصد حقيقي براي نقل و انتقال داشته باشد و فقط يک قصد صوري دارد.
مراد از قصد صوري اين است که قصد صورت بيع را در اينجا دارد و إنشاء البيع و نقل و انتقال اين مال را قصد ميکند.
البته به شرطي که بگوييم: اين قصد صوري به درد نميخورد، همان طوري که مرحوم شهيد (ره) قبلاً بيان کرده که قصد مکره نسبت به بيع، قصد بلفظ دون المدلول است، قصد فضولي هم نسبت به بيع، قصد لفظ دون المدلول است.
مراد شهيد اين است که قصد حقيقي ندارند، اما قصد صوري دارند، يعني صورت البيع را دارند، نه يعني قصد لغو و مزاح. مراد از قصد صوري اين است که بايع قصد دارد به طور جدي صورت بيع را إنشاء و ايجاد کند.
مرحوم شيخ (ره) فرموده: اشکالي ندارد و نهايت حرفي که در اين مسئله زديم، اين است که تعليق را که از بين برديم و گفتيم که تعليقي در کار نيست، اما منتهي شديم به اين که اين پسر وقتي علم دارد به اين که پدرش حيات دارد، اگر معاملهاي انجام داد، قصد حقيقي ندارد، چون ميگوييد: قصد حقيقي موقوف است بر اين که بايع خودش مالک مال باشد، اما قصد صوري دارد و ما هم ميگوييم: همين مقدار کفايت ميکند.
همين مقدار که قصد صوري در وقوع إنشاء بيع و در تحقق صورت بيع دارد کافي است، چون بايع کار مزاح، غلط و لغوي نکرده، بلکه إنشاء بيع را قصد کرده و همين قصد صورت بيع کافي است در اين که در آينده، قابليت لحوق اجازه را پيدا کند.
ايشان فرموده: در اوايل بحث بيع فضولي گفتيم در خود تحقق بيع بيش از اين قصد لازم نيست، که اين مال در مقابل اين مال باشد، اما اين که اين مال، بعد از مبادله به ملک چه کسي منتقل ميشود؟ ديگر لازم نيست که بايع بیشتر از قصد صورت البيع را کند.
نقد و بررسي دليل سوم بر بطلان
بعد فرمودهاند: از همين بيان که گفتيم: قصد صوري در تحقق بيع کفايت ميکند، جواب از دليل سوم هم روشن ميشود، که گفتهاند: اين پسر کالعابث است و کار عبثي انجام ميدهد، براي اين که ميداند اين مال، مال خودش نيست و يقين دارد که مال پدرش است و اين کالعابث است و معاملهي عابث هم باطل است.
شيخ (ره) فرموده: اين کالعابث نيست و قصد جدّي نسبت به ايجاد صورت و انشاء بيع دارد، ولو اين که خودش را مالک نميداند و ديگري را مالک ميداند، اما همين مقدار براي اين که «بعت و اشتريت» لغو نباشد و أهليت و صلاحيت براي لحوق اجازه در آينده را داشته باشد، کفايت ميکند.
مرحوم شيخ (ره) تا اينجا سه دليلي را که به عنوان ادلهي بطلان اين معامله بود آورده و هر سه را مورد مناقشه قرار داده و بعد فرمودهاند: «و کيف کان فلا ينبغي الإشکال في صحة العقد»، هيچ اشکالي در صحت اين عقد نيست،