اشکال برخي بر اين جواب شيخ (ره)
مستشکل ميگويد: اين التزامي که اصيل پيدا کرده، يک التزام معلق است و التزام علي جميع التقادير نيست. اصيل التزام پيدا کرده که مالش علي تقدير الاجازه به مالک منتقل شود و اين چنين نيست که بگوييم: يک التزام مطلق پيدا کرده، که مالش به مالک منتقل شود، اعم از اينکه مالک اجازه دهد يا نه، چنين التزامي که پيدا نکرده و بلکه التزام علي تقدير الاجازه است.
بنابراين لازمه اين تعليق، که ميگوييم: التزام علي تقدير الاجازه است و معناي اجازه مالک هم، دخول عوض در ملک اصيل است، اين است که مال مالک که عوض مال هست، داخل در ملک اصيل شود و اين لازمهاش اين است که اصيل بتواند در آن عوض مال تصرف کند.
بعد مستشکل قياس و تشبيهي در اينجا آورده و گفته: در باب نذر معلق، اگر کسي نذرش را معلق کرد و مثلا گفت: نذر مي کنم که يک درهم به فقير صدقه دهم، به شرط اين که زيد بيايد، جماعتي از فقهاء گفتهاند: اين نذر، نذر صحيحي است و قبل از تحقق شرط، ناذر ميتواند در اين مال منذور تصرف کند.
در ما نحن فيه هم همين حرف را بزنيم و بگوييم: چون اين التزام، معلق بر اين شرط است، لذا تصرف اصيل مانعي ندارد.
جواب شيخ (ره) از اين اشکال
مرحوم شيخ (ره) فرموده: اولا اين قياسي را که کردهايد، قبول نداريم و به نظر ما در نذر مشروط، اين که ناذر و نذر کننده قبل از تحقق شرط، بتواند در مال منذور تصرف کند، محل اشکال است.
ثانيا با صرف نظر از اين جواب و اشکال اول، در ما نحن فيه التزام اصيل معلق نيست، در اين مثالي که در باب نذر زدهايد، اصل التزام معلق است و ميگويد: «لله علي ان اتصدق بکذا بشرط کذا»، از اساس اين التزام و تعهدي که دارد مشروط به شرط است.
اما در ما نحن فيه التزام اصيل معلق نيست، فضولي به اصيل ميگويد: اين مال را از تو، در مقابل هزار تومان ميخرم و اصيل هم ميگويد: فروختم. لذا التزام اصيل به بيعش معلق نيست.
بله مجموع مبادله و معاملهاي که واقع شده، مشروط به اجازه است، اما اينکه بگوييم: اين معاوضه مشروط به اجازه است، يک مطلب است و اين که بگوييم: التزام اصيل معلق بر يک قيدي است، مطلب ديگري است.
بنابراين مرحوم شيخ (ره) فرموده: در ما نحن فيه اصلا التزام مطلق است، اصيل ميگويد: فروختم و مشتري هم که فضولي است ميگويد: خريد. اما مجموع معامله و مبادله احتياج به اجازه مالک دارد، همان طور که کسي نميتواند بگويد: التزام فضولي هم معلق است، اصلا چه بسا فضولي خيال ميکند که خودش مالک است و همچنين در جايي که به فضولي بودنش علم دارد.
پس همانطوري که التزام فضولي معلق نيست، التزام اصيل هم معلق نيست. بله مجموع اين معامله و مبادله، مشروط به اجازه ي مالک است.
بعد از اين مطلب مرحوم شيخ (ره) فرموده: قبلا گفتيم که: اصيل بنا بر کاشفيت حق تصرفاتي را که منافي با اجازه مالک است ندارد، اما تصرفاتي که منافات با اجازه مالک ندارد، اشکالي ندارد.
بعد فرموده: مرحوم علامه (ره) در کتاب قواعد، در باب نکاح فتوايي دارد، که آن فتوي هم، مبتني بر همين مطلبي است که بيان کرديم.
مرحوم علامه (ره) فرموده است که: اگر در نکاحي، يکي از دو طرف فضولي باشد، يعني يا طرف زوج و يا زوجه، بر طرف ديگر که اصيل است، احکامي بار ميشود، مثلا اگر در نکاح، از طرف زوج نکاح اصيل بود، در اينجا زوج مجاز به تصرفاتي که منافات با اجازه زوجه دارد نيست. مثلا اگر اين زوجهاي را که به عقد فضولي، به ازدواج خودش در آورده، زن چهارم او باشد، حق ندارد که زن پنجم بگيرد و يا ام زوجه، بنت و اخت اين زوجه هم، بر اين زوج حرام ميشوند، مگر اين که بعدا زن فسخ کند.
اگر فسخ کرد، آن وقت شيخ (ره) فرموده: مي تواند زن ديگر بگيرد و يا خواهر يا دختر اين زن را بگيرد، فقط فرموده: «علي اشکال في الام»، مادر را حق ندارد بگيرد، براي اين که در حرمت مادر زن، همين که عقد صحيح بر دختر خوانده شده باشد، ولو بصورت معلق، کفايت ميکند در اين که مادر حرمت ابديه پيدا کند.
وجه اشکال اين است که بالاخره بين مادر زن و خواهر زن، يک فرق عمده وجود دارد، که اگر انسان زني را يک دقيقه هم به ازدواج خودش در آورد، مادر زن برايش حرمت ابديه پيدا ميکند، اما بعد که اين ازدواج به هم خورد، بدون هيچ اشکالي ميتواند خواهر او را بگيرد.
البته اينها همه بنا بر قول مشهور و علي الکشف است.