بحث در حجيّة خبر واحد بود.
مستدل به ادلّه اربعه تمسك نمود.
اولين دليلشان آيات قرآن است كه به پنج آيه تمسّك كردهاند.
آيه اول آيه نبأ بود كه بيان شد و گفتيم به نظر شيخ انصارى آيه نبأ دلالت بر حجيّة خبر واحد ندارد.
آيه دوم دال بر حجيّة خبر واحد: آيه نفر
در رابطه با اين آيه شريفه دو بحث كلى را شيخ انصارى عنوان مىكنند:
ابتداءاً اصل استدلال به اين آيه را ذكر مىكنند و پس از ذكر استدلال سه اشكال به اين دليل وارد مىكنند، كه ذكر سه اشكال مطلب دوم ما مىباشد و خلاصه نتيجه مىگيرند كه اين آيه هم دلالت بر حجيّة خبر واحد ندارد.
استدلال به آيه نفر بر حجيّة خبر واحد:
ابتدا آيه را معنا مىكنيم: (وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُوا كَافَّةً) واجب نيست همه مسلمانان براى تعليم احكام كوچ كنند، (فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ) لكن چرا از هر قومى گروهى كوچ نمىكنند، (لِّيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ) تا احكام دين را ياد بگيرند، (وَلِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ) بعد مردم شهر خود را انذار كنند، (لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ) مردم شهر هم حذر كنند و به قول منذرين ترتيب اثر دهند.
از آيه شريفه مىفهميم وقتى منذر و مخبر خبر آورد واجب است ديگران حذر كنند و ترتيب اثر بدهند، و ضمنا در رابطه با خبر مخبر آيه شريفه مطلق است يعنى مخبر چه خبر متواتر بياورد ـ مخبرين متواتر باشند ـ يا مخبر واحد مع القرينه باشد يا مخبر واحد بدون قرينه باشد، آيه شامل هر سه مورد مىشود، يعنى مخبر خبر آورد حذر كردن و ترتيب اثر دادن واجب است مطلقا.
نتيجه مىگيريم قبول خبر واحد و ترتيب اثر دادن به خبر واحد لازم است كه اين همان معناى حجيّة خبر واحد مىباشد.
سؤال: شما ادّعا كرديد كه حذر كردن و ترتيب اثر دادن واجب است، اين وجوب را از كجاى آيه متوجه شديد؟
جواب: با دو بيان ما وجوب حذر را اثبات مىكنيم:
بيان اول وجوب حذر در آيه نفر:
از طريق كلمه لعلّ كه در آيه شريفه آمده: (لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ).
بيان مطلب اين است كه در ادبيات خواندهايم لعلّ براى ترجّى است و ترجّى يعنى اميد داشتن، يعنى من اميد و آرزو دارم كه يك مطلبى واقع شود ولى نمىدانم كه اين كار مىشود يا نه ولى اميد دارم بشود. در رابطه با خداوند ترجّى محال است زيرا خداوند علّام الغيوب است و مسائل آينده برايش روشن است، پس ترجّى نسبت به خداوند محال است، لذا علماء مىگويند هر جا كلمه ترجّى و لعل به كار مىرود به معناى مطلوبيّت و حُسن است، يعنى خداوند اين كار را دوست دارد.
بنابراين از آيه شريفه استفاده مىكنيم كه خداوند دوست دارد در وقت خبر مخبر ديگران حذر و ترتيب اثر كنند.
ولى تا اينجا حُسن و مطلوبيت استفاده شده و هنوز تا وجوب حذر فاصله داريم، ترتيب اثر دادن بايد واجب باشد تا بگوييم قبول خبر واحد لازم است.
به دو بيان ما اثبات مىكنيم كه مطلوبيّت حذر با وجوب ترتيب اثر دادن حذر ملازمه دارد:
بيان اول اثبات ملازمه مطلوبيت حذر با وجوب ترتيب اثر دادن حذر، كلام صاحب معالم: ايشان در كتاب معالم فرمودند: حذر دو حالت بيشتر ندارد، حذر يا واجب و يا لغو و باطل است، به خاطر اينكه حذر كردن مقتضى مىكند و مقتضى حذر هميشه عقاب و عذاب است، يعنى اگر در جايى مسأله عذاب و عقاب باشد انسان بايد حذر و ترتيب اثر دهد، پس هر جا مقتضى ـ يعنى عذاب و عقاب ـ باشد ـ حذر واجب است و هر جا مقتضى نباشد حذر كردن لغو است. در جايى خطرى نيست ولى اگر انسان بترسد و حذر كند لغو است.
بنابراين حذر يا واجب و يا لغو است و از اين دو حالت بيرون نيست، حالا كه در آيه خداوند مىفرمايد حذر مطلوب است يعنى واجب است و ترتيب اثر دادن لازم است.
بيان دوم اثبات ملازمه مطلوبيت حذر با وجوب ترتيب اثر دادن حذر، تمسّك به اجماع مركب است: در مسأله خبر واحد بعضى از علماء مثل سيد مرتضى مىگويند ترتيب اثر دادن واجب نيست و بعد مىگويند جائز هم نيست، يعنى اينكه حرام است انسان به خبر واحد ترتيب اثر دهد. در مقابل مشهور علماء مىگويند ترتيب اثر دادن مطلوب و واجب است و انسان بايد به خبر واحد ترتيب اثر دهد و از قول مخبر حذر كند. حال اگر كسى بگويد ترتيب اثر دادن به خبر واحد مطلوب است ولى واجب نيست، اين احداث قول ثالث و خلاف اجماع مركب مىشود، زيرا هر كسى مىگفت مطلوب است مىگفت واجب است و هر كسى مىگفت مطلوب نيست مىگفت واجب و لازم نيست، و اگر ما بگوييم مطلوب است ولى واجب نيست احداث قول ثالث مىشود كه باطل است.
نتيجه: از كلمه « لعلّ » ما استفاده كرديم كه حذر كردن و ترتيب اثر دادن به خبر واحد مطلوب خداوند است، و بعد به دو بيان صاحب معالم و اجماع مركب نتيجه گرفتيم كه اگر ترتيب اثر دادن مطلوب است واجب هم مىباشد.