بحث در اشكالات وارده بر آيه نبأ بود كه قابل جواب مىباشند.
هفت اشكال را شيخ انصارى طرح مىكنند كه اشكال اول بيان شد و بحث در اشكال دوم است.
اشكال دوم به آيه نبأ كه قابل جواب مىباشد:
اگر بگوييم آيه نبأ مفهوم دارد و مفهومش حجيّة خبر عادل است دچار يك محذور و يك مشكل مىشويم. بر فرض كه آيه مفهوم داشته باشد هر خبر عادلى را شامل مىشود، لازمه اين سخن اين است كه مرحوم سيد مرتضى يك خبر را نقل كرده است كه آن خبر اين است كه اجماع داريم كه خبر عادل حجّة نيست، سيد مرتضى عادل است بنابراين خبر ايشان بايد حجّة باشد. اگر آيه نبأ شامل خبر سيد مرتضى شود لازمهاش اين است كه تمام اخبار آحاد حجّة نباشند و اين اشكالى است كه اگر آيه مفهوم داشته باشد مطرح مىشود.
مرحوم شيخ انصارى به اين اشكال سه جواب مىدهند:
جواب اول شيخ انصارى به اشكال دوم به آيه نبأ:
ما در بحث اجماع منقول بيان كرديم كه آيه نبأ شامل اخبار حسّى است نه اخبار حدسى و نقل اجماع ـ خبر دادن از اجماع ـ يك خبر حدسى است، ما در آن بحث ثابت كرديم كه آيه نبأ اجماع منقول را در بر نمىگيرد چون خبر حدسى است.
جواب دوم شيخ انصارى به اشكال دوم به آيه نبأ:
سلّمنا كه مفهوم آيه نبأ شامل خبر سيّد مرتضى مىشود، ما هم مىگوييم مرحوم شيخ هم انسان عادلى است و ايشان نيز خبرى دارد، خبر ايشان اين است كه اجماع علماى شيعه بر حجيّة خبر عادل مىباشد و آيه نبأ بايد شامل اين خبر باشد و اين خبر را حجّة قرار دهد. اين دو خبر كه حجّة شدند با هم تعارض مىكنند و تساقط، بنابراين آيه نبأ نه شامل خبر سيّد مىشود و نه خبر شيخ.
جواب سوم شيخ انصارى به اشكال دوم به آيه نبأ:
ممكن نيست و نمىشود كه آيه نبأ شامل خبر سيّد مرتضى بشود، زيرا سه محذور و تالى فاسد دارد:
تالى فاسد اول:
براى بيان اين محذور به يك مقدّمه كوتاه اشاره مىكنيم:
مقدمه: در فلسفه ثابت شده اگر شيئى وجودش مستلزم عدمش باشد، آن شيء از اول وجود نمىگيرد.
بيان تالى فاسد اول: شما مىخواهيد خبر سيد مرتضى را داخل مفهوم آيه نبأ كنيد تا حجّة شود، و با تمسك به مفهوم آيه مىخواهيد بگوييد كه خبر واحد سيّد مرتضى حجّة است. به مجرّد اينكه خبر سيّد مرتضى حجّة شود يعنى حجيّتش وجود بگيرد فورا حجيّتش معدوم مىشود، زيرا تا شما گفتيد خبر سيّد مرتضى حجّة است، مفاد خبر سيّد اين است كه خبر واحد حجّة نيست و خود خبر سيّد خبر واحد است، بنابراين لازمهاش اين است كه خبر سيّد حجّة نباشد. وجود حجيّة لازمهاش عدم حجيّة است، و اين طبق مقدّمهاى كه گفتيم باطل است.
سؤال: در فلسفه ثابت شده هيچ وقت يك دليل شامل خودش نمىشود.
مثال معروفى در شرح منظومه و منطق وجود دارد: كسى بگويد « كلّ خبري كاذب » شامل اين خبر نمىشود.
سيد مرتضى مىفرمايد « خبر واحد حجّة نيست » شامل خبر خودش نمىشود، زيرا اين لفظ از خبر خودش انصراف دارد و مراد ديگر اخبار آحاد مىباشد.
بنابراين خبر خود سيّد مرتضى حجّة است و اين محذور شما پيش نمىآيد.
جواب شيخ انصارى به سؤال: ما اين انصراف لفظى را قبول داريم كه لفظ اين دليل شامل خودش نمىشود ولى از باب تنقيح مناط ثابت مىكنيم كه اين ملاك در خبر سيّد هم وجود دارد.
مرحوم سيّد يك ملاك به ما ارائه مىكند و آن ملاك اين است كه: « كلّ خبر راويه كان واحداً فهو ليس بحجّةٍ » يعنى هر خبرى كه خبر واحد باشد حجّة نيست، ما اين ملاك را از كلام سيّد اخذ مىكنيم.
آيا اين ملاك در خود خبر سيّد وجود ندارد؟ چون خبر سيّد خبر واحد است فليس بحجّةٍ.
شيخ انصارى در پايان مىفرمايند: حتى شما اگر از خود سيّد بپرسيد كه اين اجماع شما به شكل خبر واحد به ما رسيده است و شما گفتيد كه ما اجماع داريم خبر واحد حجّة نمىباشد، حالا ما به اجماع شما عمل كنيم يا نه؟ صد در صد مرحوم سيّد مىفرمايند كه به اين اجماع عمل نكنيد، زيرا اگر جواب مثبت بدهند لازمهاش تناقض با آن اجماعى است كه خودشان ادّعا كردهاند.
خلاصه محذور اول از جواب سوم: اگر مفهوم آيه شامل خبر سيّد مرتضى بشود لازمه حجيّة خبر سيّد مرتضى عدم حجيّة خبر سيّد است.