مرحوم شيخ انصارى به هر يك از دو قسم روايات جواب مىدهند:
جواب شيخ انصارى درباره گروه اول روايات ـ رواياتى كه مىگويند خبر مخالف با كتاب را طرح كن ـ: اين دليل شما اخصّ از مدّعا است. مدّعاى شما اين است كه خبر واحد مطلقا حجّة نيست چه مخالف كتاب باشد يا قرآن در رابطه با آن خبر ساكت باشد و چيزى نگفته باشد ولى دليل شما فقط مىگويد خبر مخالف با قرآن حجّة نيست، پس خبر ساكت چطور؟ يعنى خبرى كه قرآن نسبت به آن ساكت است نه موافق است و نه مخالف چطور؟ دليل شما شامل اين مورد نمىشود.
إن قلت:
ما بين اخبار خبرى كه قرآن نسبت به او ساكت باشد نداريم بلكه ما با يك بيان ثابت مىكنيم كه تمام روايات از دو قسم خارج نيستند يا موافق قرآنند كه به آن عمل مىكنيم زيرا قرينه داريم و خبر واحد مع القرينه مىشود و يا مخالف قرآنند، ما مىگوييم اكثر اخبار آحاد مخالف قرآنند. ما در قرآن يك عموماتى داريم كه آن قدر گسترششان زياد است كه هر خبرى را كه شما مطرح مىكنيد ما اثبات مىكنيم كه آن خبر با اين عمومات مخالف است. مثلا آيه شريفه (يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ) حالا شما خبر واحد مىآوريد كه « زكاة فطره واجب است »، مىگوييم زكاة فطره سخت است، پول دادن براى انسان كار مشكلى است و خداوند سختى را از انسان نمىخواهد، پس خبر مخالف عام قرآن شد.
بنابراين هر خبر واحدى كه بياوريد ما مىگوييم با اين عام قرآن مخالف است.
بنابراين در اين إن قلت دو مدعا عنوان شده است:
مدعاى اول: مضمون تمام اخبار در قرآن و عمومات قرآن وجود دارد حالا يا به نحو موافق و يا به نحو مخالف.
مدعاى دوم: ما ثابت كرديم كه اكثر اخبار آحاد با عمومات قرآن مخالفند.
بنابراين ما خبرى كه قرآن در رابطه با او ساكت باشد نداريم.
جواب شيخ انصارى به إن قلت:
در رابطه با مدعاى دوم شما كه گفتيد اكثر اخبار با اين عمومات مخالفند، اگر اين نوع برخورد بين روايات و آيات را به نام مخالفت بگذاريم كه براى شما هم محذور پيدا مىشود زيرا ما به خبر ظنّى كارى نداريم و به سراغ اخبار قطعى و متواتر كه شما مىگوييد حجّة است مىرويم، تمام اخبار قطعى با اين عمومات قرآن مخالف است.
خبر قطعى داريم كه نماز جمعه واجب است، بعد مىگوييم (يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ) و خواندن نماز جمعه سخت است، يا اينكه خبر قطعى مىگويد دفاع از كشور واجب است بعد مىگوييم (يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ) و دفاع كردن كار سختى است.
بنابراين اخبار قطعى هم مخالف قرآن هستند و بايد اخبار قطعى را هم طرح كنيم بعد ما مىمانيم و فقط آيات قرآن.
ممكن است شما بگوييد: آن رواياتى كه مىگويند خبر مخالف قرآن را طرح كن مرادشان اخبار ظنّى است آنها تخصيص خوردهاند، خبر مخالف قرآن را طرح كن مگر اينكه قطعى باشد.
مرحوم شيخ به اين كلام هم جواب مىدهند: روايات عرضه بر قرآن نصّ هستند و قابل تخصيص نيستند، اين روايات مىگويند: « كلّ حديث مخالف للقرآن فهو باطل »، شما نمىتوانيد بگوييد كلّ حديث مخالف للقرآن باطل إلا الحديث القطعي، اينها قابل تخصيص نيستند.
نتيجه: مضمون احاديث اين است كه هر حديث مخالف قرآن بايد طرح شود چه قطعى باشد و چه ظنى. از طرف ديگر شما قرآن را به اخبار قطعى زيادى تخصيص مىزنيد، اينها هم با عمومات قرآن مخالفند.
لا محاله شما يك حرف بزنيد و بگوييد اينگونه مخالفت با ظاهر قرآن مخالف نمىباشد، ظاهر قرآن عام است و اين روايات خاص هستند و خاص عام را تخصيص مىزند.
ما همين حرف را در مورد خبر غير قطعى مىزنيم، خبر غير قطعى و ظنى خاص است و اين عمومات عامند و خاص عام را تخصيص مىزند.
اما در رابطه با مدعاى اول كه شما گفتيد مضمون همه اخبار در قرآن وجود دارد، اين را قبول نداريم زيرا روايات زيادى داريم كه مىگويند كه اگر حكمى را در قرآن پيدا نكرديد به سنّت مراجعه كنيد و اگر در سنّت پيدا نكرديد به سيره اهل بيت مراجعه كنيد. پس معلوم مىشود ما مواردى داريم كه حكم آن در قرآن وجود ندارد و اين عموماتى كه شما گفتيد به درد به دست آوردن آن احكام نمىخورد.