درس فرائد الاصول - قطع و ظن

جلسه ۳۲: امکان تعبد به ظن ۲

جواد مروی
استاد
جواد مروی
 
۱

خطبه

۲

جواب از دلیل دوم ابن قبه

بحث در جواب از دليل ابن قبه بر عدم امكان تعبّد به ظنّ بود. مرحوم شيخ انصارى وارد جوابى شدند كه خودشان اين جواب را قبول دارند. خلاصه جواب مرحوم شيخ از دليل ابن قبه اين شد كه: از او سؤال مى‌كنيم تعبّد به خبر واحد كه ممتنع است در چه صورت مى‌باشد، اگر بگوييد بر فرض انسداد باب علم است ما گفتيم در اين فرض عمل به خبر واحد واجب است و تعبّد به خبر لازم است نه اينكه شما بگوييد تعبّد به خبر ممكن نيست.

در پايان اين فرض دو نكته را شيخ انصارى ذكر مى‌كنند و بعد فرض دوّم را وارد مى‌شوند.

نكته اول: ما قرائنى در دست داريم كه اين قرائن ثابت مى‌كنند مراد ابن قبه از ممتنع بودن تعبّد به خبر در صورت انسداد باب علم نيست. ابن قبه به حال انسداد باب علم كارى ندارد كه در اين حالت تعبّد به ظن ممكنٌ أم لا. قرينه مهم ما اين است كه: مسأله انسداد باب علم از زمان علامه حلّى مطرح شده است و تا قبل از زمان ايشان كسى قائل به انسداد باب علم نبوده است. مثلا سيّد مرتضى تصريح مى‌كند كه در زمان ايشان باب علم مفتوح است، پس ابن قبه كه قبل از زمان سيّد مرتضى زندگى مى‌كرده به طريق أولى قائل به انفتاح باب علم است. نتيجه مى‌گيريم اينكه ابن قبه مى‌گويد تعبّد به ظن ممكن نيست، زمان خودش كه زمان انفتاح باب علم است را مى‌گويد، ايشان كارى به زمان انسداد ندارندد پس كلام ايشان به زمان انسداد باب علم ارتباطى نخواهد داشت.

نكته دوم: صاحب فصول براى ابن قبه چهار مورد نقض درست كرد و فرمود چهار مورد داريم كه ابن قبه مى‌گويد اين چهار مورد حجّة است در حاليكه مثل ظن و خبر واحد در اين چهار مورد احتمال خطا وجود دارد. مرحوم شيخ مى‌فرمايند: دو مورد از اين موارد را ما قبول نداريم. اولين مورد فتواى مجتهد است زيرا فتواى مجتهد در زمان انسداد حجّة است. وقتى باب علم منسدّ شد انسان به فتواى مجتهد عمل مى‌كند در حاليكه در زمان ابن قبه باب علم مفتوح بوده نتيجه مى‌گيريم اصلا فتواى مجتهد در زمان ابن قبه حجّة نبوده كه شما بياييد براى ابن قبه مورد نقض درست كنيد و به ابن قبه بگوييد: چطور شما مى‌گوييد فتواى مجتهد حجّة است؟ نه خير، ابن قبه قائل به حجيّة فتواى مجتهد در زمان خودش نيست. مورد دوم نقض به قطع است. شما گفتيد قطع هم ممكن است مخالف واقع باشد ما مى‌گوييم انسان قاطع در حين قطعش اصلا احتمال خلاف نمى‌دهد، اگر انسان قاطع احتمال خلاف دهد به آن قطع نمى‌گويند. پس اين تشبيه شما كه گفتيد در باب قطع مثل باب ظنّ احتمال خلاف است و ممكن است مخالفت پيش بيايد را ما قبول نداريم. انسان قاطع تا وقتى قطعش هست احتمال خلاف نمى‌دهد و وقتى احتمال خلاف داد ديگر حجّة نيست چون قطع نيست. بنابراين خلاصه كلام اين است كه از آن چهار مورد نقض مرحوم شيخ دو مورد را رد كردند يعنى در دو مورد اشكالى به ابن قبه نيست.

۳

تطبیق جواب از دلیل دوم ابن قبه

وكيف كان: فلا نظنّ بالمستدلّ إرادة الامتناع في هذا الفرض (انسداد باب علم)، بل الظاهر أنّه (بان قبه) يدّعي الانفتاح؛ لأنّه (ابن قبه) أسبق من السيّد وأتباعه الذين ادّعوا انفتاح باب العلم.

وممّا ذكرنا (در کیف کان) ظهر: أنّه لا مجال للنقض عليه بمثل الفتوى؛ لأنّ المفروض انسداد باب العلم على المستفتي، وليس له (مستفتی) شيء أبعد من تحريم الحلال وتحليل الحرام من العمل بقول المفتي، حتّى أنّه لو تمكّن من الظنّ الاجتهادي فالأكثر على عدم جواز العمل بفتوى الغير.

وكذلك نقضه (صاحب فصول مطالب ابن قبه را) بالقطع مع احتمال كونه (قطع) في الواقع جهلا مركّبا؛ فإنّ باب هذا الاحتمال (احتمال خلاف) منسدّ على القاطع.

۴

جواب از دلیل دوم ابن قبه در فرض انفتاح

سؤال دوّم از ابن قبه: مراد شما از امتناع تعبّد به خبر شايد در فرض مفتوح بودن باب علم است. يعنى شايد مرادتان اين باشد كه زمانيكه انسان مى‌تواند حكم شرعى را از راه علم بدست بياورد تعبّد به ظنّ محال است و نبايد انسان به دنبال دليل ظنّى برود. اگر مرادتان در صورت تمكّن از علم است در اين صورت ما هم جواب داريم ولى قبل از ذكر جواب مرحوم شيخ اشاره به مقدمه‌اى مى‌كنند كه اين مقدّمه را در اصول فقه دو بار به صورت مفصل توضيح داده شده است.

مقدّمه: در مسأله حجيّة خبر واحد و اينكه حجيّة يعنى چه بين علماء سه قول و سه تفسير وجود دارد:

تفسير اول: مشهور علماء شيعه مى‌گويند حجيّة خبر واحد از باب طريقيّت است. معنايش اين است كه خبر واحد طريق است به حكم الله. اگر خبر واحد مطابق با حكم الله بود، مثلا خبر واحد گفت نماز جمعه واجب است و حكم الله هم نماز جمعه واجب بود اينجا خبر واحد منجّز است يعنى مثبِت واقع است يعنى واقع را براى ما ثابت كرده است و ما به واقع عمل كرديم نتيجتا ثواب و مصلحت عمل به خبر واحد را مى‌بريم ولى اگر خبر واحد مخالف با واقع بود و در واقع نماز ظهر واجب بود، در صورتى كه ما نماز جمعه را خوانده باشيم اين اماره معذّر است يعنى موجب عذر شما مى‌شود و شما در پيشگاه خدا عذاب نمى‌شويد ولى هيچگونه ثوابى به شما داده نمى‌شود يعنى به خاطر عمل به اماره شما ثوابى نمى‌بريد. به اين قول، قول طريقيّت مى‌گويند.

تفسير دوّم: به اين تفسير، تفسير سببيّت مى‌گويند و قول مشهور علماى أهل سنّت است. مى‌گويند اگر اماره مخالف با واقع در آمد مثلا نماز جمعه خوانديم ولى واقعا نماز ظهر واجب بود، خداوند به سبب قيام اماره همان مصلحت حكم واقعى را يعنى نماز ظهر را به تمامه در نماز جمعه قرار مى‌دهد و آن مصلحت و ثواب را به شما مى‌دهد، بلكه بعضيها گفته‌اند مصلحت و ثواب اين نماز جمعه بيشتر از عمل به حكم واقعى يعنى نماز ظهر به شما تعلق مى‌گيرد. پس اماره سبب وجود مصلحت شد. به اين قول، قول سببيّت مى‌‌گويند. اماره حجّةٌ يعنى أمارة سببُ إيجادُ المصلحة.

تفسير سوّم: تفسير شيخ انصارى است، ايشان مى‌فرمايند اماره مصلحة سلوكيّه دارند.

بنابراين حجيّة امارات يا از باب طريقيّت است يعنى اگر خلاف واقع در آمد مصلحتى وجود ندارد يا از باب سببيّت است يعنى اگر مخالف واقع درآمد مصلحت در آن وجود دارد.

۵

تطبیق جواب از دلیل دوم ابن قبه در فرض انفتاح

وإن أراد الامتناع مع انفتاح باب العلم والتمكّن منه في مورد العمل بالخبر، فنقول:

إنّ التعبّد بالخبر حينئذ يتصوّر على وجهين:

(طریقی:) أحدهما: أن يجب العمل به لمجرّد كونه طريقا إلى الواقع وكاشفا ظنيّا عنه (واقع)، بحيث لم يلاحظ فيه مصلحة سوى الكشف عن الواقع، كما قد يتّفق ذلك حين انسداد باب العلم وتعلّق الغرض بإصابة الواقع؛ فإنّ الأمر بالعمل بالظنّ الخبري او غيره (ظن خبری) لا يحتاج إلى مصلحة سوى كونه (اماره) كاشفا ظنيّا عن الواقع.

الثاني: أن يجب العمل به (خبر واحد) لأجل أنّه يحدث فيه (عمل) ـ بسبب قيام تلك الأمارة ـ مصلحةٌ راجحة على المصلحة الواقعيّة التي تفوت عند مخالفة تلك الأمارة للواقع، كأن يحدث في صلاة الجمعة ـ بسبب إخبار العادل بوجوبها (نماز جمعه) ـ مصلحة راجحة على المفسدة في فعلها (نماز جمعه) على تقدير حرمتها (نماز جماعه) واقعا.

۶

ادامه جواب از دلیل دوم ابن قبه در فرض انفتاح

مرحوم شيخ مى‌فرمايند: بنابر هر دو مبنا ما بايد سخن ابن قبه و مدّعاى ايشان را مطرح كنيم و ببينيم درست است يا نه؟

امّا مبناى اول: فرض كنيم ما قائل به طريقيّت هستيم يعنى اماره خودبخود مصلحت ندارد، ببينيم حرف ابن قبه درست است يا نه؟ تعبّد به ظنّ و اماره اگر ظنّ طريقى باشد و ما هم تمكّن از علم داشته باشيم صحيح است يا نه؟ مرحوم شيخ مى‌فرمايند: در ابتداى امر اگر انسان دقّت نكند حرف ابن قبه را قبول مى‌كند، عمل به اماره ظنيّه محذور دارد زيرا فرض اين است طريق علم باز است و شما دنبال علم نمى‌رويد بلكه دنبال خبر واحد مى‌رويد. خبر واحد نيز خود به خود مصلحت ندارد پس ممكن است مصلحت واقعى را بدست نياوريد و دست شما خالى از مصلحت بماند. خيال كنيد حرام واقعى حلال است و انجام دهيد و اماره مصلحت نداشته باشد بنابراين ممكن است مستلزم خطا و اشتباه شود و راه بدون خطا كه علم باشد براى شما ممكن شود، نبايد به دنبال اماره ظنيّه باشيد. اين حرف ابن قبه حرف خوبيست و لكن با يك توجيه حرف ايشان باطل مى‌شود. ما در اين فرض ممكن است يك جورى مطلب را بيان كنيم كه هيچ مشكلى پيش نيايد و عمل كردن به خبر واحد مجاز و ممكن باشد.

توجيه: ممكن است خداوند كه عالم به همه مسائل است بررسى كند و ببيند اگر مكلّفين به علمشان عمل كنند مثلا در ۲۰۰ مورد خطا مى‌كنند چون ممكن است علم، جهل مركب باشد. و از آن طرف ببيند اگر مكلّفين به خبر واحد عمل كنند باز هم خطا در ۲۰۰ مورد و يا كمتر باشد. ممكن است پس از بررسى شارع ببيند كه اماره يا مساوى با خطاى علم و قطع است يا كمتر از خطاى قطع است. اگر اينگونه باشد چه اشكالى دارد كه شارع مقدس در صورت انفتاح باب علم بگويد به ظنّ هم مى‌توانى عمل كنى چون خطاى هر دو مساوى است. بنابراين محذور عقلى وجود ندارد كه با اين فرد خداوند به خبر واحد ما را متعبّد كند و هيچ مشكلى پيش نمى‌آيد.

امّا مبناى دوّم: اگر قائل به سببيّت شديم مطلقا مى‌توانيم به امارات ظنيّه و خبر واحد عمل كنيم و شارع هم مى‌تواند به ما بگويد به خبر واحد عمل كن، زيرا هر جا به خبر واحد عمل كنيم و لو خطا باشد مصلحت واقع را برده‌ايم. پس مشكلى پيش نمى‌آيد، به خبر واقع عمل مى‌كنيم و مصلحت واقع را هم برده‌ايم چه موافق با واقع باشد و چه مخالف با واقع باشد.

۷

تطبیق ادامه جواب از دلیل دوم ابن قبه در فرض انفتاح

أمّا إيجاب العمل بالخبر على الوجه الأوّل (طریقیت)، فهو وإن كان في نفسه قبيحا مع فرض انفتاح باب العلم ـ لما ذكره المستدلّ من تحريم الحلال وتحليل الحرام ـ لكن لا يمتنع أن يكون الخبر أغلب مطابقة للواقع في نظر الشارع من الأدلّة القطعيّة التي يستعملها (ادله قطعیه) المكلّف للوصول إلى الحرام والحلال الواقعيّين، أو يكونا متساويين في نظره (شارع) من حيث الإيصال إلى الواقع.

إلاّ أن يقال: إنّ هذا (توجیه) رجوع إلى فرض انسداد باب العلم والعجز عن الوصول إلى الواقع؛ إذ ليس المراد انسداد باب الاعتقاد ولو كان جهلا مركّبا، كما تقدّم سابقا.

فالأولى (اولی، تعیینیه است به قرینه کلام ایشان در انسداد): الاعتراف بالقبح (قبح عمل به ظن) مع فرض التمكّن من الواقع.

وأمّا وجوب العمل بالخبر (خبر واحد) على الوجه الثاني، فلا قبح فيه (خبر واحد) أصلا، كما لا يخفى.

قال في النهاية في هذا المقام ـ تبعا للشيخ قدس‌سره في العدّة ـ: إنّ الفعل الشرعي إنّما يجب (فعل شرعی) لكونه مصلحة، ولا يمتنع أن يكون مصلحة إذا فعلناه (فعل را) ونحن على صفة مخصوصة، وكوننا ظانّين بصدق الراوي صفة من صفاتنا، فدخلت (ظن به صدق راوی) في جملة أحوالنا التي يجوز كون الفعل عندها مصلحة، انتهى موضع الحاجة.

فعلى الأوّل ، فلا مناص عن إرجاعه إلى ما لا يفيد العلم من الاصول أو الأمارات الظنيّة التي منها خبر (١) الواحد.

وعلى الثاني ، يلزم ترخيص فعل الحرام الواقعي وترك الواجب الواقعي ، وقد فرّ المستدلّ منهما.

فإن التزم أنّ مع عدم التمكّن من العلم لا وجوب ولا تحريم ؛ لأنّ الواجب والحرام ما علم بطلب فعله أو تركه.

قلنا : فلا يلزم من التعبّد بالخبر تحليل حرام أو عكسه.

وكيف كان : فلا نظنّ بالمستدلّ إرادة الامتناع في هذا الفرض ، بل الظاهر أنّه يدّعي الانفتاح ؛ لأنّه أسبق من السيّد وأتباعه الذين ادّعوا انفتاح باب العلم.

وممّا ذكرنا ظهر : أنّه لا مجال للنقض عليه بمثل الفتوى ؛ لأنّ المفروض انسداد باب العلم على المستفتي ، وليس له شيء أبعد من تحريم الحلال وتحليل الحرام من العمل بقول المفتي ، حتّى أنّه لو تمكّن من الظنّ الاجتهادي فالأكثر على عدم جواز العمل بفتوى الغير (٢).

وكذلك نقضه بالقطع مع احتمال كونه في الواقع جهلا مركّبا ؛ فإنّ باب هذا الاحتمال منسدّ على القاطع.

وإن أراد الامتناع مع انفتاح باب العلم والتمكّن منه في مورد العمل بالخبر ، فنقول :

التعبّد بالخبر على وجهين : الطريقيّة والسببيّة

إنّ التعبّد بالخبر حينئذ يتصوّر على وجهين :

__________________

(١) كذا في (ت) ، وفي غيرها : «الخبر».

(٢) لم ترد «حتّى أنّه ـ إلى ـ بفتوى الغير» في (ظ) ، (ل) و (م).

أحدهما (١) : أن يجب العمل به لمجرّد كونه طريقا إلى الواقع وكاشفا ظنيّا عنه ، بحيث لم يلاحظ فيه مصلحة سوى الكشف عن الواقع ، كما قد يتّفق ذلك حين انسداد باب العلم وتعلّق الغرض بإصابة الواقع ؛ فإنّ الأمر بالعمل بالظنّ الخبري او غيره لا يحتاج إلى مصلحة سوى كونه كاشفا ظنيّا عن الواقع.

الثاني : أن يجب العمل به لأجل أنّه يحدث فيه ـ بسبب قيام تلك الأمارة ـ مصلحة راجحة على المصلحة الواقعيّة التي تفوت عند مخالفة تلك الأمارة للواقع ، كأن يحدث في صلاة الجمعة ـ بسبب إخبار العادل بوجوبها ـ مصلحة راجحة على المفسدة في فعلها على تقدير حرمتها واقعا.

عدم الامتناع بناء على الطريقيّة

أمّا إيجاب العمل بالخبر على الوجه الأوّل ، فهو وإن كان في نفسه قبيحا مع فرض انفتاح باب العلم ـ لما ذكره المستدلّ من تحريم الحلال وتحليل الحرام ـ لكن لا يمتنع أن يكون الخبر أغلب مطابقة للواقع في نظر الشارع من الأدلّة القطعيّة التي يستعملها المكلّف للوصول إلى الحرام والحلال الواقعيّين ، أو يكونا متساويين في نظره من حيث الإيصال إلى الواقع.

إلاّ أن يقال : إنّ هذا رجوع إلى فرض انسداد باب العلم والعجز عن الوصول إلى الواقع ؛ إذ ليس المراد انسداد باب الاعتقاد ولو كان جهلا مركّبا ، كما تقدّم سابقا (٢).

__________________

(١) في (ظ) ونسخة بدل (ص) : «الأوّل».

(٢) في الصفحة السابقة.

فالأولى : الاعتراف بالقبح مع فرض التمكّن من الواقع.

عدم الامتناع بناء على السببيّة

وأمّا وجوب العمل بالخبر على الوجه الثاني ، فلا قبح فيه أصلا ، كما لا يخفى.

قال في النهاية في هذا المقام ـ تبعا للشيخ قدس‌سره في العدّة ـ : إنّ الفعل الشرعي إنّما يجب لكونه مصلحة ، ولا يمتنع أن يكون مصلحة إذا فعلناه ونحن على صفة مخصوصة ، وكوننا ظانّين بصدق الراوي صفة من صفاتنا ، فدخلت في جملة أحوالنا التي يجوز كون الفعل عندها مصلحة (١) ، انتهى موضع الحاجة.

فإن قلت : إنّ هذا إنّما يوجب التصويب ؛ لأنّ المفروض على هذا أنّ في صلاة الجمعة التي اخبر بوجوبها مصلحة راجحة على المفسدة الواقعيّة ، فالمفسدة الواقعيّة سليمة عن المعارض الراجح بشرط عدم إخبار العادل بوجوبها ، وبعد الإخبار يضمحلّ المفسدة ؛ لعروض المصلحة الراجحة ، فلو ثبت مع هذا الوصف تحريم ثبت بغير مفسدة توجبه ؛ لأنّ الشرط في إيجاب المفسدة له خلوّها عن معارضة المصلحة الراجحة ، فيكون إطلاق الحرام الواقعيّ حينئذ بمعنى أنّه حرام لو لا الإخبار ، لا أنّه حرام بالفعل ومبغوض واقعا ، فالموجود بالفعل في هذه الواقعة عند الشارع ليس إلاّ المحبوبيّة والوجوب ، فلا يصحّ إطلاق الحرام على ما فيه المفسدة المعارضة بالمصلحة الراجحة عليها.

ولو فرض صحّته فلا يوجب ثبوت حكم شرعيّ مغاير للحكم المسبّب عن المصلحة الراجحة.

__________________

(١) نهاية الوصول (مخطوط) : ٢٩٠ ، والعدّة ١ : ١٠٣.