«و كيف كان، فالمهمّ بيان معنى القاعدة أصلًا و عكساً، ثمّ بيان المدرك فيها فنقول و من اللّه الاستعانة»
مرحوم شيخ دلیل چهارم برای اثبات ضمان در مقبوض به عقد فاسد را قاعده «کل عقد یضمن بصحیحه، یضمن بفاسده» بيان كردند. در هر عقدی که در صحیحش ضمان است، در فاسد آن نيز ضمان است و «ما لا یضمن بصحیحه لا یضمن بفاسده»، در هر عقدي كه در صحيحش ضمان نيست، در فاسدش هم ضمان نيست.
تطبيق اين قاعده در ما نحن فيه اين چنين است كه بیع، در صحیحش ضمان است، بنابراین در فاسدش هم ضمان است، لذا مقبوض به عقد فاسد مضمون است. شیخ ابتدا درباره مفاد اين قاعده بحث مي كنند و بعد به دليل آن مي پردازند كه آیا دلیل شرعی و حجت شرعی بر آن داریم یا خیر؟
مراد از عقد در قاعده
در بيان مفاد قاعده، پيرامون چند خصوصیت بحث میکنند؛ اولین خصوصیت مربوط به کلمه «عقد» مذكور در قاعده مي باشد، آیا مراد از این عقد فقط عقود لازمه است یا توسعه دارد؟ شیخ میفرماید: این عقد اختصاص به عقود لازمه ندارد و در عقود جایزه، مثل هبه هم جاري است، حتی بالاتر، میفرمایند: شامل عقودی که شائبه ایقاع را دارند، مثل عقد وصیت یا عقودی که أقرب به ایقاع است، هم مي شود. عقود أقرب به ایقاع، مثل جعاله و خلع که در آنها هم شائبه ایقاع است و هم «أقرب الی الایقاع» هستند.
جعاله عقدی است که فقها در آن اختلاف دارند، عدهای، مثل ابن ادریس، علامه و جمعی از فقها گفتهاند که جعاله عقد جایز است و عدهای دیگر، مثل مرحوم صاحب جواهر، جعاله را ایقاع میدانند. اختلاف ناشي از این است که بسیاری از خصوصیات معتبر در عقد، در جعاله معتبر نیست، مثلا در جعاله جهالت راه دارد، حتي نياز نيست عامل، از مقدار جعاله و ايجاب جاعل اطلاع آن کسی که در جعاله میآید آن عمل را نداشته باشد.
اگر کسی بدون اطلاع از این ایجاب جاعل، عملي كه بر آن جعل قرار داده شده است را انجام بدهد، استحقاق جعل را دارد، در حالی که در باب عقد طرفین باید نسبت به مفاد عقد اطلاع کامل داشته باشند. بنابراین؛ چون خصوصیاتی که در سائر عقود معتبر است، در جعاله معتبر نیست، برخي فقها فتوا دادندهاند که جعاله ایقاع است.
در طلاق خلع، هم برخي خصوصيات عقد معتبر نيست، در طلاق خلع زن پولی را به مرد میدهد در مقابل اینکه او را طلاق دهد، در حالي كه اين پول عنوان عوضيت ندارد، بلكه از باب این است که در زوج ایجاد داعی کند برای طلاق، شبیه جايي كه به مولا بگویند: هزار تومان به تو میدهيم، عبد را آزاد کن، در اینجا گفته نميشود كه عقدی بین این دو طرف واقع شده است، دادن هزار تومان برای ایجاد داعی و انگیزه است که مولا عبد خود را آزاد کند.
بعضی در مورد طلاق خلع گفتهاند: عوضی كه زن میدهد، عنوان عوضیت ندارد، بلكه از آن به عنوان فداء تعبیر میکنند. بنابراین در «خلع» اختلاف است که آیا عنوان عقد را دارد یا عنوان ایقاع را دارد؟ شیخ میفرماید: در این هم شائبه ایقاع یا اقربیت الی الایقاع مطرح است.
مراد از ضمان در قاعده
در قاعده مذكور یک «یضمن» داریم كه در مورد عقد صحیح است و یک «یضمن» كه در مورد عقد فاسد است، آیا ضمان در عقد صحیح یک معنا دارد و ضمان در عقد فاسد معنای دیگری؟ یا به طور کلی ضمان یک معنا و مفهوم کلی دارد که آن معنا هم در عقد صحیح پیاده میشود و هم در عقد فاسد؟ از نظر فقهی چه تعریفی میتوان برای ضمان ارائه داد؟ برای اینکه مطلب شیخ روشن شود، بايد آنچه که در ذهنتان از معنای ضمان، تداعی میشود را کنار بگذارید.
مرحوم شیخ میفرماید: بین ضمان در عقد صحیح و عقد فاسد از نظر معنا تفاوتي نیست، معنای ضمان عبارت است از «درک المضمون علی الضامن»، مالی که ضمان به آن تعلق مییابد، تدارکش در مال اصلی ضامن است، یعنی زمانی که به شخصی، میگویند ضامن، باید این مال مضمون را از مال اصلی خودش جبران کند، به طوری که خسارتی به مال اصلی خود وارد میکند.
این معنا هم در عقد صحیح و هم در عقد فاسد وجود دارد. در عقد صحیح، زید کتابش را در مقابل یک کیلو گندم میفروشد. زید کتاب را میدهد و عمرو گندم را. قبل از اینکه معاملهای بین آنها محقق شود، کتاب مال اصلی زید است و گندم هم مال اصلی عمرو، حال که کتاب را در مقابل گندم معامله کردند، هر کدام یک مال حادث و مال جدید یافتند. زیدي که کتاب را داده است، به عنوان مال حادث، گندم داخل ملکش میشود و عمرو که گندم داده، کتاب به عنوان مال حادث نصیبش میشود.
با توجه به اين توضيحات، اگر گفتیم زید يا عمرو ضامن است، معنایش این است که باید مال مضمون را در مال خودشان تدارک ببینند و خسارت مال مضمون به مال اصلی ضامن وارد شود. در عقد صحیح مال اصلی زید کتاب بوده است، لذا اگر گندمی كه گرفته، تلف شود، به مال اصلی زید، خسارتی وارد میشود، يعني بايد کتاب که مال اصلی زید بود، در اختیار عمرو قرار بگيرد و بالعکس.
پس در عقد صحیح این معنا کاملاً قابل پیاده شدن است. در عقد فاسد هم اینگونه است، اگر عقد فاسدی واقع شود، مثلا کتاب در مقابل گندم قرار گيرد و کتاب در دست مشتری تلف شود، میگوییم مشتری ضامن است، یعنی باید خسارت کتاب را از مال اصلی خودش بدهد.
شیخ میفرماید: از تعريفات برخي مثل مرحوم صاحب ریاض، معنای دیگری برای ضمان استفاده میشود. ايشان میگوید: ضمان معنایش این است که مال مضمون در ملک ضامن تلف شود. مالي که سبب برای ضمان است، میگوییم: «یتلف فی ملک الضامن». صاحب ریاض میفرماید: زمانی که میگوییم: عقد صحیح ضمان آور است، یعنی این کتاب را که داده است به مشتری، اگر در دست مشتری تلف شد، این کتاب که برای مضمون است، «یتلف فی ملک الضامن»، کتابي كه برای مشتری شد، هنگام تلف، به عنوان ملک مشتری تلف میشود.
همین معنا را در عقد فاسد هم پیاده کردهاند به اين بيان كه وقتي بايع کتاب را به عقد فاسد به مشتری ميدهد، با وجود اينكه این عقد، برای مشتری ملکیت نیاورده است، اما اگر بخواهیم بگوییم: مشتری ضامن است، باید بگوییم: مشتری مالک کتاب میشود و کتاب به عنوان ملک خود مشتری تلف میشود، ولي مشتری باید بدل کتاب را به بایع بدهد، يعني مثل يا قيمت آن را.
مرحوم شیخ این تعریف را قبول ندارد، زيرا؛ لازمه تعریف این است که اگر هیچ معاملهای بین دو نفر واقع نشده باشد و مال از بین برود، بگوییم: «یتلف فی ملک الانسان»، لذا هر انسانی ضامن مال خودش است. شاید این حرف در عرف مسامحی، بین مردم زده شود، اما از روی تأمل و توجه، حرف اشتباهی است.
انواع متدارک در ضمان و اصل در آن
بعد از تعریف ضمان، دو مطلب باید روشن شود، اولا انواع متدارک و ثانیا اصل در ضمان. متدارک در باب ضمان، دارای سه مصداق است؛ اول: تدارک «بالعوض الواقعی»، دوم: تدارک «بالعوض المسمی» است، سوم: تدارک به اقل عوض واقعی و مسمی. مثال اینها را در تطبیق عرض میکنیم.
اما مطلب دوم: مرحوم شیخ میفرمایند: ضمان هر جا به صورت مطلق استعمال شود، ظهور در ضمان واقعی دارد. یعنی آنکه در واقع به عنوان بدل آن مال، مضمون است. بدل واقعی در مقابل عوض جعلی است. این کتاب قیمتش صد تومان است، اگر به پنجاه تومان فروختید، به این پنجاه تومان میگویند: عوض جعلی، عوضی است که طرفین عقد بر آن توافق کردهاند و شارع آن را امضاء کرده است.
بنابراین چنانچه «ضمان» در روایات مطلق آمد، ظهور در عوض واقعی دارد و عوض جعلی را از راه قرینه باید استفاده کنیم، از این رو «ضمان» در قاعده «کل عقد یضمن بصحیحه یضمن بفاسده» را نمیتوانیم بر ضمان المسمی حمل کنیم، چنانچه بعضی از فقها حمل کردهاند.