در امر دوم شش مطلب بیان شده است:
مطلب اول: این است کما اینکه فضولی در بیع عقدی صحیح میباشد کذلک در بیع معاطاتی صحیح میباشد. توضیح عبارت سه مثال احتیاج دارد:
مثال اول این است که زید به عمرو گفته است (اشتریت منک هذا الکتاب لخالد بخمس تومان) عمرو گفته است (بعتک بخمسین تومان) این مثال در بیع فضولی به عقد لفظی میباشد.
مثال دوم این است زید مکاسب عمرو را به خالد داده است در وقت دادن مکاسب به خالد انشاء تملیک با دادن مکاسب کرده است. خالد در گرفتن مکاسب انشاء تملّک کرده است و هیچ گونه ایجاب و قبول لفظی از زید فضول و خالد اصیل صادر نشده است. این مثال که فضولی من طرف واحد است بیع به وسیله معاطاة انجام شده است.
پس یک بیع فضولی عقدی داریم و یک بیع فضولی معاطاتی داریم.
مثال سوم این است که مکاسب عمرو نزد زید میباشد و صد تومان از خالد نزد بکر میباشد. زید مکاسب عمرو را به بکر میدهد و با دادن مکاسب به بکر قصد انشاء ملکیّت برای خالد میکند. بکر با دادن صد تومان به زید انشاء تملیک این صد تومان به عمرو میکند. این بیع اولاً معاطاتی انجام گرفته است و ثانیاً فضولی من طرفین بوده است. اینکه از طرف موجب فضولی بوده است چون مکاسب ملک زید نبوده است. اینکه از طرف بکر فضولی بوده است برای این است که بکر برای خالد خریده است، بکر مالک صد تومان نبوده است لذا فضولی من طرفین بوده است.
مدّعا این است که در جمیع این امثله بیع فضولی با آمدن اجازه مالک صحیح میباشد.
مطلب دوم در دلیل بر صحّت بیع فضولی در هر دو مورد است. دلیل بر صحّت (أحل الله البیع) میباشد. روایت عروه میباشد برای اینکه مورد روایت عروه بیع معاطاتی بوده است. پس به واسطه این دو دلیل بیع معاطاتی فضولی با آمدن اجازه مالک صحیح میباشد.
مطلب سوم دلیل بر بطلان بیع فضولی در بیع معاطاتی میباشد. مدّعا این است که بیع عقدی فضولی صحیح میباشد. بیع معاطاتی فضولی باطل میباشد. دلیل بر صحّت در قسم اول تقدّم الکلام. دلیل بر بطلان در قسم دوم این است که در تحقّق بیع و ملکیّت مبیع برای مشتری مثلاً اگر مکاسب عمرو ملک برای خالد خواسته باشد بشود و پول خالد ملک عمرو بشود سه چیز معتبر است. رضایت عمرو و خالد، قصد تملیک از عمرو و خالد. انشاء تملیک به وسیله اعطاء و أخذ میباشد. آمدن قبض و اقباض میباشد که باید مقارن با اعطاء و أخذ رضایت مالکین و قصد تملیک باشد. بناء علی هذا آنچه که از فضولی ساخته است فقط قبض و اقباض ساخته است، دادن کتاب و گرفتن پول ساخته است آنچه که فضول میتواند انجام دهد اعطاء الکتاب و أخذ الفلوس میباشد. رضایتی که در تحقق بیع معتبر است رضایت مالکین است نه رضایت فضول، قصد تملیک از مالک دخالت در صحّت دارد. فعلیه بیع فضول که معاطاتی انجام شده است قابل تصحیح با اجازه مالک نمیباشد.
مرحوم شیخ از این دلیل جواب میدهد میفرماید: اینکه در عقد فضولی قبض و اقباض معتبر است اعطاء و أخذ معتبر است برای این است که با این فعل یعنی اعطاء و أخذ انشاء محقّق میشود و چون که در تحقّق انشائیات وسیله الانشاء معتبر است لذا در تحقق بیع در عقد لفظی قبول لفظی معتبر شده است و در بیع معاطاتی قبض و اقباض معتبر است پس با قبض و اقباض انشاء ملکیّت میشود.
فضول هم با اعطاء و أخذ انشاء ملکیّت میکند پس اینکه میگویید فضول انشاء تملیک نمیتواند بکند غلط است پس در بیع فضولی قبض و اقباض میباشد و انشاء تملیک هم میباشد کما اینکه در بیع فضولی رضایت مالک هم میباشد با آمدن اجازه رضایت مالک میآید.
بناء علی هذا عقد فضول انشاء التملیک و رضایت مالک دارد آنچه را که بیع معاطاتی فضول ندارد فقط مقارنت رضای مالک با انشاء تملیک بوده است. نبود این مقارنت را شما در عقد لفظی میگویید ضرر ندارد، در عقد فعلی نبود مقارنت اشکال دارد و هذا لم یقل به أحدٌ.
مطلب چهارم این است که: اگر کسی بگوید در تحقق بیع معاطات قبض و اقباض معتبر نمیباشد با وصول عوضین الی المالکین تحقق پیدا میکند. اگر کسی این را معیار قرار داد در باب معاطات با قبض و اقباض معاطات انجام نمیگیرد. بنابراین قول بیع معاطاتی از فضول غلط است چون فضول وسیله رساندن مکاسب به خالد بوده است. با رساندن مکاسب و پول معاطات محقق شده است لذا بیع معاطاتی فضول باطل است چون تا رساندن انجام نشود معاطات باطل است.
مطلب پنجم این است: اگر ما قائل شدیم که بیع معاطات افاده ملکیّت کند بیع معاطاتی فضول صحیح میباشد و اگر قائل شدیم که بیع معاطات افاده اباحه تصرف فقط میکند بنابراین مسلک بیع معاطاتی از فضول صحیح است یا نه؟
مرحوم شیخ میفرمایند: بیع معاطاتی فضول لغو و باطل است برای اینکه بنابراین مسلک تحقق بیع معاطاتی برخلاف قواعد است چون متعاطیین قصد ملکیّت داشتهاند. شما میگویید اباحۀ تصرّف آمده است باید اکتفاء به قدر متیقن بشود یعنی آنجایی که معاطاة از مالک صادر بشود. لذا آنجایی که معاطات از فضول صادر بشود دلیل ندارد.