موضوع بحث این است که اگر مثل متعذّر شده است و مالک مطالبۀ قیمت میکند بر تالف دادن قیمت چه روز و وقتی واجب میباشد؟
مثلاً فرض کنید زید ده من گندم از عمرو تلف کرده است. گندم پیدا نمیشود. عمرو مالک از زید تالف مطالبۀ قیمت ده من گندم را میکند. در این فرض زید تالف قیمت چه روزی را باید بدهد؟
این بحث در باب غصب و مقبوض به عقد فاسد و مطلق باب ضمانات جاری میباشد.
قبل از بیان احتمالات در این مسأله مقدّمهای گفته میشود، و آن مقدّمه این است که: پنج یوم در ما نحن فیه نامبرده میشود: یوم الأخذ والقبض، یوم التلف، یوم التعذّر، یوم المطالبة و یوم الدفع.
مثلاً زید ده من گندم در اول ماه غصب کرده است. در این مثال از روز اوّل ماه تعبیر به یوم الأخذ و القبض میشود.
در روز پنجم ماه زید گندم را از بین برده است. از روز پنجم ماه تعبیر به یوم التلف میکنند.
روز دهم ماه گندم در بازار پیدا نمیشود، از این روز تعبیر به یوم التعذّر میکنند.
روز پانزدهم ماه عمرو مالک از زید مطالبه قیمت میکند، از این روز تعبیر به یوم المطالبة میشود.
و زید غاصب قیمت ده من گندم را در روز بیستم ماه میپردازد، که از این روز تعبیر به یوم الأداء و یوم الدفع میکنند.
نکته: در بعض موارد فرقی بین این ایّام نمیباشد و بعض این ایام با هم اتّحاد دارند، کما اینکه در بعض مواقع قیمت در تمام این ایّام یکسان بوده است، لذا ثمرۀ عملیّه مترتّب نمیشود.
بیان شد که در مسأله أقوال متعدّدی وجود دارد:
قول اوّل این بود که غاصب قیمت یوم الدفع و یوم الأداء را بدهکار است. مشهور فقها و شیخ انصاری این قول را انتخاب کردهاند.
قول دوم این است که غاصب ضامن قیمت یوم التعذّر میباشد.
راه اول برای اثبات این مدّعا این است: چون که یوم التعذّر روزی است که مثلی تبدیل به قیمت شده است و از آن روز قیمت بر ذمّۀ غاصب آمده است.
مرحوم شیخ این دلیل را قبول ندارد، چون میفرمایند: اینکه میگویند یوم التعذّر یوم الانتقال الی القيمة است دو احتمال دارد:
احتمال اول این است آنچه که در ذمّه بوده در یوم التعذّر تبدیل به قیمت شده است.
احتمال دوم این است که در روزی که مثل متعذّر شده است اگر مالک مطالبۀ قیمت از ضامن کند بر ضامن دادن قیمت واجب است، یعنی مالک از حقّ خودش نسبت به اوصافی که مثل داشته است گذشته است و تنها مالیّت آن را میخواهد و شما بر احتمال اول دلیلی ندارید.
راه دوم این است که ما قائل شویم دلیل اطلاقات ادلۀ ضمانات میباشد. بیان ذلک: تارة دلیل بر وجوب دادن قیمت جمع بین حقّین یا اجماع میباشد. بنابراین تعیّن بوم التعذّر غلط است و اگر قائل شدیم که دلیل بر تعیّن قیمت اطلاقات ادلۀ ضمانات است که مفاد آنها این است آنچه را که أقرب به تالف است باید بدهد یا قائل شدیم که دلیل اطلاق آیه شریفه است که مفاد آن این است آنچه که اقرب به تالف است بابد بدهد. بنابراین میزان یوم التعذر باشد صحیح است.
چون در بعض موارد میگوییم تعذّر ابتدائی است در کلّ مواردی که تلف شده مثل ندارد مانند باب قیمیات.
پس در قیمیات همان روز تلف اقرب الی التالف است، و در ما نحن فیه یوم التعذر به منزلۀ یوم التلف است. چون در یوم التعذر مثل وجود ندارد. پس در یوم التعذر ذمّه اشتغال به قیمت پیدا میکند و در یوم التعذر قیمت را بدهکار است و اینکه در قیمیات تعذّر مثل ابتدائی است و در مثلیات عارضی فارقی بین دو باب نمیباشد چون ملاک نبودن مثل است.