جهت اولی در بیان اقوال فقها در مورد بحث بود.
جهت دوم در ضابط تشخیص بین مثلی و قیمی میباشد.
جهت سوم در دلیل بر فتوای فقها میباشد. اینکه فقها میگویند آنچه که تلف شده است اگر مثلی بود ضمان به مثل دارد و اگر قیمی بود ضمان به قیمت دارد مدرک این فتوای فقها چیست؟
چهار دلیل ممکن است ذکر شود:
دلیل اول: اجماع فقها میباشد.
دلیل دوم: حدیث (علی الید) میباشد.
دلیل سوم: متفاهم عرفی از اطلاقات ادلۀ ضمانات میباشد.
دلیل چهارم: آیه مبارکه [فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم]
در این آیه مبارکه یک احتمال این است که مراد از مماثلت، مماثلت در کمیّت و کیفیّت باشد، یعنی اگر کسی به شما تعدّی و ظلم کرده است شما میتوانید مثل تجاوز او از نظر کمیّت و کیفیت انجام دهید. اگر ۵ ضربه شلاق زده است شما هم میتوانید ۵ ضربه شلاق بزنید و نمیتوانید مثلاً سیلی بزنید چون مماثلت از حیث کیفیّت نیز معتبر میباشد.
در استدلال به آیه شریفه سه اشکال شده است:
اشکال اول این است که مراد از مماثلت، مماثلت در مقدار و کمیّت است و با کیفیّت کاری ندارد، یعنی شما حق تجاوز به مقدار و مثل تجاوز متعدّی از حیث کمیّت دارید، لذا دلالت بر مدّعا ندارد.
مرحوم شیخ از این اشکال جواب میدهند که: آیه مبارکه نظر به هر دو جهت دارد یعنی هم مماثلت در کمیّت و هم در کیفیّت.
اشکال دوم این است که مورد بحث مقبوض به عقد فاسد میباشد و در مقبوض به عقد فاسد تلف کننده ظالم و متعدّی نبوده است و مورد آیه تلف عدوانی و ظالم میباشد لذا مورد غصب را شامل میشود چون ید غاصب ید عدوانی بوده، ولی مورد بحث را شامل نمیشود.
مرحوم شیخ میفرمایند: گرچه آیه مبارکه ید عدوانی را میگوید و لکن دلالت بر مدّعا با عدم قول بالفصل میکند لما ذکرنا در اول بحث مقبوض به عقد فاسد که ابن ادریس ادّعا کرده است مقبوض به عقد فاسد یجری مجری الغصب، فعلیه آیه با عدم قول بالفصل دلالت بر مدّعا میکند.
اشکال سوم بر آیه، اشکال مرحوم شیخ بر این آیه میباشد، حاصل این اشکال این است که: استدلال به این آیه من جهة أخصّ از مدعا میباشد و من جهة أخری أعم از مدّعا است. و الوجه فی ذلک که نسبت بین مفاد آیه با فتوای مشهور عموم و خصوص من وجه است.
چون مفاد دلیل سوم و چهارم این است که آنچه را که تلف کننده باید بدهد، باید آن چیز مثل تلف شده من حیث النوعية و المالية باشد، یعنی مماثل ۵ من گندم، ۵ من گندم دیگر به قیمت همان میباشد لذا باید در کل قیمیات حکم به ضمان به مثل کرد. چون اگر ده متر پارچه تلف شده است به قیمت هزار تومان، پارچه که قیمی است شما حق دادن هزار تومان را ندارید چون هزار تومان گر چه من حیث المالیة با پارچه یکی است ولی من حیث النوعیة با آن یکی نمیباشد. یا در عبد حق پرداختن قیمت نمیباشد با آنکه بالاجماع عبد از قیمیات میباشد.
لذا در کل قیمیات باید ضمان به مثل بگویید و مشهور آن را نمیگویند لذا مفاد آیه أعم از فتوای مشهور میباشد.
و ایضاً کما ذکرنا که مماثلت من حیث النوعية و المالية مراد است بناء علی هذا گندم که مثلی میباشد، اگر زید ۵ من گندم که قیمت آن صد تومان باشد از بین ببرد و الآن گندم ۹ مقابل تنزّل قیمت پیدا کرده است و ده تومان ارزش دارد، پس مثل اختلاف فاحش در قیمت پیدا کرده است. مشهور میگویند زید ده من گندم را باید بدهد. آیه میگوید فائدهای ندارد چون مماثلت من حیت المالية از بین رفته است لذا دلیل أخص از مدّعای مشهور میباشد.
خلاصه اینکه آیه مصحّح و مدرک فتوای مشهور نمیتواند باشد، چون أعم من جهة و أخص من أخری میباشد.