در بخش سوم چهار لفظ (اشتریت، ابتعت، تملّکت، ملکت) مورد بررسی قرار میگیرد.
مرحوم شیخ ادّعا میکند که: اگر قبول بر ایجاب توسط این چهار لفظ مقدّم بشود، بیع صحیح خواهد بود، چون در مفهوم و موضوع له هیچ یک از این چهار لفظ مطاوعه أخذ نشده است و این چهار لفظ دلالت بر انشاء معاوضه و نقل مال مشتری به بایع دارند.
توضیح فرمایش مرحوم شیخ متوقّف است بر توجّه به مطالبی:
مطلب اوّل: روشن شدن مفاد ایجاب. وقتی که بایع میگوید (بعتک هذا الفرس بمائة تومان) مفاد این جمله چه میباشد؟ و چگونه و به چه صورت میباشد؟
جواب از سؤال این است که: مفاد ایجاب، انشاء معاوضه میباشد یعنی تملیک فرس در عوض و مقابل صد تومان. این معاوضه را گوینده انشاء کرده است.
جواب از سؤال دوم این است که: در این جمله ابتدا گوینده فرس را از ملک خودش خارج میکند، و ثانیاً گوینده صد تومان را داخل در ملک خودش مینماید. اخراج فرس از ملک بایع از (بعت) استفاده شده و ادخال صد تومان از قرار دادن صد تومان در مقابل فرس در صیغۀ عقد استفاده شده است.
در نتیجه آنچه را بایع انشا کرده است اخراج فرس از ملک خود و ادخال ثمن به ملک خودش میباشد.
منتها نحوۀ اخراج و ادخال فرق داشت: اخراج ابتدائی و با ذکر صیغه بود و ادخال از ذکر عوض استفاده شده است.
با این کلام که مشتمل بر اخراج و ادخال بوده است میگویید معاوضه انشاء گشته است.
مطلب دوم: در هر یک از کلمات اربعه انشاء معاوضه مانند (بعتک) در مقام ایجاب وجود دارد و با هریک از این کلمات اربعه میتوان انشاء معاوضه نمود. مثلاً خریدار که میگوید: (اشتریت هذا الکتاب بعشرین تومان) مفاد این جمله چه بوده است؟ و چگونه بوده است؟
جواب از سؤال اول این است که: مفاد این جمله انشاء معاوضه بوده است چون مفادش این است که کتاب زید را داخل در ملک خودم کردم و بیست تومان را از ملک خودم اخراج نمودم.
جواب از سؤال که انشاء معاوضه چگونه بوده است این است که: عمرو خریدار ابتداءً کتاب را داخل در ملک خودش کرده است و ثانیاً بیست تومان را از ملک خودش خارج نموده است. نحوۀ این ادخال و اخراج این طور بوده است که ادخال ابتدایی بوده است و از صیغه استفاده شده است و اخراج ثانیاً و از اینکه بیست تومان را عوض از کتاب قرار داده است استفاده گشته است.
نتیجه این است که دلالت کردن (اشتریت) بر ادخال و اخراج عکس ایجاب است، چون در ایجاب صیغه دلالت بر اخراج دارد و در (اشتریت) صیغه دلالت بر ادخال دارد، در (بعت) ذکر عوض دلالت بر ادخال دارد و در (اشتریت) ذکر عوض دلالت بر اخراج دارد لذا عکس یکدیگرند.
پس هر دو دلالت بر انشاء معاوضه و ادخال و اخراج دارند، امّا نحوۀ این دو دلالت مختلف است.
عین این بیان در کلمات (ابتعت و تملکت و ملکت) نیز میآید.
از ما ذکرنا روشن شد که در مفهوم هیچ یک از کلمات أربعه مطاوعه أخذ نشده است چون مفاد اینها مانند (بعت) میباشد و أحدی در (بعت) نگفته است که دلالت بر مطاوعه دارند.
مطلب سوم: این است که اگر (اشتریت) بعد از ایجاب بیاید، دلالت بر مطاوعه دارد امّا دلالت آن به قرینه بودن آن بعد از ایجاب بوده است. مثلاً زید فروشنده میگوید: (بعتک هذا الکتاب بعشرین تومان) کتاب خودم را ملک شمای عمرو قرار دادم، عمرو خریدار میگوید (اشتریت منک بعشرین تومانا) یعنی کتابی را که شما ملک من قرار دادهاید قبول کردم. این جمله دلالت بر قبول اثر فعل بایع میکند.
در این حالت دلالت بر مطاوعه و پذیرش اثر فعل بایع دارد مثل کسر و انکسار.
نتیجه این میشود که (اشتریت) به حسب مفهوم دلالت بر مطاوعه ندارد بلکه با قرینه در صورتی که بعد از ایجاب قرار بگیرد دلالت بر مطاوعه میکند.
مطلب چهارم: این است که کلمه (قبلت، رضیت) من حیث المفهوم دلالت بر مطاوعه دارند. وقتی که میگوید قبول کردم باید فعلی از بایع صادر شده باشد تا او قبول کند. وقتی میگوید راضی شدم باید فعلی را او انجام داده باشد تا او به این فعل راضی باشد. پس این دو کلمه بنفسها و مفهومها دلالت بر مطاوعه دارند.
کما اینکه اگر (رضیت و قبلت) بعد از ایجاب باشند دلالت بر نقل مال به بایع دارند. ولی اگر قبل از ایجاب ابتداء ذکر شود این جمله دلالت بر نقل مال به بایع ندارد. پس این دو کلمه قبل از ایجاب دلالت بر نقل ندارد و بعد از ایجاب دلالت بر نقل مال مشتری به بایع دارند.
سابقاً گفتیم کلمه (رضیت) مثل حرکت رأس میباشد که اگر مسبوق به سؤال باشد دلالت بر معنا دارد و إلا فلا.
مطلب پنجم: مقایسه بین کلمه (رضیت) و (اشتریت) است.
اولاً من حیث المطاوعه دلالت این دو کلام بر مطاوعه عکس یکدیگر میباشند.
و ثانیاً من حیث النقل نیز متعاکسان هستند. کلمه (رضیت) قبل از ایجاب دلالت بر نقل ندارد و کلمۀ (اشتریت) قبل از ایجاب دلالت بر نقل دارد.
از این مطالب خمسه دلیل بر جواز تقدیم الفاظ اربعه بر ایجاب روشن شد. دلیل آن این است که شما احتیاج به معاوضه دارید و قد ذکرنا که این الفاظ دلالت بر انشاء معاوضه دارند کما اینکه ابتدا به ایجاب صحیح است، ابتدا به قبول صحیح است، چون انشاء معاوضه شده است.
لذا مقتضی موجود است که دلالت بر انشاء معاوضه است و مانعی هم که از تقدیم کلمات (قبلت و رضیت) وجود دارد در ما نحن فیه وجود ندارد، چون در آنها مفهوم مطاوعه اخذ شده بود به خلاف ما نحن فیه.