کلام در تقدیم قبول بر ایجاب بود که در این مسأله سه نظریه وجود دارد:
نظریه اول این بود که تقدیم قبول بر ایجاب مطلقاً جایز نمیباشد برای این قول سه دلیل اقامه شده که توضیح آن بیان شد.
نظریه دوم این بود که تقدیم قبول بر ایجاب مطلقاً جایز میباشد. دلیل این قول که عبارت از عمومات و روایت ابان و سهل بود بیان شد.
نظریه سوم قول به تفصیل است که میگوید: بعضی از الفاظی که در مقام قبول گفته میشود تقدیم آنها بر ایجاب جائز است و تقدیم بعضی از الفاظ جائز نمیباشد.
مرحوم شیخ انصاری همین قول سوم را انتخاب نموده است.
توضیح ذلک: الفاظی که در مقام قبول به کار برده میشود به سه نحو میباشد:
بخش اول الفاظی است که دلالت بر مطاوعه دارد از قبیل (قبلت و رضیت) و امثال ذلک.
این الفاظ را مرحوم شیخ میفرمایند: تقدیم آنها بر ایجاب جایز نمیباشد. سه دلیل بر این مدّعا ذکر شده است.
دلیل اول: عبارت از اجماع میباشد.
دلیل دوم: عبارت از این است که تقدیم این الفاظ که وضع برای مطاوعه شدهاند بر ایجاب خلاف متعارف است و ادلۀ صحّت و نفوذ مثل (أحلّ الله البیع) و (أوفوا بالعقود) و... این قسم را شامل نمیشود.
دلیل سوم: این است که تقدیم قبول بر ایجاب در این نحو از الفاظ، دلالت بر انشاء تملّک مثمن و تملیک ثمن فی الحال ندارد.
توضیح این معنا: تارة قبول گفته میشود و مراد از قبول رضایت به فعل میباشد مثلاً میگویند آمدن باران را ما قبول داریم یعنی راضی هستیم. ولایت فقیه را ما قبول داریم یعنی راضی هستیم که فقیه در حکومت اسلامی حاکم باشد. قبول به این معنا متوقّف بر تحقّق آن فعل نمیباشد.
میشود آن فعل در گذشته یا حال یا در آینده باشد و شما از آن راضی باشید. مثلاً از باران دیروز یا الآن یا فردا راضی هستید. در موارد بسیاری قبول به معنای رضایت به فعل است و لذا در مراسم عقد کسی که میخواهد اقرار از زوجه بگیرد خصوصیّات را میگوید بعد خطاب به زوجه میگوید قبول داری، یعنی راضی هستی با این خصوصیات عقد ازدواج را برقرار سازیم که در این معنا اصلاً مطاوعه اخذ نشده است.
و تارة قبول که گفته میشود به معنای پذیرش فعل صادر شده است، که قبول به این معنا از ارکان عقد میباشد و این قبول که به معنای رکن عقد است تقدّم آن بر ایجاب معنا ندارد.
چون در قبول متأخر که بایع ایجاب میکند (بعتک هذا الکتاب بمائة تومان) و مشتری میگوید: (قبلت) تحلیل ایجاب و قبول این طور است که بایع که ایجاب را انشاء میکند معنایش تملیک کتاب به مشتری و تملّک ثمن از اومیباشد و هر ایجابی متضمّن این دو کار است: تملیک مبیع و تملّک مثمن.
و معنای قبول مشتری: اولاً تملّک مبیع از بایع، و ثانیاً تملیک ثمن میباشد. غاية الأمر انشاء تملّک بالاصالة و انشاء تملیک بالتبع است.
چه وقت مشتری میتواند انشاء تملّک کند، وقتی بایع انشاء تملیک کند، پس در این فرض قبول مشتری به معنای پذیرش و قبول اثر فعل ایجاب بایع است پس طبیعتا باید از ایجاب مؤخر باشد.
پس قبول در صورتی دلالت بر انشاء تملّک و تملیک دارد که پشت سر ایجاب بیاید. در افعال هم اینطور است تکان دادن سر اگر با قرینه سؤال باشد دلالت دارد و گرنه دلالت بر ورزش یا دیوانگی دارد.
کلمۀ (قبلت) نیز اگر بعد از ایجاب بیاید دلالت دارد و إلا دلالتی ندارد.
خلاصه قبول در صورت تأخّر دلالت بر تملیک فی الحال دارد و دلالت بر مطاوعه میکند.
از ما ذکرنا روشن شد دلیلی که برای نظریه اول ذکر شد فی الجمله درست است که قبول فرع و تابع ایجاب است، یعنی الفاظی که از قبول دلالت بر مطاوعه دارند فرع ایجاب و تابع آن میباشند.