درس مکاسب - بیع

جلسه ۲۸۵: علم به مثمن ۴

مرتضوی
استاد
مرتضوی
 
۱

جایی که متعاقدین مقدار مبیع را بداند

تذکر: صوت این درس موجود نیست اما متن ذیل از استاد می‌باشد.

سه مطلب در این مباحثه بیان شده است:

مطلب اول این است که اگر أحد المتعاقدین مقدار مبیع را بداند. عاقد دیگر مقدار مبیع را نمی‌داند و لکن اسم آن مقدر را می‌بیند. آیا این معامله صحیح است یا نه؟

مرحوم شیخ می‌فرمایند: باطل است چون خریدار از شنیدن این الفاظ بیشتر از آنچه که مشاهده به او ارائه می‌دهد توجه نمی‌دهد.

۲

بیع معدود با وزن

مطلب دوم این است که بیع المعدود بالوزن صحیح است یا نه؟ بیع المعدود بالکل صحیح است یا نه؟ در بیع المعدود بالکیل دو فرض دارد:

فرض اول این است که کیل طریق برای شمارش قرار داده شده است. یعنی اینکه می‌گوید یک کیسه می‌فروشم به صد تومان در واقع می‌گوید صد عدد گردو به صد تومان می‌فروشم.

مرحوم شیخ می‌فرماید: در این فرض مانعی ندارد چون در واقع بیع معدود به عدّ انجام شده است و این بیع معدود جزاف نبوده است فقط حکم به جواز یک اشکال دارد و آن این است که حکم به جواز با صحیحه حلبی منافات دارد. در صحیحه حلبی سائل عرض کرده است مقداری از گردو می‌خواهیم به فروش برسانیم شمارش آن مقدار برای ما زحمت دارد در این فرض حق فروش گردو با کیل داریم یا نه؟ امام (علیه السلام) فرموده است در این ظرف حق فروش گردو با کیل دارید. این جواب با ما ذکرنا منافات دارد. چون امام (علیه السلام) دو جور می‌توانست جواب بدهد یکی کما ذکرنا.

نحوه دوم این است که می‌فرمود چه تمکن از شمارش داشته باشید یا تمکن از شمارش نداشته باشید فروش گردو با کیل صحیح است. کما اینکه از این دو نحو از جواب یک مطلب دیگری برداشت می‌شود که اگر نحوه اول جواب داد معنای آن جواب این است آنچه را که در ذهن شمای سائل است صحیح می‌باشد. در ذهن سائل این بود که با تمکّن نمی‌تواند لذا از صورت تعذّر سؤال کرد. اگر امام نحوه اول جواب بدهد برداشت می‌کنیم آنچه را که در ذهن سائل بوده امام (علیه السلام) قبول دارد.

از نحوه دوم برداشت می‌کنیم که امام (علیه السلام) تخطئه می‌کند خیال سائل را. لذا برداشت از تقریب اول تقریر امام (علیه السلام) کلام سائل است و برداشت از تقریب دوم ردع امام (علیه السلام) کلام سائل را می‌باشد. در روایت نحوه اول جواب داده شده است یعنی امام (علیه السلام) امضاء و تقریر کرده است آنچه را که در ذهن سائل بوده است که با تمکّن جایز نمی‌باشد.

مرحوم شیخ می‌فرماید این روایت دلالت بر تقریر ندارد چون مفهوم لقب بالاتفاق حجیّت ندارد.

فرض دوم این است که بیع معدود کیلاً علی نحو الاستقلال انجام شده است. مرحوم شیخ می‌فرماید: در این صورت بیع جایز نمی‌باشد چون بیع مجازفه است که باطل می‌باشد.

اما بیع المعدود وزناً مرحوم شیخ می‌فرماید: مطلقاً صحیح می‌باشد چون اولاً وزن اضبط از کیل می‌باشد و ثانیاً اصل در تقدیر وزن بوده است عدول الی الکیل از باب رخصت و تسهیل بوده است.

۳

ملاک در موزون و مکیل

مطلب سوم این است که شما گفتید موزون با وزن باید فروخته بشود مکیل با کیل فروخته بشود. بیع موزون بدون وزن باطل است. بیع مکیل بدون کیل باطل است. ما از کجا بفهمیم گندم موزون است یا مکیل؟ نفت موزون است یا مکیل؟ آیا ضابطه‌ای داریم یا نه؟ چندین نظریه در تعیین ضابطه وجود دارد:

نظریه اولی این است هر یک از اشیاء که در زمان رسول خدا صلّی الله علیه و آله یا ائمه معصومین علیهم السلام با وزن فروش شده است موزون می‌باشند و بیع آنها بدون وزن باطل می‌باشد دو قسم دیگر اشیاء، اشیائی که در زمان رسول خدا بوده است و لکن برای شما مجهول است که با کیل بوده است یا وزن و یکی هم اشیائی که در زمان معصومین علیهم السلام نبوده است مثل نفت، سیگار و... کسی که ضابط اول را داده می‌گوید این دو قسم اشیاء تابع عرف بلد باشد.

يوجب في الموزونات معرفة زائدة على ما يحصل بالمشاهدة ، فالقول بالجواز فيما نحن فيه مرجعه إلى كفاية المشاهدة.

معاملة الموزون بوزنٍ معلوم عند أحد المتبايعين

ثمّ إنّه قد علم ممّا ذكرنا : أنّه لو وقعت معاملة الموزون بعنوان معلوم عند أحد المتبايعين دون الآخر كالحقّة والرطل والوَزْنة باصطلاح أهل العراق ، الذي لا يعرفه غيرهم ، خصوصاً الأعاجم غير جائز ؛ لأنّ مجرّد ذكر أحد هذه العنوانات عليه وجعله في الميزان ، ووضع صخرة مجهولة المقدار معلومة الاسم في مقابله ، لا يوجب للجاهل معرفة زائدة على ما يحصل بالمشاهدة.

كفاية الكيل أو الوزن في المعدود إذا كان طريقاً إليه

هذا كلّه في المكيل والموزون.

وأمّا المعدود : فإن كان الكيل أو الوزن طريقاً إليه ، فالكلام فيه كما عرفت في أخويه. وربما ينافيه التقرير المستفاد من صحيحة الحلبي عن أبي عبد الله عليه‌السلام : «أنّه سئل عن الجوز لا نستطيع أن نعدّه ؛ فيكال بمكيال (١) ثمّ يعدّ ما فيه ، ثمّ يكال ما بقي على حساب ذلك العدد؟ قال : لا بأس به» (٢).

فإنّ ظاهر السؤال اعتقاد السائل عدم جواز ذلك في غير حال الضرورة ، ولم يردعه الإمام عليه‌السلام بالتنبيه على أنّ ذلك غير مختصّ بصورة الاضطرار.

__________________

(١) كذا في «ص» و «ش» والوسائل ومصحّحة «ن» ، والعبارة في سائر النسخ هكذا : «لا يستطيع يكال بمكيال ..» مع اختلافات اخرى لم نتعرّض لذكرها.

(٢) الوسائل ١٢ : ٢٥٩ ، الباب ٧ من أبواب عقد البيع وشروطه.

لكن التقرير غير واضح ، فلا تنهض الرواية لتخصيص العمومات ؛ ولذا قوّى في الروضة الجواز مطلقاً (١).

الإشكال في كفاية الكيل في المعدود مستقلّاً

وأمّا كفاية الكيل فيه أصالةً : فهو مشكلٌ ؛ لأنّه لا يخرج عن المجازفة ، والكيل لا يزيد على المشاهدة.

الظاهر كفاية الوزن في المعدود

وأمّا الوزن : فالظاهر كفايته ، بل ظاهر قولهم في السلَم : «إنّه لا يكفي العدّ في المعدودات وإن جاز بيعها معجّلاً بالعدّ ، بل لا بدّ من الوزن» (٢) : أنّه لا خلاف في أنّه أضبط ، وأنّه يغني عن العدّ (٣).

فقولهم في شروط العوضين (٤) : «إنّه لا بدّ من العدّ في المعدودات» (٥) محمولٌ على أقلّ مراتب التقدير. لكنّه ربما ينافي ذلك تعقيب بعضهم ذلك بقولهم : «ويكفي الوزن عن العدّ» (٦) ؛ فإنّه يوهم كونه الأصل في الضبط ، إلاّ أن يريدوا هنا الأصالة والفرعيّة بحسب الضبط المتعارف ، لا بحسب الحقيقة ، فافهم.

المناط في المكيل والموزون

بقي الكلام في تعيين المناط في كون الشي‌ء مكيلاً أو موزوناً.

__________________

(١) الروضة البهيّة ٣ : ٢٦٦ ، وفيه : كان حسناً.

(٢) لم نعثر على العبارة بعينها ، نعم في الغنية : ٢٢٧ ، والسرائر ٢ : ٣١٨ ، والشرائع ١ : ٦٣ ما يدلّ عليه ، وراجع مفتاح الكرامة ٤ : ٤٥٣ أيضاً.

(٣) في غير «ش» : «الوزن» ، وصحّحت في «ن» بما أثبتناه.

(٤) في غير «ش» بدل «العوضين» : «المتعاقدين» ، وفي هامش «ن» : العوضين ظ.

(٥) راجع الشرائع ٢ : ١٧ ، والقواعد ١ : ١٢٦ ، ومفتاح الكرامة ٤ : ٢٢٤.

(٦) لم نعثر عليه ، نعم حكموا بالجواز مع التعذّر أو التعسّر ، راجع النهاية : ٤٠٠ ، والسرائر ٢ : ٣٢١ ، والمسالك ٣ : ١٧٦ ، ومفتاح الكرامة ٤ : ٢٢٦.

دعوى إجماع الأصحاب على أنّ المعيار في ذلك زمان الشارع

فقد قيل (١) : إنّ الموجود في كلام الأصحاب اعتبار الكيل والوزن فيما بيع بهما في زمن الشارع ، وحكم الباقي في البلدان ما هو المتعارف فيها ، فما كان مكيلاً أو موزوناً في بلد يباع كذا ، وإلاّ فلا (٢). وعن ظاهر مجمع البرهان وصريح الحدائق نسبته إلى الأصحاب (٣).

مناقشة صاحب الجواهر في الإجماع

وربما منع ذلك بعض المعاصرين ، قائلاً : إنّ دعوى الإجماع على كون المدار هنا على زمانه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم على الوجه المذكور ، غريبة! فإنّي لم أجد ذلك في كلام أحد من الأساطين ، فضلاً عن أن يكون إجماعاً. نعم ، قد ذكروا ذلك بالنسبة إلى حكم الربا ، لا أنّه كذلك بالنظر إلى الجهالة والغرر الذي من المعلوم عدم المدخليّة لزمانه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم في رفع شي‌ءٍ من ذلك وإثباته (٤) ، انتهى.

المناقشة فيما أفاده صاحب الجواهر

أقول : ما ذكره دام ظلّه ـ : من عدم تعرّض جلّ الفقهاء لذلك هنا يعني في شروط العوضين وأنّ ما ذكروه في باب الربا ، حقٌّ ، إلاّ أنّ المدار وجوداً وعدماً في الربا على اشتراط الكيل والوزن في صحة بيع جنس ذلك الشي‌ء ، وأكثر الفقهاء لم يذكروا تحديد هذا الشرط والمعيار فيه هنا يعني في شروط العوضين إلاّ أنّ الأكثر ذكروا في باب الربا ما هو المعيار هنا وفي ذلك الباب.

عدم اختصاص المعيار بمسألة الربا

وأمّا اختصاص هذا المعيار بمسألة الربا وعدم جريانه في شروط‌

__________________

(١) قاله السيّد العاملي في مفتاح الكرامة ٤ : ٢٢٨.

(٢) إلى هنا كلام السيّد العاملي قدس‌سره.

(٣) مجمع الفائدة ٨ : ١٧٧ ، والحدائق ١٨ : ٤٧١ ، وحكى ذلك عنهما السيّد العاملي في مفتاح الكرامة ٤ : ٢٢٨.

(٤) الجواهر ٢٢ : ٤٢٧ ٤٢٨.