در این مباحثه سه مطلب بیان شده است:
مطلب اول فرمایش مرحوم شهید در قواعد است. مرحوم شهید در قواعد چهار مطلب دارد:
مطلب اول این است که غرر شرعاً اختصاص به مواردی دارد که مبیع مجهول الحصول باشد مثلاً کبوتری که پرواز کرده است نمیدانیم به خانه خواهد آمد یا نمیآید فروش این کبوتر غرری میباشد چون نمیدانیم تمکن از أخذ آن کبوتر داریم یا نه؟ هر موردی که از این قبیل باشد یعنی جهل به حصول مبیع باشد این موارد در اصطلاح شارع غرر میباشد.
مطلب دوم شهید این است که بین غرر شرعی یعنی موارد جهل به حصول با موارد جهل به صحت عموم من وجه میباشد. ماده افتراق که جهل به حصول باشد و غرر شرعی باشد و جهل به صفت نباشد نظیر اینکه مشتری دیروز عبد زید را دیده است اوصاف این عبد را علم پیدا کرده است، امروز عبد زید فرار کرده است نمیدانیم که این عبد به خانه خواهد آمد یا نه؟ زید این عبد آبق را به عمرو مشتری میفروشد. در این مثال جهل به صفت وجود ندارد. متعاقدین جهل به صفت ندارند و لکن مبیع مجهول الحصول است. ماده افتراق از ناحيه جهل به صفت یعنی جهل میباشد و لکن بیع غرری نمیباشد یعنی مجهول الحصول نمیباشد. مثلاً زید یک کیسه گندم دارد این گندم موجود را زید به عمرو میفروشد. زید نمیداند این کیسه گندم پنجاه کیلو است یا هفتاد کیلو است. مقدار این گندمها مجهول است. بیع علی نحو المشاهده انجام شده است به وزن یا کیل یا عدّ فروش انجام نشده است. در این مثالها جهل به صفت و مقدار هست ولی غرر شرعی نمیباشد. در بعض از موارد که ماده اجتماع میباشد یعنی هم غرر شرعی وجود دارد و هم جهل به صفت وجود دارد مثلاً عبد زید دیروز فرار کرده است امید به برگشت این عبد نمیباشد عمرو مشتری این عبد را قبلاً ندیده است فروشنده اوصاف عبد را بیان نکرده است. در این مثال مبیع غرر شرعی میباشد برای اینکه مجهول الحصول است. در این مثال جهل به صفت مبیع هم میباشد جهل به حصول مبیع هم میباشد.
حرف دوم شهید در قواعد این است که بین غرر شرعی و جهل به صفت عموم من وجه است.
حرف سوم مرحوم شهید این است که برای غرر شرعی هفت ضابط ارائه کرده است:
ضابط اول این است که مبیع مجهول الحصول باشد.
ضابط دوم این است که صفات مبیع مجهول باشد.
ضابط سوم این است که مقدار مبیع مجهول باشد.
ضابط چهارم این است که جنس مبیع مجهول باشد.
ضابط پنجم این است که عین مبیع مجهول است. میداند که عبا خریده است اما نمیداند عبای بهاره است یا عبای تابستانی میباشد.
ضابط ششم این است که نوع مبیع مجهول است میداند که عبد خریده است ولی نمیداند عبد رومی است یا فارسی یا زنجی و...
ضابط هفتم مبیع مجهول البقاء باشد.
مطلب چهارم فرمایش شهید در قواعد میفرماید موارد غرر سه قسم است:
قسم اول قطعاً در این موارد بیع باطل است ضابط مواردی که بیع باطل است این است که غرر ناشی شده باشد از جهل به صفات مبیع یا جنس مبیع که آن جنس یا صفت دخالت در مالیّت دارد. کل مواردی که جهل به جنس عوضین دارد. تبعاً در این موارد علم به جنس عوضین دخالت در مالیّت دارد. کل این موارد غرری و باطل است.
قسم دوم مواردی است که با این غرر است بیع باطل نمیباشد. مواردی که عرف مسامحه میکنند.
قسم سوم مشکوک است که نمیدانیم مردم مسامحه میکنند یا نه؟ آیا غرر موجب بطلان هست یا نه؟
مطلب دوم فرمایش مرحوم شهید در کتاب ارشاد است. حاصل این است مواردی که جهل به صفات مثمن یا ثمن باشد. در این موارد فرموده است اگر با آن جهل عقلاء احتیاط میکنند نمیخرند این جهل موجب غرر و بطلان است کل مواردی که عقلا جهل دارند و لکن با آن جهل احتیاط نمیکنند و اقدام بر خرید میکنند. این موارد بیع صحیح میباشد.